آنچه مي توان از انتقاد فريبرز رئيس دانا آموخت!

image_pdfimage_print

مقاله شماره ١٣٩٣ / ٤٥ (٢٧ بهمن)

واژه راهنما: تصحيح اشتباه. تبادل نظر ميان گردان هاي جنبش مردمي براي تعيين هدف و راهكار. شيوه علمي بررسي تاريخي. موضع اتحاد شوروي در ارتباط با ”قرارداد شيلات“.

به توصيه رفيقي، ”نقد ديروز و امروز فريبرز رئيس دانا“ را در گفتگو با «تاريخ ايراني» كه توسط محمد يوسفي انجام گرفته، مطالعه كردم. در سطور زير نگارنده مايل است، آنچه را از انتقاد او آموخته بازگو كند كه شايد بتواند به درد مبارزه امروز جنبش ترقي و آزادي خواهي مردم ميهن بخورد.

هسته مركزي انتقاد رئيس دانا به حزب توده ايران در ارتباط با برخورد به ”جبهه آزادي“ و مهندي مهدي بازرگان در مرحله پس از پيروزي انقلاب بهمن ٥٧، بي توجهي به «منش سياسي او» است. «چون [بازرگان] مرد مذاكره بود، بايد اعتماد او جلب مي شد».

به سخني ديگر، فريبرز رئيس دانا در گفتگو با «تاريخ ايراني» به درستي به مساله اي توجه دارد كه امروز هم مساله روز جنبش مردمي است. اين مساله برمي گردد به رابطه و مذاكره ميان گردان هاي مختلف خواستار ترقي خواهي و آزادي طلبي در ايران، كه باوجود برداشت هاي متفاوت ميان آن ها از شرايط حاكم بر كشور، ضرورتي انكار ناپذير را تشكيل مي دهد.

نگارنده اطلاعي ندارد كه آيا حزب توده ايران در آن تاريخ از خود كوششي براي مذاكره با مهندس بازرگان و جبهه آزادي نشان داده است يا خير. آنچه كه اما مي توان اكنون با قاطعيت بيان داشت، اين واقعيت است كه حزب توده ايران اكنون بارها و بارها خواستار مذاكرهِ دوستانه و سازنده ميان گردان هاي متفاوت جنبش مردمي به منظور تعيين هدف مشترك و راهكارهاي مشخص براي دسترسي به آن شده است.

براي نمونه مي توان به سرمقاله پراهميت نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران در روزهاي پيش از سي و ششمين سالروز انقلاب بهمن ٥٧ اشاره داشت با عنوان ”از فرايند «اصلاحات براي تغيير» به طور متحد دفاع كنيم“ (شماره ٩٦٤ http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/2754-2015-0) و يا مقاله تحليلي ارگان حزب را در باره ”تاملي بر سرنوشت دردناك انقلاب بهمن ١٣٥٧“ در شماره ٩٦٦ بهمن ماه امسال (http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/2783-2015-0) ذكر نمود كه در عنوان آن دفاع ”از شعارهاي آزادي، استقلال و عدالت اجتماعي“ طرح و مبارزه مشترك عليه «حاكميت رژيم سراپا فاسد، ضدمردمي و استبدادي ولايت فقيه» مورد بررسي قرار گرفته است.

در مقاله نخست ازجمله چنين موضع گيري شده است: «حزب توده ايران معتقد است كه شرايط كنوني كشور ضرورت همكاريِ نيروهاي سياسي مترقي و ملي را  – باوجود تفاوت موضع گيري ها –  دو چندان كرده است. حزب ما آماده است با استفاده از تمام امكان هاي خود در راستاي دفاع از فرايندِ اصلاحات و بسيج طيف وسيع قشرها و طبقه هاي اجتماعي براي گذر از ديكتاتوري، با ديگر نيروها و فعالان سياسي آزادي خواه و ميهن دوست همكاري كند. ما بر اين باوريم كه هرگونه تاخيري در تدارك چنين حركت متحدي در مسير دفاع از اصلاحاتِ واقعي و فرايند ”اصلاحات براي تغيير“، در محضر تاريخ نابخشودني خواهد بود.»

در مقاله دوم، در ارتباط با «سرنوشت دردناك شكست انقلاب بهمن ١٣٥٧ و درسِ تاريخي و مهم آن» نيز بر اين نكته انگشت گذاشته مي شود «كه بدون مبارزه مشتركِ گردان هايِ اجتماعي، ازجمله كارگران و زحمتكشان و در كنارِ آن ها قشرهاي مياني، و اتحاد عمل نيروهاي ملي و آزادي خواه كشور تغييري جدي در وضعيتِ كنوني نمي توان پديد آورد. ”كليد“ بازكردن قفلِ بحران و مشكلات كشور، آشتي با ولايت فقيه و سكوت در برابرِ سياست هاي فاجعه بار كنوني نيست. كليد گشودنِ گرهِ بحران كنوني، سازماندهيِ جنبشِ اجتماعي پيرامونِ خواست هاي واقع بينانه و مشخص و به چالش كشيدنِ رژيم استبدادي حاكم است.»

