دوره جدید: مقاله شماره: ۵۸ (۷ مهر ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
در بيان «انتقاد اقتصاد سياسي» كه زير عنوان اثر دورانساز كارل ماركس، “سرمايه” (“كاپيتال”) را تشكيل مي دهد، به گفته ي هولگارد وندت، اقتصاددان ماركسيست آلماني (١)، مضموني ژرف تر نهفته است از آنچه در نگاه اول به نظر مي رسد. ماركس «اقتصاد سياسي» را در بيان پيش به عنوان «فاعل و هم مفعول» (سوبژكت و ابژكت) به كار مي برد.
انتقاد ماركس به اقتصاد سياسي كلاسيك، انتقادي به مثابه ي بررسي و برخورد به موضوع- ابژكت تاريخي است. در اين بخش، «آنچه نادرست و يك سويه در اقتصاد سياسي است، مورد بررسي انتقادي قرار مي گيرد و نشان داده مي شود كه چرا برخي از روابط اجتماعي الزاماً به صورت سربه پا (برعكس) درك شده اند».
در بخش دوم، موضعِ انتقادي “اقتصاد سياسي” كه ماركس ترسيم مي كند، از موضع فاعل، سوبژكت- تاريخي عملي مي شود، زيرا انتقاد به علم اقتصاد گذشتگان «مي تواند تنها از موضع علمي» عملي گردد.
برجسته ساختن دو سوي انتقاد ماركس در بيان “انتقاد اقتصاد سياسي” در اين سطور تنها طرح موضوع بكري نيست كه ماركسيست جوان آلماني در رساله ي خود مطرح ساخته است، بلكه به ويژه از اين رو ضروري است كه ماركسيست هاي ايراني چاره اي ندارند در انديشه، و سپس در كاركرد خود (ارزيابي ها و مقاله هاي سياسي- اقتصادي، شعارها و …) از مرزي گذر كنند كه الزامي و در عين حال مستدل است! اين مرز كدامست؟ شايد توضيحي در زير در اين زمينه مفيد باشد:
اول- به كار گرفتن آموزش از تجربه ي گذشته
تجربه ي تلخ پيروزي ضد انقلاب در اتحاد شوروي و ديگر كشورهاي سوسياليستي در اروپا همه ي ما را مجبور به احتياط كاري كرده است. ماركسيست هاي فعال نيز اين شكست تاريخي را به طور كامل هضم تاريخي نكرده اند و اين عجيب نيست. با نابودي كشورهاي سوسياليستي، بسياري از مراكز تحقيقاتي ماركسيستي تعطيل شد. دانشمندان ماركسيست در دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي به طور جمعي به بازنشستگي اجباري و قانوني رانده و يا بيكار شدند. سازماندهي مجدد كار تحقيقاتي و پژوهشي در شرايط جديد به راه افتاد و با تلفات همراه بود. انتشار آثار گذشته قطع و يا به شدت محدود شد. در عوض به يك باره و “از زير سنگ” كليات “انتقادي” ماركس- انگلس انتشار يافت. كوشش براي “خوانش جديد ماركس” سازمان داده شد و غيره وغيره
با آغاز كار رهبري جديد در جمهوري خلق چين چند سال پيش، انتشار آثار كلاسيك ماركسيستي دوباره به طور وسيع عملي مي گردد. دانشمندان ماركسيست در كشورهاي سرمايه داري با كوشش بسيار به تعديل كمبود ها پرداخته اند. و … لذا دورنماي مبارزه ي نظري- سياسي در برابر ماركسيست ها مثبت و اميدوار كننده است. ماركسيست- لنينيست هاي ايراني نيز در اين زمينه به وظيفه خود واقف و در همه ي كشورهاي محل اقامت خود فعالند.
با اين مقدمه، مي توان جنبه ي نخست را در مرزي كه بايد ماركسيست هاي ايراني (و نه تنها ايراني) از آن عبور كنند، طرح نمود. اين جنبه ترك موضع وحشت در دفاع از اقتصاد سياسي سوسياليستي، دفاع از سوسياليسم است. دفاع از آينده ي سوسياليستي كه نظريه پردازان بسياري به طور روزافزون در نوشتارهاي خود مطرح مي سازند، از مبرميت تام برخوردار است. آينده ي هستي انسان و جامعه انساني، سوسياليستي- كمونيستي خواهد بود و يا بربريت و روز محشر (آپوكاليپس) در انتظار است! اين واقعيت را بايد براي طبقه كارگر و ديگر انسان ها توضيح داد و جسارت دفاع از آن را قابل درك ساخت و مستدل نمود.
نشان دادن خطر اقتصاد سياسي سرمايه داري براي هستي بر روي زمين ضروري است. نابودي محيط زيست و منابع به منظور سودورزي در اين نظام اكنون به حربه اي كشنده، مانند بمب اتمي بدل شده است و سرشتي ضد بشري يافته! ترامپ و انديشه اين چناني او – همان طور ديكتاتوري ولايي در ايران – اتفاقي نيست. بيان بحران ساختاري غيرقابل حل در نظام سرمايه داري دوران افول است. افشاي اين واقعيت و برخورد نظري و انتقادي به نظام سرمايه داري امپرياليستي تنها كافي نيست! ارايه جايگزين براي آن ضرورت قطعي دارد.
جايگزيني كه در آن جايي براي اشتباه گذشته وجود ندارد: حق آزادي بيان و عقيده كه دستاورد مرحله رشد بورژوازي انقلابي در تاريخ فرهنگ- مدنيت جامعه بشري است و در اتحاد شوروي نتوانست به سطح آزادي هاي دمكراتيك سوسياليستي ارتقا يابد، گره ي مركزي اشتباه گذشته را تشكيل مي دهد. آزادي هاي دمكراتيك بورژوايي كه اكنون با انواع لطايف الحيل توسط نظام سرمايه داري دوران افول پامال مي شود، مضمون سوسياليسم را تشكيل مي دهد. اشتباه گذشته كه بي توجهي به دستاورد رهايي بخش انسان است، براي هميشه در حافظه ي تاريخي ثبت است و بايد آن را به طور مداوم زنده نگاه داشت.
ناتواني براي رشد اقتصاد ملي در عمق در اتحاد شوروي – برخلاف مرحله رشد در سطح- ناشي از اشتباه برشمرده شده است. در اتحاد شوروي در سال هاي پاياني ٦٠ و آغاز دهه ي ٧٠، در آلمان دمكراتيك در سال هاي ٧٠ و در ديگر كشورهاي سوسياليستي كوشش براي گشودن گره ي ايجاد شده در رشد اقتصادي تحت ناثير مخرب حذف حق بحث و گفتگوي آزاد، پا قرص نكرده بر باد رفت و فاجعه تدارك شد.
در جمهوري خلق چين خوشبختانه برنامه لنيني نپ پا گرفت و گره راه رشد اقتصادي را گشود. گامي كه با نام دن سيائو پنگ عجين شده است. درك مرحله ملي- دمكراتيك رشد جامعه به مثابه يك مرحله مستقل و خاص و كامل تاريخي دستاورد بزرگي است كه اكنون با تجربه ي ٤٠ ساله ي موفقي روبروست كه اما هنوز پايان نيافته است. مبارزه ي نظري و كاركردي براي پايان موفق آن ميان ماركسيست- لنينيست ها در جهان در جريان است.
مبارزه به منظور قابل شناخت ساختن و كمك به درك اهميت اقتصاد سياسي مرحله ملي- دموكراتيك ممكن و مستدل از اين روست، زيرا چپ انقلابي، زيرا چپ ماركسيست- توده اي در ميهن ما علل پيروزي ضد انقلاب را در اتحاد شوروي (و همچنين در ايران) شناخته است و از تجربه تلخ گذشته آموزش هاي لازم را به دست آورده است! بازگشت سلطه ي نظام وابسته ي اقتصادي به ايرانِ جمهوري اسلامي در شكل نسخه ي نئوليبرال خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصاد، هنگامي تحقق يافت كه تعميق انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما مي بايستي آغاز گردد. به سخني ديگر شرايط تحقق اقتصاد سياسي بيرون آمده از دل انقلاب بر پا شود.
شايد برگزاري يك سمينار علمي در اين زمينه كمك باشد براي انتقال شناخت همه جانبه ي مساله به ذهنيت فعال مبارزان! امري كه مي تواند نقش افزايش مندي را براي درك اهميت آن در جامعه ايفا سازد.
ضرورت گذار از اين مرز به ويژه آن هنگام با ابهت خود مي نمايد، هنگامي كه همه نظريه پردازان “چپ” غير انقلابي در ايران و خارج از آن، گذار از “سوسياليسم واقع موجود” را گذاري غيرانتقادي و مطلق گرانه، به سخني ديگر مكانيكي مطرح مي سازند. رفيق ف. تابان در پاسخي بسيار مستدل در اخبار روز (٢) در كوتاه ترين جملات، برداشت مكانيكي و غير ديالكتيكي مدافع سوسيال دمكرات را از تجربه گذشته ي چپ انقلابي در كشورهاي سوسياليستي اروپايي افشا مي كند و شيوه ي نفي غيرانتقادي اين تجربه و تمجيد غير مستدل و ضد تاريخي از تجربه «سوسيال دمكراسي» را در نظرات اين نظريه پرداز (تقي حميديان) با “براوو” (آفرين) قابل شناخت مي سازد.
دوم- وظيفه اي كه ماركس بر دوش ما گذاشت: “آن چه كه مي خواهيم”
همان طور كه اقتصاددان ماركسيست وندت نشان مي دهد، موضع انتقادي “اقتصاد سياسي”اي كه ماركس ترسيم مي كند، موضعي انتزاعي و عام گونه نيست. انتقادي است از منظر ديد علمي در مرحله ي رشد تاريخي و مشخص نظام سرمايه داري. موضع انتقادي از منظر انساني است كه بايد به مثابه ي شخصيت- سوبژكت تاريخي، آينده را بسازد، بايد ساختار و مضمون آن را آگاهانه سازماندهي كرده و برپا نمايد. لذا اين انتقاد، موضع فعال و علمي يك انسان تاريخي است. زيرا انتقاد به علم اقتصاد گذشتگان «مي تواند تنها از موضع علمي» (وندت) عملي گردد.
ماركس و انگلس نمي توانستند در مرحله رشد نظام سرمايه داري در ١٥٠ سال پيش، بيش از آن بگويند كه گفتند. بررسي انتقادي ماركس مي توانست تنها جهت خروج از بن بست سرمايه داري را با طرح جامعه بي طبقه و برافتادن استثمار انسان از انسان نشان دهد.
وظيفه ي ماركسيست ها در مرحله ي كنوني، وظيفه ي تاريخي- علمي آن ها، پايبندي به اسلوب ماركسيستي- لنينيستي است. جز با اسلوب ماركسيستي- توده اي نمي توان با پيگيري گام آينده را براي فرازمندي اقتصادي- اجتماعي ايران ترسيم نمود. انديشه ي ماركسيستي- توده اي به وظيفه ي خود عمل خواهد نمود و براي تعريف علمي از مرحله ملي- دمكراتيك انقلاب ايران مضموني در خور را به پرچم مبارزه ي انقلابي بدل خواهد ساخت، يا تاثير توطئه ارتجاع داخلي و خارجي براي نابودي دانشمندان توده اي ابدي خواهد شد. تنها اين انديشه است كه مي تواند با آموزش از تجربه ي تلخ گذشته در جهان و ايران، چنين مضموني را مطرح ساخته و براي تفهيم آن برزمد.
طرح صريح و قاطع “تز” پيش از اين رو ضروري و مجاز است، زيرا شتاب جنبش انقلابي در ايران قابل شناخت است. شتابي كه بدون داشتن پرچم “آن چه كه مي خواهيم” خلع سلاح مي شود. مضمون “آن چه كه مي خواهيم”، عمل به وظيفه اي است كه ماركس بر دوش ما به عنوان شخصيتِ فاعل- سوبژكت تاريخي امروزه گذاشته است!
طبقه كارگر ايران با مبارزات مستمر خود در سال هاي اخير كه با جانفشاني بي دريغ به پيش مي برد، پرخاش هاي اعتراضي تا درون لايه هايي از پيرامونيان حاكميت، و نشانه هاي ديگر، بيان تشديد تضاد اصلي و روز در ايرانِ جمهوري اسلامي است كه هر روز بيش تر در بحران تعميق يابنده ي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي فرو مي رود. بحران همه جانبه اي كه حاكميت ديكتاتوري و نظام اقتصادي وابسته راه حلي براي آن ندارد.
در چنين شرايطي دوران تغييرات انقلابي آغاز مي گردد و بايد براي پاسخ شايسته به آن آماده شد.
گامي كه ماركس و انگلس صد و پنجاه سال پيش نمي توانستند براي ما بردارند، بايد اكنون خود برداريم. از اشتباه در بيان مواضع انقلابي نبايد هراس داشت. آموزش از شتباه هاي گذشته در اين زمينه كمك است. سلاح پرتوان ما بحث و گفتگوي مستدل است. علت اشتباه گذشته، برداشت مطلق گرانه از “سوسياليسم”، از “مدل شوروي” بود. ماركسيست ها از اين مرحله با آموزش از آن گذشته اند. اكنون ما مي دانيم كه هر گام براي بررسي ديالكتيكي از واقعيتِ نشناخته، گامي موقتي، گذرا است. درستي هيچ گامي مطلق نيست. تنها پس از شناخت همه جانبه از واقعيت جديد، ارزيابي نهايي مجاز است. با تغيير شرايط، بايد به تصحيح كاركرد مشخص پرداخت. از اين رو از بحث و گفتگو هراسي نيست. فراري نيست. اين تنها اسلوب موفق براي يافتن شكل و مضمون مشخص واقعيت است كه مي خواهيم و بايد برپا سازيم!
با چنين برداشت نظري- تئوريك است كه انتقاد به اقتصاد سياسي نئوليبرال نمي تواند بدون ارايه ي جايگزينِ درخور عملي گردد. جايگزيني كه براي هر كشوري مبتني است بر شرايط خاص و عام اقتصادي- اجتماعي حاكم بر آن. اين نكته اي جالب و درعين حال آموزنده است كه در كشورهاي اتحاديه اروپا، مساله ي تنظيم برنامه “ب” در برابر مضمون مورد نظر سرمايه مالي حاكم در اين اتحاديه نقشي مركزي يافته است. مساله اي كه در عمل به درك اين نكته انجاميد كه يك برنامه “ب” براي همه كشورهاي عضو اتحاديه وجود ندارد. اين در حالي است كه مبارزه عليه برنامه ديكته شده توسط سرمايه مالي حاكم و مخالفت با آن، يعني مخالفت با برنامه “رياضت اقتصادي” در همه جا از مضموني مشترك برخوردار است.
مبارزه عليه “خصوصي سازي” بي بندوبار، خصوصي سازي ثروت هاي ملي و خدمات اجتماعي، مبارزه عليه نابودي دستاوردهاي مبارزاتي زحمتكشان براي حفظ حقوق اجتماعي خود كه از طريق نابودي قوانين اجتماعي و امثال آن تحت عنوان “آزاد سازي اقتصادي” انجام مي شود، مبارزه در بخش نخستِ وظيفه ي همه ي ماركسيست ها در همه كشورها، ازجمله وظيفه ي انتقادي توده اي ها را تشكيل مي دهد. اين مبارزه اما بايد براي شرايط هر كشور، پاسخي باشد به شرايط مشخص حاكم.مضمون پيشنهاد جايگزين مشخص براي هر كشور از اين رو پاسخي انتقادي است كه بايد از درون شرايط مشخص حاكم زايده شود.
در پرتغال موفقيت هايي در جستجوي برنامه جايگزين به وجود آمده است. در يونان، طلايه هاي ممكن با تسليم سيرزا پامال شد. در بريتانيا خروج از اتحاديه با راي بزرگي از طرف زحمتكشان مورد تائيد قرار گرفت. تنها در ارتباط ديالكتيكي با رشد جريان اجتماعي كه كوربين رهبري آن را در دست گرفته است، امكانِ يافتن جايگزين شايسته ممكن خواهد بود. تجربه در كشورهاي ديگر اروپايي، آمريكاي لاتين و جنوبي و … را بايد مورد توجه قرار داد.
با توجه به شناخت از علل فاجعه بار شكست انقلاب بهمن مي توان براي ايران با شفافيت بيش تري سخن راند. انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ما از اين رو با شكست روبرو گشت، زيرا امكان رشد و تعميق آن به مرحله ي تغييرات اقتصادي- اجتماعي نابود شد كه در قانون اساسي بيرون آمده از دل انقلاب تثبيت شده بود. امري كه علل خارجي و به ويژه داخلي داشت. توطئه هاي امپرياليستي و نقش مخرب نيروهاي راستگرا در كشور بخش عمده علل را تشكيل مي دهد. سواستفاده از باورهاي مذهبي و آداب و رسوم و سنت ها كهن توسط مذهب ارتجاعي دست به دست هم داد و دستاوردهاي ترقي خواهانه اقتصادي- اجتماعي، از قبيل اصل ٤٤ و اصل هاي مربوط به آزادي ها و حقوق دمكراتيك زحمتكشان و لايه هاي بسياري از مردم ميهن ما را پامال نمود.
نابودي بخش عمومي- دمكراتيك اقتصاد در ايران و همچنين آزادي ها و حقوق دمكراتيك از طريق اجراي نسخه ي ديكته شده توسط سازمان هاي مالي امپرياليستي، يعني برنامه “خصوصي سازي و آزاد سازي اقتصادي” تنها با برقراري سلطه ي ديكتاتوري مذهب ارتجاعي ممكن بود و است. براي گذار از اين دو مانع اصلي رشد دمكراتيك و انساني جامعه ايراني، نياز بلاترديد به يك اقتصاد سياسي جايگزين براي ايران وجود دارد. تنظيم برنامه اقتصادي- اجتماعي مبتني بر اقتصاد سياسي مرحله ملي- دمكراتيك به معناي نو و بازسازي اصل هاي ٤٤ و ديگر اصل هاي دمكراتيك قانون اساسي بيرون آمده از دل انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ماست.
پاسخ شايسته دادن به همه كوشش هاي «عميقاً راستگرانه … تلاش هاي سوسيال دمكراسي» كه ف. تابان در مقاله ي خود به درستي برجسته مي سازد، بدون كوشش براي تنظيم چنين جايگزيني ممكن نخواهد بود. جايگزيني كه پرچم مشترك مبارزه ي زحمتكشان و لايه هاي ميهن دوست را براي گذار از ديكتاتوري و دفاع از حق حاكميت ملي و استقلال ايران تشكيل مي دهد.
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/4272
—
١- Holger Wendt “اقتصاد سياسي پيش از ماركس”، اوراق ماركسيستي، ٢٠١٧/٥
٢- ف. تابان، دولت رفاه؟!، ٦ شهريور ١٣٩٦، ٢٨ اوت ٢٠١٧
سلام
فرهاد جان خسته نباشی بسیار عالی بود.
رفیق عزیز دانشمند فرهاد گرامی تحلیل های خوب مارکسیستی شما بسیار اموزنده برای هواداران و کادر های حزب پر افتخار توده ایران میباشدپاینده وسالم باشی…بدرود