سخن روز شماره: ۸۲ (۶ آذر ۱٣۹۷)
تحولات ژرف و بنیادی در ساختِ جامعه و انتقال قدرت حاکمه از دست طبقه ای به دست طبقه ی دیگر که به صورت انقلاب رخ می کند، از زمین برون نمی جوشد و از غیب ظاهر نمی گردد، بلکه ثمرۀ قانونمندِ یک دوران طولانی نُصج و تدارک در بطنِ همان جامعه است. هنگامی که مناسبات و موازین موجود، به جای آنکه محرک پیشرفتِ مادی و معنوی جامعه شود، این پیشرفت را ترمز میکند و حتی به عقب می کشد، از جائی مساعد، از میان طبقات و قشرهائی که بدین یا بدان نحو در تحول جامعه ذی مَدخَل و آن را آگاه یا نا آگاه شائقند، انتقاد از این مناسبات و موازین به تدریج آغاز می گردد. این انتقادات با همه آنکه در آغاز غریب و «کفرآمیز» به نظر میرسد و افکار عمومی نیز آنها را در گوش خویش سنگین می یابد.، چون حق است، چون بیانگر مطالبات رشد جامعه و خواستِ واقعی اکثریت مردم است، دیر یا زود رخنه می کند: نخست مرغوبانه و با پیشرفتی نامحسوس، اندک اندک جسورانه و پرآوا، سرانجام پرخاشگر و تازنده. این اندیشههای تحول طلبانه تدریجاً دل ها و خردها را در چنبرۀ خویش میآورد، و به سخن دکابریست های روس، سرانجام «از اخگر شعله بر می خیزد»: از اخگری کورسو و نامرئی، شعله هایی جهانفروز که در آن کاخ های پرنخوتِ کهن فرو می سوزد. چنین است منطق درونی پویائی تاریخ، اگر چه گاه دوران های سکوت و رکود و در جا زدن ها، حتی سیر قهقرا، در مسیر این پویائی عمومی میتواند پیش آید و پیش می آید.
تمام انقلابهای تاریخ چنین مراحل تدارکاتی و زمینه سازی های پر رنج فکری و سازمانی و تمرینِ پرواز و نشیبِ یورش و واپس نشینی، و بار دیگر یورش را گذرانده و میگذرانند تا به هدف دست یابند.
این نیروی تحول طلب از همان آغاز به دنبال آرمان هایِ از جهت تاریخی بحق و موجَهِ خویش بالا می افرازد، با مردانگی و از خودگذشتگی به میدان می آید، از سرِ زندگی آرام و بی دردسر و نیل به مقامات و ثروت و تَنَعم از راه تسلیم به یوغ زورگویان جامعه می گذرد، ولی عزم او و صحت راه او برای پیروزیِ او شرط لازم است، شرط کافی نیست. این نیرو تا مدتها از حریف پیر ولی کار دیده، قسّی و خُدعه گر خویش در عرصۀ منازعه ناتوانتر است، و گاه دچار شکست های سنگین و خطاهای مُهلک می شود، گاه منفرد میگردد. حتی برخی از آنان که این نیرو به سودشان می رزمد، گاه، ولو با دردمندی، قهرمانِ شکستخورده را تنها می گذارند؛ ولی سرانجام این نیرو، با نبردِ خود شرایط را نیز تغییر می دهد، و به گفته دکتر تقی ارانی، با شنایِ بر خلاف جهت جریان، به تدریج خودِ این جهت را دگرگون می سازد.
این نیرویِ تحول طلب در کورۀ سوزانِ رزم آزموده می شود، جسارت انقلابی را با بصارتِ سیاسی در می آمیزد، و دشمن را چنان که هست، می شناسد. خود را چنان که هست می شناسد. راههای موثرِ نبرد را می یابد، و از شکاف ها و تضادها ماهرانه استفاده میکند تا آنکه بر دشمن ظفر یابد.
این یک منظرۀ کلی و تجریدی است، ولی منظره ایست واقعی. جنبش انقلابی … ایران نیز همین مسیر پر تضاریس را گذرانده است و تاریخ این جنبش خود گواهی روشن بر آنست.
در جریان تدارکی، آن هائی که اندیشههای نوین انقلابی را بیان و پخش می کنند، یعنی به پَرده دَری و افشاءِ معایبِ سرشتی و عضوی نظم موجود می پردازند و محکومیت تاریخی آن را مُبرهن میسازند و نظام نوینِ آتی را طراحی می نمایند، نقش بزرگی دارند، زیرا به گفتۀ مارکس، اندیشه، با رخنه در توده های، به نیروی مادی بدل می شود، و لذا قادر است نیروهای مادی مسلط و متفرعن را از تختِ سیادت به زیر آورد.
در آستانۀ انقلاب … معمولاً روشنگران و راهگشایانی پدید میشوند … روشنگری چیست؟ روشنگری به معنای علمی کلمه، یک مقولۀ جامعه شناسی است و آن جریانی است اجتماعی و سیاسی.
روشنگران مایلند معایب جامعه را اصلاح کنند، اخلاقیات تباه، سیاست ظالمانۀ موجود، موازینِ عقبمانده زندگی روزانه را از اشاعۀ اندیشههایی دربارۀ نیکی، عدالت، انسانیت، تمدن، نظم، قانون وغیره، و نیز از راهِ علوم و معارف اصلاح نمایند.
در پایۀ روشنگری و فرهنگ پروریِ بورژوائی، بر خلافِ افشاگریِ انقلابی پرولتاری، این اندیشۀ خطا وجود داشت که بدون شناختِ قوانین تکامل اقتصادی- اجتماعی، بدون تجهیزِ نیروهای اجتماعی ذی نفع و سیر آنها به سوی یورش قاطع علیه پاسدارانِ وضع موجود میتوان کاری انجام داد و لذا با موعظه و خطابه و نوشتن نامهها و رساله های ارشادی در درجه اول به سراغ زمامداران وقت میروند و ترجیح می دهند، بدون شرکت «عوام الناس» و توده های جاهل و تاریک و به اصطلاح «رَجَاله»، و انحصاراً به یاری رجال «مُنوّر» دستگاه دولت، اصلاحاتِ ضروری را تحقق بخشند.
…
احسان طبری (جهانبینی ها و جنبش های اجتماعی، فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه داریٌ 80 به بعد)