برای گمراهی مردم غرب، سیاستمداران کشورهای غرب به دنبال همسانسازی تروریسم و نبرد رهاییبخش خلقها رفتند، تا بدینگونه با گمراه کردن تودههای غربی از پشتیبانی آنها از جنبشهای استقلالخواهانه در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین بکاهند.
آیا ترور و نبرد برای آزادی خلقهای زیر ستم با هم یکسان هستند.
عرفات در سال ۱۹۷۴ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت: ”کسانی که ما را تروریست میخوانند، تلاش در پنهان کردن تروریسم و زورگویی خود دارند. ناهمگونی میان یک انقلابی و یک تروریست در هدف آنها نهفته است. کسی که برای آزادی و رهایی از استعمارگران میجنگد، نمیتواند تروریست نامیده شود.”
در این سخن عرفات به درستی از انگیزه و هدف گوناگون میگوید و باید به این سخنان نایکسانی روشها و شیوههای نبرد میان این دو گروه را افزود.
انگیزه تروریسم پدید آوردن ترس و برهم زدن نظم سیاسی با روشهای پرخاشگر است. تروریسم دربرگیرنده تاکتیکهایی، مانند بمبگذاریها، ترور، گروگانگیری و یورش به غیرنظامیآن، با هدف از همگسیختگی نهادهای جامعه است. هرچند گروههای تروریستی شاید هدفهای سیاسی داشتهباشند، با کاربرد شیوههای پرخاشگر و کُشتار کور به ویژه یورش علیه شهروندان غیرنظامی یا نهادهای نمادین محکوم هستند. کنشهای گروههایی مانند داعش یا القاعده که با بمبگذاریها و خودکُشی بمبی بسیاری از غیرنظامیان در سراسر جهان را کُشتند، واکنش مثبتی در میان مردم جهان نداشته و ندارد.
زمینه ”نبرد رهاییبخش خلقهای زیر ستم”، استعمار، و پیامدهای آن، به ویژ کُشتار به دلیل نژاد، مذهب و سرکوب سیاسی است. چنین جنبشهایی بر این باور هستند که حاکمیت و هویت فرهنگی آنها از سوی یک نیروی بیگانه از میان رفتهاست، یا در خطر نابودی است. این جنبشها با زبان ایستادگی در برابر امپریالیسم یا استعمار و پایان دادن به فرمانروایی بیگانه و یا ایستادگی در برابر رژیم سرکوبگر و پایان دادن به دیکتاتوری میهنی سخن میگویند.