برخی از چپهای راست شده میگویند که مصدق میبایست که پیشنهاد امریکا و بریتانیا در بارهی نفت را میپذیرفت. ولی پرفسور آبراهامیان بر پایه سندهای در دست می گوید که پیشنهاد انگلیس و آمریکا برای آشتی در بارهی نفت، یک دروغ بزرگ بود که امریکا و انگلیس برای خریدن زمان برای برنامهریزی کودتا پیشگزاری کردهبودند.
آبراهامیان میگوید که دکتر مصدق بهخوبی میدانست که پیشنهاد غربیها، چه انگلیسیها و چه آمریکاییها، پذیرش تهی ملیکردن بود که بر پایه آن نام ایران بر صنعتنفت نوشته میشد، ولی فن آوری، برون آوری در دست شرکتهای نفتی غرب همچنان میماند . اینگونه چپ ها درنمییابند که ملیشدن نفت تنها دربارهی درآمدهای نفتی نبود، بلکه بخشی ناگسستنی از جنبشهای رهاییبخش بود که در آن زمان خواهان آزادی از بند استعماری امپریالیسم بریتانیا بودند. این جنبشها به بهانههای گوناگون در هند، پاکستان، اندونزی، کنگو، برمه ووو در روند گسترش بودند و با امپریالیسم بریتانیا شاخ به شاخ شدهبودند و قهرمانان مانند گاندی، نهرو، ناصر، سوکارنو، نکرومه و لومومبا آفریدند.
جنبش ملی کردن نفت، شیوه نبرد جنبش رهایی بخش ایران بود که همراه با جنبشهای رهایی بخش در مستعمره ها، بخشی از جنبش رهایی بخش جهانی علیه منافع امپریالیسم بود. اندیشه مصدق در بارهی ملی کردن نفت، بدون تردید همراه با احساس، اگر نگوییم ضدامپریالیستی، ولی بی گمان آغشته به احساس ضداستعماری علیه بریتانیا بود.
هیچ تردید در این نیست که امپریالیستهایی که به چپاول سرچشمههای زیرزمینی ما پرداخته بودند، بدون کمک بورژوازی بومی به رهبری دربار محمدرضا و به همراهی بورژوازی تجاری به رهبری روحانیها نمیتوانستند دست به کودتا بزنند. در همهی جنبشهای رهاییبخشی که ددمنشانه مانند اندونزی سرکوب شدند، ما این هماهنگی میان امپریالیسم با بورژوازی بومی را میبینیم.

دیدگاهتان را بنویسید