ابرازنظر سوم «اهداف استراتژيك ما در مرحله كنونى‏‏‏» «قشربندى‏‏‏ در حاكميت و اهداف آنان» «متحدين كيانند»

image_pdfimage_print

متن ابرازنظر:

سلام! کسانی که میکوشند راه وحدت یا دست کم راه تبادل نظر توده ای ها را هموار کنند، باید بین توده ای ها تاحدی شناخته شده باشند. متاسفانه شما گردانندگان این وبلاگ خود را معرفی نمیکنید تا شک وتردید ها کم یا تمام شود. اظهار نظر کنندگان هم، بجز سردبیر راه توده، نام وهویتی ندارند.

سایت یا وبلاگتان خیلی در هم است. معلوم نیست که اظهار نظر ها مربوط به کدام نوشته است. خیلی از نوشته ها یک مقاله جدا و کم ارتباط با مسئله دیالوگ بین توده ای هاست. اظهار نظر ها را مثل بسیاری از وبلاگها میتوانید به ترتیب در یک صفحه زیر هم قرار دهید. اینطوری همه میفهمند که فرستنده ی قصدش مقاله نویسی نبوده و به موضوع مشخصی میپردازد.

اغلب نوشته های منعکس شده در اینجا فقط پر حرفی و به رخ کشیدن اطلاعات مثلا تئوریک است. من اینجا نمیایم که کسی برایم از برومرلویی بناپارت داستان سرایی کند.

صریح وروشن هر کس بنویسد که اهداف استراتژیک ما در این مرحله چیست. هر کس تحلیلی از نیروهای موجود در حاکمیت واهداف هر نیرو ارائه دهد. نیروهایی که باید سعی در ایجاد نزدیکی با آنها انجام گیرد، با نام روشن کند و حتی المقدور از بکار بردن عبارات کلی بی مصداق (مثل خرده بورژوازی یاهر کوفتواژی دیگر) بپرهیزد.

هر کس روشن کند که تناسب قوا را در حاکمیت ودر اجتماع چگونه می بیند.

بهتر است، بیش از افراد جدا ومنفرد، مسئولین ونمایندگان نشریات یا جریانهای مختلف توده ای نظر داده وبنوعی مناظره رفیقانه کنند. موفق باشید

1- براى‏‏‏ تعيين ”اهداف استراتژيك و شناخت از متحدان“، كه ”بهرام“ مى‏‏‏طلبد، ضرورى‏‏‏ است بر سر تعريف شرايط موجود در ايران توافق داشت.

در ”انقلاب ملى‏‏‏- دمكراتيك را به ثمر برسانيم!“ درباره شرايط جديد حاكم بر ايران نظريات قابل بحث (قابل بحث ونه حرف آخر!!) مطرح شده و براى‏‏‏ آن‏ها استدلال شده است. خواننده علاقمند مى‏‏‏تواند براى‏‏‏ آشنا شدن به جزئيات و به‏ويژه استدلال‏ها به اصل مطلب مراجعه كند. در آنجا اين نتيجه‏گيرى‏‏‏ كلى‏‏‏ ارايه مى‏‏‏شود، كه «شرايط جديد حاكم بر ايران كه با صدور “حكم حكومتى‏‏‏“ درباره نقض غيرقانونى‏‏‏ اصل ٤٤ قانون اساسى‏‏‏‏ در تيرماه ١٣٨٥ ايجاد شده است، يك‏بار ديگر موضع‏گيرى‏‏ روشن و صريح حزب توده ايران و جنبش توده‏اى‏‏‏‏ را درباره اوضاع كشور و وظايف ما، درباره سرنوشت انقلاب ملى‏‏‏‏- دمكراتيك و چگونگى‏‏‏‏ به ثمر رساندن آن، ضرورى‏‏‏‏ ساخته است.»

سپس همانجا، به تحليل برنامه استراتژيك سياسى‏‏-‏ نظامى‏‏‏ امپرياليسم در تقسيم كشورها به واحدهاى‏‏‏ قومى‏‏‏- مذهبى‏‏‏ (يوگسلاوى‏‏‏ سابق، عراق، افغانستان وغيره) پرداخته و نشان داده مى‏‏‏شود، كه دستيابى‏‏‏ به استقلال اقتصادى‏‏‏ و از اين طريق حفظ استقلال سياسى‏‏‏ و تماميت ارضى‏‏‏ ايران، از پيش‏شرط برقرارى‏‏‏ آزادى‏‏‏ها و حقوق دمكراتيك مردم برخوردار است. به عبارت ديگر، با نشان دادن ارتباط مضمونى‏‏‏ اصول دمكراتيك (در مركز آن اصل ٢٦) و اصول اقتصادى‏‏‏ (در مركز آن اصل ٤٤) قانون اساسى‏‏‏، ”اصلى‏‏‏ترين تضاد“ در جامعه ايرانى‏‏‏ در دوران كنونى‏‏‏ به صورت زير ارايه مى‏‏‏شود: «اصلى‏‏‏ترين تضاد دوران كنونى‏‏‏، تضاد بين مردم و حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ از يك سو و بين مردم و امپرياليسم از سوى‏‏ ديگر است.»

شعار جبهه ضدديكتاتورى‏‏‏ و ضدامپرياليستى‏‏‏، از سرشت و مضمون اصلى‏‏‏ترين تضاد حاكم بر ميهن ما ناشى‏‏‏ گشته و بيان وحدت ديالكتيكى‏‏‏ مبارزه براى‏‏‏ آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيك- قانونى‏‏‏ و مبارزه براى‏‏‏ اقتصاد ملى‏‏‏- دمكراتيك و نشان دادن اهداف مبارزات مردم در دوران كنونى‏‏‏ است. چنين است نتيجه‏گيرى‏‏‏ منطقى‏‏‏ از اصلى‏‏‏ترين تضاد حاكم بر ايران در فشرده‏ترين بيان.

بدين‏ترتيب پرسش درباره شرايط نوين حاكم بر ايران و ضرورت استخراج رهنمودهاى‏‏‏ جديد براى‏‏‏ مبارزات روز و دورنمايى‏‏‏ مردم ميهن ما، نتيجه‏گيرى‏‏‏ واقع‏بينانه‏اى‏‏ مى‏‏باشد و مطابق است با منافع نيروهاى‏‏‏ ترقى‏‏‏خواه و ميهن‏دوست و همچنين در انطباق است با اهداف انقلاب بزرگ بهمن: ”آزادى‏‏‏، استقلال و عدالت اجتماعى‏‏‏“.

اشكال دسترسى‏‏‏ به اهدف، تعيين متحدان راه و پرسش‏هاى‏‏‏ پراهميت ديگر، تنها با توافق بر سر تحليل مشترك ممكن خواهد شد. توافق بر ضرورت دستيابى‏‏ به تحليل مشترك، تائيدى‏‏‏ است بر ضرورت آغاز بحث صميمانه در جنبش توده‏اى‏‏‏. خواستى‏‏‏ كه ازجمله ”بهرام“ مطرح مى‏‏‏سازد و اميدى‏‏‏ كه دعوت ”توده‏اى‏‏‏ها“ براى‏‏‏ چنين بحث هوشمندانه، ناشى‏‏ از آن است.

پرسش درباره متحدان پيش از بررسى‏‏‏ و تحليل مشترك شرايط حاكم و تعيين اهداف روز و دورنمايى‏‏‏ از ديد انديشه توده‏اى‏‏‏، صرفنظر از نادرستى‏‏‏ اسلوبى‏‏‏ تعيين متحدان پيش از دستيابى‏‏‏ به تحليل مشترك، اين خطر عملى‏‏‏ را داراست، كه

يك- بخشى‏‏ از مبارزان به اين نتيجه برسد، كه براى‏‏‏ دسترسى‏‏‏ به آزادى‏‏‏ و دمكراسى‏‏‏، مى‏‏‏توان با نيروهاى‏‏‏ راست در اپوزيسيون خارج از كشور همكارى‏‏‏ داشت. پيامد چنين برداشتى‏‏‏ مى‏‏‏تواند اين تصور باشد، كه گويا مى‏‏‏توان و بايد لبه تيز حمله به امپرياليسم و اهداف او را كند نمود. به‏عبارت ديگر، وجه ملى‏‏ مبارزه را از اين طريق تضعيف نمود، كه پنداشت كه مى‏‏‏توان به كمك سرمايه‏دارى‏‏‏ جهانى‏‏ و شعار ”حقوق بشر“ آن، از حاكميت استبدادى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ داخلى‏‏‏ عبور كرد. سياستى‏‏ كه ازجمله حزب كمونيست عراق براى‏‏‏ سرنگونى‏‏‏ رژيم ديكتاتورى‏‏‏ صدام حسين مورد تائيد قرار داد. عراق گرفتار در شرايط ”استعمار نوليبرالى‏‏‏“، دستاورد چنين تصورات است.

ضعف عمده و اسلوبى‏‏ اين برداشت، جدا سازى‏‏‏ مبارزه براى‏‏‏ آزادى‏‏‏ و مبارزه براى‏‏‏ اقتصاد ملى‏‏‏- دمكراتيك و بى‏‏‏توجهى‏‏ به ديالكتيك اين دو آماج مبارزات مردم مى‏‏‏باشد.

دو- در شرايط فقدان تحليل مشترك، گروه ديگرى‏‏‏ از مبارزان توده‏اى‏‏‏ مى‏‏‏تواند به اين نتيجه‏گيرى‏‏‏ نايل شود، كه دستيابى‏‏‏ به آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيك و قانونى‏‏‏ براى‏‏‏ مردم مى‏‏‏تواند از طريق همكارى‏‏‏ با آن بخش از سرمايه‏دارى‏‏‏ حاكم بر جمهورى‏‏‏ اسلامى‏‏‏ تحقق يابد، كه خود را جانبدار قانون و صلح و مدارا مى‏‏‏نماياند و اينجا و آنجا نيز اشاراتى‏‏‏ درباره نادرستى‏‏ سركوب حزب توده ايران از خود بروز داده ‏است. صلح و مدارا خواهى‏‏‏ اين بخش از حاكميت با مردم ميهن ما و با كشورهاى‏‏‏ خارجى‏‏‏، تاكنون با كوشش اين بخش از حاكميت براى‏‏ برپايى‏‏‏ يك اقتصاد ملى‏‏‏ و دمكراتيك در ايران همراه نبوده است. خواست و هدفى‏‏‏ كه دستاورد انقلاب بزرگ مردم را تشكيل مى‏‏‏داده و در قانون اساسى‏‏ نيز به‏مثابه وظيفه حاكميت تعيين شده بوده است.

اين بخش ناهمگون از حاكميت با شركت در سركوب آزادى‏‏‏ها و حقوق دمكراتيك مردم، شرايط مافيايى‏‏‏ غارت اقتصادى‏‏‏ را براى‏‏‏ سرمايه‏دارى‏‏‏ در ايران ايجاد نموده و بخش دولتى‏‏‏- اجتماعى‏‏‏ اقتصاد را به ورشكست كشانده است. اجراى‏‏‏ نسخه نوليبرال امپرياليستى‏‏، به نام ”تعديل اقتصادى‏‏‏“ و در مرحله كنونى‏‏‏ به نام ”خصوصى‏‏ و آزادسازى‏‏‏ اقتصادى‏‏‏“ بندناف رابطه منافع آن قشرها با منافع سرمايه‏دارى‏‏‏ جهانى‏‏‏ را تشكيل مى‏‏‏دهد. ارزيابى‏‏‏ وجه اقتصادى‏‏ عملكرد اين بخش از سرمايه‏دارى‏‏‏ حاكم نبايد از مدنظر دور بماند.

”جنبش اصلاحات“ داراى‏‏‏ مواضع مثبت و قابل تائيد بود درباره لزوم احترام به آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيك و قانونى‏‏ (در مركز آن اصل ٢٦ قانون اساسى‏‏) و براى‏‏‏ تحقق آن‏ها كوشيد و در اين راه تلفات و صدمات بسيارى‏‏‏ را تحمل نمود. به‏توجهى‏‏‏ به ضرورت تلفيق مبارزه براى‏‏‏ آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيك با مسئله اقتصاد ملى‏‏‏ و دمكراتيك (اصل ٤٤ قانون اساسى‏‏)، يكى‏‏‏ از عمده‏ترين علل عدم موفقيت اين جنبش براى‏‏ تجهيز مردم به‏منظور‏ مبارزه با ديكتاتورى‏‏‏ بود.

گروه دوم از جنبش توده‏اى‏‏‏ با تصورات فوق، دچار اين توهم نيز است، كه گويا اگر بتوان با بخشى‏‏‏ از حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ همكارى‏‏‏ داشت، مى‏‏‏توان به ”آزادى‏‏‏“ كه به آن «همانند هوا براى‏‏‏ تنفس» (فردريش انگلس) احتياج داريم، دست يافت. در آن زمان در شرايط مناسب دمكراتيك مى‏‏توانيم به مبارزه با سياست اقتصادى‏‏‏ اين قشرها در حاكميت پرداخت. اين گروه نيز به جداسازى‏‏‏ و بى‏‏‏توجهى‏‏‏ به ديالكتيك مبارزه براى‏‏‏ آزادى‏‏‏ها و مبارزه براى‏‏‏ برپايى‏‏‏ اقتصاد ملى‏‏‏ و دمكراتيك تن مى‏‏‏دهد و از مدنظر دور مى‏‏دارد، كه سركوب آزادى‏‏هاى‏‏ قانونى‏‏ توسط حاكميت، وسيله و ابزار ايجاد كردن اقتصاد مافيايى‏‏ و غارتى‏‏ رانت‏خوآرانه توسط سرمايه‏داران و متحدانشان بوده است. اين تكرار تجربه جنبش دوم خرداد مى‏‏‏باشد كه همراه است با حذف ضرورت تلفيق مبارزه براى‏‏‏ اين دو آماج بيرون آمده از مضمون ”اصلى‏‏‏ترين تضاد“ مردم با حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏ داخلى‏‏‏ و با امپرياليسم.

بدون مبارزه براى‏‏‏ يك اقتصاد ملى‏‏‏ و دمكراتيك، دسترسى‏‏‏ به آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيك و قانونى‏‏‏ و ايجاد عدالت اجتماعى‏‏‏ نسبى‏‏‏ دست نيافتنى‏‏‏ است. اين دو، مجموعه واحد و توامانى‏‏ را تشكيل مى‏‏‏دهند، كه بيان ماهيت و مضمون ”انقلاب ملى‏‏‏ و دمكراتيك بهمن ٥٧“ مى‏‏‏باشند.

سـه- بدون تحليل و ارزيابى‏‏‏ مبتنى‏‏‏ بر انديشه توده‏اى‏‏‏ از شرايط حاكم بر كشور در آغاز بحث، نهايتاً مى‏‏‏تواند گروه ديگرى‏‏‏ از مبارزان توده‏اى‏‏‏ در اين پندار باقى‏‏‏ بماند، كه براى‏‏‏ مبارزه با امپرياليسم ضرورى‏‏‏ است از حاكميت آن قشرها در جامعه دفاع نمود، كه اگر اكنون با حفظ آزادى‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيك و قانونى‏‏‏ براى‏‏‏ مردم سرسازگارى‏‏‏ ندارند، اما گويا اين قشرها مى‏‏‏توانند با تجربه خود در مبارزات ”ضدامپرياليستى‏‏‏“، به شناخت و درك ضرورت احترام به خواست‏هاى‏‏ دمكراتيك و قانونى‏‏‏ مردم نايل شوند و به متحدان جنبش توده‏اى‏‏ تبديل گردند.

در اين نظريات نيز ما با پديده مشابه جدا سازى‏‏‏ غيرديالكتيكى‏‏‏ دو جنبه مبارزه براى‏‏‏ آزادى‏‏‏ و اقتصاد ملى‏‏‏ و دمكراتيك روبرو هستيم.

اضافه بر آن، اين گروه از توده‏اى‏‏ها سياست ”اتحاد و انتقاد“ حزب توده ايران را در پس از پيروزى‏‏ انقلاب درك نكرده است. اين شعار داراى‏‏ مضمونى‏‏ تاريخى‏‏ است. كاربرد آن در شرايط مشخص و در ارتباط با نيروهاى‏‏ مشخص مورد نظر بوده است. انتقال مكانيكى‏‏ و يك به يك آن به شرايط حاكم كنونى‏‏ و نيروهايى‏‏ كه با توجه به خاستگاه طبقاتى‏‏ خود، مورد نظر هستند، نادرست و غيرنافذ است. درست براى‏‏ تاثير گذاشتن بر عملكرد به اصطلاح مبارزات ضدامپرياليستى‏‏ اين قشرها در حاكميت و پيرامون آن، بايد جنبش توده‏اى‏‏ هم از تحليل مشترك شرايط حاكم بر ايران برخودار باشد و هم سياستى‏‏ هم‏سو و متحد را دنبال كند.

همانطور كه اميد مى‏‏‏رود در سطور پيش نشان داده شده باشد، ريشه نادرست در نظريات هر سه گروه، بى‏‏‏توجهى‏‏‏ به مضمون توامان و جدايى‏‏‏ناپذير وحدت مبارزه براى‏‏‏ آزادى‏‏‏هاى‏‏‏ دمكراتيكِ قانونى‏‏‏ و نبرد براى‏‏‏ برپايى‏‏‏ اقتصادِ ملى‏‏‏ و دمكراتيك مى‏‏‏باشد، كه مضمون و ماهيت انقلاب بزرگ بهمن را تشكيل داده و در تعريف ”انقلاب ملى‏‏‏- دمكراتيك“ بيان علمى‏‏‏ خود را يافته است.

شايد بتوان وجه‏هاى‏‏‏ بيش‏تر و ديگرى‏‏‏ از تصورات ممكن را درباره اتحادها در جنبش توده‏اى‏‏‏ برشمرد، اما تصور مى‏‏‏رود اين سه وجه براى‏‏ نشان دادن ضرورت الويت بررسى‏‏ و پژوهش توده‏ا‏ى‏‏ از شرايط حاكم بر ايران و نتيجه‏گيرى‏‏‏ از آن، مستدل شده باشد. مبتنى‏‏‏ بر اين تحليل مى‏‏‏توان درباره اين يا آن تركيب اتحادها با نيروهاى‏‏‏ برشمرده شده و يا آنانى‏‏‏ كه مى‏‏‏توان برشمرد نيز به نتيجه مشترك رسيد.

به نظر لنين نمى‏‏توان و نبايد در مبارزات اجتماعى‏‏‏ حتى‏‏‏ از «موقتى‏‏‏ترين و ناپايدارترين متحد» هم صرفنظر كرد. شرايط تغيير يابنده در جامعه مى‏‏‏تواند امكان هر نوع اتحادى‏‏‏ را بين نيروهاى‏‏‏ مبارز ايجاد سازد. لذا نمى‏‏‏توان از پيش همكارى‏‏‏ با هيچ نيروى‏‏‏ اجتماعى‏‏‏ را نفى‏‏‏ نمود. بايد در درون و در مركز جريان واقعاً موجود مبارزات اجتماعى‏‏‏، يعنى‏‏‏ در «روند جارى‏‏‏ زندگى‏‏‏» شركت داشت. اما و درست براى‏‏‏ آنكه بتوانيم باوجود محدوديت امكانات خود، به كناره جريان مبارزات رانده نشويم و تاثير مثبت بر روند مبارزات داشته باشيم، بايد داراى‏‏‏ تحليلى‏‏‏ مشترك از كليت روند انقلابى‏‏‏ در جامعه باشيم. تجربه‏اى‏‏‏ كه مبارزات حزب توده ايران با موفقيت دارا بوده است.

سخن كوتاه:

اول تحليل شرايط و استخراج ”اصلى‏‏ترين تضاد“ در دوران كنونى‏‏ رشد اجتماعى‏‏‏ در ايران؛

دوم، بحث و گفتگو درباره متحدان و اشكال ممكن اتحادها و ارزيابى‏‏‏ درجه پايدارى‏‏‏ و ثبات اتحادها!

«مبارزه عليه سيطره امپرياليسم در ايران بدون توضيح همه‏جانبه ضرورت مبارزه براى‏‏ تحقق‏‏ برنامه اقتصاد ملى‏‏‏‏ و دمكراتيك، براى‏‏‏‏ برقرارى‏‏‏‏ آزادى‏‏‏‏هاى‏‏‏‏ مصّرح در قانون اساسى‏‏‏‏ براى‏‏ وسيع‏ترين قشرهاى‏‏‏‏ جامعه و همچنين بدون مبارزه براى‏‏‏‏ قانع ساختن ميهن‏دوستان و تحول طلبان و جلب آن‏ها به اين مبارزه اجتماعى‏‏، با نتايج دلخواه همراه نخواهد بود. اين، يعنى‏‏‏‏ مبارزه براى‏‏‏‏ به ثمر رساندن انقلاب ملى‏‏‏‏- دمكراتيك كه آماج انقلاب بهمن بود.» (از ”انقلاب ملى‏‏ و دمكراتيك را به ثمر برسانيم!“)

ازاين‏رو نيز بايد قوياً از پيشنهاد مطرح شده توسط ”بهرام“ جانبدارى‏‏‏ كرد و بنوبه خود از نظريه‏پردازان در جنبش توده‏اى‏‏‏ و از هر توده‏اى‏‏‏ و هوادار حزب توده ايران، و به طريق اولى‏‏‏ از مسئولين حزب توده ايران، راه توده، تارنگاشت عدالت، ١٠ مهر و ديگران طلب نمود كه فعالانه، هوشمندانه و صميمانه در اين بحث شركت كنند و نظريات «روشن و صريح» خود را مطرح سازند.

٢- «شناخته» بودن و اعلام نام نظريه‏پردازان لااقل در مرحله كنونى‏‏‏ از آن اهميتى‏‏‏ برخوردار نيست، كه در مواقعى‏‏‏ خود را مى‏‏‏نماياند. بدون ترديد وجود شخصيت‏ها در مبارزات اجتماعى‏‏‏ و درون حزبى‏‏‏ مهر و نشان خود را به وقايع مى‏‏‏زند. باوجود اين به نظر مى‏‏‏رسد كه فاجعه‏آميز نخواهد بود، كه با توجه به خون روشنفكرانه‏اى‏‏‏ كه از جنبش توده‏اى‏‏‏ در نبرد ريخته شده است، يك‏بار هم بحث را از سر بحث بر سر مواضع و استدلال درباره آن‏ها آغاز كنيم، تا بر سر نام شركت كنندگان در بحث.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *