کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران دوم خرداد ۱۳۹۷
در پی لغو یکجانبۀ توافقنامۀ بینالمللی برجام توسط دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، که با انتقاد اکثر کشورها و نهادهای بینالمللی جهان، از جمله اتحادیهٔ اروپا و دبیرکل سازمان ملل متحد روبهرو شد، مایک پومپئو، رئیس سابق سازمان “سیا” و وزیر امور خارجهٔ جدید آمریکا، روز دوشنبه ۲۱ ماه مه (۳۱ اردیبهشت) در اوّلین سخنرانی خود پیرامون سیاست خارجی جدید این کشور، ضمن تکرار ادّعاهای ترامپ دربارۀ ایران از جمله مدّعی شد که توافق هستهیی (برجام) به دلیل “نقایص مرگبارش” جهان را با خطرهایی جدّی روبهرو کرده است.
پومپئو در این سخنرانی که با عنوان “پس از توافق: یک استراتژی تازه برای ایران” در بنیاد دستراستی “هریتِیج” در واشنگتن ایراد شد، از جمله ادّعا کرد که که ایران در دورهٔ اجرای برجام نفوذ خود را در منطقه افزایش داده و این توافق “پولِ خون” در اختیار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروهای برونمرزی سپاه پاسداران گذاشته است. مایک پومپئو در بخش دیگری از سخنانش که نماد روشنی از قلدرمنشی امپریالیستی و سیاست “کشتی توپدار” دوران استعماری است، گفت که اگر ایران تسلیم خواستهای دولت آمریکا نشود، این کشور فشار مالی بیسابقهای به ایران وارد خواهد کرد و “شدیدترین تحریمهای تاریخ” علیه ایران وضع خواهد شد. حسن روحانی در واکنش به سخنان پومپئو گفت: “دنیا این منطق را نمیپذیرد [که] آقایی که تا دیروز در مرکز جاسوسی بوده الآن به عنوان وزیر خارجهٔ آمریکا معرفی شده و میخواهد تعیین تکلیف کند… شما چهکاره هستی دربارهٔ ایران و جهان تصمیم بگیری؟”
سخنان اخیر مایک پومپئو، و همچنین اظهار نظرهای قبلی جان بولتون، مشاور امنیتی ترامپ، دربارۀ ضرورت تغییر رژیم در ایران، بهروشنی نشانگر سیاستهای خطرناک و ماجراجویانهٔ دولت ترامپ و متحدان آن در منطقه، بهویژه دولتهای اسرائیل و عربستان سعودی است. از سوی دیگر، به نظر میرسد که سفر نخستوزیر اسرائیل به روسیه و دیدار او با پوتین به منظور رسیدن به توافقی بر سر وضعیت سوریه، در مقابل سکوت روسیه در مورد سیاست جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی، با موفقیت روبهرو بوده است. سخنان پوتین و مشاوران او، از جمله لاوروف وزیر امور خارجهٔ روسیه، در آخرین روزهای هفتهٔ گذشته در حمایت از خروج همهٔ نیروهای خارجی و از جمله نیروهای جمهوری اسلامی و حزبالله از سوریه، بازتاب روشنی از توافقی است که در آن سفر صورت گرفته است.
حزب تودۀ ایران در هفتههای اخیر ضمن دادن هشدارهای مکرر، یادآور شده است که خطر وقوع درگیریهای نظامی وسیع متحدان آمریکا با کشورهای منطقه بسیار جدّی است و دولتها و نیروهای صلحطلب باید ماهیت امپریالیستی سیاستهای امپریالیسم آمریکا را افشا کنند. همچنین، جمهوری اسلامی ایران و دیگر دولتهای منطقه باید با کنار گذاشتن سیاستهای نابخردانه، تحریکآمیز، و مداخلهجویانه در منطقه، از جمله با پایان دادن به حضور نظامی در سوریه، به سمت کاهش تنش حرکت کنند. ادامۀ حضور نظامی رژیم ولایی ایران در سوریه، بهویژه پس از تسلط کامل نیروهای سوری بر دمشق و شکست خوردن گستردهٔ گروههای تروریستی داعش که توسط عربستان سعودی و اسرائیل حمایت مالی و نظامی میشدند، و ادامۀ سیاستهای مداخلهگرایانه در عراق، نهفقط به ضرر منافع ملّی کشور ماست، بلکه در درازمدّت میتواند خطرهایی بسیار جدّی برای میهن ما به همراه داشته باشد. در حالی که اقتصاد کشور ما بر اثر سیاستهای نابخردانه و ویرانگر و فشارهای خارجی زمینگیر شده است و مردم میهن ما در تنگدستی و در شرایط معیشتی بسیار دشوار و تحمّل محرومیتهای اقتصادی کمرشکن زندگی میکنند، صرف هزینههای میلیارد دلاری برای ادامهٔ سیاستهای ماجراجویانهٔ منطقهیی نمیتواند چیزی جز بیاعتنایی و خیانت آشکار به منافع ملّی باشد.
هممیهنان گرامی!
هدف اصلی سخنان دونالد ترامپ، مایک پومپئو، جان بولتون، و دیگر سردمداران دولت آمریکا روشن است. برنامهٔ آنها “تغییر رژیم” در ایران و روی کار آوردن حکومتی دستنشاندهٔ خود، و بازگرداندن چرخ تاریخ به عقب است. سیاستهای مداخلهجویانه و برنامهٔ “تغییر رژیم” امپریالیسم در دهههای اخیر در منطقه پیامدهای دهشتناکی برای کشورهای منطقه داشته است. ما نمونههای فاجعهبار افغانستان، لیبی، سوریه، یمن، و کشور همسایهمان عراق را پیش چشم داریم که پانزده سال پس از حملهٔ مشترک آمریکا و کشورهای ناتو به آن همچنان دستخوش دخالتهای خارجی و درگیریهای داخلی است.
دستکم در هفت دههٔ اخیر، ما حتّی یک مورد سراغ نداریم که سیاستهای مداخلهگرانهٔ امپریالیسم آمریکا و متحدانش در دیگر کشورهای جهان به برقراری حاکمیت مردم بر سرنوشتشان منجر شده باشد. از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران که به سرنگونی دولت ملّی و منتخب مردمِ دکتر مصدّق منجر شد گرفته، تا کودتاهای مشابه سازمان سیا و متحدان آن در دیگر کشورهای منطقه، در آسیا (کشتار کمونیستها در اندونزی)، آفریقا، و آمریکای لاتین (از جمله سرنگون کردن دولت ملّی سالوادور آلنده در شیلی و روی کار آوردن دیکتاتوری پینوشه)، تاریخ معاصر جهان پُر است از نمونههای روشن سیاستهای سرکوبگر، سلطهجویانه، مداخلهگرانه، و ضدمردمی دولت آمریکا و دیگر دولتهای امپریالیستی.
میهن ما دوران بسیار حساس و خطرناکی را میگذراند. از یک سو ادامۀ حکومت ضدمردمی و استبدادی ولایت فقیه و سیاستهای ویرانگر و ضد ملّی آن زندگی را برای میلیونها ایرانی به جهنمی واقعی از فقر و محرومیت و ظلم و فساد تبدیل کرده است، و از سوی دیگر، آمریکا و متحدان خارجی آن و معدودی از همکاران و مزدوران ایرانی آنها که هدفشان نه بهروزی و آزادی برای میهن ما بلکه جایگزین کردن حکومت کنونی با دیکتاتوری دیگری است، طرفدار و مشوّق دخالت خارجی در ایران و اعمال تحریمهای فلجکنندهای هستند که بیشک زندگی را برای میلیونها ایرانی بیش از پیش دشوار خواهد کرد.
همهٔ شواهد حاکی از آن است که جامعهٔ ما در آستانهٔ انفجار اجتماعی بزرگی قرار دارد. اعتراضهای پیگیر مردم کازرون در روزهای اخیر، اعتراضهای فزایندهٔ کارگران و دیگر زحمتکشان کشور از معلمان و بازنشستگان گرفته تا مالباختگان و رانندگان کامیون سراسر کشور، در کنار ادامهٔ سیاستهای ضدمردمی حاکمیت در سرکوب کردن اعتراضهای مردمی و تهدید نیروهای سرکوبگر به تشدید اختناق، همگی نشانگر اوضاع غیرقابل تحمّلی است که مردم ما امروزه با آن روبهرو هستند. اکنون سالهاست که مردم ما و نیروهای مترقی، ملّی، و آزادیخواه کشور خواستِ روشن خود را مبنی بر ضرورت تغییر بنیادی و دموکراتیکِ حاکمیت سیاسی در ایران، و به بیان روشنتر طرد رژیم ولایت فقیه و استقرار حکومتی مردمی اعلام کرده و در این راه مبارزه کردهاند. آیندهٔ میهن ما فقط باید از طریق مبارزهٔ مشترک مردم و نیروهای دموکرات و ملّی ترقیخواه و آزادیخواه، و نه از راه دخالتهای ماجراجویانه و فاجعهبار آمریکا و متحدان منطقهیی و ایرانی آن تعیین شود. سیاستهای مداخلهگرانۀ دولت ترامپ، برخلاف همهٔ ادّعاهای دروغین و اشک تمساح ریختن آمریکا و متحدانش در مورد حال و روز و سرنوشت مردم و میهن ما، نهفقط به جنبش مردم ما یاری نمیرساند، بلکه خطر و مانعی جدّی است در راه پیروزی پیکار مستقل نیروهای آزادیخواه کشور برضد رژیم ولایت فقیه و برای برقراری حکومتی ملّی و دموکراتیک در ایران.
در شرایط حساس کنونی، وظیفهٔ همهٔ نیروهای مترقی و آزادیخواه ایران تلاش و مبارزهٔ مشترک برای وادار کردن رژیم استبدادی ولایی به عقبنشینی، پایان دادن به سیاستهای نابخردانهٔ منطقهیی، و متوقف کردن سرکوب و اختناق در میهن است. بدون چارهجویی جدّی برای وضعیت معیشتی بسیار دشوار میلیونها تن از مردم که زیر فشارهای کمرشکن اقتصادی، فقر، بیکاری، و محرومیتهای اجتماعی زندگی میکنند، بدون پایان دادن به فساد گسترده و ظلم دستگاههای اجرایی، بدون رعایت حقوق مدنی و دموکراتیک مردم، نمیتوان در مورد بهبود اوضاع آشفته و انفجاری کنونی خوشبین بود. باید دست به دست هم داد و در راه بسیج افکار عمومی برای تأمین و تضمین صلح، عدالت اجتماعی، و استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشتشان تلاشها را دوچندان کرد.
حزب تودهٔ ایران بر این باور است که در اوضاع کنونی، مبارزهٔ متحد همهٔ نیروهای ملّی و دموکراتیک در راه حفظ صلح، شرایط مناسب را برای ادامه، گسترش، و کامیابی مبارزهٔ کنونی مردم میهنمان در راه رسیدن به آزادی، استقلال، دموکراسی، و عدالت اجتماعی فراهم میکند.
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
۱ خرداد ماه ۱۳۹۷