مقاله شماره: ١٣٩١ / ٣١ (اول آذر)
واژه راهنما: زنجيره علّي منطق خط مشي انقلابي حزب توده ايران. محك توده اي بودن دفاع از ”برنامه حداقل كارگري“ است.
فرصتي پيش آمد مقاله چندي پيش ”راه توده“ قلابي علي خدايي را با عنوان ”احمدي نژاد، قهرمان خصوصي سازي و مجري فرمانبردار صندوق بين المللي“ به دست گيرم. نمي دانستم بايد خوشحال باشم كه آيا حرف ها در او و يارانش تاثير گذاشته كه عليه ”خصوصي سازي“ موضع گرفته اند، يا بايد علت ديگري را علت واقعي تنظيم چنين عنواني بپذيرم. با خواندن مقاله، پاسخ دريافت شد. الگوي سرمقاله، همان الگوي مقاله ”حكومت وحدت ملي …“ است كه در «موضع ”راه توده“ عليه خط مشي انقلابي حزب توده ايران» بررسي شد (نگاه كن به http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1893). گام به گام، انديشه نهفته در آن را دنبال كنيم، تا سرشت ”دزدانه“ و شيوه حيله گرانه آن را بشناسيم و انگيزه ضدتوده اي آن را درك كنيم.
١- سال ١٣٨٧ كه انتشار ”توده اي ها“ آغاز شد، علي خدايي هنوز داراي اين جسارت بود تا درباره نوشته هاي آن به طور رسمي اظهار نظر كند. او اين اظهار نظرها را با «علي خدايي، سردبير راه توده» امضا مي كرد. يكي از اين اظهارنظرها، مخالفت ”راه توده“ قلابي با موضع ”توده اي ها“ عليه برنامه نوليبرال ”خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي“ بود. به نظر او و همکارانش، می بایستی حزب توده ایران نسبت به موضع اصلاح طلبان كه از خصوصي سازي پشتيباني مي كنند، از خود حساسیت نشان داده و از مخالفت با این برنامه امپریالیستی کوتاه بیاید. چنين موضعي را اكنون نيز مي توان نزد برخي ديگر از نظريه پردازان يافت.
”استدلال“ علي خدايي و ”راه توده“ قلابي آن بر اين پايه قرار داشت كه از آنجا كه «امروز مشكل ما آزادي است»، بايستي آن را از مساله ”عدالت اجتماعي“ جدا نمود. به نظر «سردبير راه توده» قلابي، مي توان پس از حل مساله «آزادي»، آنوقت «عدالت اجتماعي» را طرح نمود: «امروز مشكل ما آزادى است و اين يك موضوع استراتژيك است. بنابراين، تاكتيكها مىبايستى حول اين موضوع باشد. بنابراين، هر موضعى كه در راستاى اين هدف باشد، مورد حمايت توده مردم از طبقات مختلف قرار خواهد گرفت، لاغير. پرداختن به مسايل طبقاتى و پررنگ كردن آن در اين شرايط [كه همان پرداختن به عدالت اجتماعي است]، حداقل آب در هاون كوبيدن است و اصرار بر آن ناخودآگانه تفرقه برانگيز.» (نگاه كن به ”امروز مشكل ما آزادي است“- وظیفه ”راهتوده“- پیکنت http://www.tudeh-iha.com/?p=1061&lang=fa).
موافقت اين جريان ضدتوده اي با برنامه امپرياليستي نوليبراليسم، داري ريشه تاريخي مي باشد. اجراي اين برنامه ضدمردمي و ضدملي كه با عنوان ”تعديل اقتصادي“ در ايران مشهور شده است، با نام هاشمي رفسنجاني كه به گفته زنده ياد كيانوري مدتي خود را به نام «سردار جنگ» و زماني «سردار سازندگي» عنوان مي كرد، عجين شده است. زنده ياد كيانوري كه علي خدايي گويا پستان خود را به تنور دفاع از او و نظرياتش چسبانده است و مي كوشد از اين طريق خود را موجه جلوه داده و خود را جايگزين به حق او بنماياند، در رساله ”سخني با همه توده اي ها“ سياست ضدملي و ضدمردمي ”تعديل اقتصادي“ را افشا مي كند.
اكنون هاشمي رفسنجاني خواستار «حكومت وحدت ملي» اي مي باشد كه بايستي از يك سو «اكثريت و اقليت» را در خود جاي دهد، ولي از سوي ديگر، فاقد برنامه اقتصادي در خدمت مردم باشد. دفاع ”راه توده“ قلابي از اين برنامه در نوشتار «موضع ”راه توده“ عليه خط مشي انقلابي حزب توده ايران» نشان داده شد. در آنجا به اثبات رسانده شد كه اين پيشنهاد حتي داراي سرشتي ”بينابيني“ نيز نمي باشد، آن طور كه خواست محمد خاتمي لااقل دارا مي باشد.
دفاع ”راه توده“ قلابي از «حكومت وحدت ملي»، تنها در ظاهر خود، در نام هاي شركت داده شده در آن، با موضع ”عدالت“چي هاي مدافع احمدي نژاد و جريان او تفاوت دارد. هر دو توسط اين ارزيابي آرزوگونه و غيرواقع بينانه حمل مي شوند كه گويا مي توان بدون يك جنبش توانمند دموكراتيك كه ستون فقرات آن را جنبش كارگري و ”برنامه حداقل كارگري“ حزب طبقه كارگر تشكيل مي دهد، تغييرات بنيادي- انقلابي به سود زحمتكشان و لايه هاي ديگر زير فشار اقتصادي- اجتماعي را به حاكميت سرمايه داري كنوني تحميل نمود. آن هم نه از مجراي يك انقلاب اجتماعي، كه از راه بند وبست در پشت درهاي بسته با حاكميت و اينجا و آنجا، با نشان دادن دندان ها! (به اين نكته بازمي گرديم)
٢- ”راهتوده“ شماره ٢١٠، ٥ بهمن ١٣٨٧ براي توجيه برنامه ”آزادسازي اقتصادي“ نوليبرال، ازجمله خواستار «خصوصى سازى» بخش دولتى اقتصاد شد (نگاه كن به ”عمده و غيرعمده چيست؟“ http://www.tudeh-iha.com/?p=708&lang=fa). به عبارت ديگر، ”راه توده“ قلابي براي مبارزه با خطر حاكميت لايه اي از نظام سرمايه داري، مبارزه توده اي زحمتكشان و مردم را عليه برنامه اقتصادي ضدمردمي آن ها نه تنها خواستار نمي شود و حتي آن را طرح هم نمي كند، بلكه وجود اين خطر را در خدمت توجيه موافقت خود با برنامه ضدمردمي امپرياليستي قرار مي دهد، آن هم با نام حزب توده ها!
ضرورت مبارزه انقلابي با اختاپوس «اقتصادى- نظامى» مورد نظر ”راه توده“ قلابي كه حلقوم جامعه را مى فشارد، اصلا طرح هم نمي شود! يعني مبارزه با نيروهايى كه توانستند گام به گام مضمون انقلاب مردمى و ضدامپرياليستى بهمن ٥٧ را ازبين برده و با سركوب و پايمال نمودن دستاوردهاى آزاديخواهانه انقلاب، يعنى با برقرارى خفقان و جنايت و … سلطه شرايط غارت مافيايى و رانتخوارانه خود را بر هستي جامعه مستولي سازند و اكنون ضمن توافق براى بلعيدن ثروت هاي ملي و متعلق به مردم، تنها با يكديگر در جنگ ”خودي“ها بر سر سهم خود از تقسيم ”بخش دولتى اقتصاد“ به دعوا مشغولند، كوچك ترين جايي در ارزيابي ”راه توده“ قلابي نمي يابد. سكوت قبرستاني بر آنچه كه سرمقاله ”راه توده“ قلابي مي بايستي بگويد و نمي گويد، مستولي است. آيا چنين سياستي داراي «ماهيت» ماركسيستي- توده اي است؟
٣- اكنون ”راه توده“ قلابي كه انگار خواب نما شده، شمشير را عليه برنامه صندوق بين المللي پول از اين طريق از رو مي بندد كه مي كوشد، با عنوان پرطمطراق و دهن پركن خود، ”احمدي نژاد قهرمان خصوصي سازي و مجري فرمانبردار صندوق بين المللي“ (شماره ٣٨١، ٨ آبان ١٣٩١)، خواننده را دچار سرگيجه و سردرگمي كند.
او خبري را كه پيش تر در سرمقاله پراهميت نامه مردم تحت عنوان ”احمدي نژاد قهرمان اقتصاد نوليبرالي و سد راه پيشرفت ايران“ (http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=1006) خوانده، با آب و تاب ”دزدانه“ در شش صفحه قلم مي زند. انواع دستورات صندوق بين المللي را طرح و نادرستي آن را گويا به اثبات مي رساند تا با شيوه سطحي ژورناليستي، مواضع گويا ”انتقادي“ را طرح و ”دقت موشكافانه“ سرمقاله را به نمايش بگذارد، با چه هدفي؟ آيا هدف اعلام ضرورت مبارزه عليه اين برنامه است؟ آيا هدف آن است كه آن را به مثابه سياستي ضد مردمي افشا كند، يعني سياستي كه براي اجراي آن بايد قانون كار پايمال گردد، سنديكاهاي كارگري نابود شوند، زندان ها از رهبران و مبارزان كارگري و … پرشود؟ آيا هدف آن است كه اين سياست امپرياليستي به مثابه يك سياست ضدملي ارزيابي و افشا گردد كه با نابودي اقتصاد ملي، وابستگي اقتصادي ايران را به بازار جهاني در سطح يك كشور مستعمره بوجود مي آورد؟ آيا اين نكات كه در سرمقاله نامه مردم طرح مي شوند، در ”راه توده“ قلابي نيز عنوان شده و به بحث گذاشته شده اند؟ آيا هدف مقاله نويسي با عنوان پرطمطراق، آن است كه مجريان اين سياست ضد مردمي و ضد ملي را افشا سازد، يعني خيانت حاكميت سرمايه داري جمهوري اسلامي را برملا كند كه سرمقاله نامه مردم به آن پرداخته است؟ پاسخ همه اين پرسش ها و بسياري ديگر منفي است.
در باره همه اين نكات سرمقاله ”راه توده“ قلابي كه با نگارش ”سردبير“ آن تنظيم شده است و ”دزدانه“ به نظريات قاطع و پرصلابت خط مشي انقلابي حزب توده ايران دستبرد مي زند، تا خود را داراي مواضعي ”مردمي“ بنماياند، كلمه اي نيز ارايه نمي شود. سكوت توطئه آميز ادامه دارد! هدف از نگارش اين سرمقاله كه مي كوشد سيماي ”زشت” خود را با پر انديشه ماركسيستي- توده اي دزديده شده از سرمقاله نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران تزيين كند، تنها آنست كه به اثبات برساند كه «گزارش دفاعي صندوق بين المللي پول از دولت احمدي نژاد در واقع به معناي آن است كه باند احمدي نژاد نامزد صندوق بين المللي پول براي رياست جمهوري آينده ايران است.» (”راه توده“ ٣٨١، ٨ آبان ١٣٩١).
