مقاله شماره ٣٠ (١٦ ديماه ١٣٨٨)
رفيق گرامى على خاورى!
پس از آنكه لااقل به طور موقت موانع شخصى برطرف گشت، توانستم ازجمله دو اعلاميه ٦ ديماه و ١٣ ديماه ١٣٨٨ كميته مركزى حزب توده ايران را مطالعه كنم و بايد بگويم متعجب، وحشتزده و غمگين شدم. غمگين از آنرو كه با صلابت، برََّايى و انديشه هوشمندانه علمى در اعلاميههاى كميته مركزى حزب آشنا هستم و اكنون با انشايى دبستانى روبرو شدم، درغلطيده در سطح و باريك در انديشه.
از زندهياد طبرى در ارتباط با كار هنرمندانه آموختهايم كه هنرمند مىخواهد با كار هنرى خود «مضمونى را براى دسترسى به هدفى» بيان كند. انتقال اين انديشه به كار سياسى- علمى نيز داراى همين درونمايه است. لذا طرح اين پرسش مجاز است كه در دو اعلاميه پيش گفته كميته مركزى حزب توده ايران، چه «مضمونى براى دسترسى به كدام هدف» مطرح مىشود كه گويا بايد پايه عملكرد و پراتيك انقلابى مبارزان قرار گيرد!؟ اين دو اعلاميه مىخواهد كدام مضمون را براى دسترسى به كدام آماج مطرح سازد؟
اجازه دهيد به متنها مراجعه و آنها را مورد بررسى قرار دهيم و از آنها بياموزيم. بررسىاى كه مىتواند علت تعجب و بهويژه وحشت پيش گفته نگارنده را نشان داده و متبلور سازد. با اعلاميه ٦ ديماه آغاز كنيم.
بحث مذهبى بجاى طبقاتى
البته مجاز است نشان داده شود كه حاكميت سرمايهدارى مافيايى حتى به ادعاهاى “مذهبى” خود، به سنت ديرينه مذهبى، به باورها و اعتقادات مردم بىباور بوده و براى حفظ منافع خود روز عاشوراى حسينى را به روز سركوب و كشتار خونين مردم بىدفاع تبديل مىسازد. البته بايد نشان داد كه حاكميت سرمايهدارى مافيايى و رانتخوار مسلط بر هستى مردم كه خود را «نظام اسلامى نمونه» مىنماياند، تزوير مىكند، دروغ مىگويد و به ريا “عابد” شده است. اما قناعت به توضيح اين نكات در اعلاميه ك م حزب توده ايران مجاز نيست.
نگارنده ازجمله در نوشتار http://www.tudeh-iha.com/?p=1080&lang=fa درباره كوشش ارتجاع داخلى و خارجى براى تحريف سرشت نبرد جارى طبقاتى- اجتماعى در ايران و كوشش براى القاى وجود يك “جنگ مذهبى” در كشور، توضيح داده و نيازى به تكرار آن در اينجا وجود ندارد و شما نيز در صورت تمايل مىتوانيد به آن مراجعه نمايد. تنها برجسته ساختن اين نكته اجتنابناپذير به نظر مىرسد كه «در پس اين ظاهر امر، در پس پديده و سناريوى متضاد در حال اجرا در درستگاههاى تبليغاتى امپرياليستى … كه مىكوشد مساله “مذهب” را در مركز توجه و تبليغات قرار دهد، واقعيت ديگرى نهفته است. از يك سو در پس اين پديده منافع آن بخش از سرمايهدارى حاكم در ج ا ايران قرار دارد كه با غارت مافيايى و رآنتخوارانه در دهههاى گذشته فربه و قدرتمند شده و مىكوشد شرايط تداوم غارت خود را حفظ و تثبيت كند. … در سوى ديگر، استراتژى نظامى- سياسى امپرياليسم، در راس آن امپرياليسم آمريكا قرار دارد.»
با توجه به اهميت مساله بالا، قناعت فكر و بسنده كردن به اين بيان در اعلاميه ٦ ديماه كميته مركزى حزب توده ايران كافى نيست، زمانى كه گفته مىشود: «اينكه در نظام “اسلامى نمونه” جهان به مردم عزادار در ماه محرم اين چنين وحشيانه حمله مىكنند و صدها تن را مجروح و شمارى از هموطنان را به شهادت مىرسانند، نشان توان عظيم جنبش مردمى از طرفى و سبعيت رژيم استبدادى از طرف ديگر و شمارش معكوسى است كه براى فروپاشى رژيم تزوير و خودكامگى در ميهن ما آغاز شده است.» چنين موضعگيرى را در همين روزها هم در بىبىسى و صداى آمريكا مىتوان ديد و هم در ابرازنظرهاى متفاوتى كه سرشت “مذهبى” رژيم را برجسته و درونمايه نظام سرمايهدارى را عامداً پنهان داشته و يا از روى عدم شناخت و درك، ماهيت طبقاتى آن را تشخيص نداده و مطرح نمىسازند.
وضع در حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، وضعى متفاوت از مواضع پيش گفته نزد مدافعان سرمايهدارى و “بازار آزاد” است. كار اساسى روشنگرانه، تبليغى و ترويجى حزب توده ايران، وظيفه ويـژه حزب طبقه كارگر ايران، تازه در آن نقطهاى آغاز مىشود كه كار نيروهاى غيرتودهاى با طرح مساله “جنگ مذهبى” پايان مىيابد.
با برجسته ساختن مساله “جنگ مذهبى” در اعلاميه خود، حزب توده ايران در بهترين حالت به سطح نيروهايى دست مىيابد و در كنار نيروهايى قرار مىگيرد كه برايشان تنها سطح وقايع و مبارزات اجتماعى قابل شناخت بوده و يا عامداً مىكوشند، عمق تضادهاى اجتماعى شكافته نشود. تفاوت عمده نگرش علمى ماركس و انگلس در مانيفست كمونيستى كه مىگويند «همه تاريخ گذشته، تاريخ نبرد طبقاتى است»، از برداشت تاريخنويسان بورژوايى كه تنها سطح وقايع را مىبيند، درست در درك و شناخت درونمايه، عمق و سرشت مبارزه و نبردهاى اجتماعى مىباشد كه ازجمله اكنون با خيزش انقلابى مردم در ايران هم جريان دارد.
حزب توده ايران نمىتواند در بلنداى انديشه و عمل خود از اين مرز تعيين كننده براى پايبندى به سرشت و شناخت جنبش كارگرى كمونيستى سقوط كند، ولى خود را پايبند به انديشه ماركس و انگلس و ديگر بانيان سوسياليسم علمى بداند. چنين شيوهاى با پراتيك انقلابى حزب توده ايران در تضاد فاحش است. در گذشتهاى كه سياست حزب مىتوانست برپايه ابراز نظر و برخورد دموكراتيك نظرها در درون حزب پا بگيرد و رهبرى حزب در نبردى رفيقانه و دموكراتيكِ درون حزبى سكاندار سرنوشت حزب باشد، اعلاميههاى حزبى به موازين پيش گفته پايبند بودند. اما با انتقال رهبرى به شما و زندهياد حميد صفرى كه به قول خود شما «از بد حادثه» ممكن شد، با نقض موازين اساسنامهاى، با اخراجهاى غيراساسنامهاى و نابودى امكان بحث دموكراتيك درون حزبى، پايبندى به موازين ماركسيستى در انديشه و عمل حزب نيز پايان يافت.
شما به كوشش نگارنده براى بوجود آمدن شرايط بحث درون حزبى، با سكوت خود، پاسخى منفى داديد و اين امكان را بوجود آورديد كه روزى با تكيه به نقل قول پيش گفته از شما و باوجود گذشته زندگى مبارزاتى قابل ستايش شما، گفته شود كه از بد حادثه رهبرى به چنگ «او» افتاد. اين نكته اما مسئله ديگرى است. اكنون به “مضمون و هدف” اعلاميه ١٣ ديماه ١٣٨٨ كميته مركزى حزب توده ايران بنگريم!
طرح عنوان مطلب، كافى نيست
اعلاميه ١٣ ديماه كميته مركزى به درستى «محتواى كلى» بيانيه شماره ١٧ ميرحسين موسوى را مورد تائيد قرار داده است. اعلاميه همچنين بر اهميت ايجاد كردن «پيوند» ميان «جنبش اعتراضى جوانان و دانشجويى با جنبش كارگرى و زنان كشور» انگشت مىگذارد. به نظر اعلاميه يكى از شرطهاى تامين «فشار بر رژيم استبدادى حاكم»، «تقويت صفوف جنبش از طريق ارتباط تنگاتنگ جنبش كارگرى و زحمتكشان با دانشجويان و جوانان و مبارزات زنان ميهن و استفاده بهينه از هر امكان، روزنه و وضعيتى براى ادامه فشار بر رژيم استبدادى حاكم است.»
صرفنظر از آنكه نحوه بيان مطلب پرسش برانگيز بوده و مىتواند اين برداشت را بوجود آورد كه گويا در آن دستورى براى «جنبش كارگرى» صادر شده است، به ايجاد «ارتباط تنگاتنگ» خود با … بپردازد، ضعف اساسى ديگرى در اعلاميه وجود دارد.
در اعلاميه سيزدهم ديماه ١٣٨٨ كميته مركزى، برخى از كمبودها در اعلاميه ششم ديماه جبران شده است كه به آن پرداخته خواهد شد. اما در اين اعلاميه هم واقعيتى درك نشده باقى مانده است كه بدون درك آن، همانطور كه در بالا ذكر شد، برداشت تودهاى برپايه انديشه ماركسيستى طرح نشده باقى مىماند.
در اين اعلاميه نيز درك علمى از سرشت «شكاف عميق» ايجاد شده در جامعه ارايه نمىشود. سرشت آشتىناپذيرِ تضاد طبقاتى و علل تعميق آن توضيح داده نمىشود و اين واقعيت درك نشده باقى مىماند كه ريشه خيزش انقلابى مردم را بايد در مخالفت مردم با غارت حاكميت مافيايى سرمايهدارى دانست، همانطور كه بايد يورش سبعانه و خشن وتبهكارانه و اوباشانه براى پايمال نمودن آزادىهاى قانونى مردم را توسط حاكميت مافيايى، ابزار ايجاد شرايط براى غارت مردم و ثروتهاى ملى ارزيابى نمود. اعلاميه كماكان مىپندارد كه قشربندى منافع و صفوف در ميان طبقات اجتماعى و همچنين جو انقلابى ايجاد شده در كشور، ريشه در تضاد ميان «طيف وسيع نيروهاى مذهبى» دارد و مىنويسد: «شكاف عميق و بىسابقه در درون طيف وسيع نيروهاى مذهبى [تكيه از نگارنده] … تا حدى تعميق يافته است كه مزدوران استبداد ديگر حتى تاب تحمل مراجع تقليد منتقد را نيز ندارند و …». در اين انديشه جاى علت و معلول عوض شده است. «شكاف عميق» كه اعلاميه برجسته مىسازد، معلول است و نه علت. علت تضاد منافع لايههاى متفاوت در طبقات حاكم مىباشد.
برداشت غيرطبقاتى از رويدادها در وضع انقلابى ايجاد شده در ايران، نگاه درست را در جهت شناخت و بيان ضرورت ايجاد كردن «پيوند» ميان گردانهاى مختلف مبارزان با «جنبش كارگرى»، متاسفانه به نگاهى كوتاه، الكن و نازا تبديل مىسازد.
درباره شيوههاى مشخص تحقق بخشيدن به برپايى چنين «پيوندى» نيز اعلاميه رهنمود و توضيحى براى ارايه كردن ندارد. چگونه مىتوان ميان خواستهاى دموكراتيك و آزاديخواهانه و آنى خيزش انقلابى مردم و خواستهاى دورنمايى جنبش «پيوند» برقرار ساخت تا به توسعه زمينه شركت لايهها و طبقات ديگر در خيزش انقلابى منجر گشته و تناسب قوا را به سود مردم تغيير دهد؟
نه با دستور و نه با توضيح در سطح تبليغات رسانههاى امپرياليستى مىتوان به اين هدف دست يافت. برقرارى «پيوند»، ايجاد زمينه توسعه تودهاى خيزش انقلابى مردم و جلب نيروهاى بيشتر به آن، مىتواند بهويژه با برجسته كردن راه رشد و پيشرفت اقتصادى- اجتماعى به سود طبقه كارگر و زحمتكشان شهر و روستا و همه ميهن دوستان و نيروهاى ملى تا درون لايههاى بورژوازى مخالف سياست اقتصادى “خصوصى و آزادسازى اقتصادى” ممكن گردد.
طرح مساله راه رشد آتى كشور، كشور آزاد شده از زير يوغ سرمايهدارى مافيايى و رانتخوار حاكم، شيوه مشخص براى ايجاد شرايط تحقق «پيوند» ميان منافع وسيعترين لايههاى ميهن دوست و طبقات زحمتكش، بهويژه «جنبش كارگرى» كه اعلاميه طلب مىكند، مىباشد.
فقدان بحثهاى دموكراتيك و رفيقانه و علمى در گذشته در حزب، اكنون انتقام خود را به صورت سطح نازل درونمايه اعلاميه ك م مىگيرد. همانطور كه بيان شد، نگارنده ازجمله در نوشتار پيشگفته مواضعى را كه به نظر مىرسد مىتوانند مواضع حزب توده ايران در اين زمينه باشند و در سطور پيش به آن اشاره شد، توضيح داده است و تكرار آنها در ايجا ضرورى نمىباشد. لذا به بررسى اعلاميه ادامه دهيم.
عدم شناخت و درك واقعيت بيان شده در پس “جنگ مذهبى” در اعلاميه سيزدهم ديماه موجب مىشود كه اعلاميه نتواند موضع درست خود را درباره ضرورت ايجاد كردن «پيوند» خيزش انقلابى مردم با «جنبش كارگرى» مستند ساخته و راه عملى بوجود آوردن اين «پيوند» را بيان دارد. اعلاميه، همانطور كه بيان شد، متاسفانه توضيح نمىدهد كه نابودى آزادىهاى قانونى در بخش “حقوق ملت” در قانون اساسى، در مركز آن اصلهاى ٢٦ و ٢٧ با چه هدفى توسط بخش سرمايهدارى مافيايى حاكم شده بر ايران عملى شده است. گفته نمىشود كه آن پايمال كردن با هدف ايجاد شرايط براى غارت مافيايى و استثمار كارگران و ديگر زحمتكشان عملى شده است. پايمال نمودن آزادىها، هدف غارت كشور و مردم را دنبال مىكرده است.
البته با توضيح نكات و واقعيتهاى فوق، تنها توصيف و توضيحى درباره «نبرد طبقاتى بر سر منافع طبقاتى» ارايه شده است كه در هر جامعه و در طول تاريخ جريان داشته و دارد، كه ازجمله “على خداى” در “راه توده” آن را «تكرار طوطىوار و درس پس دادن مكتبى» مىنامد. اما تنها پس از توضيح اين انديشه تودهاى و علمى است كه اعلاميه قادر مىشده است از الكنى و نازايى نجات يابد و براى تودههاى انقلابى علت ضرورت «پيوند» ميان مبارزات را با «جنبش كارگرى» مستند ساخته و قابل درك سازد.
كار انديشه هنوز و در اينجا هم پايان نمىيابد. توضيح بالا، توضيحى نظرى و تئوريك است كه بيان آن در موارد استثنايى در اعلاميهها مجاز و در عين حال نشان كمكارى پيشين مىباشد. هنوز بايد انتزاع توخالى درباره «پيوند» را با زندگى، با درونمايه انقلابى پر نمود، بايد توضيح داد كه در شرايط كنونى خيزش انقلابى مردم ايران، منافع مردم ميهندوست و خواستار حفظ استقلال ملى و همچنين خواستار برخوردار شدن از آزادىها و حقوق قانونى شهروندى و “حقوق بشرى” را چگونه مىتوان با منافع «جنبش كارگرى» كه «از منافع كل جامعه دفاع مىكند» (مانيفست) «پيوند» زد!
رفيق خاورى گرامى، براى پر نمودن انتزاع توخالى «پيوند» ميان نيروها در خيزش انقلابى نمىتوان به كلىگويى بسنده كرد و به رجزدن و تكرار مطالب از اين يا آن صفحه منتشره شده در اين يا آن پايگاه اينترنتى و يا نوشتار پرداخت. اكنون بايد انديشه علمى تودهاى با شناخت دقيق از تضادهاى عمده و اصلى در نبرد طبقاتى در جريان، عناصر درست و واقعبينانه را با جسارت علمى و انقلابى و در نهايت تواضع، استخراج كرده و با روشنى و صراحت بيان دارد. اين تنهـا وظيفه بر دوش حزب توده ايران در شرايط كنونى است. وظيفهاى كه تنهـا بر دوش اوست، زيرا حزب مدافع منافع طبقه كارگر است، طبقهاى كه «از منافع كل جامعه دفاع مىكند.»
منافع كل جامعه در ايران امروزى چيست، كدامست؟
درباره آن سردرگمى شديدى بر نظريات حزب توده ايران در سالهاى اخير حاكم است. قطع امكان بحث رفيقانه و دموكراتيك و علمى در چهارچوب حزب، نه تنها موجب مىگردد اين بحثها به خارج از چهارچوب حزبى و ارگانهاى آن كشيده شود، نه تنها با پايمال نمودن حق “تودهاى” و “شهروندى” تودهاىها همراه است، كه مىتوان به طور فردى بر آن چشم فرو بست، بلكه از همه مهمتر وظيـفه تودهاىها را در شركت در بحث درباره سرنوشت حزب، شركت در بحث رفيقانه و دموكراتيك براى ارزيابى وضع و استخراج وظايف روز و تاريخى آن مشكل كرده و عملاً نقض مىكند. نتيجه آن را ما در اعلاميههاى مورد بحث مىبينيم.
درباره “عمدهترين و اصلىترين تضاد” در دوران كنونى ميان لايههاى وسيع مردم و حاكميت مافيايى سرمايهدارى حاكم ازجمله در نوشتار پيشگفته (و http://www.tudeh-iha.com/?p=1061&lang=fa) توضيح داده شده است و تكرار وسيع آن در اينجا ضرورى نيست.
منافع طبقه كارگر ايران در انطباق كامل است با منافع اكثريت قريب باتفاق زحمتكشان شهر و روستا، با منافع لايههاى ميانى جامعه و بورژوازى زير ستم فشار غارت امپرياليستى و در عين حال اين منافع در انطباق كامل است با منافع ملى ايران و حفظ استقلال اقتصادى و سياسى ميهن انقلابى.
منافع مشترك پيش گفته كه در خدمت برقرارى «آزادى، دموكراسى و عدالت اجتماعى» قرار داشته و اعلاميه آن را برجسته مىسازد، منافعى را تشكيل مىدهد كه با احياى دستاورها و سرشت مردمى- آزاديخواهانه و ملى- ضدامپرياليستى انقلاب بهمن حفظ مىگردد. خطرى كه اعلاميه ارديبهشت ماه سال برگزارى پلنوم وسيع هفدهم ك م حزب توده ايران (١٣٦٠) گوشزد مىكند، يعنى خطر برقرارى سلطه نيروهاى راستگرا بر كشور، تحقق يافت و ما سالهاست كه با پيامدهاى آن روبرو و دست بگيريبان هستيم. آماجهاى “آزادى و استقلال” انقلاب بهمن مورد تجاوز سرمايهدارى مافيايى و رانتخوار حاكم قرار گرفته است. اين خائنين به آماجهاى انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما، «… راه رشد و ترقى دموكراتيكى را نابود ساختند كه قوانين برپايى آن در قانون اساسى به تصويب رسيده بود. اصلهاى مربوط به “حقوق ملت” و آزادىهاى دموكراتيك، در مركز آن اصل ٢٦ و اصلهاى ساختار دموكراتيك اقتصاد ملى، يعنى اصلهاى ٤٣ و ٤٤ قانون اساسى، منطق و روح حاكم بر سرشت ملى و دموكراتيك انقلاب بهمن را تشكيل مىداد. نقض هر كدام از آنها به پايمال شدن اصلهاى ديگر مىانجاميد و چنين شد.» (نوشتار پيشگفته)
حزب توده ايران راه رشد مبتنى بر اصلهاى پيش گفته را اقتصادى دموكراتيك و ملى ناميد كه داراى سرشتى ضد امپرياليستى بوده و مىتوانست با حفظ و توسعه نقش دموكراتيك و شفاف كنترل مردم بر بخش دولتى اقتصاد، اين بخش را به بخش هدايت كننده و كمكى بزرگى براى رشد و شكوفايى بخش تعاونى و خصوصى اقتصاد ملى تبديل سازد و دورنماى رشد ضد سرمايهدارى را در ايران، اكنون نيز بگشايد.
با طرح اين خواستهاى مشخص است كه انتزاع توخالى «پيوند» ميان مبارزان خيزش انقلابى، از محتوايى طبقاتىاى برخوردار مىشود كه از منافع وسيعترين لايهها و طبقات زحمتكش و ميهن دوست و خواستار رشد و شكوفايى آزاد و دموكراتيك كشور دفاع مىكنند. با طرح شرايط واقعبينانه براى ايجاد ساختن «پيوند» ميان خواست و منافع آنى و آتى خيزش انقلابى در شرايط كنونى، امكان «پيوند» عملى ميان گردانهاى غير كارگرى و «جنبش كارگرى» بوجود مىآيد كه اعلاميه سيزدهم ديماه خواستار آن است. نبايد تسليم به اصطلاح استدلال على خدايىها و … شد، كه وحشت زده از طرح «مسائل طبقاتى»، با طرح آنها مخالفت كرده و از اين طريق دست خود را نيز بهمثابه “تربچههاى پوك” باز مىكنند.
سياست ضدمردمى، سياستى ضدملى است!
حزب توده ايران، انقلاب بزرگ بهمن را انقلابى “ملى و دموكراتيك” ارزيابى نمود. هدف آن دستيابى به “آزادى و استقلال” بود. سرشت مردمى و ملى انقلاب بهمن ٥٧ از اين تعريف و آماج انقلاب نتيجه مىشود.
بهمتنيدگى و وحدت دو آماج “آزادى و استقلال” را مىتوان با توجه به وقايع روز و در جريان در خيزش انقلابى مردم مستند ساخت و به اثبات رساند كه نقض هر كدام با نقض ديگرى همراه است. به اين منظور مىتوان خبر انتشار يافته در رسانههاى ايران و جهان را مورد توجه قرار داد:
رئيس نيروى انتظامى، وزير كشور، وزير اطلاعات و همچنين رئيس قوه قضايه با صداى آرام و با صورتى عيرمتشنج و لابد با نبضى متعارف و انگار سخنانى درباره عادىترين مسائل جارى كشور بر زبان مىرانند، اعلام كردند كه تظاهر كنندگان را از اين پس در خيايان به گلوله خواهند بست، زيرا آنها «محارب با نظام» هستند! همين سخنان و تهديد درباره اجراى حكم اعدام صادر شده براى تظاهركنندگان را برخى از امامان موقت نمازهاى جمعه نيز ابراز داشتند، با رگهاى كلفت شده گردن و با لحنى عربدهجوى.
اين اظهارات ددمنشانه و ضدمردمى، اظهاراتى ضدملى مىباشند! سرشت ضدملى آنها، ناشى از “خصلت طالبانى” آنهاست!
طالبان در افغانستان نيز از پيش اعلام كردند كه مجسمه چند هزارساله “بودا” در اين كشور را منفجر خواهند ساخت و در برابر دوربينهاى خبرنگارانى كه به اين علت به افغانستان سفر كرئه بودند، به اين تبهكارى دست زدند. آنها با اين اقدام خود، به نياز عملى شدن استراتژى نظامى- سياسى امپرياليسم پاسخ مثبت دادند و چه بسا انفجار مجسمه را سفارش داده شده، عملى ساختند.
آنها با اين اقدام تبهكارانه به اين نياز كشورهاى امپرياليستى پاسخ مثبت دادند كه آنها با به خدمت گرفتن اين جنايت، بتوانند از پشتيبانى افكار عمومى جهان براى تجاوز و اشغال افغانستان بهرهمند شوند. بدنبال اين تبهكارى، “اتحاد ١٦ كشور” تحت رهبرى آمريكا بوجود آمد و حمله نظامى ناتو به افغانستان عملى گشت.
آيا تاريخ در مورد ايران بهمين صورت تكرار خواهد شد يانه، يك مسئله است. مسئله ديگر سرشت ضدملى تصميم ضدمردمى اعلام شده توسط مسئولان دولتى و حاكميتى سرمايهدارى مافيايى در ايران مىباشد. ابعاد جنايتكارانه چنين اقدامى قادر خواهد بود افكار عمومى در جهان را آنچنان تحريك كند، كه مناسبترين شرايط براى تجاوز امپرياليسم به ميهن انقلابى و كوشش براى تجزيه آن بوجود آيد. بدون ترديد مردم ميهن ما با تعميق خيزش انقلابى خود، پاسخ ضرورى را به تبهكاران خونسرد و پرهيجان در حاكميت سرمايهدارى مافيايى بر ايران و امپرياليسم خواهند داد.
اعلاميه گرفتار در “جنگ مذهبى” قادر به شناخت نبرد طبقاتى در جريان نيست.
قادر نيست از درون “جنگ مذهبى” براى تعميق و گسترش جنبش مردم رهنمود استخراج ساخته و ر ا ه «پيوند» را ميان گردانهاى آن بيان داشته و لذا براى خالى نبودن عريضه، تنها به طرح عنوان ضرورت پيوند بسنده مىكند.
بايد به سياست علمى و تودهاى بازگشت. رفيق گرامى، امكان برپايى بحث رفيقانه و علمى ميان تودهاىها، ايجاد «پيوند» ميان آنها تنهـا در اختيار شماست. هنوز امكان داريد به نقش پدرانه خود عمل كنيد.
تاريخ پرافتخار حزب همه تودهاىها
اعلاميه سيزدهم ديماه ١٣٨٨ يكبار ديگر و به درستى ساختار حكومتى قرون وسطايى “خداشاهى” را در ج ا افشا و محكوم و حذف آن را طلب مىكند. سكوت درباره اين واقعيت تاريخى كه حزب توده ايران پيشتر در سال ١٣٥٨ خواستار حذف اين اصل از قانون اساسى بوده است و طلب كنونى حزب، تداوم اين سياست تاريخى و انقلابى را تشكيل مىدهد، مىتواند به ابزار براى سواستفاده و تحريف تاريخ پرافتخار حزب همه تودهاى مبدل گردد. بايد از چنين شيوهاى با وسواس پرهيز نمود.
مخالفت صريح و شفاف حزب توده ايران با اصل “ولايت فقيه” و ديگر نكات واپسنگرانه در قانون اساسى و همچنين مخالف با ادامه جنگ عراق پس از آزادى خرمشهر در دورانى كه امكان ادامه مبارزه علنى حزب با خطر جدى روبرو بود، سند تاريخى جسارت انقلابى وهشيارى و هوشمندى حزب تودهاىها است. اين دستاورد را نبايد به خاطر اميال و خودخواهىهاى شخصى برباد داد و به بازيچه تبديل نمود.
مخالفت صريح حزب توده ايران با شكل حاكميت دوران قبيلهاى در جامعه بشرى، يعنى با “ولايت فقيه” و با ديگر اصلهاى و برداشتهاى منافى با سرشت مردمى انقلاب بهمن، ازجمله خذف بىكم و كاست “نظارت استصوابى شوراى نگهبان” و … بايد با صراحت و روشنى كافى مطرح و مستدل گردد و تضاد آن با دستاوردهاى مردمى- آزاديخواهانه و ملى انقلاب بهمن نشان داده شده و از اين طريق از اين دستاوردها دفاع بعمل آيد. درغيراينصورت، نه مرز ميان حزب توده ايران و اپوزيسيون راست و “چپ” مخالف دستاوردهاى پيش گفته انقلاب روشن خواهد شد و نه امكانى براى ايجاد «پيوند» ميان گردانهاى ميهن دوست و «جنبش كارگرى» بوجود مىآيد.
نوشتار پيش از انتشار در تاريخ چهاردهم ديماه ١٣٨٨ در اختيار رفيق على خاورى و دبيرخانه ك م گذاشته شد.
بادرود به شما رفقا از زمانی که یاد دارم همیشه بحثهای تئوریک بوده وبس هیچگاه با توده ها( علرغم نام توده وحافظ منافع طبقه کارگر) تحلیل مشخص از شرایط مشخص ناداده ایدمگر حزب طبقه کارگر امروز بوجود آمده یا اینکه آقایان سواد تئوریکشان نم کشیده که جنین تحلیلهایی میدهند جون من هیجکدام از شما را نمیشناسم و فقط به عنوان مدافع حقوق طبقه کارگر از شما می خواهم که دوباره مرتکب اشتباه نشوید. با تشکر م.ل
حزب توده ایران مانند همه مردم شریف ایران در سنگر مبارزه هستند و ترسو ها و مغز های کوچک قادر نیستند ببینند. من دوستار ساده حزب توده ایران هر گز نام شهدای جنگ هشت ساله و شهدای حزب توده ایران را فراموش نکرده و هر گونه توهین را به مراجع بزرگوار تقلید مردود می دانم . حزب توده ایران بهای سنگینی داده است و بودندو هستند کسانی که حزب اهنین توده را سد راه خود می دانند و باید بدانند هر که جدای از حزب توده ایران به لجن پراکنی مشغول است کف روی اب میدانم و تکیه گاه همیشگی خود را شهدای جنگ هشت ساله می دانم و قلبم برای دکتر تقی ارانی مظلوم و پور هرمزان پاره است علی خاوری نازنین همیشگی من و دوستان حزب توده خواهد بود و بابک امیر خسروی ها پشه ائی نیستند.
اقای نوذر کیوانی . چشم هایت را باز کن و به خواندن دوباره مانیفست بپرداز تا بیاموزی که چگون حزب توده ایران در سنگر مبارزه کماکان در پراتیک و اصول اولیه مبارزه پیروی می کند. تمامی جنبش ها بی کم وکاست دارای خطاهائی هستند و بهانه هر خطا نمی شود بهانهئ گرفت . بعداز فرو پاشی انتونیو گرامشی هم عوض شد این خاصیت جنبش است بهانه برای جدا شدن و دور مانندن از میدان مبارزه برای ترسو هایئ چون بابک امیر خسروی خائن.