انديشه هايي درباره ي نبرد طبقاتي جاري در ايران و وظايف پيش روي

image_pdfimage_print

سخن روز شماره: ۹ ( ۳۱ فروردین ۱٣۹۷ )

 

ديروز پس از شنيدن سخنان رفيق عزيز فرخنده آشنا در تلويزيون سازمان راه كارگر، در نوشتاري توجه به موضع انتقادي اي جلب شد كه اين رفيق كارگر مبارز درباره ي مبارزات كارگري در صنعت نفت ايران هنگام انقلاب بهمن ٥٧ از صحبت كرد. بازگشت به اين نكته براي درك اهميت مبارزات كارگري كنوني در ايران براي گذار از ديكتاتوري و نوسازي جامعه پراهميت است.

رفيق آشنا با اشاره به مبارزات اعتصابي كارگران صنعت نفت ايران در جريان انقلاب بهمن و نقش آن در كوبيدن ميخ آخر به تابوت رژيم سلطنتي، اظهار تاسف كرد كه كارگران پس از پيروزي انقلاب به مبارزه ي اعتصابي خود براي تعميق انقلاب ادامه ندادند. مبارزات كارگري و اعتصاب ها تحت تاثير سنت هاي مذهبي و جو ايجاد شده با رنگ مذهبي كه دفاع از «دست پينه بسته» را بر پرچم خود نگاشته بود، ادامه نيافت. انقلاب از تكانه ي اصلي ناشي از نبرد طبقاتي محروم شد. روند بازتوليد جريان زنده و فعال جنبش انقلابي كارگري در ماه هاي بعد، با توطئه جنگ عراق عليه ايران و به ويژه با يورش ناجوانمردانه به حزب توده ايران و ديگر نيروهاي چپ، محدود شد.

اين ارزيابي براي شرايط نبرد طبقاتي امروزي در ايران و نقش اعتصابات كارگري كه چندين ماه است ادامه دارد، توسعه مي يابد و به حركتي بهم پيوسته و سراسر بدل مي شود، و بايد بشود تا موثر گردد، نيز پراهميت است.

پيش تر نيز در نوشتاري در ارتباط با مبارزات اعتصابي در مصر در سال هاي ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٩ به همين وضع اشاره شده بود. آن جا هم اين مبارزات با علل مشابه ي متاسفانه ادامه نيافت. جنبش فعال كارگري در مصر در اين دوران كه مي رفت مُهر خود را بر وقايع بزند، در جريان “بهار عربي” در مصر به زائده ي فعاليت “اخوان المسلمين” بدل شد.

بدين ترتيب، توجه دادن رفيق عزيز آشنا را به مساله ي نقش مبارزات كارگري در كوبيدن ميخ پاياني به رژيم سلطنتي و همين كاركرد براي شرايط كنوني، بايد جدي گرفته شود. بايد درباره ي آن و گام هاي ضروري براي جلوگيري از پديدار شدن تجربه ي منفي گذشته، انديشيد و شيوه هاي مناسب مبارزه را شناخت و به مورد اجرا گذاشت.

نكته ي نخست براي درك اهميت توجه رفيق آشنا به مساله ي مبارزات كارگري براي آينده و نوسازي جامعه ايراني در دوران پيش رو، در ارتباط بي واسطه قرار دارد با دو تجربه گذشته در جهان. يكي تجربه ي كمون پاريس كه ماركس نتايج از آن را در “جنگ داخلي در فرانسه” تئوريزه كرده است و ديگري تجربه ي انقلاب اكتبر كه در تزهاي آوريل ١٩١٧ لنين تبلور مي يابد. (تز پنجم، به نقل از اووه- ينز هئير، مساله قدرت و تصاحب قدرت امروز- كنفرانس علمي در ارتباط با صدمين سالگرد انقلاب اكتبر)

هر دو تجربه مساله ضرورت داشتن تصور روشن و صريح از شكل دولت و مضمون دمكراتيكِ حاكميت انقلابي را نشان مي دهد. به نظر ماركس در بررسي پيش گفته، بدون تحقق بخشيدن به هژموني حاكميت انقلابي و شكل مناسب با مضمون انقلاب، آينده ي تحولات انقلابي بي دورنما از كار در مي آيد. تجربه ي انقلاب اكتبر روسيه كه در آن به اين نظر ماركس توجه دقيق شد، در واقع پل انتقال مضمون نظر ماركس و پراتيك لنيني را براي شرايط كنوني ايران تشكيل مي دهد. و همچنين اهميت توجه دادن رفيق عزيز فرخنده آشنا را قابل شناخت مي سازد كه با ابرازنظر خود بحث درباره ي اين نكته را به كانون توجه و موضوع اين سطور بدل كرده است.

هدف طرح موضع و ارزيابي انتقادي از شرايط سال ٥٧ ايران را نبايد به عنوان اعتراض به “كم كاري” كارگران صنعت نفت ايران در آن دوران و يا در مصر ارزيابي نمود. و همچنين نبايد آن را به معناي نواختن شيپور انقلاب سوسياليستي در شرايط كنوني ايران فهميد. بايد آن را جستجوي علل عيني و ذهني بي توجهي به تجربه كمون پاريس و انقلاب اكتبر در ايران ارزيابي نمود. اين جستجو بايد با هدف پاسخ به وظيفه ي روز مبارزه طبقاتي طبقه كارگر ايران درك گردد. بايد به معناي كوششي براي گذار از ديكتاتوري و بازسازي مردمي- ملي- ضدامپرياليستي جامعه ي ايراني درك شود.

ضرورت پرداختن به چگونگي باز و نوسازي اقتصادي- اجتماعي جامعه ايراني پس از گذار از ديكتاتوري، و ازجمله انديشيدن درباره ي مساله “شكل” حاكميت و “مضمون” برنامه فرازمندي جامعه را مي توان براي نمونه از نظرات به شدت پوزيتويستي دريافت كه فرخ نعمت پور در “كارانلاين” انتشار داده است كه ظاهراً مضمون نظرات “حزب چپ ايران (فداييان) را نيز تشكيل مي دهد.

ضرورت دفاع از اقتصاد سياسي امپرياليستي در اين نوشتار با توانايي «نئوليبراليسم به توليد ثروت و ارزش اضافي» به اصطلاح “مستدل” مي شود. “جايگزين ناپذير” بودن تسليم “چپ” به اين برنامه و تبديل شدن آن را به مجري برنامه امپرياليستي از قبيل سيريزا در يونان‏، توسط نعمت پور از طريق اعلام تاييدآميز ادعاي تاچر و ريگان و مركل و شركا عملي مي گردد. مدعي است كه اين برنامه خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي كه سازمان هاي مالي امپرياليستي اِعمال مي كنند، براي زحمتكشان “كار و درآمد” ساز است و لذا بايد برنامه “چپ” پس از ديكتاتوري در ايران باشد.

او مدافع تغيير «روبنا» است كه رفيق عزيز فرخنده آشنا نسبت به توطئه آن در سخنانش كه در نوشتاري ديگر به آن اشاره شد، هشدار مي دهد و خاطر نشان مي سازد كه سپردن ماهواره ي مجاني به ايران با هدف القاي آن عملي شده است! به اين نظرات به طور مجزا پرداخته خواهد شد.

“عدالت” اين نوشتار مدافع صريح اقتصاد سياسي نئوليبرال را انتشار داده است. متاسفانه اما توضيح و افشاگري و روشنگري ضروري درباره ي آن را انجام نمي دهد. اين در حالي است كه در اين گروه، رفيقاني كه آمادگي ابرازنظر منطقي عليه اين مواضع دارند، حضور دارند. آن ها متاسفانه به نظاره گرهاي تنها غرولند كن بدل شده اند.

 بايد اميدوار بود كه با انتقال دعوت كميته مركزي حزب توده ايران براي بحث و گفتگو ميان توده اي ها درباره ي برنامه اقتصاد ملي متكي بر اقتصاد سياسي ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه از صحبت هاي مجازي به واقعيت عيني- ماترياليستي، كه خبر آن را رفيق آرش وجداني منتقل كرد، مواضع ماركسيستي- توده اي در اين زمينه تنظيم و مشخص گشته و به مثابه اهرم پرتوان جنبش كارگري و همه مردم ميهن دوست ايراني از لايه هاي ديگر جامعه براي نبرد به منظور گذار از ديكتاتوري و نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني شده امپرياليستي بدل گردد.

نگرانی و انتظار توده ای ها برای به راه افتاد عینی و واقعی نشستی که کمیته مرکزی حزب توده ایران برگزاری آن را اعلام نموده است انکارناپذیر است. شعر زیبا و پرمعنایی که رفیق عزیز ابی ارسال کرده است در این باره بسیار گویاست

دختران بنشسته بر روزن
مادران غمگین کنار در
چشم ها در انتظار کاروانی با صدای زنگ

اين وظيفه ي ضروري- تاريخي در برابر حزب طبقه كارگر ايران، همه ي توده اي ها و جنبش پرتوان و مبارز كارگري ايران قرار دارد.

٢٩ فروردين ١٣٩٧ – ١٨ آوريل ٢٠١٨

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *