”اصلاحات شكست، زنده باد اصلاحات“!
اسلوب نادرست، علت نتايج معلولِ ”راه توده“

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ۳۴ (۴ تیر ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/6290

 

در سرمقاله ي شماره ٦٤٨، ”راه توده“ به بررسي علل شكست اصلاحات در ايران مي پردازد و با زيرپا گذاشتن اسلوب ماركسيستي- توده اي، در سرگرداني از شاخه اي به شاخه ديگر مي پرد و دچار تناقض در ارزيابي مي شود.

در آغاز اسلوب نادرست به كار گرفته شده و سپس نتايج معلول سياسي از بررسي را مورد توجه قرار دهيم.

سرمقاله مي خواهد گويا با نگرشي انتقادي به «جنبش اصلاحات در ايران»، از نتايج و پيامدهاي آن براي رفع بحران همه ي جانبه و تعميق يابنده ي اقتصادي- اجتماعي در ايران به نتيجه گيري بپردازد. با چنين كوششي مي توان موافق بود. اما اگر قرار است چنين بررسي انتقادي، بررسي اي ماركسيستي- توده اي و نه ژورناليستي باشد كه تنها سطح وقايع را توصيف و تحليل مي كند، آن هنگام بايد به اسلوب بررسي منطق ديالكتيكي پايبندي نشان داد.

بررسي ديالكتيكي، هميشه از ”كليت“ كه ”حقيقت“ است، آغاز مي شود. جزها را سپس مورد توجه تحليلي قرار مي دهد. رابطه ي دروني آن ها و بده و بستان بيروني آن را مورد بازنگري و موشكافي قرار مي دهد و سپس با درك برايند ديالكتيكي جزء هاي پديده و روند شدن آن ها، به ”كليت“ بازمي گردد. زنده ياد احسان طبري اين روند پژوهشي را «سير» انديشه ي پژوهشگر در موضع مورد بررسي مي نامد و در ارتباط با شعر و كاركرد شاعر از «آرمغاني كه از سير خود به دست آورده است» سخن مي گويد.

منطق صوري، بر خلاف منطق ديالكتيكي، به ارتباط ميان جزها با يكديگر (رابطه ي دروني) و داد و ستد آن ها با خارج از پديده به طور همه جانبه نمي پردازد و لذا در پايان بررسي خود، نتايج را با ”كليت“ پديده در ارتباط قرار نمي دهد. بدين ترتيب، وظيفه ي منطق صوري، بررسي موشكافانه جزها در كليت است. اين اسلوب در منطق ديالكتيكي جاي دارد و بخشي از آن را تشكيل مي دهد، اما جايگزين منطق ديالكتيك ماترياليستي نيست.

براي تفهيم موضوع، شايد سودمند باشد بررسي از انسان را مثال بزنيم. بررسي دستگاه گوارشي، خوني، اعصاب و غيره نزد انسان، يك بررسي با منطق صوري است و هر دستگاه را با دقت مورد موشكافي قرار داده و كاركرد آن را بازتاب مي دهد. ارزيابي از انسان به عنوان يك موجود اما بدون بررسي جايگاه ”كليت“ هستي او در جامعه انساني ممكن نيست كه تنها با به كارگيري اسلوب منطق ديالكتيكي ممكن مي گردد. تنها آن هنگام است كه انسان به عنوان موجودي «بيو- پسيكو- سوسيال»، يا موجودي زنده با روح و رواني فردي و اجتماعي در روابط تاريخي در جامعه مشخص شناخته و شرايط هستي آن همه جانبه درك مي شود.

انديشه اي كه مسلح به منطق ديالكتيك ماترياليستي نيست و يا به آن اعتقاد ندارد، در سطح بررسي پديده هاي مختلف باقي مي ماند. و در بررسي خود، تنها از منطق صوري بهره مي گيرد. لذا نه از تعريف ”كليت“ آ‎غاز مي كند و نه در پايان، نتيجه گيري خود را با ”كليت“ پديده در ارتباط قرار مي دهد.

”راه توده“، همان طور كه خواهيم ديد، در بررسي از «جنبش اصلاحات» دقيقاً به اين اسلوب غيرديالكتيكي وفاداري نشان مي دهد.

”راه توده“، همان طور كه اشاره شد، مي خواهد در سرمقاله ي خود بررسي انتقادي از «جنبش اصلاحات در ايران» را ارايه دهد. از آنجا كه بررسي پايبند به منطق ديالكتيك ماترياليستي نيست، تنها به ”جزء“ «جنبش اصلاحات» مي پردازد و از آن به نتيجه گيري نايل مي شود. گويا «جنبش اصلاحات» پديده اي است كه در خلا آويزان است و روندي تاريخي را در ”كليت“ شرايط نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد سياسي امپرياليستي تشكيل نمي دهد. سرمقاله بررسي «جنبش اصلاحات» را در ساختار و عملكرد يك نظام سرمايه داري عملي نمي سازد. از اين رو سياست اين جنبش را در ارتباط با اقتصاد سياسي حاكم قرار نمي دهد. خواهيم ديد كه مضمون «اصلاحات» در چنين ارزيابي صوري به بررسي ”جز“يي از ”كليت“ هستي جامعه ايراني محدود مي گردد و لذا به طور قانونمند به بررسي «اصلاح» موقعيت يك لايه از حاكمان در برابر لايه ي ديگر پايان مي يابد. به سخني ديگر، بررسي «حنبش اصلاحات» با سرشتي پوزيتويستي و تاييد آميز براي حفظ و ثبات كليت نظام حاكم پايان مي يابد!

بر چنين پايه متكي بر منطق صوري است كه سرمقاله به شعار معروف همه ي نظام هاي سلطنتي مي رسد كه خبر مرگ شاه را با جمله ي «شاه مرد، زنده باد شاه» به گوش مردم مي رسانند و نام شاه جديد را اعلام مي كنند. سرماله ي ”راه توده“ نيز اكنون فرياد مي زند، ”اصلاحات شكست، زنده باد اصلاحات“!

با اين مقدمه، مطلب را بشكافيم. وظيفه آن نشان دادن رابطه ميان اسلوب نادرست تجزيه و تحليل جزء است، كه بدون ايجاد نمودن رابطه ميان جزها و ”كليت“، در سرمقاله با يك نتيجه گيري ژورناليستي در پايان آن به سرانجام دلخواه انديشه ي غيرديالكتيكي فرامي رويد.

ما با همين پديده در مصاحبه ي پرويز صداقت نيز روبرو هستيم كه به پرسش هاي ”اخبار روز“ پاسخ مي هد (٢٧ خرداد ١٣٩٧- ١٧ ژوئن ٢٠١٨) كه به آن به طور مجزا پرداخته خواهد شد.

”راه توده“ وظيفه ي تعيين كرده براي خود را به بررسي شكل كاركرد «اصلاحات» محدود مي سازد. به سخني ديگر، سرمقاله در ابتدا حتي تعريفي از «اصلاحات» نمي دهد. اگر چنين مي كرد، شايد اين امكان را مي يافت ميان گام هاي اصلاحي ”بينابيني“ و گام هايي كه ارتجاع آن را در اين روزها در همه ي كشورها «رفرم» مي نامد پي ببرد. سياست ارتجاعي آقاي ماكرون، رئيس جمهور فرانسه و خانم مركل در آلمان، در يونان و در كشورهاي ديگر، جملگي «اصلاحات» ناميده مي شود. سرشت ارتجاعي آن كه در ايران نيز ما با آن روبرو هستيم، خصوصي سازي ثروت هاي سودآور مردم و نابودي دستاوردهاي نبرد طبقاتي طبقه كارگر است. از اين جنبه در كوتاه نفسي انديشه حاكم بر  سرمقاله ي ”راه توده“ بگذريم، اگر هم گفتني در اين باره زياد است.

”راه توده“ نقد «جنبش اصلاحات» را به ناتواني آن در به دست آوردن سهم بيش تر براي لايه ي ديگري از حاكمان محدود مي سازد و مي نويسد:«جنبش اصلاحات نه تنها قدرت سياسي را نتوانست پاسخگو كند، نه تنها قدرت اقتصادي غيرپاسخگو را نيز از چنگ نهادهاي غيرپاسخگو بيرون نياورد، برعكس همة نهادهاي اقتصادي كه تا آن زمان در برابر مردم پاسخگو بودند را نيز از طريق خصوصي سازي يا به نام بازپرداخت ديون به نهادهاي غيرپاسخگو واگذار كرد.» (ص ٢)

”راه توده“ ارزيابي از دعوا ميان لايه هاي مختلف حاكميت را براي سهم بيش تر از ثروت هاي ملي- مردمي، به ابزاري براي بررسي كاركرد «اصلاحات» بدل مي سازد. سرمقاله، نقد «جنبش اصلاحات» را به علت ناتواني آن در به دست آوردن سهم بيش تر براي لايه ي ديگري از حاكمان، ضروري ارزيابي مي كند. بررسيِ سرشت صدمردمي و ضد ملي اقتصاد سياسي مورد توافق همه ي لايه هاي طبقات حاكم بر هستي جامعه ي ايراني را سرمقاله ي عمده نمي داند. آنجا هم از به انتقاد از خصوصي سازي مي پردازد، عليه اجراي اين سياست امپرياليستي موضع نمي گيرد..

سرمقاله «شكست اصلاحات» را به ناتواني براي برقراري سلطه ي بلامنازع لايه ي خودي، مورد انتقاد قرار مي دهد و از آن براي مبارزه به اصطلاح ”كه بر كه“ به نتيجه گيري مي پردازد كه گويا بايد حزب توده ايران از آن دفاع كند! مي نويسد: «جنبش اصلاحات نه تنها قدرت سياسي را نتوانست پاسخگو كند، نه تنها قدرت اقتصادي غيرپاسخگو را نيز از چنگ نهادهاي غيرپاسخگو بيرون نياورد، برعكس همة نهادهاي اقتصادي كه تا آن زمان در برابر مردم پاسخگو بودند را نيز از طريق خصوصي سازي يا به نام بازپرداخت ديون به نهادهاي غيرپاسخگو واگذار كرد.» (ص ٢)

سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران

نتيجه گيري سياسي در پايان مقاله، نشان دوري نجومي مضمون سرمقاله ي ”راه توده“ از «خط مشي توده اي» است كه خود را نماينده و حامي آن اعلام مي كند. مبارزه مستقل طبقاتي حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران از اين رو نبردي انقلابي است، زيرا هدف آن تغيير ترقي خواهانه ي شرايط حاكم است. جابجايي قدرت ميان لايه هاي طبقات حاكم تنها آن هنگام در جهت تغيير بنيادين در جامعه قرار دارد، هنگامي كه برنامه ي اقتصادي پيشنهادي آن ها، رشد ترقي خواهانه ي جامعه را هدف قرار دهد. ولي پايبندي لايه هاي مختلف به اقتصاد سياسي ديكته شده توسط امپرياليسم داراي چنين ويژگي و سرشت مردمي- دمكراتيك و ميهن دوستانه نيست. سياست همه ي لايه هاي حاكميت در جهت تعميق وابستگي اقتصادي كشور به اقتصاد جهاني شده ي امپرياليستي قرار دارد.

لذا دفاع از اين يا آن لايه ي حاكمان، دفاع از يك خواست و شعار ”بينابيني“ نيست. لذا چنين دفاعي كه با سواستفاده از مضمون ”نبرد كه بر كه“ پس از انقلاب بهمن كه توسط ”راه توده“ به كار گرفته مي شود، در تضاد قرار دارد با برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران.

مي دانيم كه برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران، به طور عمده برنامه اي دمكراتيك است. لذا يك پاي عمده ي آن را اتحادهاي اجتماعي تشكيل مي دهد. در دوران پس از پيروزي انقلاب بهمن كوشش عمده ي حزب توده ايران براي برپايي جبهه متحد خلق متوجه بود، تا نبرد طبقاتي را به كمك اتحادهاي دمكراتيك و ترقي خواهانه به سود منافع مردم به پيش برده و به ثمر برساند. چنين شرايطي با يك دست شدن حاكميت و توافق جمعي آن بر سر اجراي اقتصاد سياسي ديكته شده توسط سازمان هاي مالي امپرياليستي ديگر در ايران برقرار نيست. البته هستند نيروهاي صادقي كه خواستار رشد ترقي خواهانه جامعه هستند و «آزادي را ميوه ي شيرين عدالت اجتماعي» ارزيابي مي كنند. ولي «جنبش اصلاحات» در لايه هاي طبقات حاكم، چنين برنامه اي را نپذيرفته اند و در ادامه برنامه ديكته شده توسط امپرياليسم پامي فشارند.

در چنين شرايطي برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران كماكان خواستار تحقق بخشيدن به شعار و خواست هاي دمكراتيك خود است كه با مضموني ”بينابيني“ امكان رشد براي تغيير شرايط و گذار از نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني را ارايه مي دهد. به گفته ي زنده ياد جوانشير، شعارهاي دمكراتيك ما شعارهاي پيگيري هستند كه به وظيفه ي سوسياليستي فرامي رويند. زيرا شعارهاي دمكراتيك حزب توده ايران با سرشت ”بينابيني“ خود در ارتباط مضموني قرار داشته و كاركردي انقلابي را در نبرد طبقاتي در جامعه ايجاد مي سازد. از اين رو «اصلاحات» به مضمون توده اي آن، اصلاحي انقلابي است. اين شعار كه ما آنقدر طرفدار اصلاحات هستيم كه براي آن انقلاب مي كنيم، از چنين ريشه ي منطقي برخوردار است.

تفاوت ماهوي و محتوايي سياست علمي و مستقل طبقاتي حزب توده ايران براي تغييرات بنيادين در جامعه و پرحرفي ها ژورناليستي كه خواستار حفظ شرايط موجود است و با اين توهم همراه است و مي خواهد چنين توهمي را در اذهان جابيندازد كه نظام حاكم استحاله پذير است، در سطور پاياني سرمقاله ي ”راه توده“ قابل شناخت مي گردد.

در ششمين صفحه و در پايان سرمقاله، ”راه توده“ مي كوشد از گناه شكست جنبش اصلاحات از اين طريق بكاهد كه آن را شكستي نسبي ارزيابي كند. به اين منظور بخشي از گناه را متوجه مردم مي داند كه گويا صبر و حوصله ندارند و مي خواهند با حضور يك روزه در خيابان، مساله را به پايان ظفرمند برسانند.  «حضور يك روزه مردم را در پاي صندوق هاي راي» كه خود يكي از مدافعان شركت در آن بود، كافي نمي داند و آن را «نادرست» مي نامد: «اين تصور بسيار ساده انگارانه و خيال پردازانه اي از ميزان امكان تاثير گذاري حضور يك روزه مردم در پاي صندوق هاي راي» تصوري نادرست است.

بدين ترتيب سرمقاله ناگفته اذعان دارد كه بندهاي سلطه ديكتاتوري رژيم ولايي كه در سيماي كريه اصل ولايت مطلقه فقيه و نظارت استصوابي شوراي نگهبان و … تبلور يافته است، انتخابات را به ابزار سلطه ي ”مهندسي انتخابات“ در دست حاكميت نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني بدل ساخته است. اين نكته ولي افشاي ناخواسته ي جنبه فرعي ترفند ژورناليستي توسط خود ”راه توده“ است.

سرمقاله درستي خواست ”آزادي انتخاب“ را كه حزب توده ايران در برابر ترفند ”مهندسي انتخابات“ كه توسط طبقات حاكم اعمال مي شود قرار داده است، از اين طريق مورد ترديد قرار مي دهد كه به آن گردن نمي نهد. برعكس، براي دفع ضربه ي اين خواست ”بينابيني“ حزب توده ايران، سرمقاله به تعديل نقش «انتخابات» مي پردازد و بدون طرح هر استدلالي مدعي مي شود كه «بيش ترين چيزي كه ما و جامعه از راي خود مي توانيم انتظار داشته باشيم .. فقط و فقط شرايط مساعدتري براي مبارزه ..» است؟!

بدين ترتيب بررسي تنها يك ”جزء“، به نتيجه گيري معلولي در سرمقاله ي ”راه توده“ مي انجامد كه هدف آن تثبيت شرايط بحراني حاكم بر نظام سرمايه داري وابسته و رژيم ديكتاتوري ولايي خادم آن است. چنين سياست پوزيتويستي كوچك ترين رابطه اي با سياست انقلابي حزب توده ايران براي تغييرات بنيادين در جامعه ايراني ندارد كه در ششمين كنگره ي آن به تصويب رسيده است. رشد شرايط انقلابي در ايران، چنين تغيير انقلابي را نويد مي دهد. دستپاچگي ”راه توده“ و ديگر جريان هاي انحرافي ناشي از رشد شرايط انقلابي در ايران است.

بايد براي گشودن راه رشد و تعميق نبرد طبقاتي در ايران، برنامه جايگزين براي اقتصاد سياسي امپرياليستي طرح و به دفاع از آن پرداخت. اين است وظيفه ي تاريخي ضروري در برابر همه ي توده اي هاي صادق.

نتيجه گيري سفسطه آميز و غيرمستدل در پايان سرمقاله كه اثبات صحت درستي آن را ”راه توده“ به خواننده مديون مي ماند، پيامد نقض خشن اسلوب ديالكتيكي تجزيه و تحليل از ”كليت“ واقعيت است. تجزيه تحليلي كه بايد در آن تضاد اصلي در پديده شناخته شود تا بتوان از آن راه حل علميِ ماركسيستي- توده اي را براي بحران ”كليت“ جامعه ي كنوني ايران بيرون كشيد، ازجمله براي اقتصاد سياسي حاكم.

نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/6290

2 Comments

  1. mohsen

    فرهاد عزیز دراخرین شماره “راه توده” اخرین دست نوشته زنده یاد کیانوری نوشته ژنرال هویزر درفکر کودتا نظامی بوده که بخاطر اعتصاب کامیون های بندر موفق نشده …درحالیکه با اسناد بدست امده هویزر برای جلوگیری از کودتا ژنرال های مامانی شاه به تهران امده بود….بدرود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *