منبع: پروفسور جرجیس: BBC
چرا این دموکراسی در حال ظهور و امیدوارکننده در قلب خاورمیانه، در اوت ۱۹۵۳ به شدت سرکوب شد؟ در این کودتا که بهطور مشترک توسط سازمان سیآیای (سیا) و همتای بریتانیاییاش، امآی۶، انجام شد، نخستوزیر منتخب دموکراتیک ایران، برکنار شد. این کار، مسیر سیاست و توسعه ایران را تغییر داد و این کشور را از راه رسیدن به دموکراسی خارج کرد. از اینجا ایران در مسیر تمامیتخواهی سیاسی و استبداد دینی قرار گرفت.
آنچه رهبران ایران، بهویژه محمد مصدق در سیستم سیاسی نوپای ایران تلاش کردند انجام دهند، این بود که کشور را از سلطه استعماری و اقتصادی بریتانیا آزاد کنند و حاکمیت ملی را بر اقتصاد کشور برقرار کنند. محمد مصدق معتقد بود که نمیتوان حاکمیت ملی سیاسی را بدون حاکمیت ملی بر اقتصاد برقرار کرد. بنابراین، ملی کردن نفت در ایران برای محمد مصدق بسیار حیاتی بود. او میخواست از نفت برای توسعه و مدرنسازی ایران استفاده کند. نفت برای محمد مصدق و رهبران ایران فقط یک کالا نبود، بلکه موضوعی بود درباره حاکمیت ملی بر اقتصاد، حاکمیت ملی سیاسی، امید، توسعه و آزادی.
در خارج از ایران نیز، مصر در تلاش بود تا خود را از سلطه استعماری رها کند و به حاکمیت ملی در اقتصاد و سیاست دست یابد.
ایالات متحده بهطور رسمی سلطهای مانند بریتانیا و فرانسه برقرار نکرد، بلکه امپراتوری غیررسمی ایجاد کرد. در این نوع امپراتوری، نیازی به حکومت مستقیم بر سرزمینهای دیگران نبود و میتوانستید از طریق راههای مختلف، از جمله کنترل اقتصادی، مداخلات نظامی، تحریمهای اقتصادی، و سیاست هویج و چماق به سلطه خود ادامه دهید.
آنچه ایالات متحده بین سالهای ۱۹۴۵ تا حالا انجام داده، این بود که رهبران پس از استقلال که به خواستههای این کشور عمل نمیکردند، مانند محمد مصدق در ایران و جمال عبدالناصر در مصر را تنبیه کرد.