مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٢٧ (اول تیر)
واژه راهنما: سياسي. تئوريك
”آزاد سازي مبارزه“ اقتباسي از نسخه ي ”آزاد سازي اقتصادي“. چگونه ملات همبستگي ميان زحمتكشان تضعيف مي شود. نفي تصاحب قدرت سياسي، نفي گام نخست براي تغيير انقلابي. نفی رابطه اندیشه و عمل، نفي رابطه ميان برنامه استراتژیک و مبارزه ی تاکتیکی. انتقاد مكانيكي به تجربه ٨٠ ساله. آدرس مقاله ي ”ديالكتيك نفي، يا نفي ديالكتيك“، ”مكتب فرانكفورت در پرتوي ماركسيسم“.
در مقاله ي “درباره ی مسائل نظری و سیاسی چپ” که شیدان وثیق در اخبارروز منتشر ساخته است (١)، دو هدف دنبال می شود. اول- مواضع ضد کمونیستی و ضد توده ای قدیمی و شناخته شده زنده نگه داشته شود؛ و دوم- تز قدیمی و نخ نما شده برنشتین: “مبارزه همه چیز، هدف هیچ چیز“، در لباسی جدید ارایه گردد.
نه نامگذاري به اصطلاح “نو” و دهان پركن: «چپ ضد سیستمی و رهایی خواه» و نه مخالفت ظاهری با «سوسیال دموکراسی و دموکراسی نمایندگی» در این مقاله، تغییری در دو هدف پيش گفته ایجاد نمی سازد. این دو هدف که در سناریوی جدیدی تنظیم شده و ارایه می شود، ثمره ي كارِ «اندیشکده»یی خادم به نظام سرمایه داری امپریالیستی است که وظیفه تبلیغ برای ابدی بودن نظام اسثمارگر و تجاوزگر را در سیمای “اقتصاد جهانی شده” آن دنبال می کند و خواستار حفظ سلطه سرمایه مالی امپریالیستی است.
اسلوب به کار گرفته شده برای به اصطلاح مستدل ساختن مواضع طرح شده كه به آن آب و رنگي ”ماركسي“ داده شده است، جدا ساختن اندیشه انقلابی از پراتیک انقلابی است. نفي انديشه بانیان سوسیالیسم علمی، مارکس- انگلس- لنین، همان طور که در مقاله ي ”مارکس، یهودی سرگردان و نگرش نظاره گرِ ظاهربین، پيرامون نظرات شیدان وثیق“ نيز نشان داده شد (٢)، بايد به كمك جايگزين ساختن ماركسولوژي به جاي ماركسيسم عملي گردد و هدف ضد کمونیستی- ضد مارکسیستی تحقق يابد.
این هدف از این طریق دنبال می شود که مبارزه تاکتیکی را از هدف گیریِ استراتژیک با مضمون مارکسیستی- توده ای خالی سازد. به سخنی دیگر، به پرسش در باره “استراتژی انقلابی در دوران های تغییرات اصلاحی (دوران های غیرانقلابی)” که گرامشی آن را «نبرد در سنگر» می نامد، مضمونی خیال پردازانه و غیرعلمی ببخشد.
دستيابي به دورنمايي خيالپردازانه براي جامعه بشري، بايد طبق برنامه تنظيم شده در «انديشكده»اي كه نظريه پردازِ ايراني توصيف گر آن است، طبق نسخه ”آزاد سازي اقتصادي“ تحقق يابد. مخالفت با سازماندهي طبقه كارگر و فعال ساختن سازمان هاي دموكراتيك زنان، جوانان، و ديگر لايه هاي اجتماعي به دور محور خواست هاي دموكراتيك و ترقي خواهانه كه مضمون نبرد طبقاتي زحمتكشان را تشكيل مي دهد، از همان ريشه سيرآب مي شود كه تقسيم كارگران به گروه هاي مختلف در نسخه ”آزادي سازي اقتصادي“ دنبال و عملي مي گردد.
هدف، نابودي ”همبستگي“ ميان لايه هاي متفاوت زحمتكشان است. هدف، نابودي ”همبستگي“ ميان زحمتكشانِ يدي و فكري، ميان زحمتكشانِ زن و مرد، جوان و پير و غيره است! هدف، ممانعت از مبارزه سازمان داده شده طبقه كارگر در سنديكا و حزب سياسي- طبقاتي خود است (٣).
مداحان سرمايه داري مي خواهند ”الزامات جهاني“ كه به بهانه آن نظام سرمايه داري روند لايه بندي ميان كارگران و تقسيم آن ها به گروه كوچكِ كارگران رسمي، قرارداد موقت، ”سفيد امضا“، وغيره را به كارگران تحميل كرد، براي بي اثر ساختن مبارزه عليه نظام سرمايه داري نيز به مبارزان تحميل كنند! به اين منظور آن ها در نظريه پردازي هاي خود اشكال گذرايي و سيال سازماندهي مبارزه براي هدف هاي پراكنده را تبليغ مي كنند!
در مقاله مورد بحث، براي اجراي هدف فوق است كه نظریه پرداز و اندیشکده مربوطه می کوشد سیمای جامعه مدنی- کمونیستی را که بانیان سوسیالیسم علمی در “مانیفست حزب کمونیست” برمی شمرند، با این هدف از يك سو ایده آلیزه کرده و از سوي ديگر، دسترسی به آن را با به اصطلاح سه استدلال ناممکن سازد: 1- پراتیک انقلابی را منحرف سازد؛ 2- تصاحب قدرت سیاسی را مردود اعلام کند؛ و 3- دسترسی به جامعه و مدنیتِ کمونیستی را به آینده ای دور و مبهم منتقل نمايد (٤).
هدفِ طبقاتيِ نهفته در نسخه ي انديشكده اي كه نظريه پرداز ايراني آن را در خدمت نظام سرمايه داري در مقاله خود مي پروراند، از نسخه ي ”آزاد سازي اقتصادي“ اقتباس شده است. اين نسخه كه مي توان آن را ”آزاد سازي مبارزه“ ناميد، همان هدف را دنبال مي كند كه ”آزاد سازي اقتصادي“ دنبال مي كند.
تنظيم كنندگان آن در انديشكده مي خواهند با بهره گيري از تجربه ”آزاد سازي اقتصادي“ كه با ايجاد گروه و لايه بندي در طبقه كارگر، ملات پراهميت همبستگي را ميان كارگران تضعيف نمود، همبستگي ميان مبارزه طبقه كارگر و ديگر لايه هاي دموكرات و مبارزه جوي اجتماعي را پاره پاره كرده و نابود سازند.
آن ها مي خواهند بهم پيوستگي خواست هاي دموكراتيك و طبقاتي مبارزه را نابود سازند. آن ها مي خواهند مبارزه براي آزادي بيان و عقيده و برخورداري از عدالت اجتماعي، مبارزه براي اتحادهاي اجتماعي و توافق بر سر هدف هاي ترقي خواهانه را نابود سازند. آزادي هاي فردي را در برابر آزادي ها قانونيِ اجتماعي انسان زحمتكش قرار داده و آن ها را به عنوان ارزشي مطلق بنمايند.
آن وقت عجيب هم نيست كه نظريه پرداز كه گويا شمشير را به منظور مبارزه عليه «سلطه» نظام سرمايه داري «در سراسر گيتي» از رو به خود آويزان ساخته است تا گويا عليه «استثمار نيروي كار، نابرابري، بي عدالتي، سلطه و نابودي انسان و محيط زيست …» برزمد، براي مبارزه واقعي در شرايط كنوني، از نتايج ضد كارگري و ضد دموكراتيك نسخه نوليبرال امپرياليستي كه با تضعيف همبستگي ميان كارگران همراه است، به نتيجه گيري نمي پردازد، بلكه اين نتايج را با شيوه هاي پيشنهادي خود توسعه داده و تعميم مي بخشد!
در پشت اين نسخه ي ”آزادي سازي مبارزه“، تفكيك و پاره پاره كردن كليتِ هستي اجتماعي به بخش هاي گويا بي رابطه با يكديگر دنبال مي شود. زيربناي جامعه سرمايه داري، به سخني ديگر، شيوه توليد مبتني بر مالكيت خصوصي بر ابزار عمده توليد اجتماعي كه تنها با هدف دستيابي به سود و انباشت سرمايه عمل مي كند، طبق اين نسخه، نبايد موضوع مبارزه را تشكيل دهد!
اين در حالي است كه تضاد ميان كار و سرمايه هر روز بيش تر در تضاد با روبناي جامعه، در تضاد با ”جامعه مدني“ قرار مي گيرد. تضاد ميان ”كار و سرمايه“ هر روز در سراسر جهان تعميق مي يابد. با وجود رشد نيروهاي مولده و تكنولوژي جديد، ساعات كار روزانه و عمر زحمتكشان طولاني تر مي گردد. فقر و درماندگي تشديد مي شود. انسان ها هر روز بيش تر درمي يابند كه ادامه شيوه توليد سرمايه داري به خطري براي بقاي هستي بر روز زمين بدل شده است و لذا بايد از اين رو به اين شيوه ضد انساني، ضد گونه ي انسان پايان داد.
در مقابل اين شناخت روزافزون انسان ها در نظام سرمايه داريِ دوران افول، نسخه اي كه به منظور ايجاد ابهام در شناخت انسان در «انديشكده» تنظيم شده است، مي كوشد لبه تيز مبارزه را عليه ”سلب مالكيت كنندگان“ از اين طريق منحرف سازد كه مبارزه براي سوسياليسم را از مبارزه عليه مادر اصلي ناهنجاري، مبارزه عليه شيوه توليد سرمايه داري و حاكميت سرمايه داران منحرف سازد. مي كوشد ”مبارزه را بدون هدف“ براي تغيير انقلابي- ريشه اي جامعه دنبال كند و از اين رو مخالف به دست گرفتن قدرت سياسي است! مي كوشد مبارزه را به سوي مبارزه با ظواهرامر و نه با حذف حاكميت نظام سرمايه داري سوق دهد و منحرف سازد.
به منظور القای چنین برداشت سوسیال دمکرات و برنشتین منشانه، سیمای مدنی- فرهنگیِ جامعه (zivilisatorisch)، به بیانی دیگر، سیمای روبنایی در جامعه مطلق گرانه برشمرده و توصيف مي شود. اين روبناي آرماني در برابر شرایط زیربنایی كه استثمار انسان از انسان را ممكن مي سازد، قرار داده می شود، بدون آن كه رابطه ميان آن دو نشان داده شود.
نشان داده شود كه بدون پايان دادن به شرايط استثمار سرمايه دارانه، به سخني ديگر، بدون تغيير انقلابيِ شرايط حاكم زيربناي جامعه، برپايي روبناي انساني و رهايي بخش نا ممكن است. ترفند ترسيم دورنمای جامعه آتوپیایی- خیالی برجسته و مطلق مي گردد، بدون آن که در باره چگونگی دستیابی به آن، کلمه ای مبتني بر واقعيت نبرد طبقاتي جاري و مبتني بر انديشه جامعه شناسي علمي بیان شده باشد.
نفي صريح و بي پرده ي آگاهي طبقاتي به عنوان اهرم شناخت علمي از جامعه سرمايه داري، كه گرچه با ”اگر و مگر“ها مطرح مي شود، هدف ايجاد ابهام در شناخت واقعيت را دنبال مي كند. «خودآگاهي ضد سرمايه داري» در اين انديشه از رابطه و ريشه ي مادي آن در هستي اجتماعي جدا مي شود! به سخنی دیگر، در باره مبارزه برای دسترسی به این جامعه آرمانی، سکوتی هدفمند از این طریق برقرار شده است که دسترسی به آن به امری سحرآمیز و به آینده ای محول می شود که به قول زنده یاد احسان طبری گويا «بیابانی شب زده» را تشکیل می دهد که انسان زمینی قادر به شناخت شرايط در آن نیست. به منظور القای این ناتوانی، به انسان توصیه می شود، به قول لنین «در انتظار رسيدن قطار به ایستگاه سوسیالیسم، در کوپه بنشیند»! مبارزه براي دموكراسي در اين سخنان تنها پرده ي براي پوشش بي حياييِ انديشه ي تبليغ شده ي طبقات حاكم است!
نفی رابطه اندیشه و عمل، نفي رابطه ميان برنامه استراتژیک و مبارزه ی تاکتیکیِ هم سو با آن، كوشش براي تقلیل و نسبی اعلام کردن نقش طبقه کارگر در تغییرات اجتماعی كه گويا «مقام انحصاري سابق خود را از دست داده است»، اعلام سوبژکت جدیدی برای دسترسی به جامعه آرمانی كه با بيان «مردماني مختلف» تعريف مي شود و غیره، همگی ابزارهای القای برداشت سوسیال دموکراتِ برنشتینی هستند که از آن حتی مبارزه سندیکایی و ابزار افشاگری و روشنگری در جامعه سرمایه داری دوران رقابت آزاد نیز محو شده است و انسان به پذیرا شدن شرایط حاکمیت نظام امپریالیستی در شکل جهانی شده آن فرا خوانده می شود!
موضع ضد کمونیستی- ضد توده ای
آوار افشاگرانه ي ابرازنظرها نسبت به مواضع ضد توده ای و ضد کمونیستی نظریه پرداز شیدان وثیق سنگین تر از آن است که نیاز به توضيح بیش تري در اين باره در اين سطور باشد. تنها اضافه شود که نظریه پرداز در 5 صفحه مقاله خود، 34 بار علیه اندیشه مارکسیستی- توده ای موضع می گیرد. موضع گیری های تكراري و صوري و تهي از مضموني انتقادي، که اغلب بیش از یک سطر و گاهی سه سطر را در برمی گیرد. به سخنی دیگر، اين موضع گيري ها حدود يك سومِ حجم 165 سطری مقاله را به خود اختصاص می دهد.
اما مواضع انتقادی علیه نظام سوسياليستي كه آن را «سوسیالیسم سیستمی» مي نامد، در هیچ صحنه اي، انتقادی سازنده و ماتریالیست دیالکتیکی نيست. انتقاد به تجربه هشتاد ساله زحمتكشان، انتقادي براي شناخت اشتباه ها و نكته هاي قدرت تجربه نيست.
”انتقاد“ به نظام سوسياليستي كه با همه كمبودهاي خود اين واقعيت را نشان داد كه مي توان هستي جامعه انساني را بدون شيوه توليد سرمايه داري و استثمار انسان از انسان سازمان داد، انتقاد براي شناخت و آموزش از دستاوردها و اشتباه هاي آن نيست. مطلق سازي اشتباه ها به منظور نفي مطلق گرانه و مكانيكي تجربه هشتاد ساله بشريت ترقي خواه است!
بدون ترديد ناتواني نظري و عملي براي ارتقاي ”دموكراسي بورژوازي“ به سطح ”دموكراسي سوسياليستي“ كه در شرايط سخت نبرد طبقاتي در سطح جهاني، در شرايط رقابت نظامي دو سيستم بر سر بود و نبود اتفاق افتاد، و با پيامد دردناك پيروزي ضد انقلاب جريمه شد، محور اصلي ناتواني نظام سوسياليستي را براي اصلاحات ضروريِ اقتصادي- اجتماعي- مدني تشكيل داد كه آموزش از آن ضروري و توسط احزاب كارگري و كمونيستي، ازجمله حزب توده ايران انجام شده است. اين اشتباهِ كلانِ فلسفي- نظري- سياسي- اقتصادي و … از اين طريق به نظام سوسياليستي تحميل شد، كه نتوانست زير فشار خطرِ عامل خارجي، شيوه ي لنيني حفظ ”بحث و گفتگو“ را تا ايجاد شدن تفاهم در جمع ادامه دهد.
ميان ماه آوريل تا اكتبر ١٩١٧، چندين نشست كميته مركزي در بدترين شرايط امنيتي برگزار شد، تا انديشه ي قيام كارگري جا بيفتد. تغيير چند باره سياست اقتصادي پس از پيروزي انقلاب اكتبر و اتخاذ سياست اقتصادي نوين با نام ”نپ“ نمونه ي ديگري را براي اين شيوه دموكراتيك نظربندي در حزب بلشويكي تشكيل داد. پايبندي به اين اسلوب نظربندي دموكراتيك توسط لنين مي توانست راه دست يافتن به ”آزادي هاي قانونيِ سوسياليستي“ را سنگفرش نموده و آن ها را تحكيم نمايد.
متاسفانه پس از نبود لنين، تداوم اين شيوه در حزب كمونيست و جامعه سوسياليستي حفظ نشد. راه حل هاي فردي كه عملكرد را در لحظه آسان مي نماياند، زمينه ساز فاجعه بيگانگي زحمتكشان از مالكيت سوسياليستي خود بر ابزار توليد شد.
فاجعه ي تحقق نيافتن اصلاحاتِ اقتصادي كه توسط دانشمندان شوروي ضرورت آن در سال هاي دهه ٦٠ قرن گذشته تاريخ اروپايي نشان داده شد، پيامد بي توجهي به رشد دموكراسي سوسياليستي است. اين آن تجربه اي است كه بايد براي آينده آويزه گوش نمود.
بدين ترتيب، رشد ”جامعه مدنيِ سوسياليستي“، ”جامعه همبستگي داوطلبانه و آگاهانه انسان“ به عنوان وزن پراهميت در كنار شيوه توليد سوسياليستي درك نشد و تحقق نيافت. روبنا و زيربناي يار و همراه نشدند. تضادهاي غيره عمده ميان آن ها حل نگشت و به تضادهاي عمده ي بدل شد كه پيروزي ضد انقلاب را ممكن ساخت. وضعي كه در سطحي ديگر اين روزها در كشورهاي آمريكاي لاتين و ازجمله در ونزوئلا نيز خود مي نمايد و بايد به طور مجزا به آن پرداخت!
از اين تجربه تلخ براي بشريت ترقي خواه، مبارزان راه سوسياليسم آموخته اند و بايد باز هم بيش تر به آن پرداخت. چنين شيوه ي انتقادِ ديالكتيكي به تجربه سوسياليستي گذشته براي آينده ضروري است و در عين حال نشان مي دهد كه برخورد نظريه پردازاني از قبيل شيدان وثيق با هدفي ديگر عملي مي گردد (٥).
بايد در پس ظاهر قفسه ي كتاب و عينك پنسي، اسب ترويا را دريافت!
—
١- اخبار روز 21 خرداد 95، 10 ژوئن 2016، بخش ديدگاه www.ahkbar.rooz
٢- مارکس، یهودی سرگردان و نگرش نظاره گرِ ظاهربین، پیرامون نظرات شیدان وثیق که عمده را نمی بیند و مي خواهد مارکسولوژی را جايگزين مارکسیسم سازد. http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives
نگاه شود به مقاله ”ديالكتيك نفي، يا نفي ديالكتيك“، ”مكتب فرانكفورت در پرتوي ماركسيسم“ (در دو بخش) http://www.tudehiha.com/?p=651&lang=fa و http://www.tudehiha.com/?p=659&lang=fa
٣- ابوتراب فيضي، يكي از فعالان قديمي جنبش كارگري، در مصاحبه يي با ايلنا، در باره اهميت مبارزه سازمان داده شده كارگران سخن گفت. او كه در مورد شلاق خوردنِ كارگران معدن ”آق درّه“ صحبت مي كرد بر ضرورت ايجاد شدن شرايط سازماني كارگري به منظور دفاع «منسجم و توانمند از حقوق خود» ازجمله گفت: «تشكل هاي موجود و به رسميت شناخته شده در قانون كار، ضعف هاي بنيادينِ ساختاري و كاركردي دارند و براي توانمند ساختنِ كارگران بايستي … كارگران بتوانند به صورت منسجم و توانمند از حقوق خود دفاع كنند، بايد در واحدهاي كوچك سنديكا ايجاد شود … از اتحاد اين سنديكاها، اتحاديه كارگري به وجود بيايد، سپس اتحاديه ها در يك ساختار هرمي و متحد فدراسيون هاي سراسري را تشكيل دهند، و طبيعي است كه اين فدراسيون ها به عنوان نمايندگان واقعيِ كارگران مي توانند به كنفدراسيون هاي بين المللي بپيوندند. بنابراين، اولين قدم … ايجاد تشكل هاي مستقل است، پس از آن، كارگران بايد به راحتي بتوانند به عضويت اين تشكل ها دربيليند و مطالبات خود را پيگيري كنند.» اين فعال كارگري همچنين خاطرنشان ساخت كه «براي اولين بار نبوده كه برخوردهاي قضايي و امنيتي با كارگران صورت گرفته». اين فعال كارگري ضمن بي خاصيت دانستن تشكل هاي زردِ كارگري موجود افزود: «تشكل هاي موجود و به رسميت شناخته شده در قانون كار، ضعف هاي بنيادينِ ساختاري و كارگردي دارند …» (به نقل از نامه مردم شماره ١٠٠١، مقاله ”شلاق استبداد و تاريك انديشي بر پيكر خواست هاي كارگران، زحمتكشان و جوانان ميهن“http://www.tudehpartyiran.org/2013-12-03-22-31-04/3219-2016-0…
تفاوت نياز و خواست هاي طبقه كارگر و توصيه هاي «انديشكده»هاي نظام سرمايه داري از زبان نظريه پرداز ايراني به آساني قابل شناخت است!
٤- نظريه پرداز به عمد نام ”مانيفست حزب كمونيست“ را تنها ”مانيفست“ مي نامد. اين امر اتفاقي نيست! او در سطور بعدي هدف خود را برملا مي سازد. او مي نويسد: «در وفاداري به اين نظريه ماركسي در مانيفست، … ماركس، خود تنها در انجمن بين المللي كارگري كه اتحادي از تشكل هاي كارگري بود و نه حزب، فعاليت كرد»! همان طور كه قابل شناخت است از هيچ ترفندي براي «ماركسي» كردن ماركسيسم كوتاهي نمي شود! ماركس «آكادميسين» در برابر ماركس «مبارزه طبقاتي»!
٥- به مساله دموكراسي غيرطبقاتي- مافوق طبقاتي- عاميانه به طور مجزا پرداخته خواهد شد.
زنده باد رفیق کبیر ما فرهاد عاصمی عزیزبسیار لذت بردم از این جوابیه گویا وصریح . دستت بی بلا