عسل محمدی
• اعتراضات کارگران هفتتپه و گروه ملی نه تنها رخدادی بود در امتداد مبارزات کارگری، بلکه نمایاندن آلترناتیو به طبقهایی به ستوه آمده بود که در دی ماه ۹۶ حاکمیت بورژوازی و دوگانه اصلاحطلب و اصولگرایش را پس زده بود …
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۲۶ فروردين ۱٣۹٨ – ۱۵ آوريل ۲۰۱۹
اعتراضات کارگران هفتتپه و گروه ملی نه تنها رخدادی بود در امتداد مبارزات کارگری،بلکه نمایاندن آلترناتیو به طبقهایی به ستوه آمده بود که در دی ماه ۹۶ حاکمیت بورژوازی و دوگانه اصلاحطلب و اصولگرایش را پس زده بود.
در بزنگاهی که نیروهای واپسگرا و مرتجع دست راستی سعی در مصادره خیزش گرسنگان داشت و راه حل را در سرنگونی بدون دستاندازی به ساختارهای مولد تبعیض معرفی میکرد،کارگران هفتتپه و گروهملی شعار شوراهای مستقل کارگری و مردمی را به متن جریانات سیاسی کشور کشاندند و جنبش در انزوای کارگری به مدد آنان در سپهر سیاسی ایران به جریانی اثرگذار بدل شد. بدیل شورهای مستقل در برابر گرایشات مرتجعانه از سلطنتطلب و مجاهد تا امیدواران به اصلاحات گام به گام قرار گرفت.
آنچه در این میان محل دقت است نقش موثر نیروهای چپ و فعالین کارگری در جریان اعتراضات، هدایتگری و حمایت تمام قد آنان از کارگران هفتتپه و گروه ملیست. کسانی که همپای کارگران مطالبات آنان را پیگیر شدند و بدون هراس از عواقب مداخلهگری دوشادوش کارگران مبارزه کردند.
اما روی تلخ مبارزه نه قابل اجتناب است و نه غافلگیر کننده.
و تلخیایی که بیش از کارگران خود را به سوسیالیستها نشان داد. تمامی اعضای تحریریه نشریه گام بازداشت شدند. سپیده قلیان مورد ازار و شکنجه قرار گرفت، تعدادی از رفقایی که ارتباطی با کارگران هفتتپه و فولاد داشتند تحت تعقیب و تهدید قرارگرفتند و مستند مفتضحی ساخته شد که با تکیه بر اعترافات اجباری تلاش به القای تهییج کارگران از خارج از کشور را داشت.
اما طنز روزگار آنجاست که مستندی که هیچ تنهایی به واقعیت آنچه در هفتتپه روی داد نمیزد و اساسا برای اثرگذاری بر مخاطب عامِ صدا و سیماباور تهیه شده بود، دستآویزی شد برای برخی چپها که به مستمسک آن و به اسم نقد رفتارهایی هیستریک در پیش گیرند. کسانی که داعیه دفاع از آزادی بیان داشتند خرده گرفتند که گام برای ارتباطش با احزابی خارج از کشور زیر ضرب است و هم پای بازجو رفقای گام را به صرف داشتن گرایشی محل تردید مستحق سرکوب دانستند.
کسانی که تمام تلاششان برای کسب هویت سیاسی تشبث به ارتباط با کارگر بود عیب کار از گام میگرفتند که چرا با کارگران ارتباط ارگانیک دارد.
کسانی که حضور فعال کارگری در اعتصاب را دلیل برخورد حاکمیت با کارگران قلمداد میکنند تو گویی تمام اعتصابات گذشته بدون حضور قلیان و اعضای گام با دستیابی به تمام مطالبات مطروحه کارگران به پایان رسیده. همین داشتن استاندارد چندگانهست که باعث فروکاست نقد جنبشی به نقد شخصی و تنزل سنت نقادی به خردهگیری در مورد ظاهر افراد میشود.
اگر نگاه منصفانه جای خود را به فضای خصمانه نمیداد بدیهیست که اعتصاب تابستان گذشته در هفتتپه یکی از موفقترین اعتراضات در تاریخ مبارزات کارگری هفتتپه بود. بازگشت به کار کارگران اخراجی، توقف واگذاری زمینها، تعهد کارفرما به یکسانسازی قراردادها و تجهیز کارگران به ادوات ایمنی، تغییر مدیرعامل با خواست کارگران و به رسمیت شناختن شورای مستقل کارگران حداقل در آن برهه نمونههایی از مفاد بیانیهایی بود که در پی جلسات شورای تامین با نمایندگان کارگران منتشر شد و از قضا سپیده قلیان و اعضای گام نقش مهمی در رسانهایی کردن آن برعهده داشتند. تقلیل هفتتپه و گروه ملی به سرکوب اعتصاب هدفی جز تخریب و تخطئه ندارد. آنچه اتفاق افتاد همانی نبود که در طراحی سوخته نشان داده شد؛ طرح آلترناتیو سوسیالیستی برای وضع موجود، حضور پررنگ زنان کارگر و فعالین کارگری زن در جریان اعتراضات و همبستگی و تحکیم مساعی طبقاتی بخشی از دستاوردهای اعتراضات هفتتپه و گروه ملیست اگر که ارادهایی برای فهم آن وجود داشته باشد. نفس سرکوب دلیلی بر خط بطلان کشیدن به تمامیت یک جنبش نمیتواند باشد. مگر میشود از سرکوب کارگران و فعالان کارگری طی یک اعتصاب عظیم در دو واحد صنعتی بزرگ متعجب شد و آن را بینهایی برای شکست جنبش دانست. اگر نه عداوت که سادهانگاریست که تصور کرد اگر گام مداخله نمیکرد و اگر سپیده قلیان در تجمعات حضور نمیداشت سرنوشت دیگری در انتظار اعتصاب هفتتپه بود. اساسا این سوال مطرح است که نیروهای چپ چه انتظاری از سرانجام اعتصاب داشتند که حالا اینچنین سرخورده نوک تیز پیکان را به جای عامل سرکوب متوجه خودیها نمودهاند. فراموش کردهاند که جمهوری اسلامی سابقه سرکوب یک انقلاب را در کارنامه دارد؟
هدف مطلقا مصون کردن آنچه روی داده از نقد نیست که البته نقد خود سلاحیست برای پیشبرد جنبش با حداقلی از هزینه. اما این موج حمله به رفقایی که هنوز زیر ضرب هستند، این بی توجهی به شدت سرکوب یک نشریه مستقل و حتی این حجم از محافظه و ملاحظه کاری برای اعلام حمایت از اعضای این نشریه نه تنها فضای نقادی را به ذهن متبادر نمیکند که بیش از گذشته باعث تعمیق شکافهای دورنی شده و سکتاریسم را به اوج میرساند. روی دیگر این سکه سناروییست که بیشک رد پای نهاد امنیتی در آن آشکارست. طبقه کارگر و حامیانش دوبار سرکوب میشوند. یکبار از سمت دولت فاسد بورژوازی و بار دیگر از سمت جریانهایی موسوم به کمونیست. هم سرکوب را تئوریزه میکنند و هم ارتباط داشتن کمونیستها با کارگران را از اساس محکوم و مردود میشمارند. کما اینکه ریشسفیدی حلقه اطرافیانش را از تماس با رفقای گام و دیکریشن بر حذر داشته چرا که به زعم ایشان اعضای گام و دیکریشن به لحاظ جنبش بر مشی اشتباه پیش میروند و با کارگران در ارتباطند.
چه تحفهایی!
هم سرکوب از سمت خصم هم بایکوت از طرف دوست.
علی ایحال با محترم شمردن حق نقد و پرسشگری از تمام کسانی مخاطب این نوشته هستند (که قطعا افرادی که با لودگی و دور از اسلوب نقد مزهپراکنی میکنند را شامل نمیشود) خطر بزرگتر انشقاق و نفرتپراکنی (محیط کشت مطلوب نخالههای امنیتی) را متذکر میشوم و امیدوارم جنبش کارگری با درسآموزی از تجارب گرانقدر خود راه اعتلا را بپیماید.
منبع: نشریه گام