آیا یک دولت یهودی میتواند یک کشور دموکراتیک بسازد، آیا صهیونیسم میتواند کثرتگرایی را در خود جای دهد؟
از همان آغاز تاریخ جنبش صهیونیستی و دولت اسراییل، این دوگانگی تخم خود را در جامعه و اندیشه یهودیان کاشت. تئودور هرتزل (theodor herzl) پدر صهیونیسم سیاسی نوین، این دوگانگی را در نوشته استقلال اسراییل به خوبی به نمایش گذاشتهاست.
از یک سو، این سند از تاریخ یهود و یکتا بودن یهود سخن میگوید و از سوی دیگر میگوید که دولت اسراییل به منشور سازمان ملل وفادار خواهد بود و از حقوق همه اقلیتها پاسبانی خواهد کرد: «دولت … بر اساس آزادی، عدالت و صلح که توسط پیامبران اسراییل پیش بینی شده است، خواهد بود. برابری کامل حقوق اجتماعی و سیاسی را برای همه ساکنان خود صرف نظر از مذهب، نژاد یا جنسیت تضمین خواهد کرد.»
پرسش به جا این است که چه کسی فرمانروا جامعه است؟ یک خاخام بیگانهستیز که نامونشان (هویت) یهودی جامعه را روزانه توانمندتر و نیرومندتر میکند، یا یک سکولار که از همکاری میان یهودیان و فلسطینیها در یک جامعه یهودی پنداری سخن میگوید؟
طبق «قانون اساسی» سال ۲۰۱۸، کنست به نام دولت-ملت، حق تعیین سرنوشت در اسراییل تنها به مردم یهود داده شدهاست.
پرآوازهترین گروه حقوق بشر (B’Tselem)، در گزارشی نوشت که اسراییل دیگر یک دموکراسی نیست، بل که یک «رژیم آپارتاید» است که نیروی و توان خود را برای برتری یهودیان بر فلسطینیها به کار میبرد.
این گروه حقوق بشری میگوید که دیدگاه پیشین در بارهی دموکراسی در اسراییل دیگر درست نیست. به گفته بتسلم، سالها بیدادگری علیه فلسطینیها، «رژیم اسراییل را یک رژیم آپارتاید» کردهاست.
در دهه گذشته، واگذاری سرزمینهای فلسطینی به شهرکنشینان یهودی در کرانه باختری، که بر پایه قانونهای بینالمللی غیرقانونی هست، نه تنها روند صلح بلندمدت بلکه جایگاه اخلاقی اسراییل را را زیر پرسش بردهاست.

دیدگاهتان را بنویسید