بدين ترتيب مي توان با جسارت و اطمينان مدعي شد كه اگر هم در گذشته در زمينه كوشش براي ايجاد رابطه و مذاكره با ”نهضت آزادي“ و شخص مهندس مهدي بازرگان كمبودهايي در سياست و عملكرد حزب توده ايران وجود داشته باشد، چنين كمبودي اكنون وجود ندارد. دست حزب توده ايران به سوي همراهان مبارز براي گذر از ديكتاتوري حاكم دراز است و پيشنهاد مذاكره و يافتن برنامه براي پيروزي و عملكرد مشخص براي دسترسي به آن پيگيرانه دنبال مي شود.

***

رئيس دانا در همين سخنان خود، مساله اصلي و گرهي اي كه بايد جنبش مردمي بتواند اكنون با وجود همه مواضع متفاوت در آن، به آن دست يابد را با هشياري مطرح مي سازد. او در ارتباط با مرحله پس از پيروزي انقلاب، كه مي توان آن را يك به يك به مرحله كنوني نيز منتقل نمود، از «بن بست»ي سخن مي راند كه پيامد حل نشدن «تضادهاي اقتصادي- اجتماعي» در آن دوران و هم در شرايط كنوني بر هستي جامعه سايه افكنده است. تظاهر اين «بن بست» را شهريار اتابك نيز در مقاله با عنوان ”بازگشت به انقلابي كه از دست رفت“ در ”كلمه“ ارايه مي دهد (١٢ فوريه ٢٠١٥).

ترديدي در اين امر نيست كه بدون تنظيم يك برنامه اقتصادي- اجتماعي براي مبارزه مشترك گردان هاي متفاوت جنبش مردمي در شرايط كنوني، امكان سازماندهي مبارزه مردم و كوشش مشخص به منظور ايجاد كردن شرايط پيروزي آن به وجود نخواهد آمد. «كليد گشودنِ گرهِ بحران كنوني، سازماندهيِ جنبشِ اجتماعي پيرامونِ خواست هاي واقع بينانه و مشخص و به چالش كشيدنِ رژيم استبدادي حاكم است» (نامه مردم، همانجا).

ستون فقرات ساختار «كليد»، ارايه برنامه جايگزين براي سياست اقتصادي ضد مردمي و ضد ملي نظام ديكتاتوري حاكم است. بدون چنين برنامه اقتصاد ملي مورد تائيد همه گردان ها جنبش مردمي، «كليد»، فاقد پرچمي خواهد بود كه بايد و مي تواند دورنماي مورد نياز و خواست مردم را نشان دهد، «بن بست» ايجاد شده كه پيامد اجراي برنامه ديكته شدهِ توسط سازمان هاي مالي امپرياليستي است را افشا و راه خروج از آن را براي مردم ميهن ما توضيح دهد.

پيروزي جنبش كنوني مردم يونان در انتخابات اخير، صرفنظر از سرنوشت آن كه موضع بررسي اين سطور نيست، بدون رد بدهي غيرقابل بازپرداخت كه به مردم يونان تحميل شده و مخالفت با برنامه رياضت اقتصادي از يك سو، و اعلام برنامه اقتصاد ملي اي كه در آن تقويت توليد داخلي و احياي دو باره استقلال اقتصادي كشور هدف است از سوي ديگر، ناممكن بود.

در مورد ايران نيز ما با همين وضع روبرو هستيم. گردان هاي جنبش مردمي بايد در مذاكراتي مسئولانه ميان خود به تنظيم يك برنامه اقتصاد ملي بپردازند كه در آن به ويژه تناسب لازم ميان بخش اقتصاد عمومي (دولتي) و خصوصي- تعاوني با صراحت روشن و ضرورت تناسب مستدل گردد. در اين برنامه بايد نقش كمكي ي بخش عمومي براي بخش خصوصي- تعاوني و همچنين نقش بخش عمومي به مثابه حافظ و ضامن استقلال اقتصادي كشور در برابر يورش سرمايه سوداگر امپرياليستي و متحدان داخلي آن، آن طور كه در قانون اساسي بيرون آمده از دل انقلاب بهمن ٥٧ بزرگ مردم ميهن ما تعريف شده است، بر شرايط مشخص كنوني انطباق داده شود.

–        بايد روشن شود كه ايران به چه اندازه به يك بخش عمومي اقتصاد و به چه اندازه به بخش اقتصاد خصوصي- تعاوني نياز دارد.

–        بايد روشن شود كه وظيفه بخش عمومي در كمك به بخش خصوصي- تعاوني و همچنين در محافظت از منافع ملي، بايد از چه پيش شرط هاي دمكراتيك برخوردار باشد، تا به ابزار سركوب مردم و سودجويي بخش خصوصي غارتگر بدل نشود، آن طور كه اكنون با آن روبرو هستيم. مكانيسم هاي به كار گرفته شده براي اجراي توطئه ايجاد ورشكستگي و نابودي بخش عمومي اقتصاد كه به منظور توجيه ضرورت خصوصي سازي آن اكنون مورد سواستفاده قرار گرفته، كدام مكانيسم ها و راهكارها است. ممانعت از تكرار آن ها بايد تثبيت و تضمين گردد.

برنامه اقتصاد ملي اي كه تنظيم آن ضروري است و به مثابه پرچم مبارزاتي مشترك جنبش مردم عمل مي كند، برنامه جايگزينِ مردمي و ملي را در برابر برنامه ديكته شده توسط سرمايه مالي امپرياليستي ارايه مي دهد. بايد پايبندي به چنين برنامه اقتصادي- اجتماعي براي توده هاي زحمتكش زن و مرد، كارگران، معلمان و ديگر لايه هاي ميانه كشور مستدل شود، تا اعتماد مردم جلب گشته و از اين طريق دفاع مردم از برنامه اقتصاد ملي تجهيز گردد.

همچنين بايد در اين برنامه روشن شود كه بخش خصوصي- تعاوني بايد از چه ويژگي ها برخودار باشد تا بتواند نقشي فعال و مبتكر و خلاق و ميهن دوستانه براي ارتقاي توليد داخلي ايفا سازد و شايسته كمك و دفاع از طرف بخش عمومي متعلق به مردم ميهن ما باشد.

بايد اميدوار بود كه شرايط زندگيِ متخصصين اقتصادي در ايران، ازجمله رئيس دانا، به عنوان اقتصادداني ميهن دوست، آن چنان باشد كه بتوانند در زمينه بحث و چالش براي تنظيم چنين برنامه اقتصاد ملي و مردمي گام هاي مشخصي بردارند. بدون ترديد همكاري نيروهاي ميهن دوست كه حزب توده ايران بخش جدايي ناپذير آن است، با چنين پروژه و برنامه اي قطعي است.

***

فريبرز رئيس دانا در گفتگوي خود با محمد يوسفي، نكته هاي جالبي نيز در ارتباط با سياست حزب توده ايران در مرحله پس از پيروزي انقلاب بهمن ٥٧ مطرح ساخته است كه شايسته توجه ويژه است و بايد به طور مجزا به آن پرداخت. او به ويژه با ديد و توانايي بررسي علمي كه در مصاحبه از خود نشان مي دهد، نكته مركزي را در شرايطِ پس از پيروزي انقلاب بهمن قابل شناخت مي سازد. اين نكته مركزي، درك مـرز نبرد انقلاب و ضدانقلاب در اين مرحله از رشد و تعميق انقلاب بزرگ مردم ميهن ماست. نگرش او به سياست حزب توده ايران در ارتباط با شناخت شرايطي است كه در آن تاريخ بر ميهن ما مستولي بود و چگونگي اين نبرد را قابل درك مي سازد. به سخني ديگر، رئيس دانا با بررسي واقعيت حاكم، به ارزيابي سياست حزب توده ايران در آن مرحله مي پردازد. اقتصاددان ميهن دوست با بررسي ي شرايط مشخص به تحليل واقعيت مي پردازد.

سرشت علمي نگرش به سياست حزب توده ايران در اين مرحله، از طريق تجزيه و تحليل شرايط حاكم در اين مرحله، شيوه علمي براي درك هر پديده نيز بوده و اسلوبي است كه مي تواند براي بررسي و تنظيم برنامه اقتصاد ملي و مردمي نيز به خدمت گرفته شود. چنين توانايي بار را بر دوش رئيس داناها دو چندان مي كند!

***

مساله قرارداد ”شيلات بحر خزر“

فريبرز رئيس دانا در گفتگوي پيش گفته نكته جنبي ديگري را مطرح مي سازد كه در ذهن نگارنده موضوعي را تداعي كرد كه اخيراً خوانده است.

رئيس دانا مي نويسد، پذيرفته شدن جبهه آزادي در ”جبهه ملي“، توصيه «آقاي مصدق» بود كه به اتفاق آرا مورد تصويب قرار گرفت. با خواندن اين جمله، نگارنده بر آن شد، نكته اي را از كتاب ”خاطرات و تألمات مصّدق“ نقل كند كه دكتر غلامحسين مصدق، پزشك شناخته شده زنان در ايران آن را از روي دست خط هاي پدر خود، دكتر محمد مصدق كه در دوران حصر خود در احمدآباد نوشته، منتشر كرده است. دكتر محمد مصدق، نخست وزير قانوني ايران به دنبال كودتاي آمريكايي ضد ملي ٢٨ مرداد ١٣٣٢ دستگير و زنداني شد. شاه فراري، محمد رضا پهلوي كه پيش تر و در جريان كودتاي نافرجام ٢٥ مرداد از ايران فرار كرده بود، به ايران بازگشت و با خيانت به قانون ملي شدن صنايع نفت ايران، قرارداد ننگين نفت را با كنسرسيوم جهاني نفت به رهبري آمريكا، تائيد و به تصويب مجلس دست نشانده رساند. كودتاي ٢٥ مرداد ١٣٣٢ توسط سازمان افسران آزاديخواه عضو حزب توده ايران، همانند كودتاي نوژه و واقعه طبس كه رئيس دانا در سخنانش متذكر مي شود، كشف و در همكاري با مدافعان نظامي دولت دكتر مصدق خنثي شده بود.

دكتر محمد مصدق (ص ١٨٤ و ١٨٥) در ارتباط با توضيح در باره تدارك «توطئه روز نه اسفند» كه توسط «عمال ايراني و فداكار انگليس» سازمان داده شده بود و در آن برنامه قتل مصدق چيده شده بود، مي نويسد: «… يك يا دو مرتبه سادچيكف سفير شوروي بخانه ي من آمد و راجع به شيلات بحرخزر كه قرداد آن در بهمن ماه ١٣٣١ منقضي ميشد مذاكره كرد و تقاضا نمود شيلات كماكان دست مأموران دولت شوروي باشد تا بعد [ترتيب] قراردادي در اين باب داده شود. و بمحضي كه گفتم، دولتي كه امتياز نفت جنوب را قبل از انقضاي مدت، ملي كرد و كارمندان انگليسي شركت نفت را از ايران خارج نمود، چطور مي تواند قرارداد منقضي شده شيلات را ابقاء نمايد و آن را كماكان در دست عمال شوروي بگذارد.

آيا مي دانيد سفير شوروي در جواب من چه گفت؟ او گفت صحيح مي فرمائيد، ما نمي بايست از شما چنين تقاضائي كرده باشيم . غذر خواست و رفت و در روز انقضاء هم شيلات بتصرف دولت درآمد. و تصرف شيلات بدست من كار دول غرب را سهل كرد. و مداراي با دولت من هم [از طرف انگليس و آمريكا تا آن تاريخ] شايد از اين نظر بود كه اين كار بدست من تمام شود. …

كار شيلات كه به آخر رسيد، نقشه سياست خارجي [دولت انگليس] بموقع اجراء درآمد و ميخواستند كه من طوري از بين بروم كه نتوانند آن را بسياست هاي بيگانه نسبت دهند. چونكه استالين هنوز حيات داشت و نمي خواستند دولت را از طريق كودتا ساقط كنند.

اين بود كه براي از بين بردن شخص من عده اي از دربار و علماء و افسران و بعضي از اعضاي جبهه ملي با هم توحيد مساعي كردند و توطئه روز نه اسفند را پيش آوردند.

و مقصود از توطئه اين بود عده اي رجاله باين عنوان كه من ميخواستم شاه را از مملكت خارج كنم، درب كاخ جمع شوند و موقع خروج من از كاخ، مرا از بين ببرند و چناچه اين كار صورت ميگرفت، علمأ، روز نه اسفند كه بكاخ آمده بودند، بجنازه ام نماز ميگزاردند و چون وزير دفاع ملي بودم، بامر شاهنشاه آن را روي توپ قرار ميدادند و با احترامات كامل بخاك ميسپردند و عده اي از غوغاگرانِ مقابل درب كاخ را هم كه مرتكب اين جنايت شده بودند، باشدّ مجازات ميرسانيدند تا هيچ فردي گمان نبرد اين واقعه در اجراي يك نقشة سياست خارجي [انگليس] صورت گرفته است و آنوقت بود كه من ميشدم بتمام معنا يك مرد ملي كه نه شيعه با من مخالف بود، نه سني.»

 [توطئه نه اسفند نيز توسط سازمان افسران آزاديخواه حزب توده ايران كشف و به اطلاع دكتر مصدق رسانده شد. مصدق نه از در اصلي كاخ، بلكه از در كوچكي و تحت حفاظت افسران وفادار خارج شد و نجات يافت. جريان اين نجات را دكتر مصدق در ص ٢١٥ كتاب شرح مي دهد].

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *