منتشر شده در – شهریور 13, 1397
هممیهنان شریف و آگاه!
با فرارسیدن مرداد و شهریورماه ۱۳۹۷، سی سال از یکی از تکاندهندهترین جنایتهای سیاسی تاریخ معاصر ایران و جهان، یعنی فاجعهٔ ملی قتلعام هزاران زندانی سیاسی، بهفرمان مستقیم خمینی، سپری میشود. با گذشت بیش از سی سال از این فاجعهٔ بزرگ، برخی گوشه های تاریک این جنایت، امر دهندگان، سازماندهندگان و اجرا کنندگان آن روشن شده است و جای هیچ شبههای باقی نگذارده است که کشتار هزاران زندانی اسیر در تابستان ۱۳۶۷- زندانیانی که بسیاری از آنان قبلاً در بیدادگاههای قوهٔ قضائیه رژیم ولایت فقیه محاکمه و به زندان محکوم شده بودند- جز پاکسازی بزرگ و خونین مخالفان سیاسی و تأمین دوام حکومت جمهوریاسلامی هدفی نداشته است.
حزب ما از اردیبهشتماه سال ۱۳۶۷، دربارۀ خبرهای نگرانکنندهای که از زندانهای رژیم میرسید بهطور مرتب و بهروز شده اطلاعرسانی میکرد، هشدار میداد و همهٔ نیروهای مترقی ایران و جهان را فرا می خواند برای نجات جان زندانیان سیاسی ایران تلاشهای خود را تشدید کنند.
مشخصهٔ وضعیت تاریخی میهنمان در مقطع زمانی سازماندهی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ ، شکست قاطع و خفتبار سیاست ایران برباد دهِ “جنگ، جنگ تا پیروزی” در جنگ هشتساله ایران و عراق بود، سیاستی که با همهٔ مخالفتها و نارضایتیهایی که از سوی اکثر مردم و نیروهای ملی و آزادیخواه کشور نسبت به آن ابراز میشد، خمینی و سران رژیم بر میهن ما تحمیل کرده بودند. کشتار صدها هزار جوان ایرانی و عراقی در جبهههای این جنگ، تخریب دهها شهر و صدها میلیارد دلار خسارت جنگی و در کنارِ آن نظامی کردن حیات کشور و بالا کشاندن نیروهای سپاه و دیگر دستگاههای سرکوبگر و امنیتی به سطح نیروهای کلیدیِ تصمیمگیرنده در نظام سیاسی حاکم بر میهن ما، ازجمله اثرهای مخرب سیاستهای رژیم ولایت فقیه و شخص خمینی بود که بدون درنظر گرفتن منافع ملی و مردمی کشورمان همچنان پیگیری میشد. خمینی پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد و پایان جنگ را “نوشیدن جام زهر” توصیف کرد، زیرا میدانست پذیرفتن این قطعنامه جز قبول مسئولیت سیاستهای نابخردانه، ضدملی و فاجعهبار ادامهٔ جنگ ایران و عراق،برای شش سال پس از آزادی خرمشهر از سوی او و دیگر سران رژیم، مفهوم دیگری ندارد. خمینی و میراثخواران استبداد ولایت فقیه، یعنی خامنهای، رفسنجانی، احمد خمینی و دیگر مهرههای رژیم جهل و استبداد که نگران زوال حیات سیاسی رژیم بودند، با سازماندهی کشتار همگانی فاجعهٔ ملی ۶۷، جمعی از پیگیرترین و فداکار ترین شخصیتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مردمی ایران را به قتلگاه کشاندند تا آیندهٔ سیاسیشان و دوام دوران حکومت جهل و جنایت ولایی را طولانیتر کنند.
کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران، در اعلامیهای که در آذرماه ۱۳۶۷ صادر کرد، این قتلعام تکاندهنده را “فاجعهٔ ملی” نامید و نوشت: “این فاجعۀ مصیبتبار ابعاد بسیار وسیع، هولناك و تکاندهنده دارد. حرف بر سر كشتار صدها تن از كادرها و اعضاى برجستۀ حزب تودۀ ایران و دیگر سازمانها و نیروهاى انقلابى و ترقیخواه مخالف رژیم است. با یك دنیا دریغ و درد باید گفت كه پس از «خانهتکانی» خونبارِ رژیم در دخمههای دوزخى خود، خلق ایران و جنبش انقلابى میهن ما، جمعى از آگاهترین، آزمودهترین و فداكارترین فرزندان خود را از دست داده است. تبهکاریهای اخیر رژیم خودکامهٔ خمینى، بهویژه فاقد هرگونه پشتوانهٔ قانونى، حقوقى، مدنى، اخلاقى و انسانى و یادآور اقدامات جنونآمیز فاشیستهای هیتلرى در اردوگاههای مرگ است. … ”
و این، تنها ادعای حزب تودۀ ایران نیست. نوار صوتی گفتوگوی زندهیاد آیتالله منتظری با عاملان کشتار زندانیان سیاسی که در سال ۱۳۹۵ منتشر شد، این شیوهٔ ضد انسانی رژیم در برخورد با مبارزان راه آزادی را بهوضوح در معرض داوری افکارعمومی قرار داد و جنایتپیشگی سران رژیم را آشکارتر کرد. در جلسهٔ ۲۴ مردادماه ۱۳۶۷ آقای منتظری با گروه مرگ اعزامی رژیم به زندانها که عبارت بودند از: حسینعلی نیری، در مقام حاکم شرع وقت؛ مرتضی اشراقی، دادستان وقت؛ مصطفی پورمحمدی، در مقام نمایندهٔ وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین، و ابراهیم رئیسی، معاون وقت دادستان کشور، آقای منتظری اعدامهای صورت گرفته را بزرگترین جنایتی که در جمهوریاسلامی از اول انقلاب تا آن زمان انجام شده نامید، و خطاب به حاضران جلسه گفت: “میخواهم ۵۰ سال دیگر برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگویند آقای خمینی یک چهرهٔ خونریز، سفاک و فتاک [گستاخ] بود و بهنظر من این بزرگترین جنایتی که از اول انقلاب تا حالا در جمهوریاسلامی شده است و در تاریخ ما را محکوم میکنند… و شما را در آینده جزء جنایتکاران تاریخ مینویسند.”
فاجعهٔ ملی کشتار هزاران زندانی سیاسی و دگراندیش و عملکرد چهل سالهٔ رژیم ولایت فقیه در عینحال نشانگر ماهیت عمیقاً ضد انسانی و جنایتکار حکومتی است که بر پایه “اسلام سیاسی” و “حاکمیت نمایندۀ خدا بر روی زمین” برقرار شده است. حکومتی که نه اصلاحپذیر است و نه در آن هیچ قانونی (حتی قانون اساسی موردقبول حکومت)، هیچ دستگاه اجرایی، قانونگذار و قضایی و خواست و ارادۀ مردم در مقابل نظرات ولی فقیه پشیزی ارزش ندارد و ازاینروی میتوان سیاه را سفید جلوه داد، “قانون” را ابزار کار سرکوب و کشتار کرد، جنایت را “جهاد” نامید، هزاران انسان بیگناه را در عرض چند هفته اینچنین قتلعام کرد و در کمال بیشرمی و وقاحت به این جنایت هولناک زیر عنوان “جهاد در راه خدا” افتخار هم کرد. بیهوده نیست که با گذشت سی سال از این جنایت نهتنها سران جمهوریاسلامی، بلکه حتی مدعیان انجام اصلاحات در حکومت نیز حاضر نشدهاند در این زمینه قبول مسئولیتی کنند و به خواستهای هزاران خانوادۀ قربانیان این فاجعه پاسخی دهند. حتی در دوران هشتسالهٔ “دولت اصلاحات” که اصلاحطلبان حکومتی زمام امور مجلس شورا را در دست داشتند نیز مدعیان “مردمسالاری اسلامی” حاضر نشدند از مرزهای “خودی و غیرخودی” عبور کنند و گامی در راه روشن کردن حقایق برای مردم بردارند. سکوت در برابر جنایت و جنایتپیشگی سرانجامش همان بود که ما در قتل های زنجیره ای فروهر ها، مختاری و پویند، و در ادامه سرکوبهای خونین رژیم در تیرماه ۱۳۷۸ در دانشگاههای کشور دیدیم و پس از آن هم در جریان سرکوب خونین اعتراضهای مردم در سال ۱۳۸۸ و فجایع کهریزک شاهد آن بودیم و در سرکوب اعتراضهای مردمی در بیش از هشتاد شهر کشور در دی ماه سال ۱۳۹۶ و در ماههای اخیر نیز شاهد بودهایم. و امروز هم هنوز پس از گذشت سی سال، این نیروها نهتنها درسی از این تاریخ خونبار نگرفتهاند بلکه همچنان به سکوت معنادارشان بهخاطر دفاع از منافع “نظام مقدس اسلامی” و در چارچوب آن، ادامه میدهند.
سی سال پس از این فاجعه، خانوادههای جانباختگان تابستان ۱۳۶۷، با وجود تلاش های رژیم برای نابودی آثار این جنایت هولناک همچنان در گلستان خاوران و دیگر گورهای دستجمعی جان باختگان فاجعه ملی در شهرهای مختلف ایران گردهم می آیند و هنوز حتی نتوانستهاند عزیزانشان را آنطور که شایسته و بایسته است بهخاک بسپارند. رفسنجانی و دیگر سران رژیم در آن دوران، و قوه قضائیه دستگاه ولایت پس از افشای نوار صوتی آیتالله منتظری در سال ۱۳۹۵، بهمنظور سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک از اعدام معدودی ”تروریست“ در زندانها سخن گفتند در صورتی که سازمانهای حقوق بشر شمار زندانیان سیاسی قتلعامشده را بیش از پنج هزار نفر تخمین زدهاند و لیست اسامی اعدام شدگان را منتشر کرده اند. شیوهٔ سازماندهی این جنایت هولناک از الگوی دادگاههای قرونوسطایی تفتیش عقاید یعنی از همان نوع دادگاههایی که گالیله در مقابل یکی از آنها باید به مرکزیت زمین در منظومهٔ شمسی و نچرخیدن زمین بهدُور خورشید “اقرار میکرد” نمونهبرداری شده بود. درعینحال این دادگاههای قرونوسطایی تفتیش عقاید “اسلام سیاسی” اوجِ ورشکستگی اخلاقی و فکری شماری جنایتکارِ از جمله عده ای ملبس به لباس “روحانیت” را در انظار عمومی بهنمایش گذاشت که تنها سلاحشان در برابر فکر و منطق شلاق، داغ، درفش، طناب دار و گلوله است.
هممیهنان آگاه و مبارز!
سران رژیم و سازماندهندگان کشتار زندانیان سیاسی با زندانیان اسیر، خصوصاً با زندانیان عضو حزب تودۀ ایران که بخشی عمده از رهبری و کادرهای آن در چنگ جلادان اسیر بودند، برخوردی بسیار حسابشده و دقیق داشت. سران رژیم صدها تن از رهبران، کادرهای برجسته، اعضا و هواداران حزب ما را که فعالیت و وجودشان را برای آیندۀ خود خطرناک میدید قتلعام کرد. در میان رهبران و کادرهای اعدام شدهٔ حزب ما شماری از اسطورههای پایداری دوران ستمشاهی، یعنی کسانی که بیش از بیستوپنج سال از عمرشان را در زندانهای رژیم شاه سپری کرده بودند، تعدادی از برجستهترین متفکران، روشنفکران، نویسندگان، مترجمان، و هنرمندان بنام، افسران شجاع و میهن دوست نیروهای مسلح، سندیکالیستهای مبارز و نمایندگان کارگران و زحمتکشان بهچشم میخورد. هدف این پاکسازی خونبار و آگاهانهٔ تودهایها، نابودی امکانات حزب و سربلند کردن ققنوسوار از خاکستر شکست یورشهای گستردۀ رژیم در بهمن و اردیبهشت ماه سال های ۶۱ و ۶۲ برای سازماندهی دوباره بود. ادامۀ حیات حزب تودۀ ایران در سی سال گذشته و حضور توانمند آن در عرصهٔ مبارزهٔ سیاسی- اجتماعی کشور، با همت توده ای ها در ایران و خارج از ایران با وجود همهٔ توطئهها و دسیسههای دستگاههای امنیتی رژیم، نشانگر شکست سیاست جنایتکارانه رژیم در جهت نابود کردن حزب ما و همچنین دیگر سازمانهای مترقی و آزادیخواه ایران است.
حزب ما و دیگر نیروهای آزادیخواه، ملی و دموکراتیک کشور وظیفهٔ انسانی و انقلابی خود میدانند که تا روشن شدن و محاکمه مسببان این جنایت هولناک همچنان پیگیرانه به تلاشهایشان در زمینهٔ افشای این توطئه شوم تاریخ سالهای اخیر میهن ما ادامه دهند. برای شکستن توطئهٔ سکوت دربارهٔ فاجعه ملی باید همهٔ تلاشها را تشدید کرد. مبارزه و فشار برای باز کردن پرونده این جنایت و تلاش در راه روشن کردن همهٔ ابعاد گوناگون آن، رسیدگی به خواست خانوادههای قربانیان این فاجعه هولناک بیشک نقشی مهم و تعیینکننده در مبارزهای دارد که در میهن ما برای دستیابی به صلح، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در جریان است. وظیفهٔ انسانی، مردمی و تاریخی همه نیروهای ترقیخواه و مدافع آزادی است که در راه تحقق این مهم تلاشهایشان را تشدید کنند.
کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷، و دیگر سرکوب های خونین دهه شصت تجربه های تاریخی مهمی برای همه نیروهای مترقی و آزادیخواه کشور است. نخست اینکه باید پذیرفت حکومتی که برای حفظ خود حاضر است اینچنین جنایت هولناکی را سازماندهی کند، اصلاحناپذیر است و ادعای امکان تغییر ماهیت آن از طریق مذاکره و نصیحت، خاک پاشیدن در چشم تودهها و یاری رساندن به دوام حاکمیت خونبار استبداد در کشور ماست. دوم آنکه فرمان خمینی به کشتار زندانیان سیاسی، و بهقول آقای منتظری، با زیر پا گذاشتن حتی قوانین جمهوریاسلامی، نشاندهندۀ این واقعیت است که حکومت کنونی ایران تنها در نام “جمهوری” است و در ساختار و عملکرد حکومتی است عمیقاً استبدادی و ضدمردمی که بدون طرد اساس ساختاری آن، یعنی بدون طرد رژیم ولایت فقیه، نمیتوان به آیندهٔ کشور و امکان تحولی در راه استقرار آزادی و حاکمیت اراده مردم بر سرنوشتشان امیدوار بود.
همه امروز میدانند و حتی بخشهایی از نیروهای خودی حاکمیت نیز به آن معترفاند که وضعیت فاجعهبار کنونی، از فقر و محرومیت و ظلم بیسابقه در تاریخ معاصر کشور گرفته تا فساد نهادینهشده و آشکارا در تمامی دستگاههای اجرایی، قانونگذاری و قضایی جمهوریاسلامی و ادامه سرکوب خشن و خونین اعتراضهای مردمی و دگراندیشان، همگی، ثمرۀ حاکمیت رژیم ولایت فقیه در ایران است.
در تابستان ۱۳۶۷، هزاران زندانی سیاسی، با اندیشهها و دیدگاههایی گوناگون و از گروههای سیاسیای مختلف، در کنار هم، در برابر آتش جوخههای مرگ گذاشته شدند. امروز بهترین بزرگداشت و گرامیداشت خاطرۀ فداکاری بیمانند و قهرمانانه این فرزندان خلق، بهگمان ما، تشدید مبارزهٔ مشترک همهٔ نیروهای مترقی و آزادیخواه کشور برای پایان دادن به حکومت استبداد و استقرار حاکمیتی مردمی بر ویرانههای آن است.
* درود آتشین بر همۀ مبارزان راه آزادی و فرزندان دلاور خلق که در کشتار فاجعه ملی سال ۱۳۶۷ جان باختند!
* ماندگار باد خاطرهٔ تابناک مبارزات دلیرانه این قهرمانان خاموش خلق در تاریخ مبارزات رهاییبخش میهن ما!
* درود بیکران به مادران، پدران، همسران، فرزندان و وابستگان جانباختگان فاجعۀ ملی که استوار و خستگیناپذیر از حقانیت مبارزهٔ فرزندان سربلند خلق، در برابر رژیم ولایت فقیه دفاع کرده و میکنند!
* ننگ و نفرت بر سران رژیم ولایت فقیه – آمران و عاملان جنایت دهشتناک فاجعهٔ ملی!
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
۵ شهریورماه ۱۳۹۷
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۵۹، دوشنبه ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۷