مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٣ (٢٧ فروردين)
واژه راهنما: اقتصادي. سياسي
جهان مرحله يك قطبي را پشت سر مي گذارد. نبرد آزاديبخش ملي، پادزهر سلطه نواستعماري سرمايه مالي امپرياليستي. سرشت جنبش آزادي بخش ايران، دموكراتيك و ملي است! «منافع ملي و حقوق و آزادي هاي مردم به تاراج مي رود.»
بنا بود در بخش دوم بحث در باره ”اقتصاد سياسي“ براي مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب به مساله «نقش برنامه ريزي براي برنامه اقتصاد ملي» پرداخته شود. اما اشاره رفيق عزيز سيامك در ابرازنظر خود به مقاله پيشين در ارتباط با خطر «نفوذ امپرياليسم» و همچنين تحليل شايسته توجه مقاله «طرح ”خاورميانه جديد“، ”دكترين اوباما“ و اثرگذاري آن بر توازن نيرو ميان جناح هاي رژيم ولايت فقيه و تحولات آينده ايران» در نامه مردم (١)، نگارنده را بر آن داشت، بحثي كوتاه در باره برنامه سلطه ”نواستعماري“ سرمايه مالي امپرياليستي بر كشورهاي جهان از زاويه نگرش به ”نبرد آزاديبخش ملي“ بر نوشتار قبلي اضافه نمايد.
در مقاله پيش اشاره شد كه «بازگشت نواستعمار يا Rekolonisation كه مساله روز بودن آن را جامعه شناس ماركسيست آلماني، گرد شومان در كتاب خود با عنوان ”استعمار“ مورد بررسي قرار مي دهد، از طريق تحميل سياست مالي امپرياليسم، به سخني ديگر، از طريق صدور سرمايه كه به آن ”سرمايه گذاري“ نام داده اند، اعمال مي شود كه شرايط انجام آن، تحميل بي چون و چراي هژموني مالي اقتصاد امپرياليستي، يا همان ”رِكولونيزاسيون“ كشورهاي پيراموني و مردم حاشيه نشين در كشورهاي متروپل سرمايه داري است.»
در مقاله نامه مردم روند بازگشت نواستعمار در چارچوب دو سيماي سياست «نومحافظه كاران» و همچنين ”دكترين اوباما“ توضيح داده مي شود. در اين مقاله نشانه هاي شكست سياست امپرياليستي به منظور ايجاد سلطه ي عريان استعماري خود بر كشورهاي جهان پس از پيروزي ضد انقلاب در اتحاد شوروي با ظرافت ترسيم و شرايط سلطه نواستعماري «در مرحله امپرياليستي ”جهاني شدن“» به بحث گذاشته شده و براي ايران به نتيجه گيري پرداخته مي شود.
در آنجا سرشت سياست «اعتدال گرايي» به مثابه پاسخ مثبت كليت نظام اسلامي كه در شرايط «فرادستيِ گروه بندي ها و شخصيت هاي سياسيِ نماينده بخش هاي سرمايه داري كلان [انجام مي شود]، يعني گروه بندي ها و شخصيت هاي سياسي اي كه خواهانِ متصل شدن به ارابه سرمايه داري جهاني اند»، افشا مي گردد.
بدين ترتيب مي توان به كمك تحليل روشنگرانه ي اين مقاله به درك همه جانبه شرايطِ سلطه نواستعماري در جهان و ايران نايل شد، و از آن بر ضرورت پايبندي به ”اقتصاد سياسي“ مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب ايران دست يافت و سرشت آن را به مثابه پادزهر عليه سياست امپرياليسم درك نمود! لذا پرداختن مشخص به سرشت اين اقتصاد سياسي در نبرد آزاديبخش ملي مفيد است. اين موضع قاطع انقلابي را مقاله پيش گفته نامه مردم در پايان به صورت مانيفستي عليه سياست نواستعماري امپرياليسم آمريكا و سرمايه دارانِ متحد داخلي آن كه بقاي خود را در تعميق وابستگي به اقتصاد جهاني امپرياليستي مي پندارند، چنين بيان مي كند:
«حزب توده ايران بر اين باور است كه با مبارزه متحد نيروهاي مدافعِ حاكميت ملي، دموكراسي واقعي و عدالت اجتماعي، اجازه نبايد داد كه آينده كشورمان به بده بستان هاي بين رژيم ولايت فقيه و آمريكا مشروط شود، زيرا در اين روند، منافع ملي و حقوق و آزادي هاي مردم به تاراج مي رود. …».
نويسنده پيش گفته ماركسيست آلماني در كتاب خود سياست عريان و خشن استعماري امپرياليستي را در قرون ١٩ و ٢٠ توضيح مي دهد. او به نقل از كتاب ”امپرياليسم بالاترين مرحله سرمايه داري“ كه ولايمير ايليچ لنين آن را در سال ١٩١٦ نگاشته، نقش ”جنبش آزاديبخش ملي“ را در پايان بخشيدن به دوران استعمار عريان برمي شمرد كه با توسعه شعار ”پرولتاريا جهان و خلق هاي در بند متحد شويد“، به حلقه واسطِ ارتباطي ميان دو گردان ضد استعماري – يعني جنبش كارگري كمونيستيِ مدافع منافع ملي و بورژوازي مليِ ميهن دوستان – بدل شد.
به كمك تحليل مقاله نامه مردم، برداشت پيش گفته ماركسيست آلماني تائيد و براي شرايط ايران قابل شناخت مي گردد. طبق اين ارزيابي، پيامدهاي منفي تناسب قواي بهم ريخته در جهان پس از پيروزي ضد انقلاب در اتحاد شوروي و ايجاد شدن ”جهان يك قطبي“، به نتايج دلخواه امپرياليسم نيانجاميد. جهان مرحله يك قطبي شدن را پشت سر مي گذارد. اين به معناي پذيرش وجود يك روند مثبت خودكار نيست. بلكه به معناي درك وظيفه تشديد نبرد ضدامپرياليستي است. بايد روند در جريان را براي توده ها توضيح داد و حقانيت مبارزه براي حفظ منافع ملي و حق حاكميت ملي را به مثابه مضمون نبرد آزاديبخش خلق ها عليه سياست نواستعماري امپرياليستي قابل شناخت ساخت، ازجمله براي خلق هاي ميهن همه ي ايراني ها!
«پروژه براي قرن آمريكايي جديد» كه هدف آن برقراري سلطه استعمار عريان بود و بايستي با برپايي حكومت هاي دست نشانده عملي گردد، با جنگ به منظور پاره پاره كردن يوگسلاوي، حمله به افغانستان و عراق آغاز گرديد. جنگ هايي كه با پايمال ساختن منشور سازمان ملل در ارتباط با حق حاكميت ملي خلق ها انجام شد. «انديشكده يي بسيار پرنفوذ … در مقام سردمداران سياست هاي نئوكان ها (نومحافظه كاران) آن را … همچون الگوي استراتژيكي براي سياست هاي خارجي آمريكا در برهه پسا”جنگ سرد“» تنظيم كرده بود و مي بايستي با گماردن دولت هاي مامور در افغانستان و عراق در منطقه ميهن ما عملي گردد، [اين سياست استعماري] ازجمله به علت «ضعف هاي اقتصادي آمريكا» پا قرص نكرد. (نامه مردم، همانجا)
نامه مردم در مقاله خود تغيير در طرح خاورميانه جديد را كه «بخش مهمي از ”دكترين اوباما“ است، و بر اساس خودداري كردن از تمركز گسترده قواي نظامي، و خودداري كردن از برپاييِ جنگ و لشكر كشي هاي گسترده و مستقيم آمريكا – بنا به شرايط جهاني و ضعف هاي اقتصادي آمريكا – بنا شده است»، به مثابه كوششي براي ايجاد سلطه نواستعماري امپرياليسم آمريكا افشا مي كند. در ”دكترين اوباما“ بايد «هژموني جهاني آمريكا با اِعمال نفوذ، فشار ديپلوماتيك، سواستفاده از تضادها و مناقشه هاي قومي- مذهبي، همراه با كاربستِ سياست ”چماق و هويج“ – با برخوردار بودنِ آمريكا از تسلط بلامنازع بر ”سرمايه مالي جهاني“–، … در مسير منافع راهبردي ايالات متحده سوق داده شوند». (همانجا) ويژگي هايي كه بيش تر از گذشته بايد از طريق سياست نواستعماريِ سلطه امپرياليسم عملي گردد. اهرم اعمال اين سياست، حفظ هژموني اقتصاد ”جهاني شده“ در خدمت سرمايه مالي امپرياليستي است.
گرچه اين تغيير سياست امپرياليستي در ظاهر زير فشار جنبش وسيع آزاديبخش ملي قرار ندارد، ما با روند مشابه اواسط قرن بيستم روبرو هستيم. نبرد كشورهاي آمريكاي لاتين و منطقه كارائيب، در كنار نقش روزافزون سياسي- اقتصادي جمهوري خلق چين، و نقش گروه كشورهاي بريكس و همچنين پيامد فاجعه بارِ نبرد طبقاتي از ”بالا“ در كشورهاي پيراموني و متروپل كه با اجراي قريب به چهل ساله ي سياست نوليبراليستي امپرياليستي ايجاد شده است و به مردم جهان تحميل مي شود، در تغيير شرايط در صحنه جهاني و نبرد طبقاتي نقش ايفا مي كند! بر اين پايه است كه ادامه سياست استعمار عريان «نومحافظه كاران» ناممكن گشته و شيوه هاي نواستعماري «دكترين اوباما» به طور روزافزون به مثابه اهرم هاي حفظ هژموني اقتصاد ”جهاني شده“ در خدمت سرمايه مالي امپرياليستي دو باره زنده مي شود.
نتيجه گيري از چنين تغييري در صحنه جهاني براي نيروي نو، توجه بيش تر به نقش نبرد آزاديبخش ملي است. از اين روست كه بايد سرشت آزاديبخش ”اقتصاد سياسي“ مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب را وسيع و همه جانبه تر توضيح داد و نقش پرتوان آن را در نبرد ضد امپرياليستي و ضد سياست اقتصادي ديكته شده توسط سرمايه مالي امپرياليستي برجسته ساخت.
تحليل مقاله نامه مردم سرشت ضد ملي جريان اعتدال گرايي را بر ملا مي سازد كه با صراحت و شفافيت عليه اين روند تاريخي در جهان عمل مي كند. «اعتدال گرايي»اي كه داراي منافع اقتصادي مشترك با اقتصاد جهاني امپرياليستي داراست. پيامد چنين گرايشي در عمل، عليه جنبش آزاديبخش مردم ميهن ما متوجه است! از اين رو بايد جبهه ضد ديكتاتوري در ايران در شرايط مبارزه عليه اين جريان وابسته به اقتصاد جهاني تحقق يابد. سرشت جنبش آزادي بخش ميهن ما ايراني ها، دموكراتيك و ملي است!
همان طور كه رفيق عزيز سيامك در ابراز نظر خود به مقاله قبلي مورد تائيد قرار مي دهد، «وجود يك اقتصاد قوي عمومي- دموكراتيك، بورژوازي ملي سالم و مورد حمايت و بخش توسعه يافته تعاوني … عنصرهاي تضمين كننده استقلال كشور»هاي پيراموني اند. بايد با بهره بردن از چنين دركي از ”اقتصاد سياسيِ“ مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب، نقش «برنامه ريزي دقيق براي كوتاه و بلند مدت، همراه با شفافيت در تصميم گيري، انتصاب مديران و حسابدارانِ» متخصص و جانبدار برنامه اقتصاد ملي- ضد امپرياليستي را بر جسته ساخت و نقش آن را عليه خطر «رشد فساد داخلي كه زمينه نفوذ امپرياليسم را توسعه مي دهد … و خطر تبديل شدن كشور را به طعمه بي دفاع غارتگران مالي فرامليتي» رشد مي دهد، كه رفيق سيامك در ابرازنظر كوتاه خود برجسته مي سازد، به طور همه جانبه به بحث گذاشت. رفيق سيامك با افشاي شرايط حاكم «در جمهوري اسلامي فقاهتي»، همانجا چنين ادامه مي دهد: «نمي توان با ذهنيت رومانتيسمي وارد ”بازار تجارت جهاني“ شد. ما نه يك اقتصاد قوي و سالم عمومي- دموكراتيك داريم، نه يك بورژوازي مورد حمايت و نه شركت هاي تعاوني گسترده» كه مي توان آن ها را اهرم هاي توانمند نبرد عليه نفوذ نواستعماري سرمايه مالي امپرياليستي ارزيابي نمود.
در ادامه، به شرايط مشخص ضروري براي برنامه ريزي علمي در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب پرداخته خواهد شد.
١- نامه مردم شماره ٩٩٦، ١٦ فروردين ٩٥ http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3161-2016-0
بادرود وسلام به رفقای اندیشمند وتوده ای مان سیامک و فرهاد
عاصمی عزیز . میخواهم بدانم در مرحله ملی دمکراتیک انقلاب مبارزه با تفکرات خرده بورزوازی در میان توده های مردم و طبقه کارگر باید از چه ویزگی هایی برخوردار باشد وبرای جلوگیری ازشیوع این تفکر مخرب در مدیران ارشد صنایع ملی چه تدابیری بایددر نظر گرفته شود.