اين، تنها نگراني عنصري است كه مي خواهد سرنوشت وحدت توده اي ها را در حول خط مشي انقلابي حزب توده ايران، با اين اميد واهي به حوادث آينده نامعلوم بسپارد كه ”رهبر“ حزب توده ايران گردد!! «اي شماياني كه انديشه تان از پر مگس فراتر نمي رود و اوج عظمت را در شكوه حشرات مي بينيد» (احسان طبري، ”بر مرداب تن، نيلوفر انديشه مي رويد“، شعرهاي سروده در زندان)، كور خوانده ايد!
٤- اين خودافشاگري موضع دروغين ”راه توده“ قلابي عليه برنامه امپرياليستي كه مي كوشد آن را با عنوان پرطمطراق ”احمدي نژاد قهرمان خصوصي سازي …“ به توده اي ها بخوراند، از اين روي به سادگي قابل شناخت است، زيرا برخلاف پرحرفي هاي ژورناليستي ”راه توده“ قلابي، خط مشي انقلابي حزب از منطق ماترياليست ديالكتيكي نبرد طبقاتي سيرآب مي شود.
هنگامي كه در طرح برنامه براي ششمين كنگره حزب توده ايران مبارزه عليه برنامه نوليبراليسم امپرياليستي در مركز وظيفه تبليغي- ترويجي و آموزشي حزب قرار داده مي شود، موضعي ماركسيستي- توده اي طرح مي گردد كه بر پايه منطق علمي- ديالكتيكي استوار است. زنجيره انديشه علمي نهفته در ”برنامه حداقل كارگري“ از تعريف مرحله رشد تاريخي جامعه آغاز مي شود. به عبارت ديگر، بر پايه نگرش ماترياليسم تاريخي بنا شده است. لذا اين زنجيره علّي از نقطه اي آغاز مي شود كه تنها نقطه اي مي باشد كه قادر است كليت روند انديشه حاكم بر برنامه را بازتوليد كرده، سرشت انقلابي- علمي آن را نشان داده و ارايه پاسخ ماركسيستي- توده اي را به همه پرسش ها ممكن سازد.
هنگامي كه برنامه حزب توده ايران، مرحله رشد تاريخي جامعه را مرحله انقلاب ملي- دموكراتيك مي نامد، به عبارت ديگر، از موضع ماترياليسم تاريخي سرشت مرحله انقلابي را تعريف مي كند، حلقه بعدي زنجيره علّي انديشه انقلابي را نيز برمي شمرد كه ضرورت مبارزه عليه ديكتاتوري به منظور دستيابي به حقوق دموكراتيك مردم ميهن ما مي باشد.
مبارزه اي كه با سرشت آزادي خواهانه خود، تنها با هدف دستيابي به عدالت اجتماعي مفهوم و جهت تاريخي (ماترياليسم تاريخي) مي يابد. لذا ماهيتا مبارزه اي عليه برنامه نوليبرال امپرياليستي است كه هدف آن برقراري سيطره نواستعماري سرمايه مالي امپرياليستي مي باشد.
از اين رو است كه سرشت ضدسرمايه داري انقلاب ملي- دموكراتيك با سرشت ضدديكتاتوري- مردمي آن از بهم تنيدگي دروني برخوردار است. نفي هر كدام، نفي عنصر ديگر را به دنبال دارد.
تنها به كمك درك اين بهم تنيدگيِ ديالكتيكيِ روند تاريخي انقلاب ملي- دموكراتيك است كه مي توان مضمون ضدسرمايه داري مبارزه آزاديبخش ملي- ضدامپرياليستي دوران كنوني را در كشورهاي پيراموني توضيح داد و مستدل نمود. به عبارت ديگر، مضمون ”دوران گذار از سرمايه داري به سوسياليسم“ را بازشناخت كه مبتني بر تشديد تضاد ميان كار و سرمايه مي باشد.
اكنون مي توان حلقه قرار داشتن دفاع از منافع طبقه كارگر را به مثابه دفاع از منافع كل جامعه در زنجيره علّي انديشه ديالكتيكي كه در ”برنامه حداقل كارگري“ تبلور مي يابد را درك كرد و ارتباط دروني ميان آزادي و عدالت اجتماعي را به اثبات رساند. با اين شناخت است كه مي توان اكنون اعلام داشت كه تجهيز و سازماندهي جنبش مردمي همه لايه هاي ضدديكتاتوري، تنها از طريق دفاع از منافع زحمتكشان ممكن خواهد شد.
به بياني ديگر، با اين شناخت است كه مي توان مبارزه تبليغي- ترويجي و آموزشي حزب را در حول محور ”برنامه حداقل كارگر“ حزب توده ايران، به عنوان پرچم راهنماي مبارزه انقلابي در مرحله كنوني، سازمان داد و از اين طريق براي ايجاد شدن و برقراري هژموني انديشه ترقي خواهانه آن صميمانه و پيگيرانه كوشيد.
تنها در اين مرحله است كه انديشه علمي براي تحقق بخشيدن به ”برنامه حداقل كارگري“ به جستجوي متحدان طبقاتي- پايدار، و همچنين گذرا و موقتي مي رود. جلب كدام متحدان با كدام برنامه به مساله روز بدل مي شود و …
كند ذهن و «ژاژخايان دشمن كار»ي كه خود كوچك ترين دركي از اين بهم تنيدگي و وابستگي ديالكتيكي لحظه هاي متفاوت نبرد طبقاتي در سطح ملي و جهاني ندارند، چگونه مي توانند مبارزه عليه برنامه نوليبرال امپرياليستي را به مثابه مضمون نبرد آزاديبخش ملي كشورهاي پيراموني و در حال رشد در دوران كنوني در جهان درك كنند، تا بتوانند آن را براي طبقه كارگر و ديگر نيروهاي ملي توضيح دهند و اعتقاد و اعتماد آن ها را براي مبارزه همزمان عليه اين برنامه امپرياليستي و مبارزه براي راه رشد سوسياليستي جلب كنند و از اين طريق هژموني انديشه انسان و ميهن دوستانه حاكم بر ”برنامه حداقل كارگري“ حزب توده ايران را ايجاد و برقرار سازند؟
در اين ناتواني نه تنها ”راه توده“ قلابي و «سردبير» دزد و حيله گر آن علي خدايي گرفتارند، بلكه جريان هايي از نوع ”عدالت“چي ها و نظريه پردازان آن از قماش ”س. سهند“ها نيز ناتوانند. آن ها هم مي خواهند به منظور حذف زنجيره علّي انديشه ماترياليست ديالكتيكي و تاريخي توده اي براي شناخت واقعيت حاكم بر جامعه، كه برشمرده شد، به توده اي ها بخورانند كه بايد از آخرين حلقه، از حلقه يافتن متحدان حركت نمود. با اين ترفند، جنبش توده اي نه داراي ”برنامه حداقل كارگري“ خواهد بود و نه قادر خواهد بود براي برقراري هژموني آن، به مبارزه اي روشنگرانه- انقلابي بپردازد. پيامد اين سياست ضدتوده اي، تبديل نمودن حزب توده ايران به دنباله روي اين يا آن لايه از حاكميت سرمايه داري خواهد بود. اين سياست ضد توده اي، خلع سلاح جنبش انقلابي كارگري است. تبديل آن به جريان سوسيال دموكراتيك مدافع نظام استثمارگر سرمايه داري است. پذيرش تز ارتجاعي ”پايان تاريخ“ است. و …
٥- اهميت تاريخي پرواز ققنوس گونه خط مشي انقلابي حزب توده ايران، كه اكنون مي توان آن را با بيان احسان طبري، اثر آتش به جاي مانده — «آتش ققنوس بجاست» (”معشوق“، شعرهاي زندان) – ناميد، توانايي توده اي هاست براي بازشناخت علت شيوع ”بيماري مسري نگراني“ كه نه تنها عناصري از قماش علي خدايي و س. سهندها دچار آنند، بلكه محافل جاسوسي و رسانه اي امپرياليستي و وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي نيز دست بگريبان آنند. آري، خط مشي انقلابي، تيغي در چشم دشمنان حزب توده ايران است! (نگاه كن به http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/1839)
اهميت تاريخي پرواز ققنوس گونه خط مشي انقلابي حزب توده ايران تنها در اين واقعيت نهفته نيست كه پرچم ظفرنمون مبارزات آينده حزب توده ايران مي باشد، بلكه به ويژه از اين روي نيز داراي اهميتي تاريخي است، زيرا تنهـا خط مشي انقلابي- علمي براي به پيروزي رساندن نبرد خلق هاي ميهن ما عليه سلطه مافيايي سرمايه داري و متحدان امپرياليست آن مي باشد.
(تشديد فشار بر موسوي ها و كروبي در بازداشت گاه مرگ تدريجي كه چه بسا با تغذيه هدفمند دنبال مي شود، نشان اتحاد سرمايه داري حاكم و امپرياليست ها است. يكي از شروط امپرياليست ها براي ادامه مذاكرات پشت پرده با حاكميت ضدمردمي و ضدملي، ادامه اين بازداشت غيرقانوني و بيمار نمودن و قتل دربندي ها مي باشد.)
اهميت تاريخي پرواز ققنوس گونه خط مشي انقلابي حزب توده ايران در اين نكته قرار دارد كه تنها خط مشي است كه مي توان بهم پيوستگي و بهم تنيدگي دروني اجزاي آن را توضيح داد و بازتوليد نمود. علمي بودن آن، قرار داشتن آن بر پايه انديشه ماركسيستي- توده اي، دارا بودن صلابت علمي ديالكتيك ماترياليستي آن، اهميت تاريخي آن را تشكيل مي دهد.
موفقيت اين برنامه، همان طور كه در جريان انقلاب بهمن نيز تجربه شد، در اين واقعيت نهفته است كه توانست خصلت ملي- دموكراتيك انقلاب بهمن ٥٧ را در دقيق ترين، ساده ترين، پرنفوذترين ادبيات توده اي ارايه دهد و با آن «جهل و بيداد رميد، گاه خوشبختي رسيد» (احسان طبري، ”اكتبر“، شعرهاي زندان). اين دستاورد بزرگ رهبران و آموزگاران حزب توده ايران كه آن را براي ما توده اي ها به ارث گذاشته اند، آن «رنگين كمان زندگي»شان است كه «چون روباني بر موهاي سياه و افشان …» نسل هاي بعدي بسته اند و «ستاره هاي جواني»شان است كه «چون مدالي» بر سينه آن ها آويخته اند … كه زنده ياد احسان طبري به شيوه بي همتاي «نثر موزون شاعرانه» در شعر شكوهمند خود با عنوان ”هديه“ در زندان جمهوري اسلامي سروده است. درخشش سيماي مظلوم و درد كشيده آن ها در ”شوهاي تلويزيوني“ پيام آور اين دستاورد تاريخي براي توده اي ها است كه بايد از آن همانند مردمك چشم محافظت نمود و به نسل بعدي سپرد.
از اين روي است كه بايد هّم همه توده اي ها و همه امكان هاي تبليغي- ترويجي حزب را براي توضيح جنبه ها ونماهاي مختلف برنامه انقلابي حزب به كار گرفت، ديالكتيك عمده و غيرعمده را فراموش نكرد و هيچ نيرو و تواني را به هدر نداد.
كندذهن ها و «ژاژ خايان دشمن كار» از قبيل خدايي ها كه مي پندارند مي توانند رهبران آينده حزب توده ايران باشند، درك نمي كنند كه رهبران از اين روي رهبران شدند، زيرا ”برنامه حداقل كارگر“ حزب توده ايران را بر پايه سوسياليسم علمي نگاشند و مستدل ساختند … ”دزدي“ نام نشريه حزب و انديشه انقلابي از برنامه حزب و حيله گري در مقاله نويسي ژورناليستي و … رهبر نمي سازد! اين شيوه ”زشت“تر از آن است كه بتواند زيبايي شكوهمند توانمندي رهبران حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران را از آن خود كند! تنها آن هنگام كه خط مشي انقلابي حزب توده ايران مبهم وناگويا بود، مي توانستند «جاهلان بر جهل خويش» ببالند و «ناكسان مستانه» بخندند (احسان طبري، ”رنج نامه هجران“، شعرهاي زندان).
اين خط مشي انقلابي است كه «ما را از لجن زار متعفن مرداب لاقيدي، بسان بطان آبي بي باك» (احسان طبري، ”فرسايش در خزان“، شعرهاي زندان) ققنوس وار پرانده است. اين پرش تنها شايسته «مرغ هزار» (احسان طبري، ”معشوق“، شعرهاي زندان) است … «شماياني كه انديشه تان از پر مگس فراتر نمي رود و اوج عظمت را در شكوه حشرات مي بينيد» (احسان طبري، ”بر مرداب تن، نيلوفر انديشه مي رويد“، شعرهاي زندان) … كجايد؟!
٦- بايستي باري ديگر با قاطعيت، روشني و صراحت از همه توده اي هاي صادق، در هر جرياني، در ايران و خارج از آن خواست، خواستي كه هيچ فرد و شخصيتي را مستثني نمي سازد، كه با دفاع يك صدا و قاطع از خط مشي انقلابي حزب توده ايران و از برنامه تدارك ديده شده براي طرح در كنگره ششم، ازجمله با كوشش براي تدقيق باز هم بيشتر آن، به ياري حزب همه توده اي ها بشتابند و بندبازي هاي ضد مصالح عاليه حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران را مردود اعلام و به آن پايان دهند. تنها دفاع خردمندانه، سازنده، خلاق و انقلابي از ”برنامه حداقل كارگر“ حزب توده ايران و مبارزه براي برقراري مجدد هژموني آن در جامعه ايراني، محك توده اي بودن در شرايط كنوني است. همين و بس!
با عرض ادب و سلام به آقای دکتر عاصمی،
این که علیرضا خدایی همواره دنبال سیاست حمایت بی چون و چرا از بخش راست اصلاح طلبان (خاتمی) بوده بر من هم مثل روز روشن است.
و اینکه نپرداختن به مسائل اقتصادی از دلایل اصلی شکست اصلاحات بود نیز فکر می کنم بر هیچ کس حتی خدایی نیز پنهان نباشد.
از همین روست که فعالان جنبش سبز به مشکلات اقشار کم درآمد و محروم جامعه توجه بیشتری معطوف می دارند، تا جایی که نشریه کلمه کارگری را نیز منتشر می کنند که باید از آن حمایت نمود.
اما به اعتقاد بنده همه اینها اختلافات سیاسی هستند که نباید بخاطر برخی خصومت های شخصی بدان جنبه امنیتی پلیسی داد.
بنده ایرادات زیادی را به خدایی با ذکر نمونه می توانم وارد کنم، اما جراتش را ندارم که به وی تهمت همکاری با نهادهای امنیتی حکومت را بزنم.
اگر شما سند یا حتی شواهدی در تایید این همکاری دارید چرا منتشر نمی کنید؟
من در سایت صدای مردم در مقاله ای که بیشتر به سبک یک فالانژ نوشته شده تا یک توده ای، نقل و قولی از شما پیرامون نامه های زنده یاد رفبق کیانوری خواندم که گویا شما امروز با نظر آنروز آقای خاوری موافق بوده اید؟ آقای عاصمی اگر واقعا چنین است، پس چرا در آن ایام چنین ابهاماتی را با ما در میان نمی گذاشتید؟ برعکس جانانه از مقالات “سخنی با همه توده ای ها” دفاع می کردید؟
با آرزوی سلامتی