دوره جدید: مقاله شماره: ۶۵ (۲۵ مهر ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

ناظر گرامی به تمنا برای ابرازنظر مشخص و بیان نظر انتقادی خود درباره ی ارتباط میان مبارزه اجتماعی و نبرد طبقاتی که در مقاله ی «آیا راه توده می‌تواند مواضع سیاسی خود را مستدل سازد» (1)، در پاسخ با خاطرنشان ساختن «فرهنگ توده ای»، خواستار «برخورد سیاسی» می گردد: «باید گفت مثل یک آدم سیاسی به اختلافات سیاسی برخورد کنید!» که «فرهنگ توده ای» است!

او در ابرازنظر خود (2) نمونه ی چنین برخورد سیاسی را ارایه می‌دهد و در ارتباط با «انشعاب» در «جنبش چریکی»، به «15 تکه شدن» آن اشاره کرده و می پرسد، آیا «کسی به کسی می‌گوید جاسوس و مزدور نظام جمهوری اسلامی؟»

بدون تردید ناظر «15 تکه شدن جنبش چریکی» را تائید نکرده و مثبت ارزیابی نمی‌کند، که به معنای تأیید سیاست ارتجاع حاکم برای پاره پاره کردن جنبش چپ می بوده استباوجود این، آن هنگام که او می‌خواهد به پرسش های سیاسی مطرح شده در مقاله ی پیش گفته، برخوردی مشخص کند و موضع خود را توصیف نماید، به ارزیابی از مضمون پرسش ها نمی پردازدبلکه او شکل پدیده ی دیگری را برای توجیه ی هدف خود به خدمت می گیرداو از کنار ارایه پاسخی منطقی– دیالکتیکی به پرسش طرح شده می گریزد.

پرسش از ناظر و علی خدایی و دیگران این پرسش است که «راستی منطق انشعاب راه توده چه بود؟» چرا علی خدایی تنها پس از چند هفته پس از آنکه سمیناری درباره ی اقتصاد سیاسی ملیدمکراتیک توسط راه توده در برلن برگزار شد، دست به «انشعابی» کودتاگونه بزند؟ سند این سمینار که در دفتری انتشار یافته و موجود است، در جریان یک سال و با شرکت تعدادی از رفقا تدارک دیده و تنظیم شدچند ده نفر از رفقا در جلسه ی پایان آن و همچنین در جلسه برلن شرکت داشتندسند تنظیم شده می‌توانست کمک باشد برای بیرون کشیدن وظایفی که در برابر توده‌ای ها قرار داشت و نهایتاً در تعریف ششمین کنگره ی حزب توده ایران از مرحله ملی– دموکراتیک انقلاب تجلی یافت.

مضمون سند می توانست، زمینه‌ای باشد برای کمک به نزدیکی نظر میان توده‌ای ها حول محور تعریف انقلاب بهمن 57 توسط رهبری حزب توده ایرانامری که به معنای یافتن یک سیاست مستقل توده‌ای و جلوگیری کردن از روییدن جریان هایی از قبیل عدالت و دیگران است!

آیا در چنین مرحله ای، «انشعاب» وظیفه‌ای بود که بتوان آن را با منطق توده‌ای، یا با اخلاق و «فرهنگ توده ای» که ناظر گرامی خواستار آن است، به عنوان گامی ضروری ارزیابی نمود؟ پاسخ البته منفی است!

بی جهت هم نیست که ناظر گرامی نیز کوششی برای اثبات نیاز به «انشعاب» نمی‌کند و در عوض سهل انگارانه می نویسد: «گیریم طرف انشعاب کرده، کرده که کرده»!

ابرازنظر کننده ی گرامی که ظاهراً در جایگاه ناظر نیز خود را قرار می دهد، گویا درستی سخن خود را با عنوان اپرای معروف موتسارت مزین می‌کند و اضافه می‌کند «همه همین کار را می کنند»!برای ناظر گرامی، مساله ضرورت انشعاب آن موقع مطرح نیست که باید از مصالح عالیه حزب طبقه کارگر دفاع نمودبلکه مساله ی خواست ذهنی «طرف» کافی و تعیین کننده برای انشعاب است!کافی است «طرف» بخواهد، آن وقت می‌توان با بی‌تفاوتی نسبت به مصالح حزب توده ایران مدعی شد که «گیریم طرف انشعاب کرده، کرده که کردهمگر این اولین بار است که کسی یا گروهی از حزب یا سازمانی انشعاب می کند؟ …»!

موضع سیاسی او که خود را حامل «فرهنگ توده ای» می‌داند از این هم فراتر بپرواز در می آید، بدون آنکه از بلندای منافع جنبش توده‌ای حرکت کندمطلب را بشکافیم.

در تأیید نظر رفیق گرامی سپیده در همین نوشتار در توده‌ای ها مورد تأیید قرار گرفته است که فردی را «مزدور و جاسوس» نامیدن امری حقوقی و نه سیاسی استتنها یک دادگاه صالحه و قاضی بی‌طرف مجاز به صدور چنین حکمی در پایان برگزاری یک دادرسی قانونی و غیرسیاسی استاز این رو نیز رفیق عزیز سیامک در مقاله ی خود، مساله ی مبارزه ی ایدئولوژیک را با جریان های انحرافی، از جمله با راه توده خواستار می شوداین مبارزه به ویژه از این رو ضروری است، زیرا این اواخر جوانه هایی از مواضع مثبت در برخی از نوشته‌ها در راه توده” دیده شده است.

پرسش از راه توده و دیگر جریان های انشعابی نیز پرسشی سیاسی و نه حقوقی استپرسیده شد، پرسشی که کماکان نیز به قوت خود باقی استآیا حزب توده ایران باید از سیاست مستقل کارگری پیروی کند، برنامه حداقل کارگری داشته باشد که تعریف آن را رفیق زنده یاد جوانشیر در سیمای مردمی حزب توده ایران ارایه داده است؟ و دفاع از این برنامه را وظیفه روشنگرانه– تبلیغی خود بداند؟

آیا خواست های دمکراتیک در برنامه حداقل کارگری، خواست هایی نیستند که راه خروج از نظام حاکم را هموار می کنند، مبارزه برای برپایی سوسیالیسم را تدارک می بینند؟ و …

راه توده و دیگران آماده شرکت در این بحث و گفتگو و تبادل نظر توده‌ای ها نیستند، اما خود را توده‌ای و مدافع «مشی توده ای» می پندارندآن‌ها نه تنها به پرسش ها پاسخ نمی دهند، بلکه هر کدام به دنباله روی از لایه‌ای از بورژوازی پرداخته و به بهانه ی شرکت در نبرد که برکه” آن ها، به گقته ی رفیق سپیده، «نقش یک گردان درون حاکمیت» را ایفا می کند؟

آیا در چنین شرایطی ایجاد شدن این اندیشه و ذهنیت که کارکرد این جریان ها، می‌تواند کارکردی به مثابه عمل به یک «سناریوی تنظیم شده در اتاق فکر» باشد، دور از منطق است؟

آیا بی پاسخ گذاشتن پرسش ها، عدم آمادگی برای شرکت در بحث و گفتگو درباره ی سیاستی که دنبال می کنند، وجود امکان رابطه‌ای میان کارکرد انحرافی و سیاست رژیم ارتجاعی را در ذهن تداعی نمی کند؟

آیا کوشش ناظر گرامی برای توجیه «انشعاب» در حزب طبقه کارگر ایران به جای برخورد سیاسی– طبقاتی به آن و اعلام آن به مثابه گویا یک حق طبیعی هر فرد، ذهنیت پیش گفته را به خواننده تحمیل نمی کند؟

رفیق عزیز محسن در ابرازنظر خود نسبت به مقاله ی «اندیشه چپ میانه در راه توده»، به درستی مساله ی امکان برداشت خرده بورژوآمابانه را در حزب توده ایران گوشزد و راه توده را نمونه‌ای از چنین اندیشه‌ای ارزیابی می نماید.

وجود چنین برداشت‌ها بدون تردید در حزب طبقه کارگر همان قدر طبیعی است که وجود برداشت و موضع سوسیال دمکراسی طبیعی استچنین نمونه‌هایی در زندگی گذشته ی حزب توده ایران وجود دارد و می توان به آن اشاره نمودنمونه ی ذکر شده توسط رفیق محسن، و یا حضور افرادی مانند بابک امیر خسروی در رهبری حزب، نمونه‌های زنده‌ای در این زمینه است.

لذا ارزیابی رفیق محسن از راه توده” به مثابه ی تبلور اندیشه ی خرده بورژوامابانه در حزب ما، ارزیابی ای درست و احتمالی دور از ذهن نیست: «راه تودهنشان از پایگاه اقتصادی خرده بورژوایی در حزب ما» است!

به سخنی دیگر، ما در نبردی ایدئولوژیک– فلسفی– شناختی ای شرکت داریم که به گفته ی لنین یکی از سه جزء مارکسیسم است.

راه مبارزه با این اندیشه مگر آن نیست که در توده‌ای ها انتخاب شده استمبارزه ی مبنی بر برخورد نظری– سیاسی با جریان های انحرافی؟

چرا این جریان ها از گفتگو طفره می‌روند و از بحث فراری هستند؟ برای نمونه از بحث درباره ی تأیید این موضع که آیا در شرایط کنونی حزب توده ایران باید تنها به وظیفه ی اتحادی و دمکراتیک بپردازد، و یا مبارزه ی سوسیالیستی را نیز به پیش ببرد؟

آیا میان مبارزه صنفی– دمکراتیک و سیاسی– طبقاتی رابطه ی ساختاری و مضمونی برقرار و در شرایط مشخص کنونی در ایران از وحدت برخوردار است که به معنای مبارزه ی توامان برای آزادی و عدالت اجتماعی است؟

آیا باید حزب توده ایران جایگزینی برای اقتصاد سیاستی نئولیبرالِ امپریالیستی ارایه کند، یا تنها جنبه‌های ضد کارگری– ضد مردمی و ضد ملی اقتصاد سیاسی مبتنی بر نسخه ی خصوصی سازی و آزاد سازی اقتصادی را نشان داده و افشا کند؟

آیا مبارزه برای شناخت و درک از اقتصاد سیاسی مرحله ی ملی– دمکراتیک انقلاب در شرایط کنونی در ایران، می تواند پرچم تجهیز و سازماندهی توده های زحمت و میهن دوست بوده و گامی در جهت ایجاد جبهه ضد دیکتاتوری ارزیابی کرد؟

شکافتن یک نکته ی دیگر نیز در ارتباط با ابرازنظر ناظر گرامی مفید استهنگامی که او سهل انگارانه و بدون ارایه تعریف از شرایطی که می‌تواند انشعاب را در حزب طبقه کارگر به طور استثنایی ضروری سازد، اقدام برای پاره پاره کردن حزب توده ایران را گویا حقی طبیعی” هر فرد طرف»!) ارزیابی می کند، از اندیشه‌ای پیروی می‌کند که نیاز به شکافتن دارد.

اندیشه ی پسامدرن امپریالیستی جامعه را به اتمها، به اندیویدیوم های منفرد تقسیم می کند که شخصیتی «یکتا» هستند و هر کدام دارای «نظر» و «موضع» خودنداین اندیشه، برای نمونه نزد پوپر، این وضع را عین «دمکراسی» هم می داندتوجیه ناظر گرامی از انشعاب که بیان آن به ظاهر دفاع از آزادی فرد و حق طبیعی” فرد است توسط او،ریشه ی اندیشه ی غیر مارکسیستیتوده‌ای او را عریان می سازداز نظر تئوری شناخت، این موضعی است که از ایدئولوژی پسامدرن امپریالیستی به عاریه گرفته شده است: «گیریم طرف انشعاب کردهکرده که کرده»!

این موضع با «فرهنگ و مشی توده ای» هم خوانی ندارد!

این موضع سیاسی ای علیه منافع طبقه ی کارگر ایران و نبرد سخت طبقاتی ای است که باید کارگران روزانه با درد شلاق بر پشت به پیش ببرند!

نشانی اینترنتی این مقاله:  https://tudehiha.org/fa/4372

1- https://tudehiha.org/fa/4313

2- ناظرزدن اتهامات امنیتی بسیار سخیف است، و با فرهنگ توده‌ای بیگانهگیریم طرف انشعاب کرده، کرده که کردهمگر این اولین بار است که کسی یا گروهی از حزبی یا سازمانی انشعاب میکند؟ مگر انشعاب فقط در صف توده‌ای ها بوده؟ به جنبش چریکی نگاه کنید، 15 تکه شده استکسی به کسی می‌گوید جاسوس و مزدور جمهوری اسلامی؟ پیله کردید که استدلال کنید، چرا انشعاب کرده!عجباخود شما استدلال کرده‌اید چرا «بیرونی» شدید یا از حزب اخراج؟ به شما و امثال شما در «نامه مردم» باید گفت مثل یک آدم سیاسی به اختلافات سیاسی برخورد کنید!