”ابرازنظرى‏“ ديگر «آزادى‏ انتخاب، آرى‏، انتخابات آزاد، خير!» «وحدت ديالكتيكى‏ مبارزه براى‏ آزادى‏هاى‏ دمكراتيك و اقتصاد ملى‏ دمكراتيك»

image_pdfimage_print

مبارزه با تشتت نظرى‏ و نهايتاً سازمانى‏ در جنبش توده‏اى‏ وظيفه‏اى‏ است كه “توده‏اى‏ها” در برابر خود نهاده و انتشار خود را برپايه آن ضرورى‏ دانسته است. اين مبارزه، مبارزه‏اى‏ ذهنى‏ و اراداه‏گرايانه نيست. بلكه ناشى‏ از  ارزيابى‏ عينى‏ مستدلى‏ است از تشتت نظرى‏ و سازمانى‏ تاريخى‏ و تلخ تحميل شده به حزب توده ايران و جنبش توده‏اى‏. آنطور كه به نظر مى‏رسد، بررسى‏ علل تاريخى‏ ايجاد شدن تشتت نظرى‏ در جنبش توده‏اى‏ به منظور برطرف ساختن تشتت نظرى‏ راهگشا نمى‏باشد. لذا بايد در شرايط كنونى‏ به بحث درباره دو نكته، كه دورنماى‏ مبارزه را ترسيم مى‏سازند، اولويت داده شود.

يكى‏ موضع‏گيرى‏ مستند و روشن و صريح همه گردان‏هاى‏ توده‏اى‏ در اين باره است، كه آيا بايد به اين تشتت نظرى‏ پايان داد، يا خير؟

متاسفانه تاكنون به جز از طرف “كميته وحدت”، ارزيابى‏ مستندى‏ درباره اين ضرورت مطرح نشده است. اگر نظرى‏ ابراز شده است، ازجمله توسط “راه‏توده”، موضعى‏ عليه اين كوشش مى‏باشد. موضعى‏ كه اما بدون هر استدلالى‏ طرح گشته و مى‏تواند واكنشى‏ عجولانه باشد. اميد مى‏رود كه چنين باشد. موضع “راه‏توده” مبتنى‏ بر ضرورت سپردن وحدت نظرى‏ و سازمانى‏ جنبش توده‏اى‏ به «بستر حوادث آينده» يك “تز” اثبات نشده است. طرح كنندكان تز بايد به اثبات برسانند، كه چرا ادامه تشتت در خدمت آن «سرمايه‏گذارى‏» امپرياليستى‏ نيست، كه مى‏كوشد «پراكندگى‏» در جنبش توده‏اى‏ را به «سود مادام‏العمر» براى‏ خود تبديل سازد، آنطور كه آن را “كميته وحدت” به درستى‏ برجسته مى‏سازد.

نكته دوم، ارايه راهكارى‏ است كه روند برطرف ساختن تشتت نظرى‏ را به پيش مى‏راند.

پيشنهاد “توده‏اى‏ها” در اين باره، پيشنهادى‏ روشن و صريح است. به نظر مى‏رسد بايد با طفره رفتن از پراكنده‏گويى‏، هر گروه و گردان توده‏اى‏ موضع خود را درباره “اصلى‏ترين تضاد” در دوران كنونى‏ نبرد طبقاتى‏ در ايران اعلام دارد. بحث را بر سر اين نكته بايد از اين‏رو متمركز ساخت، زيرا از اين طريق، اول- ارزيابى‏ از نبرد طبقاتى‏ در كشور صراحت و روشنى‏ مى‏يابد؛ دوم- تفاوت و مرز بين شركت در نبرد طبقاتى‏ و مسئله اتحادها در دوران كنونى‏ در جنبش توده‏اى‏ به بحث گذاشته و درك مى‏شود.

ارزيابى‏ و شناخت نبرد طبقاتى‏ و اصلى‏ترين تضاد ناشى‏ از آن، موضع‏گيرى‏ هر گروه و گردان توده‏اى‏ را درباره دورنماى‏ نبرد پيش‏روى‏ برجسته مى‏سازد و بايد آن را با مفهوم “وظيفه سوسياليستى‏” حزب توده ايران يكى‏ دانست، كه زنده‏ياد جوانشير در “سيماى‏ مردمى‏ حزب توده ايران” برمى‏شمرد.

موضع‏گيرى‏ در باره مسئله اتحادها، موضع‏گيرى‏ درباره “وظيفه دمكراتيك” مورد نظر جوانشير مى‏باشد، و پاسخى‏ است به وظايف روز جنبش توده‏اى‏، ازجمله و به ويژه در جهت سازماندهى‏ صنفى‏ و سياسى‏ طبقه كارگر. وظيفه‏اى‏ كه تاكنون متاسفانه امكان طرح آن‏ در بحث‏هاى‏ مطرح شده در “توده‏اى‏ها” بوجود نيامده است و بايد جبران گردد.

اين دو موضع‏گيرى‏ نهايتاً به روشن شدن ارزيابى‏ جنبش توده‏اى‏ از اهداف انقلاب بهمن ٥٧ در مبارزات امروز در ايران كمك كرده و همچنين اهداف مبارزات مردم را در دوران كنونى‏ برجسته مى‏سازد. جنبش توده‏اى‏ به اين روشنگرى‏ از اين رو نياز  دارد، زيرا بخش‏هايى‏ از جنبش توده‏اى‏، برخوردهاى‏ جارى‏ در درون قشربندى‏ حاكميت سرمايه‏دارى‏ را اصلى‏ترين تضاد جامعه مى‏پندارند. بر اين پايه است، كه ماه‏هاست “راه‏توده” عليه «دولت نظامى‏» سرمقاله منتشر مى‏سازد، بدون آنكه كلمه‏اى‏ درباره برنامه‏اى‏ بنويسد، كه بايد جانشين سياست «دولت نظامى‏» بشود.

روشنگرى‏ درباره دو وظيفه “سوسياليستى‏” و “دمكراتيك” حزب توده ايران اين امكان را به وجودمى‏آورد، نبردهاى‏ اجتماعى‏ را در جهت كوشش براى‏ احياى‏ دستاوردهاى‏ دمكراتيك، آزاديخواهانه، عدالت‏جويانه و به ويژه ملى‏- ضدامپرياليستى‏ انقلاب بهمن سوق داده، آن‏ها را به وسيله روشنگرى‏ و آگاهى‏ مردم و از اين طريق سازماندهى‏ آن‏ها در احزاب طبقاتى‏ خود، تبديل نمود.

با چنين مقدمه‏اى‏ كه در سطور فوق تنها روئوس مطالب آن بيان شد، به يك سرى‏ از “ابرازنظر”هاى‏ يكى‏ از نظريه‏پردازان در تارنگاشت عدالت بازمى‏گرديم، كه از انتشار آن‏ها تاكنون خوددارى‏ شده است.

در اين نوشته‏ها، نظريه‏پرداز به جاى‏ ابرازنظر مشخص سياسى‏، به موضع‏گيرى‏هاى‏ فردى‏ و شخصى‏ در برابر افراد پرداخته است، كه بايد كماكان آن‏ها را شيوه‏اى‏ غيراصولى‏ و به‏ويژه غيرتوده‏اى‏ ارزيابى‏ نمود. در زير نكاتى‏ از نظر زنده‏ياد احسان طبرى‏ و توضيحاتى‏ درباره مواضع نظريه‏پرداز مطرح و به بحث گذاشته مى‏شود.

“چهره يك انسان انقلابى‏”

ا. آذرنگ، يكى‏ از نظريه‏پردازان تارنگاشت “عدالت” در پنج ابرازنظر خود نكات شايان توجهى‏ را مطرح ساخته است. بررسى‏ اين نكات كمك خواهد كرد به روشن شدن مواضع سياسى‏ برخى‏ از دست‏اندكاران در اين تارنگاشت. پراهميت‏تر اما روشن شدن شيوه و اسلوبى‏ است كه نظريه‏پرداز به كمك آن به “تحليل” از پديده‏ها و حوادث اجتماعى‏ مى‏پردازد. اين اسلوب، همانطور در زير كه نشان داده خواهد شد، هيچ شباهتى‏ با اسلوب توده‏اى‏ و سنت حزب توده ايران نداشته و از جنسى‏ بكلى‏ متفاوت با آن است. به نظر مى‏رسد فعالين ديگر تارنگاشت نمى‏توانند با چنين اسلوبى‏ موافقت داشته باشند.

در آغاز اما يك بار ديگر به شيوه زشت و غيرتوده‏اى‏ معمول توسط ا. آذرنگ بازگرديم، كه در گذشته به آن اشاره شده بود و “توده‏اى‏ها” را بر آن داشته بود از انتشار مطالب ارسال شده، خوددارى‏ كند.

او در ابرازنظرهاى‏ خود لازم مى‏داند افرادى‏ را به نام خطاب كند، كه تصور مى‏كند و يا حتى‏ ترديدى‏ ندارد، كه نويسنده مطالب مى‏باشند. اين شيوه را “توده‏اى‏ها” شيوه زشت و غيرتوده‏اى‏ ناميده بود. در شرايطى‏ كه زندان و شكنجه و اعدام و ترور جريمه توده‏اى‏ بودن است، احترام متقابل به نگرانى‏ها درباره حفظ تضمين‏هايى‏ كه مبارزان تصور مى‏كنند براى‏ امنيت خود به آن نياز دارند، شيوه برخورد اخلاق انقلابى‏ است. عمل به عكس آن، ازاين‏رو زشت و ناپسند است، زيرا ماموران امنيتى‏ مى‏توانند در پشت آن پنهان شوند. اين شيوه زشت، پيش از آنكه امنيت افرادى‏ كه تصور مى‏كنند با حفظ نام خود از حريم امنيتى‏ برخوردار مى‏باشند را به طور عينى‏ و واقعى‏ به خطر اندازد (زيرا وزارت امنيت جمهورى‏ اسلامى‏ در شناسايى‏ افراد از امكانات به مراتب وسيع‏ترى‏ برخوردار است)، نشان برخورد خصمانه و غيردمكراتيكى‏ است، كه با ذاّت برخورد توده‏اى‏ در تضاد است. زنده‏ياد احسان طبرى‏ در “چهره يك انسان انقلابى‏” مى‏گويد: «در كار جمعى‏، جلب اعتماد رفيقان و دوستان و هم‏رزمان داراى‏ اهميت درجه اول است. و آنان تنها در “وزيدن باد مهرگان” مى‏فهمند نامرد و مرد … كيست.» (ص ٢١) «جنبش انقلابى‏ … در شرايط دشوار ارتجاع و اختناق عمل مى‏كند. … تمام دشوارى‏ جنبش انقلابى‏ در شرايط مقابله با دشمنان خونخوارى‏ است كه امكان تحرك و تنفس نمى‏دهد … لذا هر فرد انقلابى‏ مطالبى‏ دارد كه پليس ضدانقلابى‏ مايل است از آن‏ها از راه فريب يا زور آگاه شود. …» (همانجا ص ٢٢)  «در مبارزه انقلابى‏، اختلاف و مبارزه اصولى‏ مجاز است. ولى‏ در اينجا دوست و دشمن نقشى‏ ندارند. اى‏ چه بسا اختلاف شما با دوست است. به قول معروف “افلاطون را دوست مى‏دارم، ولى‏ حقيقت را از او بيش‏تر”. اين كلام منسوب به ارسطو، كلام ژرف و وزينى‏ است. … بررسى‏ تاريخ جنبش انقلابى‏ در ايران نشان مى‏دهد كه زمانى‏ يكى‏ از بليه‏هاى‏ بزرگ نهضت، همين دوست نوازى‏ و دشمن گدازى‏، دسته بندى‏، ذهن‏گرايى‏ … بوده است … عقب ماندگى‏ اجتماعى‏، شرايط كار مخفى‏، زندان، مهاجرت، يعنى‏ هر محيط جاهل و راكدى‏ اين بيمارى‏ خوره‏آسا را تشديد مى‏كند. …» (همانجا ص ٣١).

نكات فوق نشان مى‏دهد، كه شيوه افراد در مبارزه انقلابى‏ در ارتباط با افراد ديگر، نمى‏تواند و نبايد شيوه‏اى‏ خودسرانه و اراده‏گرايانه، بلكه بايد تبلور خصلت و ذاّت جنبش انقلابى‏ باشد. بى‏بندوبارى‏ و لاابلاگرى‏ نسبت به اين شيوه و اسلوب اخلاق انقلابى‏، در و پنجره را براى‏ نفوذ دشمن طبقاتى‏ و عوامل خادم آن مى‏گشايد.

ازاين‏رو بايد از ا. آذرنك قوياً پايبندى‏ به شيوه انقلابى‏ را خواستار شد!

پراكندگويى‏ با چه هدفى‏ دنبال مى‏شود؟

يكى‏ از شيوه‏هايى‏ كه مى‏تواند مانع نزديكى‏ نظرى‏ در جنبش توده‏اى‏ گردد، پراكنده‏گويى‏ است. هر كس هر چه به ذهنش مى‏رسد مطرح سازد. در مقابل مى‏توان به شيوه‏اى‏ اشاره كرد، كه در هر بررسى‏ و پژوهش علمى‏ دنبال مى‏شود و بايد بشود، اگر خواست دسترسى‏ به هدف مشخصى‏ مى‏باشد. در چنين صورت بايد در ابتدا هدف را تعيين نمود. اگر هدف مبارزه با تشتت نظرى‏ در جنبش است، نمى‏توان در اين زمينه با پراكنده‏گويى‏ به نتايج مطلوب رسيد. ازاين‏رو كمك به بحث نيست، زمانى‏ كه ا. آذرنگ مى‏نويسد: «… ديدگاه شما … ديدگاهى‏ كه ماهيتاً راستگرايانه است. … گويا در آخرين ابرازنظر خودتان … انتخابات آزاد را اصلى‏ترين مسئله جنبش ارزيابى‏ كرده‏ايد [و به نقل يك جمله از مقاله درباره شرايطى‏ كه خاتمى‏ براى‏ شركت خود در انتخابات اعلام كرده بود، مى‏پردازد]: “فقدان آزادى‏ انتخاب در جمهورى‏ اسلامى‏، كه محمد خاتمى‏ برجسته مى‏سازد، اصلى‏ترين تضادى‏ را تشكيل مى‏دهد، كه ميهن ما در دوران كنونى‏ با آن دست بگريبان است. فقدان آزادى‏هاى‏ دمكراتيك و قانونى‏، اصلى‏ترين تضاد و مبارزه براى‏ دستيابى‏ به آن، اصلى‏ترين صحنه نبرد اجتماعى‏ در دوران كنونى‏ در ايران مى‏باشد.” (پايان نقل قول)»

«همانطور كه در جاى‏ ديگر گفتم، شما اصولا معتقد به تشكيل جبهه ضدامپرياليستى‏ جهت مبارزه با تهاجم استعمارى‏ نوليبرالى‏ نيستيد و متاسفانه با لفاظى‏هاى‏ تند چپ‏گرايانه در عمل همان سياست راه توده- پيكنت را به پيش مى‏بريد. .. و سياست‏هاى‏ شما و راه توده در عمل به يكجا مى‏رسند.»

و نهايتاً در تاريخ ١١.١٢.٢٠٠٨ مى‏نويسد: «… تحليل مشخص از شرايط مشخص خود را با اشاره صريح به اين اخبار ارايه دهيد!» و پس از ذكر ٥ آدرس مقاله از تارنگاشت عدالت، اضافه مى‏شود: «گمان مى‏كنم، خواهيد گفت كه جناح رفسنجانى‏ زير فشار استبداد ولى‏فقيه چنين دست و دلبازانه از بيت‏المال رشوه مى‏دهد! و بى‏چاره مى‏خواهد ازاين طريق سرمايه‏دارى‏ دموكراتيك همراه با انتخابات آزاد را به ارمغان آورد. و انگلس هم گفته كه آزادى‏ براى‏ ما همانند هواست و … باقى‏ حكايت خود خوان …».

با مراجعه به آدرس‏هاى‏ ضميمه، تير مقاله اول، “هاشمى‏ رفسنجانى‏: با آزادسازى‏ موافقت كنيد، سهمتان را مى‏دهيم”، دوم، “رئيسى‏: خصوصى‏سازى‏ اول راه است و بايد به توانمندى‏ بخش خصوصى‏ توجه ويژه كرد …”، سوم، “مرتضى‏ … : قيمت بايد در اقتصاد آزادانه حركت كند. آوردن پول نفت سر سفره مردم، صحيح نيست”، چهارم، “دبيركل حزب كارگزاران: دلسوزان كشور به تشكيل دولت وحدت ملى‏ روى‏آورند” و نهاتياً پنجم، “بادامچيان: اگر خاتمى‏ بيايد، طرفداران احمدى‏نژاد تشكر مى‏كنند”.

ا. آذرنگ در بحث و “تحليل” خود در سطح وقايع در جامعه و اظهارات شركت كنندگان باقى‏ مى‏ماند. براى‏ او آنچه بيان مى‏شود، در انطباق است با آنچه از طرف سخنگو دنبال مى‏شود. شيوه‏اى‏ كه در مقاله “تحليل توده‏اى‏ به جاى‏ داستانسرايى‏”، مور توجه و ارزيابى‏ “توده‏اى‏ها” قرار گرفته است. خواننده علاقمند مى‏تواند به آنجا مراجعه كند.

براى‏ شيوه “نظاره‏گر ظاهربين”، آنطور كه ماركس مى‏گويد، تنها سطح پديده‏ها قابل دسترسى‏ است و ازاين‏رو نيز ا. آذرنگ مواضع “توده‏اى‏ها” را درباره حرف‏هاى‏ رفسنجانى‏ و ديگران جويا مى‏شود. انديشه ديالكتيكى‏ ژرف‏نگر كه كليه روابط و بهم تنيدگى‏ها را مورد توجه قرار مى‏دهد، بسيار سريع جنس اين سخنان را تشخيص مى‏دهد و آن‏ها را كشمكش و برخورد براى‏ سهم بيش‏تر از غارت براى‏ خود در قشربندى‏ سرمايه‏دارى‏ حاكم و نمايندگان آن ارزيابى‏ مى‏كند و انديشه خود را در اين سطح به اصطلاح “مبارزه” گرفتار نمى‏سازد. ارزيابى‏ از حرف‏ها خير، بلكه از اعمال و پراتيك طبقات و قشرهاى‏ اجتماعى‏ ضرورى‏ است، تا بتوان افكار و برنامه‏ها و مواضع واقعى‏ آنان را شناخت. سياست حاكم بر جمهورى‏ اسلامى‏ را بايد با ارزيابى‏ از مركزى‏ترين روند اقتصادى‏ در كشور شناخت و درك كرد. يعنى‏ از برنامه “خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏” مى‏توان و بايد جهت و گرايش تغييرات اجتماعى‏ را شناخت و سخنان سردمداران آن را بر اين پايه ارزيابى‏ نمود.

“رشوه‏اى‏” كه ا. آذرنگ به درستى‏ بر آن انگشت مى‏گذارد و برجسته مى‏سازد، و صرفنظر كه دريافت كننده آن چه كسى‏ بايد باشد، نشان مقاومت در قشرهاى‏ متفاوت مردم، نشان مخالفت بيش از ٩٠ درصد مردم با اين سياست استقلال شكنانه و ضدملى‏ حاكميت سرمايه‏دارى‏ در ايران است. سياست توده‏اى‏ بايد با شناخت اين واقعيت، باد تبليغات و روشنگرى‏ مبارزاتى‏ را به بادبان مقاومت و مخالفت مردم هدايت كند. پرداخت به “ترفندها”ى‏ دولت نهم و توجيه كردن آن‏ها (به مقاله “اتحاد و انتقاد”… نگاه شود)، كه در به‏ترين حالت به نبردى‏ جدا از مردم و نهايتاً محكوم به شكست مشغول هستند، وظيفه جنبش توده‏اى‏ و تارنگاشت عدالت نيست!

گرفتار ماندن در بحث‏ها در سطح وقايع نزد انديشه نظاره‏گر ظاهربين، به او اجازه نمى‏دهد، نبرد طبقاتى‏ را در جامعه تشخيص دهد. اسلوب ارزيابى‏ در سطح وقايع قادر به تشخيص تضاد بين پديده و مضمون نمى‏شود. در اين شيوه، “تفسير كردن پديده”، در مورد بحث ما، تفسير نظريات افراد متفاوت در مقالات پيشنهادى‏ ا. آذرنگ، قادر نيست مضمون وقايع را افشا سازد، زيرا “تفسير” با خطر ارزيابى‏ برپايه ساختارى‏ ذهنى‏ روبروست. براى‏ آنكه گرفتار “ساختار ذهنى‏” نگردد، پيش از آنكه تفسير را آغاز كند، بايد پديده‏ها را از نظر مضمونى‏ ارزش‏يابى‏ كرده باشد. به عبارت ديگر مى‏بايستى‏ عمده‏ترين و مركزى‏ترين لحظات و جنبه‏هاى‏ موجود در پديده را كشف كرده باشد. يعنى‏ به شيوه ديالكتيكى‏ انديشه براى‏ دستيابى‏ به مضمون پديده‏ها مسلح شده باشد. روند اقتصادى‏ در جامعه، ستون فقرات هستى‏ اجتماعى‏ را تشكيل مى‏دهد. در هر ارزيابى‏ ديالكتيكى‏ از پديده‏هاى‏ اجتماعى‏، بايد رابطه پديده‏ها با اين مركزى‏ترين حلقه هستى‏ اجتماعى‏ ديده، شناخته و درك شده و توضيح داده شود!

همانطور كه در مورد محتواى‏ سرمقاله‏هاى‏ “راه‏توده” نشان داده شد (به كالبدشكافى‏ انديشه ١ و ٢ نگاه شود)، اين اسلوب، برخوردها در قشربندى‏ حاكميت سرمايه‏دارى‏ را “اصلى‏ترين تضاد” در جامعه ارزيابى‏ كرده و تمام كوشش خود را براى‏ يافتن نزديكى‏ بين “تفسير” خود و قشرى‏ از حاكميت متمركز مى‏سازد. در مورد راه توده نزديكى‏ به جناح رفسنجانى‏، آنطور كه ا. آذرنگ مى‏نويسد. و لابد نزد راه توده، ارزيابى‏ متقابل از نظريات تارنگاشت عدالت درباره نزديكى‏ آن به دولت نهم.

آيا هدف از پراكندگويى‏هاى‏ فوق، منحرف ساختن بحث درباره ضرورت برطرف ساختن تشتت نظرى‏ در جنبش توده‏اى‏ است؟ اين پرسشى‏ تامل برانگيز است!

آزادى‏ انتخاب آرى‏، انتخابات آزاد، خير!

در برابر شعار “انتخاب آزاد”، خواست “آزادى‏ انتخاب و انتخابات” قرار دارد. خواستى‏ كه برقرارى‏ آزادى‏هاى‏ دمكراتيك، ابراز آزاد عقيده، حق برخوردارى‏ از ايجاد احزاب و سازمان‏هاى‏ سياسى‏- طبقاتى‏، حق ائتلاف وغيره پيش شرط آن مى‏باشند. مدافعان «نظارت بين‏المللى‏» و سازمان‏هاى‏ مدنى‏ غيردولتى‏ NOK  كه با “كمك‏هاى‏” بنيادهاى‏ علنى‏ و مخفى‏ كشورهاى‏ سرمايه‏دارى‏ تغذيه مى‏شوند، هيچ‏گاه خواستار چنين پيش‏شرط‏هايى‏ براى‏ انتخاب آزاد نشده‏اند. شعار “انتخابات آزاد” مقوله و بيانى‏ اتفاقى‏ در گفتمان آنان نيست. محتوا و هدفى‏ در پشت آن نهفته است، همانطور كه خواست آزادى‏ انتخابات داراى‏ محتوا و هدف مى‏باشد.

آزادى‏ انتخاب حربه مبارزاتى‏ مردمى‏ است كه با شناخت و درك محتواى‏ دروغين شعارها و تبليغات امپرياليستى‏، با ارائه تحليل خود از شرايط جهان و كشور مربوطه، شعار و خواست دمكراتيزه كردن هستى‏ اجتماعى‏ را مطرح كرده و براى‏ تحقق آن به مبارزه برمى‏خيزند. دمكراتيزه كردن هستى‏ اجتماعى‏، به‏ويژه در بخش اقتصادى‏، هدفى‏ است كه دسترسى‏ به آن با “آزادى‏ انتخاب و انتخابات” ممكن و عملى‏ مى‏شود، زيرا به روشنى‏ و زلالى‏ مواضع آن‏هايى‏ مى‏انجامد كه مايلند با پيروزى‏ در انتخابات، سرنوشت و هدايت جامعه را بعهده گيرند.

برخلاف شعار “انتخابات آزاد”، شعار “آزادى‏ انتخاب” داراى‏ بار طبقاتى‏ است. ائتلاف‏هاى‏ اجتماعى‏ براى‏ تحقق “آزادى‏ انتخابات” از اين‏رو ائتلاف‏هايى‏ خواهند بود، كه مى‏توانند ستون فقرات و هسته مقاومت ملى‏ در كشورهاى‏ جهان سوم را بوجود آورند و در “نبرد كه بر كه”، خط فاصل باشند بين مدافعان منافع طبقات و اقشار مردمى‏ در يك‏سو و متحدان داخلى‏ و مجريان سياست امپرياليستى‏ براى‏ برقرارى‏ “نظم نوين جهانى‏” در خدمت منافع غارتگرانه و استعمارگرانه سرمايه مالى‏ امپرياليستى‏ در سوى‏ ديگر. همه اقشار و طبقات ملى‏ و ضدامپرياليست و آزاديخواه مى‏توانند با حفظ مواضع خود در جبهه و ائتلاف بزرگ مردم شركت داشته باشند. حتى‏ آن نيروهايى‏ كه مايلند به نوسان و تزلزل گذشته خود در مبارزه عليه ارتجاع و امپرياليسم پايان دهند، مى‏توانند، مثلاً در ايران با دفاع علنى‏ و صريح از اهداف ضدديكتاتورى‏ و ضدامپرياليستى‏ انقلاب بهمن، جايگاه خود را در چنين جبهه‏هايى‏ بيايند.

خواننده علاقمند مى‏تواند براى‏ آشنا شدن به نظر “توده‏اى‏ها” درباره «آزادى‏ انتخاب و آزادى‏ انتخابات» و يا بهم‏تنيدگى‏ دو بخش اصلى‏ترين تضاد در جامعه كنونى‏ ايران، يعنى‏ بخش مبارزه براى‏ آزادى‏هاى‏ دمكراتيك و مبارزه براى‏ برپايى‏ يك اقتصاد ملى‏ دمكراتيك، به مقالات مربوطه در “توده‏اى‏ها” مراجعه كند و كرده است.

اصلى‏ترين تضاد در جامعه

نكته جالب در نظريات نقل قول شده، عدم درك رابطه ديالكتيكى‏ در اصلى‏ترين تضاد توسط نظريه‏پرداز است.

در مقاله “زمينه‏هاى‏‏‏‏‏ لازم براى‏‏‏‏‏ برگزارى‏‏‏‏‏ انتخاباتى‏‏‏‏‏ آزاد، تضادهاى‏‏‏‏‏ اجتماعى‏‏‏‏‏ در نظام سرمايه‏دارى‏‏‏‏‏ حاكم بر جمهورى‏‏‏‏‏ اسلامى‏‏‏‏‏، بار ديگر راه‏حل انقلابى‏‏‏‏‏ را مطرح مى‏‏‏‏‏سازد!” كه در “توده‏اى‏ها” به مناسبت مصاحبه محمد خاتمى‏ درباره شرايط ورود او به مبارزه انتخاباتى‏، نگاشته شده بود، نيز رابطه بين دو بخش اصلى‏ترين تضاد در جامعه كنونى‏ ايران توضيح داده شده است. مضمون مقاله، ايجاد صراحت درباره پيش‏شرط‏ها بود، كه در سخنان خاتمى‏ از روشنى‏ ضرور برخوردار نبود. در اين بخش از نوشته، جمله‏اى‏ به رشته تحرير درآمده بود، كه ا. آذرنگ آن را در ابرازنظر خود نقل مى‏كند. اين درحالى‏ است كه در همين مقاله و به‏مثابه نتيجه‏گيرى‏ نهايى‏، جمله زير به‏مثابه هشدارى‏ به كانديداى‏ احتمالى‏ براى‏ انتخابات رياست جمهورى‏ نيز نوشته شده بود: «مبارزه عليه سركوب حقوق دمكراتيك مردم، عليه استبداد حاكم و مبارزه عليه غارت منافع و ثروت‏هاى‏‏‏‏‏ مردم، وحدت ديالكتيكى‏‏‏‏‏ و تفكيك‏ناپذيرى‏‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏‏‏دهند.» جمله‏اى‏ كه مورد بى‏مهرى‏ ا. آذرنگ قرار گرفته است!

به عبارت ديگر در همين مقاله، “توده‏اى‏ها” به هر دو جنبه اصلى‏ترين تضاد در جامعه كنونى‏ ايران اشاره شده و درباره درستى‏ آن استدلال به عمل آمده است. اما ا. آذرنگ كه گرفتار شيوه به قول طبرى‏ سكولاستيك و مكتبى‏ است، تصور مى‏كند مى‏تواند با انتخاب يك بخش از نظر (كه در جمله‏اى‏ مستقل بيان شده) و مكتوم نگاه داشتن بخش ديگر آن كه در جمله‏اى‏ ديگر بيان شده، به نتيجه مطلوب خود برسد. اين نتيجه مطلوب چيست، خود مسئله‏اى‏ است. اين اسلوب ناپسند و غيرعلمى‏ كه به قول طبرى‏ شيوه مذموم اعمال شده در دوران استالين مى‏باشد، مسئله ديگرى‏.

نيكلاى‏ بوخارين، فيلسوف عضو كميته مركزى‏ حزب كمونيست اتحاد شوروى‏، يكى‏ از قربانيان “دادگاه‏هاى‏ مسكو” بود كه به حكم استالين برگزار شد. او در زندان دو اثر تئوريك برجسته از خود به جاى‏ گذاشت، كه پس از كنگره بيستم حزب كمونيست اتحاد شوروى‏ انتشار يافتند. در اين دو اثر او مواضع فلسفى‏ و تئوريك نظريات خود را توضيح مى‏دهد، كه عمدتاً جانبدار برداشت‏هاى‏ لنين درباره ساختمان سوسياليسم در اتحاد شوروى‏ است. او به ويژه در يك اثر خود نادرستى‏ نقل قول‏ها و انتخاب خودسرانه آن‏ها را به اثبات مى‏رساند. نقل‏قول‏هايى‏ كه دستاويز دستگيرى‏، زندان و نهايتاً اعدام او بودند.

در آخرين نامه خود از زندان، در شب اعدام خود، بوخارين به استالين مى‏نويسد: «كوبا [نام خصوصى‏ استالين در محافل رهبرى‏ حزب كمونيست اتحاد شوروى‏]، مرگ من چه نياز تو را برآورد مى‏كند؟»

حالا بايد از ا. آذرنگ پرسيد، انتصاب نقل قول‏هاى‏ نادرست و ناكامل عليه “توده‏اى‏ها” چه نياز او را برطرف مى‏سازد؟

در مقاله “مختصات جهان و دوران ما …” در ياداشت‏ها و نوشته‏هاى‏ فلسفى‏ و اجتماعى‏، كه از آن تاكنون چندبار نقل قول شده است، طبرى‏ نادرستى‏ شيوه “سيتات بازى‏” را به تلخى‏ به نقد مى‏كشد، كه در دوران استالين شيوع يافته بود و يكى‏ از نتايج آن اعدام به ناحق بوخارين مى‏باشد. او مى‏نويسد: «… بارى‏ نمونه‏اى‏ كه استالين از جامعه سوسياليستى‏ بوجود آورد … از معايب تهى‏ [نبود و] … تحول و تغير سخت ضرورت يافته بود. ضرورت از كجا ناشى‏ مى‏شد؟ از آنجايى‏ كه بين سازمان‏ها و نورم‏هاً موجود حزبى‏ و دولتى‏ و اقتصادى‏ و اجتماعى‏ و احكام منطبق با آن و يا ناشى‏ از آن ازطرفى‏، و رشد جوشان نيروهاى‏ مولده، امكانات و ظرفيت مادى‏ و معنوى‏ جامعه، سطح آگاهى‏ عمومى‏ و غيره ازطرف ديگر، تضاد عميق پديده شده بود. …

جهت تحول كه بايستى‏ در جامعه سوسياليستى‏ انجام گيرد، كدام است؟ مى‏بايست رهبرى‏ جمعى‏ و علمى‏ حزب و دولت و اقتصاد وغيره جاى‏ اسلوب‏هاى‏ ادارى‏ و بوروكراتيك، روش‏هاى‏ ذهنى‏ و ولونتاريستى‏، شٍما سازى‏هاى‏ مجرد و توهمات سكولاستيك را بگيرد. مى‏بايستى‏ حيات اقتصادى‏ جامعه طورى‏ تنظم شود كه در عين حفظ اولويت منافع جمع، ميدان بروز ابتكار تنگ نگردد و شعله شور و علاقمندى‏ فردى‏ فرو ننشيند. مى‏بايستى‏ بجاى‏ سانتراليزم مطلق شده، جهات دموكراسى‏ سوسياليستى‏ جامعه و ابتكارات ارگان‏ها و سازمان‏ها پرورده گردد و بسط يابد. مى‏بايست به خودسرى‏ و بى‏قانونى‏ خاتمه داده شود و قانونيت سوسياليستى‏ جاى‏ تجاوز به حقوق انسانى‏ را بگيرد، انسان جامعه سوسياليستى‏ احساس مصونيت كامل كند. مى‏بايستى‏ به جاى‏ شيوه “سيتاد”‏بازى‏ و بحث‏هاى‏ سكولاستيك بر سر الفاظ و عبارات و مبدل كردن پيشوايان به پيغمبران خطا ناپذير و چسبيدن به احكام مأنوس و درآوردن همه رهنمودها از مشتى‏ احكام مجرد، شيوه خلاقيت بندشكن و اختراع جسورانه فكرى‏ برپايه بررسى‏ واقعيت عينى‏ مسلط شود. [تكيه از ما] مى‏بايست با كشورهاى‏ سوسياليستى‏ و احزاب برادر، روابط بر اساس همبستگى‏ متساوى‏الحقوق برادرانه و انترناسيوناليسم پرولترى‏ برقرار گردد وغيره وغيره. …».

اميد مى‏رود با توضيحات فوق ا. آذرنگ به ضرورت برخورد صميمانه و توده‏اى‏ به نظرها قانع شده باشد و با شركت فعال خود در بحث‏ها به غلبه بر تشتت نظرى‏ در جنبش توده‏اى‏ كمك شايسته بكند.

بازگرديم به بحث مركزى‏، يعنى‏ بحث درباره شركت توده‏اى‏ها در “نبرد كه بر كه” در حاكميت و نبرد طبقاتى‏ در ايران در ماه‏هاى‏ پيش از برگزارى‏ انتخابات رياست جمهورى‏. همانطور كه پيش‏تر اشاره شد، شركت تارنگاشت عدالت در اين بحث در جنبش توده‏اى‏ ازاين‏رو ضرورى‏ است، زيرا در غيراين‏صورت نقش تارنگاشت عدالت به تبديل شدن به انتشار دهنده صداى‏ بخش معينى‏ از قشربندى‏ حاكميت در ايران امروز، محدود مى‏ماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *