انديشه انقلابى‏‏، كانون وحدت سازمانى‏‏ است ابرازنظر ا. بهساز تداوم وحدت نظرى‏‏ را مستدل مى‏‏سازد

image_pdfimage_print

مقاله ١٣٨٧/٤٩

ا. بهساز سكوت غيرموجه و غيرمجاز “نامه مردم” را درباره «ايجاد وحدت نظرى‏‏» در حزب توده ايران و در جنبش توده‏اى‏‏ مورد انتقاد قرار مى‏‏دهد و نگران آنست كه بايد سكوت را «به عنوان مشت نمونه خروار» در برخورد مسئولان حزبى‏‏ ارزيابى‏‏ كرد. ازاين‏رو او خواستار جستجوى‏‏ «راه چاره ديگرى‏‏ براى‏‏ وحدت درون حزبى‏‏» است.

درعين‏حال كه نگرانى‏‏ ا. بهساز قابل درك است، نبايد فراموش كرد كه بيان «در عرصه اميد خزانى‏‏ نيست»، كه او در ابرازنظر خود از زنده‏ياد طبرى‏‏ نقل مى‏‏كند، صرفنظر از وزن ادبى‏‏- شاعرانه آن، انديشه‏اى‏‏ ديالكتيكى‏‏ را بيان مى‏‏دارد. براى‏‏ درك هر اندشه ديالكتيكى‏‏، بايد متضاد آن را جستجو كرد. متضاد «اميد» در اين استعاره شاعرانه، مقوله “ضرورت” است. ضرورت برطرف شدن تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏، در حزب توده ايران، ازاين‏رو متضاد ديالكتيكى‏‏ اميد داشتن به اين امر است، زيرا بدون برطرف شدن ديالكتيكى‏‏ تضاد بين اين دو مقوله، بدون ايجاد شدن وحدت بين “اميد” و “ضرورت”، جنبش توده‏اى‏‏ و حزب توده ايران، نوك تيز نيزه جنبش ترقى‏‏خواهى‏‏ مردم ميهن ما، به برّايى‏‏ سنتى‏‏ و ضرورى‏‏ تاريخى‏‏ خود دست نمى‏‏يابد. حل ديالكتيكى‏‏ اين تضاد، محتوم و گريزناپذير است. انديشه ديالكتيكى‏‏ ترديدى‏‏ در اين امر روا نمى‏‏دارد.

دستيابى‏‏ به اين راه حل ديالكتيكى‏‏ به چه معناست؟ درس اخلاقى‏‏ به مسئولين است؟ خير! مبارزه انقلابى‏‏ براى‏‏ ايجاد شدن وحدت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏! اين آن راهى‏‏ است كه ا. بهساز مى‏‏طلبد و بايد به آن عمل كرد! بايد به اين پرسش با دقت علمى‏‏ پاسخ داد.

وحدت انديشه، ستون فقرات وحدت سازمانى‏‏ را تشكيل مى‏‏دهد

انديشه توده‏اى‏‏، انديشه‏اى‏‏ انقلابى‏‏ است. انديشه انقلابى‏‏ ازآن‏رو كه انديشه‏اى‏‏ علمى‏‏ است، بايد بتواند بازسازى‏‏ گردد. ازاين‏رو حقانيت علمى‏‏ انديشه، محك و ضامن خصلت انقلابى‏‏ آن است.

روند برطرف شدن تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏، روندى‏‏ است ناهموار و طولانى‏‏. اما راه خود را بازمى‏‏كند.

به عبارت ديگر، با روشن شدن نادرستى‏‏ و غيرعلمى‏‏، و براين‏پايه غيرانقلابى‏‏ بودن برخى‏‏ از تصورات حاكم بر جنبش توده‏اى‏‏ و متاسفانه بر ارگان‏هاى‏‏ حزبى‏‏، وحدت نظرى‏‏ و سازمانى‏‏ نهايى‏‏ برپا خواهد شد. اين، يك ضرورت تاريخى‏‏ است و محمل و انگيزه استعاره “اميد بى‏‏خزان”!

نكته پراهميت، تثبيت مجدد اسلوب انديشه علمى‏‏ در بحث‏ها و ارايه راهكارهاى‏‏ برآمده از اسلوب منطق ماترياليسم ديالكتيك مى‏‏باشد. به‏دنبال همه شكست‏هاى‏‏ تاريخى‏‏، بانيان سوسياليسم علمى‏‏ با ارايه ارزيابى‏‏ تئوريك از شرايط ايجاد شده، راه آينده را روشن ساختند. متاسفانه اين راه را جنبش توده‏اى‏‏ پس از يورش‏هاى‏‏ ارتجاع به حزب توده ايران دنبال نكرد. و بدون استثناء همه در اين كم‏كارى‏‏ مسئولند. تغيير غيرمستدل سياست علمى‏‏ حزب توده ايران در دفاع از اهداف انقلاب ملى‏‏ و دموكراتيك بهمن ٥٧ و دستاوردهاى‏‏ بشدت مورد خطر آن كه بدنبال يورش ناجوانمردانه به حزب تحقق يافت، بدون ارزيابى‏‏ تئوريك شرايط جديد عملى‏‏ گشت. از يورش به حزب توده ايران، بدون استدلال تئوريك، شكست انقلاب نتيجه‏گيرى‏‏ شد. اين اشتباه از يك‏سو، و اشتباه سنگين سازمانى‏‏ حزب در خارج نساختن بخشى‏‏ از رهبرى‏‏ از زير ضربه يورش در راه، و عوامل ديگرى‏‏ كه بايد آن را در فرصتى‏‏ مناسب برشمرد، از سوى‏‏ ديگر، زمينه تشتت نظرى‏‏ كنونى‏‏ را پايه ريخت.

ارزيابى‏‏ علمى‏‏ وضع ايجاد شده وظيفه سطور كنونى‏‏ نيست. درعين‏حال وظيفه در اينجا اين نيست، زانوى‏‏ غم را براى‏‏ وظايف انجام نشده بغل كردن. وظيفه روز، پافشارى‏‏ مستدل و علمى‏‏ بر ضرورت بكار گرفتن اسلوب شناخته شده حزب توده ايران در ارزيابى‏‏ شرايط حاكم است.

در اين زمينه ما از ثروت و ميراث هنگفت و برّايى‏‏ برخوردار هستيم. بدون ترديد بايد اثر كوچك “سيماى‏‏ مردمى‏‏ حزب توده ايران” را يكى‏‏ از عمده‏ترين اثرهاى‏‏ در اختيار توده‏اى‏‏ها ارزيابى‏‏ كرد. اين اثر كه تاريخچه مبارزات چهل ساله حزبى‏‏ را در ارتباط با وظايف دموكراتيك و سوسياليستى‏‏ حزب نشان مى‏‏دهد و ضرورت آن را از ديدگاه تئوريك و پراتيك اجتماعى‏‏ مستدل مى‏‏سازد، بحث را در فضاى‏‏ شكننده ماه‏هاى‏‏ پس از برگزارى‏‏ پلنوم هفدهم و انتشار اعلاميه ارديبهشت سال ٦٠ ادامه داده و ارتباط بين مبارزات گذشته و حال را در چنين شرايط بغرنجى‏‏ برقرار مى‏‏سازد. برجستگى‏‏ خاص آن درست اثبات خصلت انقلابى‏‏ حزب توده ايران در چنين شرايط تاريخى‏‏ است. شرايطى‏‏ كه در آن سياست “اتحاد و انتقاد” بدون دستيابى‏‏ به نتايج مثبت ضرورى‏‏ كه انتظار آن مى‏‏رفت، به مرز تاريخى‏‏ تاثير خود نزديك مى‏‏شود. در چنين شرايط است كه جوانشير به كمك يك جمله، به بهترين وجه قابل تصور خصلت انقلابى‏‏ حزب توده ايران را برمى‏‏شمرد و مى‏‏نويسد:

«ايجاد پيوند بين وظايف دموكراتيك و سوسياليستى‏‏ حزب توده ايران»، ستون فقرات انديشه علمى‏‏ و انقلابى‏‏ حزب مى‏‏باشد.

بايد در انديشه و عمل و پراتيك اجتماعى‏‏ خود، به طور مداوم برقرارى‏‏ پيـونـد را بين وظايف آنى‏‏ و آتى‏‏ جنبش كارگرى‏‏ جستجو كرده و نشان دهيم و مستدل سازيم. اين پايبندى‏‏، آن محك و ضامن سياست توده‏اى‏‏ است. ازاين‏رو نيز بايد اميدوار بود و سكوت “نامه مردم” را سكوتى‏‏ سازنده و خلاق ارزيابى‏‏ نمود. بهرجهت ضرورت تجديدنظر جدى‏‏ در برخورد ارگان‏هاى‏‏ حزبى‏‏ به اسلوب متداول تحليل و بررسى‏‏ مسائل در آن‏ها بشدت به چشم مى‏‏خورد. گريزناپذيرى‏‏ لزوم تجديدنظر جدى‏‏ در اسلوب تحليل حاكم بر ارگان‏هاى‏‏ حزب توده ايران، خود را در ارزيابى‏‏ و در نتيجه‏گيرى‏‏ در دست فكر و نگارش از “پيام كميته مركزى‏‏ حزب ت. ا. به مردم ايران”، سند مصوب پلنوم وسيع آذر ١٣٨٧، نشان مى‏‏دهد. پيام فاقد موضع و خصلتى‏‏ انقلابى‏‏ است و لذا با انديشه توده‏اى‏‏ هم خون نمى‏‏باشد.

«چاره ديگر براى‏‏ وحدت درون حزبى‏‏»، راه پيش‏روى‏‏ است كه طى‏‏ مى‏‏شود. بايد آن را با قاطعيت و دقت علمى‏‏ دنبال كرد. بدون ترديد، با جا افتادن انديشه و اسلوب انقلابى‏‏ مبارزاتى‏‏ حزب توده ايران در بحث‏ها در جريان، همه توده‏اى‏‏ها جايگاه خود را در كنار هم خواهند يافت. هانس هينس هولس، فيلسوف ماركسيست معاصر آلمانى‏‏ حزب كمونيست را يك «حقيقت تاريخى‏‏» مى‏‏نامد. او در ارتباط با جامعه عمل پوشيدن مبارزه طبقاتى‏‏ در درون «حقيقت تاريخى‏‏»، در درون حزب كمونيست، بر اين نكته تكيه مى‏‏كند كه حقيقت تاريخى‏‏ «در صحت تجريدى‏‏ شناخت فردى‏‏ قرار ندارد. … بلكه در تماميت شناخت‏هاى‏‏ جداگانه در جهت دستيابى‏‏ به هدفى‏‏ است كه تشكلى‏‏ از فعالان سياسى‏‏ در مقابل خود قرار داده‏اند». (به نقل از ترجمه منتشر شده در تارنگاشت عدالت.) شناخت حزب توده ايران از ماهيت انقلاب ملى‏‏ و دموكراتيك بهمن ٥٧، يك شناخت جمعى‏‏ گردان توده‏اى‏‏ها از اين واقعه تاريخى‏‏ در ميهن ما بود و از اين‏رو آن‏ها را همانند يك تن واحد براى‏‏ به ثمر رساندن دستاوردهاى‏‏ آن، به تكاپو و جانفشانى‏‏ واداشته بود.

راه رشد انديشه انقلابى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏ و ارتقاى‏‏ مجدد آن به حقيقت تاريخى‏‏ حزب توده ايران، راهى‏‏ جدا از تجربه جنبش كمونيستى‏‏ جهانى‏‏ و تاريخ گذشته حزب توده ايران، كه پيچ‏هاى‏‏ تندى‏‏ را پشت سر گذاشته است، در اختيار ندارد. بايد اين راه را طى‏‏ كرد، اگر هم لازم است با هفت چكمه و عصاى‏‏ آهنين.

در روند مورد نظر هولس و همچنين در تجربه پربار حزب توده ايران، آن‏هايى‏‏ كه در خارج از «حقيقت تاريخى‏‏» باقى‏‏ مى‏‏مانند، بخشى‏‏ از حزب نخواهند بود. در مورد جنبش توده‏اى‏‏ در دوران كنونى‏‏، هنوز اين حكم نهايى‏‏ تاريخ صادر نشده است!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *