سخن روز شماره: ۸۸ (۲۳ آذر ۱٣۹۷)
رفیق گرامی جواد نکته بین زربین به دست در جستجوی تودهای ناب است. آیا چنین موجودی را میتوان یافت؟
به منظور پاسخ به این پرسش سودمند است ببینیم زنده یاد احسان طبری به چنین پرسشی در جهانبینی ها و جنبش های اجتماعی، هنگامی که به بررسی جنبش مارکسیستی در ایران می پردازد چه پاسخ داده است.
پاسخ، با بیان آموزگار چند نسل از تودهای ها که میخواهم با بازنویسی بخش هایی از نظر او از تاریخ جنبش کمونیستی ارایه دهم، پاسخ به رفیق گرامی جواد نکته بین نیست. نگرش به واقعیت شرایط نبرد امروز تودهای ها، هدف در این سطور است که متأسفانه قادر نشده است دیالکتیک متناسب شرایط نبرد حزب توده ایران را در تلفیق امکان ها در داخل و خارج از کشور بیابد.
یکی از پیامدهای جنبی چنین وضعی این امر است که فردی بتواند پنهان در پس نامی، و بدون احساس مسئولیت، هرزگاهی بنویسد، در حالی که حتی مایل به تدقیق سخنش نیز نیست که از چه صحبت می کند. هنوز این رفیق بیان نکرده است که منظورش کدام «اعلامیه هشتاد حزب کارگری و کمونیستیِ جهان» است که به آن در ابرازنظرش نسبت به مقاله ی «آیا حزب توده ایران به نبرد طبقاتی در ایران باور دارد؟» اشاره دارد. چنین مضمونی در هفته ی گذشته در تودهای ها انتشار یافت. پس از این سیر خستهکننده و فرمال، باز گردیم به مساله ی جدی.
چیستی یک تودهای، ویژگی نظری و کارکرد انقلابی
رفیق زنده یاد احسان طبری در بخش ”مارکسیسم” در کتاب پیش گفته با زیرعنوان ”فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه داری در ایران”، درواقع خط سرخ اندیشه و کارکردی را نشان میدهد که باید آن را ویژگی چیستی یک تودهای ارزیابی نمود. او در صفحه دویست به بعد کتاب و در پی گفتار در پایان کتاب که عنوان ”آرمان اجتماعی سراب نیست” داراست، به پرسش درباره ی چیستی یک تودهای انقلابی پاسخ می دهد، و روند رشد آن را در ایران ترسیم میکند که برای نبرد امروز تودهای ها بازنویسی و بازخوانی آن سودمند است.
طبری در آغاز توضیح خود، مارکسیسم را «آموزش فلسفی- اقتصادی، اجتماعی منسجم و هماهنگ»ی مینامد که با «سه جزء: فلسفه، اقتصاد، کمونیسم علمی (مسائۀِ مربوط به ایجاد جامعۀ نوین) … مبتنی بر پیشزمینه های اقتصادی (پیدایش سرمایه داری)، اجتماعی (پیدایش پرولتاریای طنعتی) و فکری (پیدایش دیالکتیک ایده آلیستی و ماتریالیسمِ متافیزیک و اقتصاد بورژوائی و سوسیالیسم تخیلی و علوم طبیعی معاصر» پدیدار میشود. لذا «از زمین عریان نجوشیده است».
او سپس با توجه به شرایط اقتصادی- اجتماعی ایران در این دوران که پیش تر در کتاب توصیف شده است، به این نتیجهگیری میرسد که در چنین شرایطی اندیشه ی مارکسیستی «تنها به عنوان اسلوب علمی و انقلابی و نقادانه تفکرِ علمی و اجتماعی میتوانست در کشور ما راه یابد». طبری دیرتر این پدیده را تقدم ذهن بر عین ارزیابی می کند.
