برخی از ”چپ”های خوشبین به جمهوری اسلامی، چون شرايط ذهنی برای انقلاب را شایسته نمی دانند، به بهانه “دفاع از تمامیت ارضی” کشور هر گونه سازشی با حاکمیت بورژوازی انگلی را روا می دانند.
آنها یادشان رفته است که فراهم کردن شرایط شایسته ذهنی کار برجسته نیروهای انقلابی هست. در هیچ کجای تاریخ، در هیچ جا، شرایط ذهنی خودبخود شایسته نمی شود. آگاه ساختن و سازماندهی رنجبران برای نبرد انقلابی، برای دگرگونیهای ریشهای، وظیفه ”چپ” انقلابی است.
یکی از وظیفههای بنیانی پیشآهنگان طبقه کارگر فراهم کردن شرايط ذهنی انقلاب و آماده کردن تودههای رنج برای شرکت در نبرد طبقاتی است. پیکار ايدئولوژيک علیه سیاستهای اقتصادی سرمايهداری و پیش گزاری برنامه سوسیالیستی برای جانشینی از وظیفه همیشگی برای فراهم کردن شرايط ذهنی انقلاب است. برخیها می خواهند آزادی و عدالت اجتماعی را از هم جدا کنند و به ما می گویند که میان آن دو به ناگزیر باید یکی را گزینش کرد. برخیها می گویند که برای رسیدن به آزادی راه چاره دیگری فرای همگام شدن با امپریالیسم و بخشی از نیروهای هوادار امپریالیسم در حاکمیت نداریم. انگار این یک جبر تاریخی است. گویا چون شرایط ذهنی انقلاب آماده نیست، پس ما باید به هر سرسپردگی طبقاتی، حتا در برابر امپریالیسم تن در دهیم.
برخیها آزادی و عدالتاجتماعی را در بند پیروزی نبرد “ضدامپریالیستی” می بینند. آنها با گزارشدهی شیوا از رویدادها و پدیدهها می خواهند هواداران طبقه کارگر را همیشه در سطح شناخت حسی پدیدهها نگاه دارند و کار ساختاری و دگرگون کردن جامعه را به دست دیگران بسپارند تا هر ان چه را که به سود خود می دانند پیاده کنند.
آنها چشم به روی راه اقتصاد سیاسی نئولیبرالیستی با پیامدهای مرگ بار برای طبقه کارگر می بندند و به “صدای غوکان برکه” خشنود هستند. هنگام واکاوی رویدادهای خردهریزها، بزرگراه را نمی بینند.