مقاله شماره ۳۳
۲۹ آذر ۱۳۹۸–۲۰ دسامبر
دو شیوه ی تبلیغاتی در انتخابات اخیر پارلمان در انگلستان قابل شناخت است. جونسون، نخست وزیر محافظه کار تبلیغات خود را در یک نکته متمرکز کرد. بر سر ضرورت خروج از اتحادیه ی اروپا. برخلاف جونسون، کوربین نتوانست تبلیغات خود را بر روی یک نکته متمرکز سازد!
کوربین در کنار توضیح مواضع اجتماعی حزب کارگر در دفاع از منافع زحمتکشان و علیه خصوصی سازی ها در بخش نیازهای اجتماعی از قبیل بهداشت و فرهنگ ملی، پیشنهاد تجدید رفراندوم برای خروج یا ماندن کشور در اتحادیه اروپا را در راس برنامه خود قرار داد. پیامد تشتت فکر و برنامه پیروزی جونسون در انتخابات است.
جونسون توانست با سیاست دفاع از منافع طبقات حاکم «جبهه واحد ارتجاع» را درانگلستان سازمان دهد و به پیروزی در انتخابات دست یابد. شبگیر حسنی در مقاله ی شعار مرگ بر نئولیبرالیسم و مرزبندی با اصلاح طلبان، و در ارتباط با شرایط ایران سیاست مشابه ارتجاع را در ایران با تشکیل «جبهه واحد ارتجاع» با شفافیت فرموله و بیان می کند (اخبار روز 10 دسامبر 2019 *). او نشان می دد که ارتجاع یک دست و با یک صدا از منافع خود با چنگ و دندان دفاع می کند!
در برابر این سیاست طبقاتی روشن و شفاف جونسون (و جونسون گونه ی ارتجاع حاکم در ایران) که قادر است همه ی متحدان دور و نزدیک خود را برای خروج از اتحادیه اروپا تجهیز کند، کوربین با مبارزه ی دودلانه خود و گرفتار در تشتت نظر و کوشش برای راضی کردن “همه“، نتوانست «نیروهایی را که فریاد اتحاد و همبستگی شان گوش فلک را کر کرده است ..» به پای صندوق های رأی به سود مواضع زحمتکشان جلب کند. چنین وضعی را شبگیر حسنی همانجا و در ارتباط با وضع در ایران بیان میکند و نشان می دهد!
علت وضع در هر دو کشور، باوجود تفاوت شرایط یکی است. کوربین خواست خروج از اتحادیه ی اروپا را که توسط زحمتکشان و توسط اکثریت مزدبگیران و وسیعترین لایههای میانه ی زیر فشار دنبال می شود، به مثابه بحران نظام سرمایه داری حاکم اریابی نکرد.
در بحثها در ایران نیز، این ارزیابی به سطح دریافت همه جانبه نزد طیف چپ فرا نرویده است که مبارزات سالهای اخیر زحمتکشان که نمود آخر آن روزهای خونین آبان ماه است، نشان بحران کلیت نظام سرمایه داری حاکم است!
در ایران نیز بحثهای انحرافی و افتراقی در طیف چپ درباره ی اقتصاد سیاسی نئولیبرالِ دیکته شده توسط امپریالیسم «که فریاد اتحاد و همبستگی شان گوش فلک را کر کرده است»، با وضع مشابهی روبروست. در بحثها در طیف چپ ایران بحران نظام سرمایه داری ناآگاهانه و در برخی موارد آگاهانه مطرح نمیشود.
برای نمونه، پرسش های نشریه ی اخبار روز از برخی از نظریه پردازان، با بی توجهی خشن نسبت به خواست زحمتکشان ایران که اخبار آن هر روز در این نشریه سیاسی- خبری چپ انتشار مییابد، مساله اصلی بحران نظام سرمایه داری را در پرسش ها طرح نمیکند و درباره ی آن نظرخواهی نمی کند.
در این مصاحبهها، پرسش درباره ی چگونگی خروج از نظامی مطرح نیست که زحمتکشان علیه آن سخن میرانند و راههای خروج از آن را جستجو می کنند. بلکه به بحثهای آکادمیک «انواع ئولیبرالیسم و نظرات چپ» دامن زده می شود. انگشت بر روی تفاوت نظرها میگذارد که نشان تفرقه و دامن زدن ناخواسته به آن است.
بهزاد کریمی که مورد این پرسش ها قرار ندارد، خود راساً در سه صفحه ی پرحوصله در اخبار روز (*) همه چیز را مطرح میسازد جز خواست توده های زحمت و علیه خواست توده های زحمتکش. او از شعار «اول توسعه ی سیاسی و بعد توسعه ی اقتصادی» اصلاح طلبان دفاع میکند و وعدههای سرخرمن می دهد.
بدین ترتیب در ایران نیز «جبهه ی متحد ارتجاع» محکم و با برنامه سرکوب و ادامه استثمار توده ها سیاست خود را به کرسی می نشاند. و کریمی توصیه میکند که «چپ باید اول با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف کند. اولویت آزادی و دمکراسی در ایران هم از هیمنجاست»! آن طور که این نظریه پرداز سردرگم چپ در اخبار روز می نویسد!
وضع سازمان انقلابی راه کارگر چیست؟ به گفته ی رفیق شالگونی: برای راه کارگر نیز مساله ی آزادی اولویت دارد!
در بحثهای انحرافی، آنچه که واقعیت نبرد طبقاتی روز در ایران است که با «پراتیک انقلابی» توده های زحمت بر روی صحن جامعه منتقل شده است، مسکوت گذاشته میشود و موضوع اندیشه نیست!
بیرون کشیدن راهکار از این واقعیت عینی در ایران وظیفه ی اندیشه و کارکرد چپ ارزیابی نمی شود، بلکه بحثهای داغ درباره ی تعریف و انواع نئولیبرالیسم طرح می شود.
موضوع صحبت این نیست که نظام سرمایه داری حاکم در ایران با بحرانی فزاینده و بی درمان روبروست که پیامد اجرای سی ساله ی فاز لیبرال آن است، بلکه با کشاندن بحث به انحراف، توجه را از خواست اصلی زحمتکشان یدی و فکری در ایران دور میکنند که در جستجوی جایگزین انقلابی برای اقتصاد سیاسی سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی شده ی امپریالیستی در کشور بلا زده ی ایران است.
ژرفش نبرد طبقاتی
زحمتکشان با آگاهی طبقاتی خود که در نبرد طبقاتی کنونی تجلی می یابد، رابطه و پیوند میان دیکتاتوری و اقتصاد سیاسی سرمایه داری را درک کرده اند و میکوشند جایگزین به سود خود را برای این اقتصاد سیاسی ضد مردمی و ضد ملی بیابند. جایگزینی که منافع طبقه ی کارگر ایران را به مثابه ی منافع کل جامعه مورد دفاع قرار می دهد.
بررسی این نکته دغدغه ی اندیشه انقلابی چپ است.
در گفتگوی خود با اخبار روز، محمد مالجو پس از طرح انواع تزهای پرحوصله در چندین صفحه، بالاخره جان کلام را ادا میکند و می گوید: «ثانیاً باید در نظر داشت که مسئلهی اصلی چپ مترقی نه صرفاً نولیبرالیسم بهعنوان وضعیت متأخر سرمایهداری بلکه کلیت نظام سرمایهداری است.» (تکیه از ف ع)(*)
او به درستی بر ضرورت مبارزه علیه ایدئولوژی حاکمان اشاره میکند که خواستار هستند با ایجاد بحثهای انحرافی «نقد و افشای پروژه ی نولیبرالیسم» را به هدف «شکاف افکنی در مبارزه ی عام تر» به توده ها و چپ تحمیل کنند. مالجو افتادن چپ را در این تله ی «جبهه متحد ارتجاع» به درستی به معنای «وقفه در تکوین فاعلیتهای طبقاتی و غیرطبقاتی مترقی» نیروی ترقی خواه در ایران ارزیابی می کند «که امروز اصلیترین نیاز ما است».
سخن کوتاه، زحمتکشان با شعارهای خود نشان دادهاند که مضمون نبرد انقلابی را در ایران به عنوان مبارزه برای تغییرات بنیادین درک کرده اند. شعار «نان، کار، مرگ برخامنه ای» پیوند واقعبینانه و درک شده ی مقوله ی آزادی و عدالت اجتماعی در مرحله ی کنونی انقلابی است که حزب توده ایران آن را مرحله ی ملی- دمکراتیک ارزیابی می کند.
موفقیت «جبهه متحد ارتجاع» ولی ادامه خواهد یافت تا آن هنگام که «جبهه متحد خلق» در برابر آن تشکیل نشده است. جبهه ای که تنها میتواند با طرح یک جایگزین مردمی– دمکراتیک و ملی– ضد امپریالیستی برای کلیت شرایط کنونی حاکم بر ایران پایه ریزی گردد.
به این منظور باید به سیطره سلطه ی ایدئولوژی طبقات حاکم پایان داد که توانسته اند به نیروهای ترقی خواه ایدئولوژی خود را القاء کنند.
آنها توانسته اند با القای ایدئولوژی فردگرایی و پلورالیستی، نیروی ترقی خواه را از یافتن یک استراتژی و تاکتیک مشترک برای مبارزه علیه کلیت نظام حاکم محروم سازند.
بحثهای انحرافی در شرایط انقلابی کنونی نشان این پیروزی ایدئولوژهای ارتجاعی طبقات حاکم در ایران است.
برای یافتن اندیشه و زبان مشترک میان گردان های ترقی خواه در ایران باید برداشت طبقاتی منافع زحمتکشان را در برابر برداشت طبقاتی «جبهه متحد ارتجاع» مطرح نمود.
تنها با طرح سیاست مستقل طبقاتی در خدمت حفظ منافع طبقه ی کارگر که از منافع کل خلق دفاع می کند، میتوان «جبهه متحد خلق» را در برابر «جبهه متحد ارتجاع» تشکیل داد و با یک سیاست مستقل مشترک بر آن فایق آمد.
این است آموزشی که میتوان از تجربه ی منفی کوربین در انتخابات اخیر در انگلستان برای ایران گرفت.
شعار مرگ بر نئولیبرالیسم و مرزبندی با اصلاحطلبانِ برانداز
پیرامون برآمد نوین چپ در دانشگاه تشخیص آسان و انتخاب درست!
نئولیبرالیسم در ایران، افسانه یا واقعیت؟