او تاریخ این روند را با ذکر مقالۀ ای در «روزنامۀ اختر» 18 مارس 1880، «ایران نو» و بیان «نقش سوسیال دمکرات های روس در جریان مشروطیت» برمی شمرد و با نقل دادهها از دو مقاله ی رفیق زنده یاد ع. آگاهی در مجلۀ دنیا دورۀ دوم، سال سوم – شماره چهار- و دهم – شماره دو-، بازگو می کند.
ادامه ی روند رشد جنبش پیش از تشکیل حزب کمونیست ایران را در دوران انقلاب مشروطیت توسط مبارزان کارگر کمونیست ایرانی، و در شرایطی که عامل عینی رشد آن نیز ایجاد می شود، زنده یاد طبری در ادامه برمی شمرد: «در سال 1904، مهاجران ایرانی مقیم قفقاز حزب ”همت” و پس از آن ”حزب اجتماعیون عامیون” را به رهبری نریمان نریمانف به وجود آوردند. … احزاب نامبرده با ترکیب پرولتاری و به دست گروهی روشنفکران پرورده در مکتب سوسیال دمکراسی انقلابی به وجود آمدند. … نقشی فوقالعاده بزرگ در جنبش انقلابی شمال ایران در دوران مشروطیت ایفا کردند. … که بیشتر غرق در فعالیت عملی انقلاب بودند … از حدود دمکراتیسم انقلابی فراتر نمی رفتند، ولی حوزه های سوسیال دمکرات – در جنب کارخانه های چرم سازی تبریز – از جهت صرفاً تئوریک» فعال بودند. «این حوزه ها در سال 1908 با پلخانف و کارل کائوتسکی وارد مکاتبه شدند … مهمترین مسأله این بود که آیا در ایران شرایط عینی و ذهنی برای پیدایش پرولتاریا به وجود آمده، و آیا پرولتاریا باید در انقلاب مستقل عمل کند، یا با قشرهای خرده بورژوائی همراه بورژوازی برود.»
همانطور که دیده می شود، پرسش درباره هویت و شخصیت تاریخی طبقه کارگر، حزب آن و سرشت مبارزات آن، پرسشی قدیمی است. هنوز این پرسش برای همه ی گردان های مبارز انقلابی پاسخ نهایی خود را نیافته است. روشن نیست که دفاع از خرده بورژوازی و نمایندگان آن، دفاع از فرد است یا از روند انقلابی که آنها در آن نقشی تاریخی، یعنی گذرایی دارا هستند. هنوز دفاع از خرده بورژوازی و بورژوازی میهن دوست، توسط برخی از مبارزان، به معنای دفاع از مساله های عینی رشد اقتصادی- اجتماعی در ایران درک نمی شود.
چنین برداشتی را رفیق جمشید طاهری پور نیز در مقاله ی اخیرش در اخبار روز با عنون ”قبای ژنده خود را اینجا بیاویزیم” ابراز می دارد. او که در سالهایی به شناخت ضرورت دفاع از روند انقلابی باور کرده بود که حزب توده ایران توصیه می کرد، اکنون مدعی است که حزب طبقه کارگر ایران در جریان انقلاب بهمن به دفاع از «خمینی» و نه از تغییرات عینی ایجاد شده حکم داد.
با چنین برداشت مکانیکی در دفاع از روند انقلابی است که برخی از مبارزان تودهای هم، مانند منتقدان به سیاست حزب توده ایران در دوران انقلاب بهمن، می پندارند که دفاع حزب طبقه کارگر از”خمینی” و نه از پدیده ی ”دمکراسی انقلابی” بود که او برای دورانی نمایندگی آن را نزد لایههای خرده بورژوازی به دوش گرفت، و بسیار زود از نفس افتاد. به سخنی دیگر، دفاع به معنای دفاعی مکانیکی از این لایه ها درک می شود. بازگردیم به گوارش اندیشه طبری درکتاب:
«از سال 1916 در قفقار حزب ”عدالت” به رهبری اسداله غفارزاده … جای احزاب گذشته را گرفت … و همین حزب بود که در انزلی موفق شد نخستین کنگرۀ حزب کمونیست ایران را در 30 خرداد 1299 (20 ژوئن 1920) تشکیل دهد. … با جنبش انقلابی گیلان و سپس تغییر رژیم قاجار به پهلوی … نقش مهمی ایفا نمود. حزب کمونیست ایران از همان آغاز نتوانست ویژگیهای جامعۀ ایران را دریابد … دچار برخی اشتباهاتِ و گاه جدی شد. این اشتباهات تصادفی نبود و دارای پایۀ و اساس تئوریک بود. … سلطان زاده در کنگرۀ دوم انترناسیونال کمونیستی … (در جریان انقلاب گیلان) … گفت: … در مقام مقایسه با جنبش های بورژوا- دمکراتیک (در کشورهای عقب افتاد و در دفاع از آن ها، در ارتباط با) ایران [که در آن این نیروها] قدرت حاکمه را به دست گرفته اند، [اگر] همان اصل را بکار بندیم، نتیجهاش جز این نخواهد بود که توده ها را به دامن ضد انقلاب برانیم. … مسأله عبارتست از انجام و حفظِ انقلاب کاملاً کمونیستی. …».
طبری سپس با اشاره به «تندروی ها» ناشی از چنین برداشتهای تئوریک که نشان نقش ذهنیت انقلابی نزد مبارزان است، و «حاکی از عدم توجه به درجۀ نُصج عینیِ جامعۀ کشور ماست، … انقلابِ ایران … دچار شکست گردید». و بلافاصله در ص 205 اضافه می کند: «ولی حق آنست که در جریان انقلاب گیلان، حکمِ ضرورت وحدت نیروها مورد حمایت کنگرۀ خلق های خاورقرار گرفت، و رهبری جدید، بر راس آن حیدرعمواقلی، … تزهای تازۀای مطرح کرد … حزب بدین سان در راه اصلاح اشتباهات اساسی خود گام بزرگی برداشت. تزها، مولفان و یا مؤلف آن هر که باشد… به طورِ کلی مشخصات جامعۀ ما را به درستی مطرح میکند و وظایف جنبش را به درستی ارائه می نماید. …».
طبری مبنای تصحیح اشتباه ها را «طرح درست مشخصاتِ جامعه و وظایف جنبش» ارزیابی میکند که برای شرایط کنونی نیز اهمیت مرکزی دارد. «مشخصات جامعه» ایران در آن دوران و اکنون دارای دو وجه است. داخلی و خارجی. شناخت «وظایف جنبش» متکی به شناخت هر دو عنصر داخلی و خارجی دارد. رشد عینی شرایط داخلی اقتصادی- اجتماعی در ایران جای تردیدی باقی نمیگذارد که اکنون ما با نظام سرمایه داری روبرو هستیم. نظامی که در شرایط سلطه ی اقتصاد سیاسی نئولیبرال امپریالیستی و در وابستگی نواستعماری به آن قرار دارد.
زنده یاد طبری در ادامه به توصیف شناخت واقعیت شرایط ایران در آن دوران می نویسد:
«در آن ایام حزب کمونیست ایران با مسئلۀ بغرنج ”تشخیص ماهیت طبقاتی و اجتماعی حکومت رضاخان” روبرو بود، و هم در این زمینه در آغاز دچارِ برخی سردرگمی ها شد … [بغرنجی] بازشناسی سیمای اجتماعی او [رضاخان] و کشفِ متضاد بودن این چهره را دشوار می ساخت. حزب از خوشبینی موقتِ دوران اولیه، به بدبینی شدید کشانده شد، و تصمیمات کنگرۀ دوم حزب حاکی از این سرخوردگی است. … در مجموع، کنگرۀ مسائل را ”از چپ” حل کرد. امکان رشدِ سرمایه داری را در ایران، یعنی آن پروسۀ واقعی که مدتها بود در ایران می گذشت و گسترش می یافت، ندید. … محتوای طبقاتی کودتا و تحولِ رژیم را متوجه نشد، و اصرار ورزید که در حزب ”انقلاب ملی” که به وسیلۀ خود کمونیستها از ائتلاف سازمان های تودهای به وجود می آید، سرکردگی باید در دست کمونیستها باشد.»
نقل نسبتاً طولانی از کتاب از این رو سودمند است، زیرا اکنون که آموزگاه تودهای ها اشتباه ها را برشمرد، هنگام نتیجهگیری از سخنان خود را فرا رسیده ارزیابی میکند. ارزیابی ای که به موضوع شیوه ی نقد از شرایط که نگرش به آن در سطور حاضر دنبال می شود، برمیگردد. طبری چنین ادامه می دهد: «اینک پس از گذشتِ دهه ها و حل شدنِ مسئله، انتقاد کردنِ این راه حلها آسان است. ولی باید دشواری کمونیستها را دید. علت تنها در اطلاعِ تئوریک نبود. … سرشت متضاد و پیچیدۀ رژیم، در آغاز به سختی قابل تشخیص بود، و عناصرِ انقلابی حق داشتند نسبت به آن، که پس از برخورد تسامح آمیز اولیه به سرکوب خشنِ جنبش و حزب کمونیست دست زد، و مختصاتِ خشنِ استبداد و سازشکاریِ خود را با امپریالیسم بیشتر روشن ساخته بود بدبین باشند.»
همانطور که قابل شناخت است، جهت و سرشت انتقاد سازنده طبری علیه فرد مبارز نیست، در توضیح شرایط است. کوشش است برای شناخت همه جانبه ی شرایط و درک مضمون آن که توجه به آن، ریشه ی ایجاد شدن اشتباه را تشکیل می دهد. انتقاد خصلت انتقام جوی ندارد. راهگشا است.
واقعیت این است که شرایط نبرد تودهای ها و حزب توده ایران در دوران سه دهه ی اخیر نیز لااقل با همان بغرنجی ای روبرو است که در دوره ی مورد بحث کتاب روبرو است. بررسی این مرحله و شرایط آن وظیفه ی سطور کنونی نیست. وظیفه کوشش برای درک شرایطی است که ریشه ی انتقاد های متقابل را در جنبش توده ای تشکیل میدهد. به این نکته دیرتر اشاره خواهد شد.
زنده یاد طبری سپس با اشاره به مصوبه کنگره ی دوم حزب کمونیست ایران «برای ترویج مارکسیسم … انتشارات ادواری و ترجمه ایِ مارکسیستی با استفاده از کمکِ کمینترن و احزاب کمونیست آلمان و اتریش – کارل وه نر، کمونیست آلمانی -، ”پیکار” در برلن و ”ستاره سرخ” در وین» را ذکر میکند و بررسی این کوشش ها را «وظیفۀ شریفی» مینامد تا «تاریخ این مطبوعات و محتوی آن ها از لحاظ ترویج تئوری عمومی و استنتاجات انطباقی آن مورد بررسی قرار گیرد، و مسیر تکاملی فراگیری و گوارشِ مارکسیسم در ایران روشن شود.»
با اشاره به مبارزات اعتصابی که حزب کمونیست سازمان دهنده ی آن بود، برای نمونه «اعتصاب نه هزار نفری در مؤسسات شرکت نفت ایران و انگلیس و در سال 1310 یک اعتصاب بزرگ دیگر در کارخانه وطن اصفهان … کمونیست های ایرانی در فراگیری مارکسیسم گامی به پیش بر می دارند. دکتر تقی ارانی … با شور و شجاعتی حماسه آمیز به نشر مجله ی ”دنیا” دست زد … ولی ارانی لنینیسم و مارکسیسم در پراتیک را هنوز فرصت نکرده بود به حد کافی مطالعه کند. بالاخره فراموش نکنیم که وی با 36 سالگی زندانی شد، و طی این مدت در زمینههای سیاسی و فرهنگی فعالیت بزرگی انجام داد بود. …»
در نتیجهگیری از سیر در تاریخ انتقال اندیشه ی مارکسیستی به ایران، آموزگار چند نسل از تودهای ها در ادامه می نویسد: «برای آن که سازمان انقلابی طبقه کارگر به وجود آید، این سازمان به حزب تراز نوین لنینی بدل شود، یعنی امورِ خود را بر اساس مرکزیت دمکراتیک به معنای جدّیِ این واژه بگرداند، برای آنکه این سازمان مشیِ سیاسی دور و نزدیک خود را بر بنیاد اصولیت انقلابی و با روحِ واقعبینی و بدون انحراف به چپ و راست تنظیم کند، برای این که سازمان در سبکِ عمل خود سرسختی انقلابی را با نرمش درآمیزد و بتواند به رهبریِ معنویِ خلق نائل آید، وجود شرایط عینی و ذهنی لازم است. تحقق خودِ این شرایط به زمان نیازمند است» و با اشاره به رشد عامل ذهنیِ در آموختن ایدئولوژی مارکسیستی در ایران «قبل از نُصج عاملِ مهم عینی آن (گسترش پرولتاریایِ صنعتی) در جامعۀ ما … [به این نکته اشاره میکند که] در جامعهای که در آن شرایط عینی و ذهنی یاد شده پدید نیامده است، دچار اشکالات فراوانند.»
سپس طبری با نگرش به راه طی شده برجسته میسازد که «کمونیست های ایرانی، علیرغم شرایط بسیار بسیار دشوار و نامساعد اجتماعی، در جامعهای با ترکیب نیرومند خرده بورژوائی، در جامعهای با دریوزگی عمومی … درفش اندیشه هائی را برافراشتند که برخی برای درک کلیات آن تنها می توانستند به قدرتِ تصور و انتزاع پناه برند. …
یکی از شرایطِ ویژه ای ک رخنه مارکسیسم را در جامعۀ ایران با دشواری روبه رو میساخت (و حتی تا حدودی هنوز میسازد [که در دهه های اخیر و زیر فشار مذهب ارتجاعی تشدید شده است]، نفوذ ایدئولوژیهای قرون وسطائی مذهبی و عرفانی و خراباتی است که سابقۀ چند هزار ساله در کشور ما دارند و ایدئولوژی فردمنشانۀ نوظهور بورژوائی است. … مارکسیسم باید بر این پوسته ها و لایههای متحجر دیرینه در یاخته های دماغی جامعه غلبه کند … ایجاد ارتشی از انسانهای مستقل، به خود متکی، مردم دوست و دارای اندیشۀ علمی و آمادۀ فداکاری و حاضر به تشکل پذیری و خواهان تحول بنیادی جامعه کار سادهای نیست. به این کار باید خود تاریخ، خود تکامل جامعه، خود دگرگونی طبقات، خود تحول عناصر انقلابی یاری رساند، زیرا بیمایه فطیر است … و این تأثیر عین وذهن در نسج تاریخ معاصرِ ما از ویژگیهای مهم آنست. …
چنین است سرنوشت مارکسیسم در ایران: راهی بس دشوار، بس توان فرسا و پر از فراز و نشیب!» و با اندیشیدن به توانایی های مبارزان گذشته خاطرنشان میسازد که «درک این دشواری ها باید در ما نسبت به رهگشایانِ دلیری که خواستند از میان بیابانی بی فریاد، خلق را به چمنزارِ خرم آرزو برسانند، احساسِ سپاس و آفرین پدید آورد، چیزی که این رهگشایان با همۀ کمی ها، شکست ها و نارسائی هایشان، در خورد آنند.» و اضافه می کند: «با وجود تمام دشواری ها، حزب مارکسیست های ایرانی در ادوار مختلف آن، تنها حزبی است که ادامه کاری خود را طی قریب به هفتاد سال [اکنون بیش از صد سال] حفظ کرده، و کار حیرت انگیزی در انبوه توده های مردم انجام داده، و از طریق انواع انقلاب ها، تظاهرات، اعتصابات، تبلیغاتِ سیاسی و فلسفی … نقش عمیق و پردامنه ای را در تاریخ معاصر ایران ایفا کرده … این ادعا نیست. این بیان واقعیت است. …
این که در این جریان طولانی، در این راه از جهت سیاسی، اجتماعی، فکری و روحی بسیار بسیار دشوار، اشتباهات، رفیقان نیمه راه، عناصر ضعیف و خائن، شکست ها، سردرگمی ها پیدا شود عجیب نیست. کمونیستها حق ندارند خطا ها را توجیه کنند یا آنها را مقّدر و محتوم بشمارند. … ولی ما در عین حال حق نداریم از سبب شناسیِ علمی پدیدهها بگریزیم و به دماگوژی های ارزان و سخنان وجاهت انگیز بسنده کنیم و از سر بی مسئولیتی دربارۀ کار پر رنج دیگران حکم صادر نمائیم [و آن را آیه وار تکرار کنیم]. چنین روشی حق کشی و ناسپاسی نسبت به کسانی است که بالاترین قدرت و استعداد ممکن خود را در شرایط ناساز و دشوار اجتماعی در جهت هدف خویش به کار برده اند».
طبری برجسته می سازد: «ارزیابی علمی از حوادث، نقد مشخص از کمبود و خطا، قدرشناسی بجا از کار انجام شده در چارچوب مقدورات اجتماعی، هم علمی ترین و هم عادلانه ترین روش است که میتواند از هر باره سازنده و پرورنده باشد.»
همانطور که قابل شناخت است، زنده یاد طبری با تکیه بر روی «توان»ها انگشت می گذار. قدرت مبارزان را برجسته می کند. آن را عمده ارزیابی می نماید و دفاع و بزرگ داشت آن را توصیه می کند. تکیه ی مداوم بر ضعفهای احتمالی، بر اشتباه ها، بدون نشان دادن همزمان شرایط بغرنج، سنگ را روی سنگ باقی نمی گذارد. به برداشتهای یک سویه نزد مخالفان یاری می رساند. در عین حال نشانی از هوشمندی نقد و کمک به توجیه سیاست خود را قابل شناخت نمی سازد. هنوز عکس بزرگ مائوتسه تنگ در میدان بزرگ در پکن توجه دوست و دشمن را به خود جلب می کند. در حالی که ناشی از اشتباه های بزرگ در دروان اخیر حیات او، صدمات سنگینی در خاطره ها زنده است.
در ادامه طبری همین روند را در رشد جنبش کمونیستی ایران بر میشمرد و می نویسد: «لذا با همۀ فراز و نشیبِ [راه طی شده ی] مارکسیسم و حزب طبقه کارگردر ایران، خلق های کشور ما میتوانند به خود ببالند که یکی از نخستین خلق های آسیا، و به قولِ مورخ شوروی پاولویچ، ”پیشتاز کوچک و جسور” آسیای بزرگ در فرا گیری جهان بینی انقلابی و ایجاد سازمان انقلابی هستند. … وظایف دائمی مارکسیست ها یافتِ استراتژی و تاکتیک درست، فراگیری اسلوب درست رهبری و مبارزه و پرورش رهبران و کادرهای شایسته و سیر به طرف پیروزی است. …
حزب توده ایران در دوران حیاتِ خود که موضوعِ بحث این کتاب نیست، در فراگیری، ترویج و انطباق مارکسیسم گام ها پیش رفت، و امروز در کنار مساعد بودن شرایط اجتماعی، شرایط ذهنی نیز مساعدتر از همیشه است….».
آرمان اجتماعی سراب نیست، در ادامه ی نوشتار در بخش دوم انتشار می یابد.