اندیشه سوسیال دموکرات و بحث سیاسی (٣) سرشت طبقاتيِ تبليغات: ”ما مالك تن و جان خود هستيم!“

image_pdfPDF-پ دی افimage_printچاپ

مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٥٣ (١٦ بهمن) بخش نخست http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2638 ، بخش دوم http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2638

واژه راهنما: نگاهی روشنگرانه به مقاله مهرداد اخگر در صدای مردم! شرايط سالمِ بحث درون حزبي. مبارزه ي روشنگرانه- تبليغيِ متناسب با خط مشي انقلابي و تصويب شده در ششمين كنگره حزب توده ايران در سال ١٣٩١. دست رد به سينه ي سياست زدايي از حزب طبقه كارگر. مبارزه ضد سرمایه داری لبه تیز نبرد ملی- آزادیبخش.

 

انحراف مبارزه ی حزب انقلابی طبقه کارگر به سوی جریان سوسیال دموکرات

در کنار انواعِ جریان ها از قبیل “راه توده”ی قلابی که استقلال سیاست و خط مشی انقلابی حزب توده ایران را نفی و دنباله روی از این یا آن لایه حاکمیت را «مشی توده ی» قلمداد می سازد، ما با پدیده دیگری نیز در طیف سیاست دشمن طبقاتی روبرو هستیم. انحراف مبارزه حزب انقلابی طبقه کارگر به سوی جریان سوسیال دموکرات که به آن اشاره شد، صحنه پراهمیتِ دیگري را در سیاست ارتجاع و دشمن طبقاتی به منظور نابودی خط مشی انقلابی حزب توده ایران تشكيل مي دهد. ارتجاع در این صحنه نیز موفق نیست و نخواهد بود. اندیشه سوسیال دموکرات در شرایطی بکلی دیگر، به طور عمده در آلمان در پایان قرن نوزدهم، پدیدار شد که با شرایط ایران زیر سلطه دیکتاتوری خشن و داعش گونه کنونی بکلی متفاوت است.

باوجود این باید شیوه عملکرد ارتجاع را شناخت. هدف سیاست سوسیال دموکرات کردن اندیشه انقلابی در ایران، از دالان غیرسیاسی کردن حزب توده ایران می گذرد. نگارنده این نکته را اخیرا در نامه ای به هیئت تحریریه نویدنو، مورد بررسی و موشکافی قرار داده است که مهرداد اخگر – یکی از دست اندکاران این نشریه – نمی تواند از آن بی خبر باشد. تاکنون کلمه ای در پاسخ به این نامه و یا توضیحی روشنگرانه در باره مضمون آن از هیئت تحریریه نویدنو دریافت نشده است! علت چیست؟!

در حالی که در این نشریه تعدادی نویسندگان و مترجمانِ شایسته گرد آمده و فعالند، مسئولان نشریه مایل نیستند از توان انباشته شده برای رشد محتوایی نشریه بهره گیرند. پیشنهاد مکرر در این زمینه را در نامه، بی جواب و مسکوت گذاشتند. چرا؟ چرا نباید مساله پراهمیت سازماندهی آموزشِ جامعه شناسی علمی مبتنی بر اندیشه بنیان گذاران سوسیالیسم علمی و به ویژه کوشش برای به راه انداختن یک موج خودآموزی در حزب، یا برگزاری سمینارهای علمی و … عملی نشود؟ نظر مهرداد اخگر در این زمینه چیست؟ چرا باید حتی با روخوانی مقاله های اصلی نامه مردم در حوزه های حزبی مخالفت شود؟ علت آن است، که اندیشه سوسیال دموکرات، حزب توده ایران را یک حزب غیر سیاسی می خواهد! می خواهد سطح مبارزه را در آن در سطح صنفی محدود و منجمد سازد. و و و

البته انتشار ترجمه ي اسناد احزاب کمونیست در جهان، آن طور که در نویدنو هم عملی می گردد، مبارزه ای مثبت است. اما این اقدام، بدون سازماندهی آموزش و خودآموزی، سازماندهی بازتولید اندیشه مارکسیستی- توده ای در بدنه حزب، اقدامی در سطح یک پرده ساتر از کار در می آید به منظور مخفی نمودن وظایف انجام نشده!

 

در اين زمينه در مقاله پيش با عنوان «تاريخ، اقتصادي است در پويه شدن- در دست عمل» (كارل ماركس) موضع زنده ياد رفيق رحمان هاتفي، عضو وقت هيئت سياسي كميته مركزي حزب توده ايران و يكي از رهبران برجسته حزب در سال هاي مبارزه براي پيروزي انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ما كه نشريه حزبي ”نويد“ را منتشر نمود، از طريق نقل گوشه هايي از كتاب تازه انتشار يافته توسط ”انتشارات توده“ با عنوان ”يادها و چهره ها“ انعكاس داده شده است. در آنجا در ارتباط با «تاريخ جنبش توده اي ايران»، از تجربه هاي بسياري صحبت به ميان آمده است كه بازخواني آن در ارتباط با نبرد امروز حزب مفيد و لذت بخش است. براي نمونه به نقل از اثر «هزار صفحه اي او» در باره تاريخ حزب، ”اسناد و ديدگاه ها“، چنين آمده است: «تاريخ جنبش توده اي ايران به گويش رحمان هاتفي اين گونه هاشور خورده بود: ”اينك تاريخ حزب توده ايران است كه سخن مي گويد. نه با زبان مورخان و تذكره نويسان كه با زبان بي شبهه عمل و انديشه خود. … در اين نماي پهلواني، روح واقعي تاريخ ميهن ما زبانه مي كشد. بي آشنايي با زيستنامة حزب توده ايران شناخت تاريخ معاصر ايران به سامان نمي رسد …“».

در ارتباط با كوشش رفيق رحمان هاتفي براي آموزش جامعه شناسي علمي، همانجا يادهاي پرباري ذكر مي شود كه يكي از آن ها پخش «بيش از ٣٠٠ هزار نسخه روزنامه مردم، ماهنامه دنيا و كتاب هاي ماركسيستي كه از خارج مي آمدند تنها در سال ١٣٥٧» توسط سازمان نويد است. در اين سال ها ارسال نشريات حزبي با چاپ مينياتوري از خارج به ايران، يكي از عمده ترين وظايف حزبي بود. تنها رفيق هاي گروه حزبي كه نگارنده جزوشان بود و مبتكر چاپ مينياتوري مطبوعات حزبي – جز روزنامه مردم- بود، ٢ تُن از اين نشريات را به ايران ارسال داشت.

 

سياست زدايي از حزب توده ايران

در نشریه نویدنو به طور پیگیر مواضع پرسش برانگیزی در تبلیغ رسانه های امپریالیستی مطرح می شود. احمد سپیداری (جواهریان) با شور و شعفی عجیب به تبلیغ برای بهره برداری از اطلاعات قابل دریافت از ”گوگل“ ، ”مدیپدیدا“ و دیگر «ماشین های اطلاعاتی» می پرداز، بدون آن که برای خواننده توده ای تذکر دهد که این «ماشین»ها ابزار «مدل های اقتصادی» نظام دوران افولِ سرمایه داری هستند که به منظور دست یابی به سود و انباشت سرمایه به راه انداخته شده اند و نه با هدف توسعه «دموکراسی» كه ادعا مي كنند!

اطلاعاتِ آن ها آنچنان تنظیم شده و ارایه می شود که کارفرمایانشان، ”شرکت های سرمایه گذاري“، خواستار آنند! هدف از ارايه ي دست و دل باز اطلاعات – كه ظاهرامر است – دست یابی به اطلاعات در باره “یوزر”ها است به منظور ارسال تبلیغات برای فروش کالای این یا آن شرکت برای آن ها – كه مضون دست و دل بازي آن ها را تشكيل مي دهد -. هر شرکت که بیش تر بپردازد، اطلاعاتش در انبوه و تنوع «داده»های این «ماشین ها» در صف اول ارایه می شود. آمار این شرکت های سرمایه ای با عنوان «ماشین های اطلاعاتی»، همان ارزش را داراست که آمار مراجعه کنندگان به “راه توده” داراست که علی خدایی به رخ توده ای ها می کشد، اما، همانند مهرداد اخگر، از بحث سیاسی در باره آن وحشت دارد!

“یوزر”ها اطلاعات در باره خود را در ظاهر داوطلبانه در اختیار «ماشین های اطلاعاتی» می گذارند. در واقع اما آن ها از روی ناچاری و به علت تسلیم شدن به سلطه «حاکمیت دیژیتالِ» نظام سرمایه داری دوران افول چنین می کنند. هیئت تحریریه نویدنو و نویسنده چنین مقالاتی طرح متقابل و توضیحات افشاگرانه را در نویدنو محدود و در مواردی ناممکن ساخته اند. آن ها بحث در باره دستگاه عظیم سودورزی و انباشت سرمایه امپریالیستی را در نویدنو مجاز نمی دانند!

در اولين شماره نشريه ”اوراق ماركسيستي“ آلماني براي سال ٢٠١٦، ماركسيست بلژيكي مقاله اي در باره ”هژموني فرهنگي و شعور روزانه“ نگاشته است و در آن مكانيسم برقراري «هژموني حاكم، هژموني طبقات حاكم» را كه ماركس مطرح مي سازد، نشان مي دهد. او از جمله به نقل نظرات آنتونيو گرامشي، فيلسوف ايتاليايي و يكي از بنيان گذاران حزب كمونيست ايتاليا (١٩٢١) مي پردازد. گرامشي كه در سن ٤٦ سالگي، چند روز بعد از آزاد سازيش از ده سال زندان در ايتالياي زير سلطه فاشيست ها به ابديت پيوست (١٩٣٧)، در ”دفاتر زندانش“ روند برقراري هژموني طبقات حاكم را نشان مي دهد. نشان مي دهد كه چگونه ابزارها و رسانه هاي در خدمت طبقات حاكم به هدف دست مي يابند. ماركسيست بلژيكي به نقل از گرامشي مي نويسد: «حاكمان در صدد آنند كه فلسفه خود را در جامعه انتشار داده و براي آن تبليغ كنند، تا مردم به اين امر معتقد شوند و باور كنند كه نگرش آن ها به جهان [و جامعه]، تحت تاثير و ناشي از تبليغ انجام شده براي موضع ايدئولوژيكي حاكمان قرار ندارد، و آن را ”به مثابه انديشه- برداشت طبيعي“ از جهان و جامعه بپندارند.» و اضافه مي كند، در پايان اين روند تبليغ و القاي حاكمان: «آنوقت مي توان [به بيان گرامشي] از برقراري هژموني فرهنگي طبقات حاكم سخن راند.»

اكنون هم در زمينه مكانيسم بدل شدن ايدئولوژي حاكم به مثابه ايدئولوژي حاكمان، تغييري نسبت به دوراني كه ”مشي الهي“، ايدئولوژي حاكم بود و تا آنجا كه هنوز هم هست، ايجاد نشده است. شيوه تكرار غيرانتقادي اهميت ”گوگل“ و شركا، عنوان ساختن غيرافتراقي داده ها و طرح نساختن ترفندهاي كاسبكارانه آن ها، به عنوان گويا دسترسيِ ”دموكراتيك“ به اطلاعات كه آن را «عين دموكراسي» نيز مي نامند، در يك نشريه توده اي جايي ندارد. هيئت تحريريه نويدنو اما به اين انتقاد وقعي نمي گذارد و اجازه انتشار برخورد انتقادي به اين مواضع را نمي دهد، مواضعي كه نهايتاً و عملاً ابزار توجيهِ مكانيسمِ برقراري ”هژموني فرهنگي ايدئولوژي طبقات حاكم“ بر جامعه است.

فیلسوف مارکسیستِ آلمانی، مارکوس یانزن در کتاب “حاکمیت دیژیتال” که در پایان سال 2015 انتشار یافت، ترفندهای این «ماشین های اطلاعاتی» را برمی شمرد و افشا می کند. او نشان مي دهد كه «مدل هاي» اِعمال شده با اين نتيجه براي شركت ها روبروست كه براي نمونه دستمزد ساعت كار توليد كنندگانِ ”نرم افزار“ براي شركت IBM ، به ساعتي يك دلار و پنجاه سنت تقليل يافته است! اين در حالي است كه بسياري از برنامه ريزاني كه مانند ”برنده“ در توليد نرم افزار مورد نياز شركت اي بي ام شركت داشته اند، دست شان از همين دستمزد نيز خالي مي ماند، زيرا اين شركت، نرم افزار ”رقيب“ را كه ارزان تر و براي نياز شركت مناسب تر بوده، انتخاب نموده است!

نگارنده کتاب را در دست مطالعه دارد و گزارشی از آن را منتشر خواهد ساخت.

 

مبارزه ضد امپرياليستي لبه تيز نبرد ملي- آزاديبخش

بازتاب نمونه ي ديگري از موضع سوسيال دموكرات را كه به راحتي به نشريه نويدنو راه مي يابد، بدون آنكه موضع انتقادي به آن جايي براي انتشار در اين نشريه بيابد را مي توان در مضمونِ انتقادي روشن و صريحي مشاهده نمود كه نگارنده در باره مقاله ديگر احمد سپيداري نگاشته است و انعكاسي درنويدنو نيافت. اين ابرازنظر كه در نامه اي به هيئت تحريه ي نشريه طرح گشت، باسكوت كامل روبرو شد. توسط هيئت تحريريه و هم چنين از طرف نويسنده مقاله، احمد سپيداري.

سپيداري در مقاله خود در نويدنو كه در دسامبر ٢٠١٥ انتشار يافت، در باره تشديد خطر جنگ براي ايران در شرايط كنوني در ارتباط با وقايع در جريان در كشور سوريه، موضعي غيرافتراقي اتخاذ مي كند، كه در آن نه تنها لبه تيز نبرد عليه سياست جنگ طلبانه امپرياليسم، در راس آن امپرياليسم آمريكا قرار ندارد، بلكه دفاع روسيه را به در خواست دولت قانوني سوريه از اين كشور و مردم آن، به چالش مي كشد. هيئت تحريريه نويدنو اما آماده نيست، موضع انتقادي به اين مقاله احمد سپيداري را منتشر سازد. موضع انتقادی در این نامه ازجمله چنین است:

«سپيداري در مقاله خود به خطرِ تشديد و توسعه جنگ در منطقه خاورميانه مي پردازد و عملكرد طيف شركت كنندگان در اين صحنه را برمي شمرد.

مي دانيم كه پس از پيروزي ضد انقلاب در اتحاد شوروي و ”پايان جنگ سرد“، دستگاه هاي تبليغاتي امپرياليستي بازگشت صلح و صفا را به جهان وعده مي دادند. نادرستي اين ادعا بسيار سريع براي هر انسان بي طرف نيز قطعي شد. زيرا امپرياليسم با بهره گيري از شرايط برتريِ گذراي هژموني خود، نه تنها به بازپس گيري دستاوردها اجتماعي و شغلي ي طبقه كارگر در همه كشورهاي سرمايه داري پرداخت، لغو قوانين ملي كشورها را از طريق تحميل سياست نوليبرال اقتصادي اِعمال نمود، بلكه و به ويژه با به راه انداختن ٥٩ جنگ در بيست و پنج سال اخير در جهان، جنگ طلبي خود را به بازوي ِاعمال سياست اقتصادي- اجتماعي ضد مردمي خود در جهان بدل ساخت. شست مين جنگ آن، جنگ اردوغان عليه مردم خود و كشورهاي همسايه در این روز ها آغاز شده است.

از اين رو مبارزه براي حفظ صلح، مبارزه عليه برنامه هاي تجاوزگرانه ي امپرياليسم در جهان و همچنين در منطقه خاورميانه كه هدف تغيير جغرافياي سياسي كشورها را در اين منطقه دنبال مي كند، به وظيفه روز همه نيروهاي ماركسيستي- توده اي و هواخواهان سوسياليسم بدل گشت.

متاسفانه در مقاله سپيداري كه مضمون و موضوع آن بحث در باره شناخت خطر جنگ و كوشش براي حفظ صلح در منطقه خاورميانه و در اطراف ايران است، لبه تيز انتقاد عليه سياست تجاوزگرانه و تهاجمي امپرياليسم متوجه نيست. ارزيابي از وضع و شرايط حاكم، يك ارزيابي افتراقي نيست كه در آن صف متجاوز و صف آن ها كه مورد هجوم قرار گرفته اند، براي خواننده قابل شناخت گشته و موضع جانبدارانه او را به سود مبارزه عليه جنگ طلبي ي امپرياليسم هدايت كند! جايگاه متجاوز، انگيزه و هدف هاي او، اصلاً طرح نمي گردد.

در عوض سياست روسيه در مبارزه عليه سياست آمريكا و متحدانش براي «تغيير حاكميت» در سوريه، كه با موفقيت هاي ديپلوماتيكِ چشمگيري همراه بوده است – مصوبات كنفرانس وين كه در آن يكپارچگي سوريه، سكولار بودن رژيم، حق حاكميت ملي و تعيين سرنوشت از طرف مردم و … -، در مقاله سپیداری نه تنها طرح نمي شود، بلكه حمله روسيه به مواضع تروريست هاي مورد پشتيبانيِ امپرياليسم، تركيه، عربستان و ديگران، هم وزن تجاوزات كشورهاي امپرياليستي و دست نشاندگان آن قرار مي گيرد. ذكر نمي شود كه تنها روسيه بنا به دعوت و خواست دولت سوريه به بمباران تروريست ها به منظور كمك به ارتش سوريه پرداخته است. تجاوزات امپرياليستي و سازمان نظامي آن ناتو كه با تجاوز به يوگسلاوي آغاز شد و عراق، افغانستان، ليبي و … را نيز به كشور ويرانه ها بدل ساخت كه نمونه آخر آن، ویرانه کردن شهرهای در يمن و قتل بیش از 3000 غیرنظامی در این کشور است، در ارزيابي خطر جنگ در اطراف ايران و سرشت نواستعماری و تجاوزگرانه آن نقشي ايفا نمي كند.

رفقاي هيئت تحريريه، هنگامي كه مي نويسيد كه امروزه نبايد انتقاد به مواضع طرح شده در یک مقاله، در همان نشريه اي انتشار يابد كه اصل مقاله نيز انتشار يافته و مي تواند «در هر رسانه ديگر» (نقل به مضمون) نيز انتشار يابد، دري باز مي شود كه پرسش برانگيز است. نشريه اي كه خود را جانبدار حزب توده ايران مي داند و چنين نيز عمل مي كند، اما به طور پيگير در آن نوشتارهايي درج مي شود كه مضمون آن در خدمتِ دفاع و پشتيباني از مبارزه ضدامپرياليستي توده اي ها نيست، با اين پرسش روبرو مي شود كه به كجا مي خواهد برود؟»

 

مضمون انتقاد طرح شده در نامه بی جواب مانده به هیئت تحریریه نویدنو را می توان در سخنان فیلسوفِ ایتالیایی دومینگو لوزوردو که پیش تر نیز از او سخن به میان آمده بود، بازیافت که امروز (27 ژانویه 2016) متن سخنانش در روزنامه جهان جوان منتشر شد. او با عنوان «هدف نشانه گیری شده غرب»، مبارزه ضد امپریالیستی را ازجمله به منظور خنثی سازی هدف نواستعمارگرانه ی تجاوز نظامی امپریالیستی به کشورها پراهمیت ارزیابی می کند. او نشان می دهد که جنگ های امپریالیستی در گذشته، جنگ به منظور تقسیم جهان و برای تبدیل کشورها در جهان به مستعمره ی خود، و اکنون تقسیم مجدد جهان و تبدیل این کشورها به نومستعمره نظام اقتصادی سرمایه داری جهانی شده امپریالیستي است.

 

سرشت طبقاتي ي تبليغات

انحراف فعاليت تبليغي- ترويجي حزب توده ايران، نبايد تنها از طريق كند كردن لبه تيز نبرد ضد امپرياليستي انجام شود. اين انحراف مي تواند ازجمله از اين طريق نيز انجام شود كه ”فتيله“ تبليغات پائين كشيده شود. بالا كشيدن فتيله، البته به اين مفهوم نيست كه واژه و صفت ها در نوشتار غليظه تر و آبدارتر انتخاب شود، به اصطلاح ”درصد چپ روي“ در مقاله بالا برده شود، آن طور كه اينجا و آنجا پنداشته و مطرح مي گردد. برعكس، بايد درجه تفهيم سرشت طبقاتيِ پدیده ها و خبرها در فعاليت تبليغي ارتقا يابد. تنها از اين طريق، واقعيت نبرد طبقاتي از منظر انديشه ماترياليست تاريخي- ديالكتيكي در نوشتارها طرح مي شود و مي تواند هم وزن همان سلاحي كه طبقات حاكم به كار مي گيرند تا هژموني ايدئولوژي خود را به هژموني حاكم بدل سازند، موثر واقع شود!

بگذاريد يك نمونه ذكر شود. در مقاله انتشار يافته در نامه مردم شماره ٩٩٠ (٢١ دي ماه ١٣٩٤) با عنوان ”اهميت پيوند ميان مبارزه ضد تبعيض جنسيتي و مبارزه ضد برنامه هاي اقتصادي- اجتماعي“، نويسنده مقاله با ظرافت شايسته تحسين، فاكت و داده هايي را در نوشتار مطرح مي سازد كه به روشني و از زبان «معاون رئيس جمهور در امور زنان و خانواده»، موضع ايدئولوژي حاكم را در دفاع از ”مالكيت“ مردان بر زنان افشا مي كند.

نظام سرمايه داري حاكم با خشونت يك برده دار شلاق به دست، از حفظ هژموني ايدئولوژي حاكميتِ مردانه خود بر زنان که از دوران قبيله اي- برده داري به ارث برده است و تا امروز در ايران، همانند در عربستان سعودي نيز داعش وار برقرار است، با آنچنان قاطعيتي دفاع مي كند كه معاون رئيس جمهور بلافاصله با عذرخواهي اعلام مي كند كه «بحث تغيير اين قانون [حق خروج از كشور براي زنان مطرح] نبوده …» است!

مقاله به درستي اضافه مي كند كه در چنين شرايط ارتجاعي و «به دليل حضور نيروهاي كهنه پرستِ پرنفوذِ مذهبي»، كه با «بديهي ترين حق يك انسان» مخالفت مي كنند، آيا مي توان انتظار داشت كه همين حاكميت سرمايه دارانه «در تدوين و اجراي برنامه هاي اقتصادي- اجتماعي و فرهنگي اي مخرب مانند برنامه ششم توسعه، گام هايي عملي به سودِ تساوي حقوق زنان به پيش برداشت [بردارد]؟»

مقاله پيش تر رابطه «برنامه ششم توسعه» را با ”توصيه“هاي ديكته شده توسط سازمان هاي مالي امپرياليستي با شفافيت نشان داده و خاطرنشان مي سازد كه اين دستورات به «ژرفش تبعيض جنسيتي به ضدِ زنان شاغل ميهن مان» انجاميده است.

مقاله كه هدف بجاي آن، سازماندهي «مبارزه ضد تبعيض جنسيتي» در ايران است، سپس به نتيجه گيري از شرايط برشمرده شده براي «جنبش زنان ميهن ما» مي پردازد و به درستي اين جنبش را «گرداني تاثيرگذار در جنبش مردمي براي نيل به عدالت اجتماعي، آزادي، تساوي حقوق زنان و تامين استقلال و حاكميتِ ملي …» ارزيابي مي كند.

همان طور كه ديده مي شود، مقاله در ارايه داده هاي ضد حق انساني و شهروندي زنان ميهن ما كاملا مقاله اي موفق است. مقاله در قابل شناخت ساختن رابطه «تبعيض جسنيتيِ» اِعمال شده و سياست اقتصادي نوليبرال كه نشان تشديد استثمار زحمكتشان در كليت آن در جامعه سرمايه داري كنوني ايران است، كه «به شدت به زيان زحمتكشان فكري و يدي كشور ماست» كه زنان، محروم ترين و زخم پذيرترين گردان آن را تشكيل مي دهند كه زير فشار دوگانه جنسيتي و استثمار طبقاتي قرار دارند، كاملا مقاله اي موفق است! باوجود اين، مقاله در سطح توصيف شرايط در نظام سرمايه داري باقي مي ماند. به سخنی دیگر، تنها به «بازآفرینی زندگی» در مقاله می پردازد (کتاب “یادها و چهره ها”»

در انديشه ي طرح شده در بخش تبليغات در مقاله، حركتِ مبارزه جويانه جنبش زنان براي خروج از سلطه شرايط نظام سرمايه داري طرح نمي شود و لذا فعاليت تبليغي از سطح فعاليت ”فمينيستي“ در نظام سرمايه داري فراتر نمي روید.

به منظور شناختِ قناعت غيرضروري، و بايد حتي اضافه نمود انحرافي در انديشه طرح شده، مي توان ادامه نتيجه گيري مقاله را از ديدگاه «جنبش زنان ميهن ما» مورد توجه قرار داد: در مقاله، پس از تاکید بر مقام «تاثيرگذار در جنبش مردمي» برای جنبش زنان ميهن ما، به درستي چنين موضع گرفته مي شود: اين جنبش «مي بايد در راستاي سازماندهيِ نارضايي ژرف زنان كشور – به ويژه زنان لايه هاي محروم و زحمتكش – اقدام و حركت كند»! سپس مقاله برجسته مي سازد كه مبارزه لايه هاي محروم و زحمتكشِ جنبش زنان ميهن ما سطح مبارزه را «براي دست يابي به حقوق راستين و انكارناپذيرِ زنان براي تساوي حقوق در همه عرصه ها [در شرايط سلطه نظام سرمايه داري] … افزايش مي دهد و رژيم و محافل تاريك انديش و قشري را به عقب نشيني [در شرايط حاكم سلطه نظام سرمايه داري] وادار مي كند.»

موضعِ تبليغيِ طرح شده از اين رو در سطح ”فمينيستي در نظام سرمايه داري“ باقي مي ماند و لذا انديشه اي سوسيال دموكرات در طيف ”چپ“ از كار در مي آيد، زيرا مساله ”مالكيت برده دارانه“ی طرح شده در نظر و موضع «تاريك انديشان» و همچنين در نظر «معاون رئيس جمهور»، اولي به مثابه يك ”حق“ و دومي به مثابه نظر يك «مرشد» كه اين حق را مورد تائيد قرار مي دهد (٩)، در مقاله مورد پرسش قرار نمي گيرد! و عليه آن به طرح موضع طبقاتي به منظور گذار از نظام سرمايه داري، یعنی «در سودای تغییر آن» (كتاب ”يادها و چهره ها“ همانجا) عمل نمي شود.

به سخني ديگر، انديشه در مقاله پيش گفته نامه مردم به سطح انديشه جامعه شناسيِ انتقاديِ ماركسيستي- توده اي ارتقا نمي يابد كه پيش شرط براي «اقدام و حركتِ» مبارزه جويانه طبقاتي است. تنها با طرح روشن و صريح مضمون فوق با بيانِ قابل درك براي زحمتكشان، مي توان وظيفه و كوشش براي انتقال آگاهي طبقاتي را به درون طبقه كارگر و محروم ترين لايه آن، يعني انتقال به درون جنبش زنان، به مورد اجرا گذاشت.

هنگامي كه در فعاليت تبليغاتي، به ارايه داده ها و فاكت ها قناعت می شود، و تحلیل آن ها به بررسي تاثیر و عملکرد آن ها در نبرد طبقاتی در جامعه ارتقا نمي يابد، مبارزه تبليغي نيز از مرز ”فرهنگي- روشنگرانه“ فراتر نمي رود، انديشه به مرحله حركت مبارزه جويانه براي تغيير شرايط فرانمي رويد. فعاليت تبليغي در پايان مبارزه روشنگرانه اما پيش شرط ايجاد حركت در جنبش است. مرحله روشنگرانه ی بحث، كلاس درس است. فعاليت تبليغي با طرح شعارهاي مناسب که از درون تحلیل روشنگرانه- فرهنگي فرامی روید، كلاس درس را به صحنه واقعي نبرد اجتماعي- طبقاتي منتقل مي سازد.

شعار ”ما مالكِ تن و جان خود هستيم!“، جايگاه پراهميت جنبش زنان ميهن ما را كه مقاله برجسته مي سازد، از مرحله درك ”فمينيستي“ در جامعه بورژوايي به مرحله درك طبقاتيِ سرشتِ مالكيتِ حاكم بر اين جامعه فرامي روياند و اين جنبش درمي يابد كه چه ارتباط مضموني ميان نبرد عليه تبعيض جنسيتي و طبقاتي وجود دارد.

با درك سرشت ارتجاعیِ ادعاي مالكيت برده دارانه بر سرنوشت، تن و جان زنان توسط ارتجاع واپس نگر، تضاد اصلي ميان دو شكل مالكيت ارتجاعيِ برده دارانه- سرمايه دارانه و دموكراتيك- مدني در همين جامعه ي سرمايه داري از پس باورهاي سنت هاي مذهبي دوران قبيله اي- برده داري به صحنه نبرد براي پیروزی هژموني انديشه ضد سرمايه داري ارتقا مي يابد. نقاب از چهره «تاریک اندیشان و کهنه پرستان پرنفوذِ مذهبی» بر می دارد و آن ها را به مثابه «مرشدان» حافظ نظام استثمارگر سرمایه داری افشا می کند!

«ترا انكار كردند … سقف خانه هايت را كوتاه ساختند، بر دريچه آرزويت گل گرفتند … دنيايت را باغچه اي نهادند، در حياط خلوت خانه ات كه با پرچين غمين تنهايي محصور شده بود … آسمان بر تو حكم راند، به كثرت باران هايش و ترا نيمه خواند …» (احسان طبري، ”قو خورشيد را انتظار مي كشد“، سروده زندان) (١٠)

 

وظيفه تبليغات نشان دادن آشكار دو قطبِ متضاد در پديده است. در موضوع مورد بحث، تضاد ميان موضع ارتجاعيِ مالكيت مرد بر زن، در برابر موضع ترقي خواهانه تساوي حقوق و آزادگي زن با مرد در جامعه! نشان دادن شفاف و صريح اين تضاد در همه ابعاد آن، به قطب بندي نظري در جامعه كمك مي كند. قطب بندي نظري به نوبه خود، پوشيده ترين و عميق ترين زواياي تضاد را آشكار ساخته، روند تاريخي پديدار شدن آن را قابل شناخت كرده و از اين طريق، به تجهيز نيرو در هر دو سوي تضاد مي انجامد.

تجهيز نيرو در سمت قطب ارتجاعي، ضمن آنكه خطر تهاجم تروريستي و ددمنشانه آن را تشديد مي كند و لذا بايد هشيار بود، همه پرده هاي دروغين كه ارتجاع براي ”تلطيف“ موضع خود به كار مي گيرد را مي درد و به فروپاشي آنها كمك مي رساند. ابزار ”تلطيف“ ارتجاع براي حفظ ”مالكيت“ خود، يعني سنت ها، باورها و در مجموع ”فرهنگِ“ ارتجاعي حاكم، رنگ مي بازد و به عنوان ابزار حفظ هژموني ايدئولوژي حاكم افشا مي شود. با تعميق افشاگري فرهنگي به سود نيروي نو و ترقي خواه، مبارزه آن براي ايجاد ارتباطِ عاطفي- فرهنگي با زحمتكشان تقويت مي گردد.

از اين رو مبارزه تبليغي در پايان هر روشنگري، عمده ترين اهرم تغيير تناسب قوا در دست نيروي ترقي خواه بوده و استفاده از آن به منظور تغيير شرايط الزامي است.

 

ضرورت چنین تبليغ افشاگرانه را می توان در سخنان نویسنده و روزنامه نگار مبارز ترک، آیدین چوبوکوچو نیز بازیافت که در کنفرانس سالانه “روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت” در آغاز امسال در برلین ایراد شد (جهان جوان 27 ژانویه 2016). چوبوکوچو مذهب را به معنای اعتقاد به خداوند و دینداری تعریف نمی کند. او «مذهب حاکم را شکل تظاهر سیاست و ساختارهای اجتماعی حاکم» ارزیابی می کند که «از قول خداوند در باره رفتار و زندگی مردم حکم صادر می کند!» او بر افشای این دستورات که به مثابه اهرم برقراری هژمونی نظام حاکم عمل می کند، پای می فشارد. او افشا می کند که امروز در ترکیه ي گرفتار به سیاست ارتجاعی- مذهبی اردوغان و حزب آ کا پ، «به مردم دستور می دهند از بزرگان خود جویا شوند که صبح ها اولین گام را با پای چپ و یا راست بردارند و توصیه می کنند که باید با پای راست از در خانه خارج شد!»

(ادامه دارد)

٩- واژه مرشد را زنده ياد رحمان هاتفي به معناي ”مدافع نظريه پرداز“ Protagonist در مقاله ”چپ رو ها و مساله اي به نام خرده بورژوازي“ به كار برده است.

١٠- نگاه شود به حماسهء نبرد انسان، دیالکتیک شعرهای زندان احسان طبری، انتشار به صورت پ دِ اف http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2291

One comment

  1. Siamak

    رفیق گرامی‌ فرهاد،

    با آرزوی تندرستی و پیروزی.

    اگر همه نیروهای درون و برون حزب به اندازه شما پرکار و روشنگر پر تلاش هدفهای واقعی حزب ما بودند مشکلات ما به دون شک کمتر از امروز می‌بود.

    رفیق عزیز،

    من هم مانند شما از آینده حزب نگران هستم. و این نگرانی تا فردای برگشت حزب به ایران و امکان دوباره پیوند نزدیک و تنگاتنگ با کارگران و دیگر زحمتکشان با من خواهد ماند. رفیقی میگفت که در یک اتاق اینترنتی با یک کارگر فعال و آگاه داخل ایران آشنا شد. این رفیق از عدم آگاهی‌ این کارگر مبارز از گذشته مبارزاتی طبقه خود در شگفت بود. این از بد بخت ماست که رژیم موفق شد تا ارتباط طبقه کارگر را با حزب ش با تاریخش قطع کند.

    همانطور که شما با کوشش پیگیر نشان میدهید مخالفان برنامه انقلابی حزب از برون و درون در حال ضربه زدن به ماهیت اصلی‌ و ریشه طبقاتی حزب هستند.

    از برون: گروههای گوناگون آگاهانه و ناگاهانه می‌کوشند تا توده‌های حزبی را به تحلیل‌های روبنایی و بدور از هر گونه اندیشه دیالیکتیکی مارکسیستی عادت بدهند. اینها بدون خستگی‌ می‌کوشند تا با تقلیلگرایی بی‌ نظیری تمام مشکلات و پیجیدهگیهای جامعه ایران را تا حد یک دعوا جناحی کاهش بدهند.اینها با زیرکی خاص از هرگونه تحلیل طبقاتی بر پایه برنامه‌های اقتصادی جناحهای گوناگون جمهوری اسلامی پرهیز میکنند. مبارزه با طرز اندیشه این گروها آنطور که رفیق اخگر غیر مستقیم توصیه می‌کند یک مبارزه امنیتی نیست. این یک مبارزه تمام عیار ایدئولوژیک است و باید از تقلیل آن به وجود یک مامور امنیتی در اینجا و آنجا پرهیز کرد. این گروهها با روانشناختی درست از تودههای حزبی بویژه در ایران از پیوند عاطفی آنها با شعار دفاع از دستاوردهای انقلاب ملی‌ و دمکراتیک سؤ استفاده میکنند.

    متاسفانه رهبری گذشته و حال حزب با عدم توضیح روشن این سیاست درست حزب این بستر را برای برداشتهای نادرست آماده کردند. این گروهها دفاع از هدفهای ملی‌ و دمکراتیک را به دفاع بدون شرط و بی‌ پایان از “بد” در برابر “بدتر” تقلیل داده‌اند. اگر رهبری حزب توضیح دادن این مسئله را به اندازه شما جدی می‌گرفت حتی صد مامور امنیتی نیز نمیتوانست به حزب ضربه بزند. در بدترین حالت این ماموران میتوانستند چند تا نام به اربابان خودشان بدهند. یارا نبودند که در خط‌ مشی حزب تردید و در میان هواداران آن‌ شکاف ایجاد کنند.

    راه درست راه مبارز ایدولوژیک با این گروهها است که خوشبختانه شما با مقاله “برنامه اقتصادی دولت روحانی” که حتما مورد استفاده رفقای ایران نیز بوده است، بار بزرگی از این مبارزه را بر دوش میکشید. خوشبختانه “نامه مردم” ارگان مرکزی حزب در افشای زیر بنای سرمایه داری برنامه اقتصادی دولت نیز نقش قابل توجهٔ داشته است. در این راستا باید گفت که جمهوری اسلامی هیچ ترس و واهمه از حزب توده‌ ایران تهی شده از خصلت طبقاتی خود ندارد.
    .
    از درون: تردیدی نیست که مهاجرت بلند مدت حزب در بافت طبقاتی رهبری آن تاثیر میگذارد. موضوع اصلی‌ بحث سیاسی کشورهای میزبان رهبری ناگزیر بودن انتخاب بین دو گزینش هست، راه نئولیبرالی و راه سوسیال دموکراسی. بدن شّک این بحث به گرایش سوسیال دموکراسی برخی از اعضای رهبری با خاستگاه طبقاتی ویژه کمک می‌کند. تردیدی نیست که اندیشه سوسیال دموکراسی با اینکه معضلات ریشه یی و کلیدی سرمایه داری را به چالش نمیکشد نسبت به اندیشه نئولیبرالی مترقی است. ولی‌ وجود آن در یک حزب طبقه کارگر برای سلامت طبقاتی این حزب بسیار خطرناک هست.

    و این گرایش که در سطح جهانی‌ آشتی طبقاتی را تلقین و تبلیغ می‌کند از اندیشه یی که به دنبال تغییرات بنیادی و ریشه یی است هراسان هست. البته این گرایش در حزب با استفاده از هر اهرمی می‌کوشد که طرفداران اندیشه تغییر بنیادین را در اقلیت قرار دهد. ولی‌ اینگونه نیست که این گرایش به آسانی به هدفهای خود برسد. صفحات “نامه مردم” پر از نشانه‌های نبرد مستمر و روزانه ٔبر ضدّ این گرایش هست.

    مبارزه ٔبر ضّد هر دو اندیشه تنها با تکرار همیشگی‌ ضرورت راه رشد غیر سرمایه داری و رهبری انقلاب ملی‌ و دمکراتیک توسط طبقه کارگر هست. بار دیگر و این بار ونزؤلا نشان داده است که فراموشی و جدی نگرفتن این مهم چه ضربه‌های جبران ناپذیر میتواند به روند تعمیق شدن هدفهای انقلاب ملی‌ دمکراتیک از مرحله سیاسی به مرحله اجتماعی و اقتصادی بزند.

    از تبادل نظر با شما خوشحال شدم.

    تندرست و موفق باشید

    سیامک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

One comment

  1. Siamak

    رفیق گرامی‌ فرهاد،

    با آرزوی تندرستی و پیروزی.

    اگر همه نیروهای درون و برون حزب به اندازه شما پرکار و روشنگر پر تلاش هدفهای واقعی حزب ما بودند مشکلات ما به دون شک کمتر از امروز می‌بود.

    رفیق عزیز،

    من هم مانند شما از آینده حزب نگران هستم. و این نگرانی تا فردای برگشت حزب به ایران و امکان دوباره پیوند نزدیک و تنگاتنگ با کارگران و دیگر زحمتکشان با من خواهد ماند. رفیقی میگفت که در یک اتاق اینترنتی با یک کارگر فعال و آگاه داخل ایران آشنا شد. این رفیق از عدم آگاهی‌ این کارگر مبارز از گذشته مبارزاتی طبقه خود در شگفت بود. این از بد بخت ماست که رژیم موفق شد تا ارتباط طبقه کارگر را با حزب ش با تاریخش قطع کند.

    همانطور که شما با کوشش پیگیر نشان میدهید مخالفان برنامه انقلابی حزب از برون و درون در حال ضربه زدن به ماهیت اصلی‌ و ریشه طبقاتی حزب هستند.

    از برون: گروههای گوناگون آگاهانه و ناگاهانه می‌کوشند تا توده‌های حزبی را به تحلیل‌های روبنایی و بدور از هر گونه اندیشه دیالیکتیکی مارکسیستی عادت بدهند. اینها بدون خستگی‌ می‌کوشند تا با تقلیلگرایی بی‌ نظیری تمام مشکلات و پیجیدهگیهای جامعه ایران را تا حد یک دعوا جناحی کاهش بدهند.اینها با زیرکی خاص از هرگونه تحلیل طبقاتی بر پایه برنامه‌های اقتصادی جناحهای گوناگون جمهوری اسلامی پرهیز میکنند. مبارزه با طرز اندیشه این گروها آنطور که رفیق اخگر غیر مستقیم توصیه می‌کند یک مبارزه امنیتی نیست. این یک مبارزه تمام عیار ایدئولوژیک است و باید از تقلیل آن به وجود یک مامور امنیتی در اینجا و آنجا پرهیز کرد. این گروهها با روانشناختی درست از تودههای حزبی بویژه در ایران از پیوند عاطفی آنها با شعار دفاع از دستاوردهای انقلاب ملی‌ و دمکراتیک سؤ استفاده میکنند.

    متاسفانه رهبری گذشته و حال حزب با عدم توضیح روشن این سیاست درست حزب این بستر را برای برداشتهای نادرست آماده کردند. این گروهها دفاع از هدفهای ملی‌ و دمکراتیک را به دفاع بدون شرط و بی‌ پایان از “بد” در برابر “بدتر” تقلیل داده‌اند. اگر رهبری حزب توضیح دادن این مسئله را به اندازه شما جدی می‌گرفت حتی صد مامور امنیتی نیز نمیتوانست به حزب ضربه بزند. در بدترین حالت این ماموران میتوانستند چند تا نام به اربابان خودشان بدهند. یارا نبودند که در خط‌ مشی حزب تردید و در میان هواداران آن‌ شکاف ایجاد کنند.

    راه درست راه مبارز ایدولوژیک با این گروهها است که خوشبختانه شما با مقاله “برنامه اقتصادی دولت روحانی” که حتما مورد استفاده رفقای ایران نیز بوده است، بار بزرگی از این مبارزه را بر دوش میکشید. خوشبختانه “نامه مردم” ارگان مرکزی حزب در افشای زیر بنای سرمایه داری برنامه اقتصادی دولت نیز نقش قابل توجهٔ داشته است. در این راستا باید گفت که جمهوری اسلامی هیچ ترس و واهمه از حزب توده‌ ایران تهی شده از خصلت طبقاتی خود ندارد.
    .
    از درون: تردیدی نیست که مهاجرت بلند مدت حزب در بافت طبقاتی رهبری آن تاثیر میگذارد. موضوع اصلی‌ بحث سیاسی کشورهای میزبان رهبری ناگزیر بودن انتخاب بین دو گزینش هست، راه نئولیبرالی و راه سوسیال دموکراسی. بدن شّک این بحث به گرایش سوسیال دموکراسی برخی از اعضای رهبری با خاستگاه طبقاتی ویژه کمک می‌کند. تردیدی نیست که اندیشه سوسیال دموکراسی با اینکه معضلات ریشه یی و کلیدی سرمایه داری را به چالش نمیکشد نسبت به اندیشه نئولیبرالی مترقی است. ولی‌ وجود آن در یک حزب طبقه کارگر برای سلامت طبقاتی این حزب بسیار خطرناک هست.

    و این گرایش که در سطح جهانی‌ آشتی طبقاتی را تلقین و تبلیغ می‌کند از اندیشه یی که به دنبال تغییرات بنیادی و ریشه یی است هراسان هست. البته این گرایش در حزب با استفاده از هر اهرمی می‌کوشد که طرفداران اندیشه تغییر بنیادین را در اقلیت قرار دهد. ولی‌ اینگونه نیست که این گرایش به آسانی به هدفهای خود برسد. صفحات “نامه مردم” پر از نشانه‌های نبرد مستمر و روزانه ٔبر ضدّ این گرایش هست.

    مبارزه ٔبر ضّد هر دو اندیشه تنها با تکرار همیشگی‌ ضرورت راه رشد غیر سرمایه داری و رهبری انقلاب ملی‌ و دمکراتیک توسط طبقه کارگر هست. بار دیگر و این بار ونزؤلا نشان داده است که فراموشی و جدی نگرفتن این مهم چه ضربه‌های جبران ناپذیر میتواند به روند تعمیق شدن هدفهای انقلاب ملی‌ دمکراتیک از مرحله سیاسی به مرحله اجتماعی و اقتصادی بزند.

    از تبادل نظر با شما خوشحال شدم.

    تندرست و موفق باشید

    سیامک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *