سخن روز شماره ۴۷/۹۸
۱۷ آبان ۱۳۹۸– ۹ نوامبر
مشاور رئیس جمهور اسبق محمد خاتمی و رئیس ٬٬مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری٬٬ در سخنانی خبر مرگ «اصلاحات» را اعلام میکند. او با افشا نمودن کارکرد منفی اصلاحات، تشخیص خود را مستدل میسازد و می گوید: «اتفاق خاصی در اصلاحات نمیافتد ..» و اضافه میکند «و مردم نیز حق دارند که برای اصلاحاتِ محافظه کار شده، مجلس ختم بگیرند، زیرا اصلاحاتی که توان دیدن واقعیت را ندارد، مرده است و نعش اصلاح طلبی روی دستان ماست» (سایت کلمه ۲۲ مهر ۱۳۹۸).
نقل قول پیش از مقاله ی نامه مردم با عنوان سناریوی انتخابات مجلس شورای اسلامی نقل شده است که در تاریخ ۶ آبان ۱۳۹۸ انتشار یافته. همانجا و بلافاصله نامه مردم افشاگرانه به نقل نظر محمد خاتمی که در روز بعد در سایت زمانه انتشار یافته است می پردازد: «به رغم این سخنان بینیاز از توضیح آقای تاجیک، محمد خاتمی با نگاه حاکمیتی خود از [ضرورت] رأی دادن افراد سخن می گوید: ٬٬انتخابات نباید تحریم شود. قهر کردن با صندوق رأی، انحلال مردم است ٬٬.»
نامه مردم بلافاصله و با برجسته ساختن سلطه ی غیرقانونی رژیم ولایی، ترفند جلب مردم به سوی صندوق ها رأی را افشا میکند که توسط خاتمی دنبال می شود و خاطرنشان می سازد: «خاتمی به نیکی میداند در قاموس رژیم ولایی که ایشان نیز یکی از مهرههای آن است، توده های ٬٬مردم٬٬ همچون انسانهایی دارای حق حیات و برخوردار از حقوق شهروندی مفهومی پیدا نمی کند. ..».
مقاله ی نامه مردم به درستی در نتیجهگیری خود این نکته را برجسته میسازد که «اصلاح طلبی در ایرانِ [کنونی حتی با در دست داشتن] قوه مجریه» به هدف برنامه ی خود، یعنی «توسعه ی سیاسی» دست نیافت. بر این پایه است که برنامه اصلاح طلبی در ایران کنونی با شکست کامل روبروست و با ترفند به میان کشیدن پای «انحلال مردم» نمیتوان خاک در چشم توده های محروم و زحمتکش ریخت. مقاله هدف این ترفند خاتمی را راندن توده های مبارز به سوی غیرسیاسی شدن ارزیابی میکند و مینویسد: «اصلاح طلبان در راستای بیاعتنایی و بیاهمیت دانستن ورود مردم در صحنه سیاسی و نقش سرنوشت ساز آنان در این عرصه ..»، میکوشند با مسکوت گذاشتن «موج اعتراض های مردم و زحمتکشان [که] سراسر میهن مان را فراگرفته است» به هدف تثبیت رژیم ولایی بحران زده دست یابند. شکاف های ایجاد شده را ترمیم کنند.
اهمیت مقاله ی نامه مردم توجه آن به «موج اعتراض های مردم و زحمتکشان سراسر میهن مان» است.
به سخنی دیگر، توجه به واقعیت عینی نبرد طبقاتی در جامعه کنونی ایران است. نبردی که از سطح بالای آگاهی ذهنی نزد مبارزان برخوردار است، زیرا توده ها در «پراتیک انقلابی» خود، پیـگیـرانـه خواستار تحقق بخشیدن به خواست های دمکراتیک هستند. آنها با مبارزه ی پیگیر خود، سرشت رهایی بخش نبرد دمکراتیک را در جامعه قابل شناخت می سازند. سرشت رهایی بخشی که دورنمای رشد ترقی خواهانه ی هستی اجتماعی می گشاید. جنبش توده های زحمتکش و مردم محروم و زیر فشار در لایههای دیگر اجتماعی با شعار «کار، نان، آزادی» جهت گیریِ ترقی خواهانه و هدفمند نبرد طبقاتی را در ایران کنونی نشان میدهند که گذار از دیکتاتوری و نظام سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی است.
کوشش برای جایگزین کردن شعار توده ها با شعار «صلح، آزادی، عدالت» با خطری روبروست که توصیه خاتمی برای جلب «مردم» به سوی صندوق های رأی روبروست. شعار «صلح، آزادی، عدالت [عدالت اجتماعی]»، شعاری درست است. – مبارزه برای صلح، به معنای مبارزه علیه امپریالیسم و تجاوزگری استعماری- نواستعماری آن است؛
– مبارزه برای آزادی، به معنای مبارزه ی دمکراتیک برای تثبیت حقوق قانونی شهروندان است که هدف آن ایجاد شرایط صلح جویانه و قانونی در داخل میهن مان است.
– جایگزین شدن عدالت اجتماعی با «عدالت» در شعار طرح شده، ایجاد ابهام در مضمون شعار توده ی های زحمتکش مبارز، یعنی ایجاد ابهام و تردید در مضمون خواست شعار «نان، کار، آزادی» است. این شعار به معنای نبرد برای ایجاد شرایطی است که زندگی اجتماعی جامعه ی ایران را در جهت ترقی اجتماعی تغییر دهد.
«عدالت» به تنهایی، مفهومی حقوقی است به معنای حق مساوی در برابر قانون است. در حالی که مفهوم عدالت اجتماعی، مفهومی اجتماعی است در نبرد طبقاتی جاری در جامعه در ایران!
اشاره شد که اهمیت مقاله ی نامه مردم توجه آن به «موج اعتراض های مردم و زحمتکشان سراسر میهن مان» است. این توجه به معنای قرار دادن «پراتیک انقلابی» توده های زحمتکش در مرکز توجه است که اصلاح طلبان به آن بی توجه اند، آن طور که همین مقاله ی نامه مردم آن را به درستی افشا می کند.
مارکس در تزهای فویرباخ برای «پراتیک انقلابیِ» توده های مردم وزنی بزرگ در نبرد طبقاتی قایل است. زیرا این پراتیک را به عنوان تظاهر احساس و عاطفه ی انسانیِ انسان زحمتکش میداند که مرز میان برداشت ماتریالیسم مارکسیستی را از ماتریالیسم قدیمی (فویرباخ) تشکیل می دهد. جمله ی سپیده قلیان در نامه ی روشنگرانه و مبارزه جویانه امروز او خطاب به مردم میهن ما، بازتابی است برای اثبات حقانیت موضع مارکس که باید آن را با حروف طلا نوشت. بانو سپیده قلیان با سادهترین واژهها واکنش احساس و عاطفه ی انسانی خود را بر سر حاکمان فرو میریزد و فریاد می زند: رابطهی زندانی سیاسی با حاکمیت، از هر جناح و دستهای، رابطهی قربانی و جلاد است!
اصلاح طلبان پیرامون حاکمیت نظام سرمایه داری نسبت به «پراتیک انقلابی» زحمتکشان بی توجه هستند، زیرا به ماتریالیسم دیالکتیکی باور ندارند. آنها در بهترین حالت نظارهگر وضع هستند، همانطور که نامه مردم در ارتباط با موضع تاج زاده در همین مقاله نشان می دهد.
تاج زاده در این مقاله به درستی از این رو به «خوش خیالی محض» متهم می شود، زیرا می پندارد میتوان با «حفظ ارکان حکومت استبدادی و ضد مردمی ولایت فقیهه .. [در جهت] تحول بنیادی به نفع توده های مردم گامی برداشت»!
تاج زاده، نمیتواند و یا نمیخواهد ضرورت تاریخی گذار از دیکتاتوری را به رسمیت بشناسد. این نیروها عقبه جبهه ضد دیکتاتوری را تشکیل می دهند. نبرد اصلی را صحنه نبرد طبقه ی کارگر ایران تشکیل میدهد که باید پیگیرانه درباره ی آن نوشت و توضیح داد. ولی متأسفانه در نامه مردم روشنگری و افشاگری علیه اصلاح طلبی «مرده»، وزن نامتناسب و غیردیالکتیکی بالایی را در فعالیت ترویجی آن داراست. شماره ای نیست که بحث با اصلاح طلبان در آن جریان نداشته باشد. این بحثهای مغشوش، جایگزین وظایف عمده ی دیگر می شود.