از بحران اقتصادي- اجتماعي چگونه «دور شويم»؟
وظيفه ي روز در برابر حزب توده ايران

image_pdfimage_print

سخن روز شماره: ۳۳ (۲۵ خرداد ۱٣۹۷)

سخن روز این شماره دارای دو بخش است. بخش نخست ابرازنظر رفیق عزیز ناهید در باره وحدت است و بخش دوم پاسخ به چالش های درستی است که رفیق ناهید مطرح می کند.

بخش نخست :

رفیق عزیز دکتر عاصمی، استدلالات شما کاملا صحیح و بجا هستند. البته من معتقدم که وظیفه تلاش برای وحدت حزب در درجه اول متوجه مرکزیت حزب میباشد. اما این بدان معنا نیست که زحمات شما در راه این هدف بی اثر بمانند. تا رسیدن به آن هدف بسیاری خواهند آمد و خواهند نوشت و تعدادی در ابتدا یا نیمه راه یا حتی کمی مانده به خط پایان پا پس میکشند. پس به کار خود ادامه دهید چون درست بوده و نیاز روز است. سپاس از شما!

من اما سوالی دارم که پیش از طرح آن ناچارم این توضیح را بدهم که من به مرکزیت حزب انتقاد داشته و دارم و حداقل آنها را کم کار دانسته یا بهتر بگویم در بهترین حالت آن را در حد لازم کوشا و خلاق نمیبینم. به همین سرمقاله دیروز نامه مردم سر بزنید.

انتقادات کاملا درستی را متوجه استمرار طلبان که به غلط نام اصلاح طلب یا اعتدالیون را یدک میکشند و ولی فقیه کرده، اما راهکاری نه پیش پای مردم و نیروهای سیاسی گذاشته و نه در برابر رژیم. یک حزب سیاسی که نمایندگی طبقاتی را داراست که بیشترین ضربه را از تداوم شرایط موجود می خورند و در صورت وقوع جنگ به وضعیت اسفبارتری دچار خواهند شد، موظف است که به حاکمیت دیکتاتوری نیز هشدار داده و راه برون رفت از این مخمصه را نیز برای ثبت در تاریخ پیش روی آن بگذارد.

به سوالم بر میگردم.

با وجود تمام این انتقاداتی که به رهبری حزب داریم یا دارم (که البته این انتقاد به سایر احزاب و سازمان های چپ حتما با شدت بیشتری میتواند مطرح شود)، اما بیاییم و خود را به جای مرکزیت حزب بگذاریم و ببینیم با شناختی که هم ما و هم حزب از کارنامه تک تک گردانندگان سایتهای مورد بحث جاری داریم، چه از لحاظ سیاسی-تشکیلاتی و چه از لحاظ روحیات شخصی، تلاش برای وحدت آنان نتیجه بخش خواهد بود؟

من قصد توهین به هیچ کس را ندارم و قصد کاشتن بذر یاس را هم ندارم و اگر صلاح ندیدید این کامنت من را منتشر نکنید، اما از همه حرف و حدیث ها و شواهد امنیتی هم که بگذریم.

آیا میتوان جمعی را که یک سر آن از احمدی نژاد طرفداری کرده و دیگر سر آن چشم به دهان روحانی و حجاریان و عبدی دوخته را زیر یک سقف آورد؟

کسانی که در اوج بحران تشکیلاتی مسئولیت خطیر تشکیلاتی خود را ترک میکنند و ریش و قیچی را دست کسی می سپارند (حمید صفری) که نباید بسپارند آیا قابل اتکا یا ارزش به همکاری گرفتن مجدد را دارند؟

شما یکی از معتمدین رهبری وقت حزب بوده اید و امتحان خود را چه پیش و چه بعد از انقلاب پس داده اید. شما فرزند راسخ و خلف حزب هستید و جایتان در درون تشکیلات حزب است. اگر کسی این ضرورت را درک نمیکند باید در آینده پاسخگو باشد. اما همه را به “کیش خویش” پنداشتن اشتباه است.

این به معنای پیگیری این بحث در سایت شما نیست، این بحث صد در صد مفید است اما مخاطبین آن نه سایتهای مشخص که توده های حزبی باید باشند.

این نظر من است و باز هم تاکید میکنم که انتشار یا عدم انتشار آن را به تشخیص شما رفیق عزیز میسپارم.

موفق باشید!

 

بخش دوم :

رفيق عزيز ناهيد در ابرازنظر اخير، ضمن توضيح مواضع خود، امكان شناخت چگونگي سياست روشنگرانه- تبليغي حزب را ايجاد ساخته است. بدين ترتيب اين رفيق با گامي راهگشا، شرايط خروج بحث را درباره ي وظيفه در برابر حزب توده ايران در شرايط كنوني، از بن بست سردرگم خارج كرده است. اهميت اين گام مشخص، ايجاد اين امكان است كه انديشه ي منتقد توده اي بتواند درباره ي راه خروج هم بينديشد و با طرح آن، بحث را از سطحي بيرون آورد كه مدت هاست، سياست انقلابي حزب طبقه كارگر را فلج نموده است. «فلج موتي» كه بايد آن را علت عمده اي در ايجاد شدن فاصله ميان ذهنيت و عينيت در شرايط انقلابي كنوني در ايران ارزيابي نمود.

پس از آن كه سرمقاله ي توصيه شده توسط رفيق ناهيد را مطالعه كردم با عنوان: يك سال پس از «حضور حداكثري مردم» در «انتخابات پرشور» و به خطر افتادن حق حاكميت (نامه مردم١٠٥٣، ٢١ خرداد ٩٧)، مضمون علل «كم كار»ي، و «در بهترين حالت در حد لازم كوشا و خلاق» نبودن سياست روشنگرانه- تبليغي حزب را كه رفيق ناهيد مورد خطاب قرار داده است، دريافتم.

درستي برداشت انتقادي رفيق ناهيد از نارسا بودن سياست روشنگرانه- تبليغي حزب به صورت كريستالي پاك و شفاف مي درخشد. در جمع بندي در پايان مقاله ي دو صفحه و نيمي ارگان مركزي حزب توده ايران، مضمون اين نقد خود مي نمايد و قابل شناخت است: «.. فقط و فقط حضور موثر مردم در صحنه زير شعار صلح و عدالت [اجتماعي] و [براي] برآورده شدن خواست هاي مبرمشان مي تواند [مردم] همچون سپري قدرتمند در صيانت از حق حاكميت ملي در برابر “جنگ اقتصادي” نيروهاي هار راست گرا در كاخ سفيد عمل كند و ميهن ما را از دام جنگ افروزي ترامپ- نتانياهو- بن سلمان دور كند.»

اين سخن عام و مبهم كه جمع بندي از گفته شده ها را در پايان مقاله ي نامه مردم تشكيل مي دهد، مورد انتقاد است. ماركس چنين سخن مبهم را انتزاعي «توخالي» مي نامد، زيرا سخني درك نشده و غيرقابل درك براي توده ها است. چرا اين انتزاع توخالي و درك نشده است و لذا درك نشده نيز توسط توده ها باقي مي ماند و به باد هوا و نه باد بادبان مبارزه ي مردم بدل مي شود؟ مطلب را بشكافيم.

اين نتيجه گيري را نويسنده ي مقاله در ارگان مركزي حزب توده ايران به مثابه ي پادزهري در برابر زهري مطرح مي كند كه آن را در بخش نخست همين جمله ارايه كرده است. به سخن ديگر، اين جمله ي پاياني مقاله كل نتيجه گيري را از تجزيه و تحليل دو صفحه و نيمي خود چنين توصيف مي كند و آن را وظيفه ي توده ها در شرايط كنوني ارزيابي مي كند: «برخلاف نگرش و تلاش هاي آن دسته از اصلاح طلبان از قبيل سعيد حجاريان ها كه در راستاي جلوگيري از ورود مردم به صحنه سياست هاي سرنوشت ساز فعالانه نقش آفريني مي كنند»!

نويسنده مي خواهد بگويد: اي مردم ايران! شما اهرم پرتوان خنثي نمودن تلاش حجاريان ها هستيد! البته سخني درست است. اما چه نقشي در تجهيز توده ها دارد؟

به سخني ديگر راه مبارزه با توطئه ي “مهندسي انتخاباتي” يك سال پيش كه بنا به ارزيابي به جاي همين سرمقاله همه ي لايه هاي حاكميت در آن نقش ويژه خود را ايفا نمودند، و اكنون بنا به توضيح هاي مستدل سرمقاله با شكل جديدي ادامه آن را به پيش مي رانند، خنثي كردن «نگرش و تلاش هاي آن دسته از اصلاح طلبان از قبيل حجاريان» اعلام مي شود!؟ مبارزه ي مردم براي عدالت اجتماعي كه به «عدالت» محدود مي شود، مبارزه اي كه اقتصاد سياسي نئوليبرال را مورد يورش قرار مي دهد و پايان بي چون و چراي آن را مي طلبد، به مبارزه براي خنثي ساختن نظرات حجاريان ها محدود و خدشه دار مي شود. آيا چنين مقاله نويسي بيش از انسا نويسي ژورناليستي است كه علي خدايي استاد كم همتاي آن است؟

به سخني ديگر، حزب طبقه كارگر ايران نتيجه گيري خود را در مقاله، بنا به نارسايي سخن نويسنده، از ارزيابي از كليت شرايط حاكم بر ايران بيرون نمي كشد كه مضمون سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران است. بلكه نتيجه گيري را از كاركرد لايه اي از حاكميت و پيرامونيان آن بيرون مي كشد كه بنا به استدلال منطقي خود مقاله، يك ترفند تكراري به شيوه ي “مهندسي اجتماعي” است براي سرگرم و سرگردان نگاه داشتن مردم و مبارزان!

بدين ترتيب قابل شناخت است كه سرشت «كم كار»ي و «در بهترين حالت در حد لازم كوشا و خلاق» نبودن سياست روشنگرانه- تبليغي حزب توده ايران كه مورد نقد رفيق عزيز ناهيد است، يك پديده ي كمّي در اين سياست نيست، بلكه پديده اي كيفي است: نتيجه گيري از درون سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران بيرون كشيده نمي شود، بلكه واكنشي احساسي است نسبت به كاركرد توطئه گرانه ي ارتجاع حاكم و متحدان رنگارنگ آن! واكنشي كه توسط «مردم» نيز نشان داده مي شود و به طور قانونمند در سطح احساسي باقي مي ماند و با سپري شدن زمان و سركوب و غيره، بر باد مي رود و مي سوزد. ريشه ي عقب ماندن شرايط ذهني از شرايط عيني شفاف نمي شود؟

اگر ارزيابي نامه مردم از موضع سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران – و نه به مثابه واكنش نسبت به سياست حاكمان (چه در شكل مثبت آن نزد جريان هاي انحرافي، و چه شكل منفي آن در نامه مردم) – انجام شود، وضع چنين نخواهد بود. به اين نكته بازمي گردم. اينجا تنها اشاره شود، كه اهميت ارزيابي از موضع سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران در اين نكته نيز نهفته است كه برداشت احساسي و واكنشي توده ها در برابر ترفند هاي ارتجاع حاكم را در دالان درست و با جهت گيري درست هدايت نمي كند و از اين طريق سطح آگاهه ي طبقاتي را در جامعه ارتقا نمي دهد و شرايط تجهيز توده ها را ايجاد نمي سازد.

لذا بايد يكي از عمده ترين علل عقب ماندن عنصر ذهني از عيني را در جامعه فقدان موضع روشن و صريح مبتني بر سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران ارزيابي نمود! اين نكته در ارتباط با راست روي توده هاي زحمتكش در كشورهاي سرمايه داري متروپل نيز صدق مي كند كه پيش تر به آن اشاره شده است.

اهميت بحث و شركت فعال در آن توسط توده اي هاي جانبدار خلق و زحمتكشان كه خود را مسئول در برابر حق حاكميت ملي ايران احساس مي كنند، و با طرح نكته ها از ديدگاه ها و زاويه هاي ديد متفاوت انجام مي شود، نقش تعيين كننده براي شناخت و درك كليت واقعيت دارد. اهميت انتقاد در نقش سازنده آن نهفته است. انتقاد غرولند نيست. انتقاد ديالكتيكي اهرم شناخت دقيق تر واقعيت و آموزش از آن در نبرد طبقاتي است.

سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران، پاسخ افشاگرانه و روشنگرانه و انتقاد منطقي به «استمرار طلبان كه به غلط نام اطلاح طلبان يا اعتداليون را يدك مي كشند» (ناهيد) نيست. اين افشاگري لازم است. اين يك فعاليت ضروري تبليغاتي است كه بايد با لحن و بيان مناسب و متناسب مطرح گردد تا تاثير بگذارد، اما نمي تواند جايگزين سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران باشد. سياستي كه در آن موضع طبقاتي حزب توده ايران متبلور مي گردد، آن طور رفيق عزيز ناهيد مي گويد: «راهكار .. پيش پاي مردم و نيروهاي سياسي» مي گذارد!

ستون فقرات اين سياست علمي- طبقاتي- توده اي را بايد با شناخت تضادهايي در جامعه در مرحله تاريخي بيرون كشيد كه حل آن ها، راه رشد ترقي خواهانه جامعه را مي گشايد! اين كمبود كيفي، هسته ي مركزي نارسايي در سياست روشنگرانه- تبليغي حزب توده ايران است كه به “بررسي” سطح نظرات اين و آن مي پردازد، در حالي كه بايد تضاد را در موضع آن ها با منافع مردم به ويژه در بخش اقتصاد كشور برملا سازد. تا هنگامي كه اين نارسايي برطرف نگردد، نه قادر خواهيم بود با شركت فعال در بحث و گفتگو در جنبش توده اي ايجاد وحدت نظري و سازماني را به پيش برانيم و نه قادر خواهيم بود، «راهكار .. پيش پاي مردم و نيروهاي سياسي» قرار دهيم. سخنان عام ما در سطح انتزاع توخالي توسط توده ها درك نمي شود و كوشش ما بر باد مي رود. فاصله ميان عنصر ذهني و عيني بزرگ تر خواهد شد. جايگاه تاريخي حزب توده ها بر باد خواهد رفت. لطفاً ارزيابي از اين نكته را با همين سياهي و سفيدي ترسيم شده ببينيم!

اين انتقاد را نگارنده نيز مانند رفيق عزيز ناهيد بارها مطرح كرده است، در نامه نوشته است، تمنا نموده است با رفيق نويسنده ي مقاله گفتگويي داشته باشد و و و، همه بلا اثر مانده است. رفيق عزيزي به شوخي اما گفته است كه «رفيق عاصمي در دبيرخانه ميز كار خود را دارد». منظور گويا توجه رفقا به انتقادات است!

در ارزيابي انتشار يافته از ابرازنظر پراهميت رفيق عزيز ناهيد نوشتم كه طرح سياست مستقل حزب توده ايران و توضيح برنامه حداقل كارگري حزب، تنها اهرم پرتوان براي تفهيم سياست دمكراتيك- سوسياليستي حزب طبقه كارگر براي توده هاي زحمتكش و كليه ميهن دوستان است. تنها اهرم براي خروج از بحران اقتصادي- اجتماعي است. سكوت در اين باره، خلع سلاح غيرمستدل حزب طبقه كارگر از كار در مي آيد.

نبايد فراموش نمود كه جريان هاي انحرافي سياست نادرست خود را با دنباله روي از اين با آن لايه حاكميت انجام مي دهند. رفيق ناهيد به آن اشاره دارد. مبارزه روشنگرانه و تبليغي حزب توده ايران نيز به طور عملي همين سياست را دنبال مي كند، از اين طريق كه وظايف در برابر حزب طبقه كارگر را در شرايط انقلابي كنوني از سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران بيرون نمي كشد. با سكوت غير مستدل از اين وظيفه مي گذرد و خود را مشغول توصيف اين يا آن سخن آن لايه هايي مي سازد كه سياستشان، مانند سياست ديگر لايه هاي حاكميت به بن بست كشيده شده است. آيا نبايد اين دو سياست را دو روي يك سكه ارزيابي نمود؟

نبايد فراموش كرد كه طرح سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران پايان راه نيست. آغاز آن است. با طرح آن فعاليت روشنگراني- تبليغي حزب تغييري كيفي خواهد داشت. به پرچم مبارزاتي توده ها بدل خواهد شد، مي تواند بشود اگر هوشمندانه، جسور و انقلابي و در عين حال واقع بينانه و هشيارانه عمل كنيم! آري، سوسياليسم يك امكان است، بكوشيم براي تحقق آن در ايران، هشيارانه ترين و منطقي ترين و در عين حال جانفشانانه، كوشش خلاق را ارايه دهيم.

 

رفيق عزيز ناهيد، دست شما را به گرمي مي فشارم و براي ابرازنظرتان تشكر مي كنم. نمي دانم رفيق ناهيدي هستيد كه يكديگر را يكي دو بار ديده ايم يا خير؟

 

٢٣ خرداد ١٣٩٧ – ١٣ ژوئيه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *