انقلاب ملى‏- دمكراتيك را به ثمر برسانيم! (بخش دوم)

image_pdfimage_print

مواضع واقعى‏ ضدامپراليستى‏ در شرايط كنونى‏ تناسب قوا يعنى‏ چه؟

مواضع قشرهاى‏ بينابينى‏ عليه اجراى‏ نسخه نوليبرال امپرياليستى‏، همانطور كه فوقاً اشاره شد، مواضعى‏ صورى‏ هستند. به‏عبارت ديگر مواضع و شيوه‏ها فاقد خصلت محتوايى‏ عليه “خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏” مى‏باشند. در برابر اين مواضع و شيوه مبارزاتى‏ بايد مواضع واقعاً ضدامپرياليستى‏ در شرايط كنونى‏ تناسب قوا در ايران و جهان را براى‏ توده‏هاى‏ مردم توضيح داد و روشن نمود.

مواضع واقعى‏ ضدامپراليستى‏ در شرايط كنونى‏ تناسب قوا يعنى‏ چه؟ يعنى‏ بايد كوشيد تا حداكثر نيرو بالقوه ضدامپرياليست وارد صحنه مبارزه عملى‏ با امپرياليست گردد. براى‏ دسترسى‏ به اين هدف، بايد جو بى‏قانونى‏ و ضدمكراتيك حاكم را شكست. امرى‏ كه بر ضرورت مبارزه ضدديكتاتورى‏ تاكيد مى‏كند و نشان مى‏دهد كه ديالكتيك مبارزه ضدامپرياليستى‏ و ضدديكتاتورى‏ از چه تنيدگى‏ و بهم‏بافتگى‏ ارگانيك برخوردار است. موضع ضدامپرياليستى‏ روى‏ ديگر مدال مبارزه ضدديكتاتورى‏ را تشكيل مى‏دهد، ازجمله براى‏ نيروهاى‏ صادق و مردمى‏ در قشرهاى‏ بينابينى‏! چنين روشنگرى‏ تئوريك، وظيفه روز چپ انقلابى‏ را در برابر همه قشربندى‏هاى‏ نيروهاى‏ بينابينى‏ تشكيل مى‏دهد، صرفنظر از مواضع و باورهاى‏ مذهبى‏ و سنتى‏ و اجتماعى‏ آن‏ها.

تجربه گذشته، يعنى‏ تجربه‏اى‏ كه مربوط به دوران آغاين مبارزه حزب كمونيست ايران بازمى‏گردد، را بايد دوباره به خاطر آورد. در آن دوران بودند افرادى‏ در جنبش ترقى‏‏خواهانه كه دفاع از “رضاخان” – كه او را نماينده قشرهاى‏ بينابينى‏ مى‏پنداشتند – را از اين‏رو ضرورى‏ مى‏دانستند، زيرا كليت سياست او را زمينه ارزيابى‏ خود قرار نداده بودند. تكرار اين برداشت و ارزيابى‏ نيروهاى‏ بينابينى‏ تنها از يك جنبه عملكرد آن‏ها مجاز نيست.

دفاع از مواضع قشرهاى‏ بينابينى‏، دفاع از “امير افغان”، دفاع از مواضع ضدامپرياليستى‏ واقعى‏ در كشور و جهان است! نه چيزى‏ كم‏تر و نه چيزى‏ بيش‏تر!

اهداف استقلال‏طلبانه و ملى‏ و همچنين آزاديخواهانه و ضدديكتاتورى‏، كليت تاريخى‏ جداناپذيرى‏ را در نبرد عليه ارتجاع جهانى‏ و داخلى‏ تشكيل مى‏دهند. واقعيت مبارزات در كشورهايى‏ همانند ونزوئلا، بليوى‏ و ديگر كشورهاى‏ منطقه كارائيب در دوران اخير، ارزيابى‏ فوق را مورد تائيد قرار مى‏دهد.

صرفنظر از تضاد منافعى‏كه بتوان نزد طبقات و قشرهاى‏ حاكم در ايران در اين يا آن بخش از روابط بين آن‏ها و امپرياليسم يافت، حاكميت در كليت آن به‏طور عينى‏ و عملاً به متحدان طبيعى‏ سياست امپرياليسم در ايران تبديل شده‏است. هژمونى‏ ايدئولوژيك سرمايه‏دارى‏ وابسته، به انديشه حاكم حتى‏ نزد بخش‏هايى‏ از قشرهاى‏ ميانهِ اصلاح‏طلب و “چپ” تبديل گشته است.

جلب قشرهاى‏ خرده‏بورژوازى‏ و بينابينى‏ مردمى‏ و ضدامپرياليست در حاكميت و پيرامون آن به جبهه ضدديكتاتورى‏ و ضدامپرياليستى‏ ممكن بوده و هست. امرى‏ كه از آغاز انقلاب وظيفه عمده حزب توده ايران بوده و اكنون نيز وظيفه عمده ما را براى‏ به ثمر رساندن انقلاب بهمن تشكيل مى‏دهد!

٣چه بايد كرد؟ نقش حزب طبقه كارگر ايران، حزب توده ايران در شرايط كنونى‏ چيست؟

بدين‏ترتيب مى‏توان بر اين ارزيابى‏ تاكيد داشت كه با ايجاد شرايط حاكميت سرمايه‏دارى‏ وابسته در ايران، روند بازگشت انقلاب به نقطه عطفى‏ رسيده و نقش و عمل اين حاكميت به گرايش عمده در تاثيرگذارى‏ و شكل دادن به هستى‏ اجتماعى‏ كشور تبديل شده است. تحت تاثير چنين شرايطى‏ اكنون نابودى‏ كامل استقلال اقتصادى‏- سياسى‏ كشور به گرايش عمده تغييرات آتى‏ در ايران تبديل گشته است.

با برقرارى‏ حاكميت سرمايه‏دارى‏ وابسته، گرايش براى‏ نابودى‏ نهايى‏ استقلال اقتصادى‏سياسى‏ ايران به گرايش عمده و عينى‏ روند تغييرات اجتماعى‏ در ايران تبديل شده است. روندى‏ كه با تعميق آن شرايط طاقت‏فرساى‏ زندگى‏ زحمتكشان و قشرهاى‏ بينابينى‏ جامعه تشديد مى‏گردد. در چنين شرايطى‏ است كه مى‏توان وجود زمينه عينى‏ تشكيل جبهه ضدديكتاتورى‏ و ضدامپرياليستى‏ملى‏ را مورد تائيد قرار داد و آن را به برنامه تبليغاتى‏ و مبارزاتى‏ نيروهاى‏ ترقى‏خواه و در راس آن حزب توده ايران تبديل نمود.

هم‏چنانكه شاهد هستيم، مقاومت‏هاى‏ پراكنده، نارسا، بدون برنامه و محدود و با شعارهاى‏ نادرست و از نظر محتوايى‏ و خصلتى‏ بدون دورنما در برابر اجراى‏ حكم حكومتى‏ نزد بخش‏هايى‏ از قشرهاى‏ بينابينى‏ در حاكميت و پيرامون آن، به تنهايى‏ راه به جايى‏ نمى‏برد. اين مقاومت‏ها از موضع دمكراتيك و به طريق اولى‏ ضدسرمايه‏دارى‏ عملى‏ نمى‏شوند. هدف اين مقاومت‏ها صرفاً حفظ پايگاه قدرت اقتصادى‏ و سياسى‏ خود در مجموعه حاكميت سرمايه‏دارى‏ است. اين درحالى‏ است كه مقاومت در برابر يورش نوليبرال سرمايه مالى‏ امپرياليستى‏ براى‏ جهانى‏ سازى‏، لزوماً بايد مقاومتى‏ ملى‏دمكراتيكضدديكتاتورى‏ و با گرايشى‏ ضدسرمايه‏دارى‏ باشد.

گرايش سوسياليستى‏ در مبارزه دمكراتيك و ملى‏ نهايتاً تنها تضمين موفقيت براى‏ آن در طول زمان خواهد بود. وقايع و تغييرات در كشورهاى‏ منطقه كارائيب، در تائيد اين برداشت است. ازاين‏رو نيز نقش روشنگرانه و ايدئولوژيك طبقه كارگر و حزب آن در اين مقاومت در كليه كشورهاى‏ اين منطقه‏، عمده و چه بسا تعيين كننده مى‏باشد. وظيفه تشديد مبارزه تئوريكايدئولوژيك حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در اين زمينه، از اين واقعيت عينى‏ مبارزات مردم كشورهاى‏ ديگر نيز نتيجه مى‏شود.

دستاوردهاى‏ انقلاب بهمن كه در بخش آزادى‏هاى‏ قانونى‏ در سال‏هاى‏ گذشته به‏طور منظم و برنامه‏ريزى‏ شده پايمال شد، شرايط رشد سرمايه‏دارى‏ وابسته و ضدملى‏ را بوجود آورد. تحت تاثير اين شرايط، حاكميت سرمايه‏دارى‏ وابسته بر ايران مستولى‏ گشت. در اين حاكميت قشرهايى‏ از نيروهاى‏ بينابينى‏ وجود دارند كه بر سر منافع عينى‏ خود با قشرهاى‏ ديگر حاكم در ستيزند. اين تركيب بغرنج كه بخاطر برخى‏ مواضع عميقاً ضدمكراتيك و ضدقانونى‏ در كليت حاكميت پيچيده‏تر نيز شده است، هشيارى‏ و دقت و بررسى‏ موشكافانهِ ديالكتيكى‏ اوضاع و واكنش در برابر تغييرات اجتماعى‏ قشربندى‏ در حاكميت را به جنبش توده‏اى‏ و حزب آن تحميل مى‏كند. واكنشى‏ كه بايد همانقدر بدون پيش‏داورى‏ در بررسى‏ علمى‏ وقايع و نوسان‏ آن‏ها عملى‏ گردد، كه بايد واكنشى‏ جانبدارانه، فعال و خلاق از مواضع احتمالى‏ ضدامپرياليستى‏ واقعى‏ و ضد اجراى‏ نسخه نوليبرال خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏ نزد قشرهاى‏ بينابينى‏ باشد.

٤جبهه ضدديكتاتورى‏ضدامپرياليستى‏

با توجه به تناسب قوا در حاكميت به سود سرمايه‏دارى‏ وابسته و پشتيبانى‏ امپرياليستى‏ از اجراى‏ نسخه نوليبرال در ايران، مقاومت بايد هدفمند و با برنامه‏اى‏ منسجم و با استفاده از تمام امكانات عملى‏ شود، تا بتواند سازماندهى‏ضرورى‏ را در جامعه ممكن سازد. اين مقاومت بايد برپايه منافع ملى‏ضدامپرياليستى‏ طبقات و قشرهاى‏ داراى‏ منافع مشترك، يعنى‏ طبقه كارگر و دهقانان و همچنين قشرهاى‏ بينابينى‏ و سرمايه‏داران ملى‏ و ميهن دوست سازماندهى‏ شده، شعار تاكتيكى‏ و استراتژيك خود را تعيين كند و از كليه اشكال مبارزاتى‏ بهره‏جويد.

ايجاد چنين جبهه‏اى‏ از اين نيروها، با توجه به شرايط جديد كيفى‏ بوجود آمده در ايران، جبهه‏ ضدديكتاتورى‏ مى‏تواند باشد كه صرفنظر از مواضع سياسى‏- ايدئولوژيك و يا حتى‏ اعتقادات مذهبى‏، بايد بر اساس منافع عينى‏ ملى‏- ضدامپرياليستى‏ طبقات و قشرهاى‏ فوق تشكيل گردد. چنين جبهه‏اى‏، درعين احترام به اعتقادات مذهبى‏ مردم، جبهه‏اى‏ مذهبى‏ و يا ضدمذهبى‏ نيست و لذا قادر مى‏باشد وسيع‏ترين نيروها را بدور خود جمع كرده و در طول زمان كوتاهى‏ اتحاد عمل نيروهاى‏ مختلف ضدديكتاتور، آزادى‏خواه و ملى‏ را ممكن سازد.

زحمتكشان ايران و قشرهاى‏ بينابينى‏ وسيعى‏ در جامعه و همچنين بخش‏هايى‏ از بورژوازى‏ ملى‏ زير فشار رقابت امپرياليستى‏، بخوبى‏ درك مى‏كنند كه حاكميت سرمايه‏دارى‏ وابسته در جمهورى‏ اسلامى‏ براى‏ جلب رضايت محافل امپرياليستى‏ و به اميد تداوم بخشيدن به حاكميت خود، منافع و سرمايه‏هاى‏ ملى‏ كشور را به نام خصوصى‏ سازى‏ به حراج گذاشته و آن‏را جهت خريد توسط سرمايه‏هاى‏ امپرياليستى‏، به ثمن بخس به بازار بورس ارائه نموده و حتى‏ به قوه قضايه براى‏ برداشتن موانع و سرعت بخشيدن به اين اقدام ضدملى‏ و تحقق هرچه سريع‏تر غارت كشور توسط سرمايه‏هاى‏ امپرياليستى‏، ماموريت تشكيل دادگاه‏هاى‏ ويژه داده شده است. حاكميت سرمايه‏دارى‏ وابسته، سياست ضدانقلابى‏ عريان خود را “انقلاب اقتصادى‏” نام نهاده‏است.

بدين‏ترتيب منافع ملى‏ضدامپرياليستى‏ و آزاديخواهانه طبقات و قشرهاى‏ وسيع مردم ميهن ما در شرايط كنونى‏، صرفنظر از مواضع سياسى‏ايدئولوژيك و يا حتى‏ اعتقادات مذهبى‏، زمينه عينى‏ شركت آنان را در “جبهه ضدديكتاتورى‏” فراهم مى‏آورد.

ازاين‏روست كه تشكيل جبهه ضدديكتاتورى‏ در شرايط كنونى‏ حاكم بر ايران شعارى‏ متحد كننده است و قادر مى‏باشد وسيع‏ترين نيروها را بدور خود جمع كرده و در طول زمان كوتاهى‏ اتحاد عمل نيروى‏ مختلف ضدديكتاتور، آزادى‏خواه و ملى‏ را ايجاد سازد. براين پايه، شعار جبهه ضدديكتاتورى‏، عمده‏ترين شعار تاكتيكى‏ روز را در شرايط كنونى‏ تشكيل مى‏دهد. شعارى‏ كه پيروزى‏ آن، راه احياى‏ دستاوردهاى‏ انقلاب ملى‏- دمكراتيك را مى‏گشايد و دسترسى‏ به هدف مرحله كنونى‏ انقلاب ايران را ممكن مى‏سازد.

جبهه ضدديكتاتورى‏ راه را براى‏ تجمع و تشكل كليه نيروهاى‏ ضدديكتاتورى‏، آزاديخواه و دمكرات، ازجمله نيروهاى‏ مذهبى‏ ضدديكتاتور و ضدامپرياليست در حاكميت و پيرامون آن نيز مى‏گشايد.

شعار جبهه ضدديكتاتورى‏ عمده‏ترين شعار تاكتيكى‏ را در شرايط كنونى‏ تشكيل مى‏دهد و مى‏تواند راه احياى‏ دستاوردهاى‏ انقلاب ملى‏دمكراتيك را گشوده و دسترسى‏ به هدف مرحله كنونى‏ انقلاب ايران را ممكن سازد.

مخالفت درصد بالائى‏ از مردم ايران با خصوصى‏سازى‏ بخش دولتى‏ اقتصاد كه همراه است با خواست برقرارى‏ اقتصاد دولتى‏ دمكراتيك و احياى‏ آزادى‏هاى‏ قانونى‏ و دمكراتيك، اينك زمينه مساعدى‏ را براى‏ فعاليت بيش از بيش نيروهاى‏ مبارز و ميهن‏دوست كشور و در صدر آن حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران فراهم ساخته است.

كمك و همكارى‏ عمده جنبش كارگرى‏ با نيروهاى‏ بينابينى‏ داراى‏ مواضع بالقوه ضدامپرياليستى‏ و ملى‏ در كشورهاى‏ پيرامونى‏ تنها از طريق تلفيق نبرد ضدامپرياليستى‏ با نبرد ضدسرمايه‏دارى‏ در يك جبهه ضدديكتاتورى‏ ممكن است. پايبندى‏ به دمكراسى‏ در اين جبهه، پيش‏شرط موفقيت‏آميز بودن آن مى‏باشد. ضرورت احترام به نظريات مذهبى‏ مردم و نشان دادن خصلت سياسى‏- طبقاتى‏ و دمكراتيك مبارزه اجتماعى‏ و ملى‏، محتواى‏ كوشش و وظيفهِ‏ مبارزه عليه سياست امپرياليسم براى‏ تقسيم كشورها به واحدهاى‏ مذهبى‏- قومى‏ و ايجاد ستيزهاى‏ مداوم بين آنان را تشكيل مى‏دهد.

با توجه به نكات فوق است كه يكى‏ از وظايف عمده طبقه كارگر و حزب آن در همه كشورها، ازجمله در ايران، ارايه برنامه هدفمند ضدديكتاتورى‏، ضدامپرياليستى‏ملى‏ براى‏ نبرد روز زحمتكشان و ديگر قشرهاى‏ ميهن دوست مى‏باشد. برنامه‏اى‏ كه با گرايش سوسياليستى‏ خود، ابعاد مبارزه ضدامپرياليستى‏ را توضيح مى‏دهد و راه پيروزى‏ انقلاب ملى‏دمكراتيك را در اين كشورها هموار مى‏سازد. برنامه جبهه ضدديكتاتورى‏ضدامپرياليستى‏، درعين احترام به باورهاى‏ مذهبى‏ مردم، برنامه‏اى‏ مذهبى‏ و يا ضدمذهبى‏ نيست.

يكى‏ از عمده‏ترين ابعداد مبارزه ضدامپرياليستى‏ در ايران، مبارزه عليه ديكتاتورى‏ طبقات و قشرهاى‏ سرمايه‏دارى‏ وابسته به امپرياليسم است كه با سركوب آزادى‏ها راه حاكميت و سلطه بلامنازع خود و نهايتاً شرايط بازگشت و برقرارى‏ سلطه مجدد امپرياليسم را بر كشور و غارت منافع و ثروت‏ها و مردم آن گشوده است. وحدت ديالكتيكى‏ مبارزه براى‏ دمكراسى‏ و عليه حاكميت امپرياليسم از اين واقعيت ناشى‏ مى‏شود.

مبارزه عليه سيطره امپرياليسم در ايران بدون توضيح وسيع ضرورت مبارزه وسيع‏ترين قشرهاى‏ جامعه براى‏ اجراى‏ برنامه اقتصاد ملى‏ و دمكراتيك، براى‏ برقرارى‏ آزادى‏هاى‏ مصّرح در قانون اساسى‏ و بدون مبارزه براى‏ قانع ساختن وسيع‏ترين قشرهاى‏ بينابينى‏ و ميهن‏دوست جامعه و جلب آن‏ها به اين مبارزه اجتماعى‏ ممكن نيست. اين، يعنى‏ مبارزه براى‏ به ثمر رساندن انقلاب ملى‏دمكراتيك كه آماج انقلاب بهمن بود.

نقش طبقه كارگر و حزب آن در اين روند، نقشى‏ عمده و تعيين كننده مى‏باشد. ضرورتى‏ كه در كليه جنبش‏هاى‏آزاديبخش نوين عليه سيطره و سلطه امپرياليسم، مثلاً در منطقه كارائيب نيز به چشم مى‏خورد و از طرف نيروهاى‏ ترقى‏خواه اين كشورها دنبال مى‏شود. اين امر از ضرورت عينى‏ نبرد ضدامپرياليستى‏- ضدسرمايه‏دارى‏ در دوران گذار از سرمايه‏دارى‏ به سوسياليسم ناشى‏ مى‏گردد، زيرا جنبش نوين آزاديبخش در دوران كنونى‏ نيز، جنبشى‏ با گرايش سوسياليستى‏ است. درغير اين‏صورت برپايى‏ “جهانى‏ ديگر” كه به شعار روز نيروهاى‏ ترقى‏خواه جهان تبديل شده است، خواست و شعارى‏ ذهنگرايانه و بى‏ثمر از كار در خواهد آمد.

جنبش نوين ملى‏ضدامپرياليستى‏، ضدسرمايه‏دارى‏ و دمكراتيكِ آزاديبخش خلق‏هاى‏ تحت سيطره امپرياليسم و ارتجاع وابسته به آن، مضمون “نبرد طبقاتى‏ از پائين” بوده و تضاد عمده را در اين كشورها در دوران كنونى‏ تشكيل مى‏دهد.

ضرورت انسجام نظرى‏ و تقويت و تحكيم توانمندى‏ سازمانى‏ حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران، در شرايط كنونى‏ نبردهاى‏ اجتماعى‏طبقاتى‏ در ايران از ارزيابى‏ فوق نتيجه مى‏شود. مسئوليت تك تك توده‏اى‏ها و به‏ويژه مسئولان حزبى‏ از اين عينيت تاريخى‏ برخوردار است.

با اميد به آنكه ارزيابى‏ ارايه شده با واكنش مثبت و سازنده همه توده‏اى‏ها و به ويژه مسئولان حزب توده ايران، زمينه مساعد و لازم براى‏ بحثى‏ رفيقانه و راهگشا را بازكند و دست‏يابى‏ به انسجام نظرى‏ در جنبش توده‏اى‏ ممكن گردد. تقويت سازمانى‏ و معنوى‏ حزب توده ايران، هدف چنين تبادل انديشه مى‏باشد.

خرداد ١٣٨٦ – شهريور ١٣٨٧

* نگاهى‏ به عملكرد نيروهاى‏ بينابينى‏

براى‏ مثال در شرايط كنونى‏ نمايندگان قشرهاى‏ بينابينى‏ در حاكميت سرمايه‏دارى‏ در جمهورى‏ اسلامى‏ در برابر اجراى‏ نسخه نوليبرال خصوصى‏ سازى‏ در ايران به اين صورت از خود “مقاومت”‏هايى‏ نشان مى‏دهند كه ازجمله با بهانه‏هاى‏ صورى‏ و نه محتوايى‏، در اجراى‏ “انقلاب اقتصادى‏” مورد نظر سرمايه‏دارى‏ وابسته به امپرياليسم، اشكالتراشى‏ كنند. محسن رضايى‏، دبير مجمع تشخيص مصلحت با نارضايتى‏ در جمع مديران صنعت هوانوردى‏ (٣ دى‏ ٨٦) مى‏گويد: «بايد بپذيريم سياست‏هاى‏ اصل ٤٤ با يك فرهنگ جاافتاده‏اى‏ كه ضد اين سياست‏هاست، مواجه است.» و مى‏طلبد كه براى‏ رفع اين مقاومت‏ها «دولت نيز بايد متحول شود.» او همانجا خواستار آن مى‏شود كه «بايد در همان دستگاه مقام معظم رهبرى‏ سازوكارهايى‏ تهيه شود كه مديريت آن تحقق سياست‏هاى‏ اصل ٤٤ را به عهده بگيرد.» به عبارت ديگر خواستار آنست كه به مجمع تشخيص مصلحت قدرت اجرايى‏ براى‏ اِعمال خصوصى‏سازى‏ نيز داده شود. و يا عسگراولادى‏ در پاسخ به پرسش خبرنگارى‏ (٦ آذر ٨٦) كه مى‏پرسد «مى‏توانيد نشانه‏هايى‏ از مقاومت بدنه دولت را آشكار كنيد؟»، از اين امر اظهار نارضايى‏ مى‏كند كه مى‏خواهند «٢٠ درصد سهام مس سرچشمه را [به يك] خريدار [بفروشند كه بايد] آن را در يك روز خريدارى‏ كند.»

باز هم نمونه ديگرى‏: دكتر على‏ رشيدى‏، عضو هيئت نمايندگان اطاق بازرگانى‏ تهران از آن مى‏نالد (٤ آبان ٨٦) كه «روند خصوصى‏سازى‏ … مناسب نيست … دولت … تنها به جابجايى‏ افراد در صنايع … دست‏زده است.» منظور او اين عملكرد دولت است كه خريد سهام واحدى‏هاى‏ دولتى‏ را كه براى‏ فروش به بازار بورس ارائه كرده‏اند، با طرفندى‏ كه عسگراولادى‏ برشمرد، «… مالكيت سهام شركت‏هاى‏ دولتى‏ را از يك جيب به جيب ديگر … [مى‏ريزند] … بازهم شركت‏هاى‏ سرمايه‏گذارى‏ همان بانك‏ها يا شركت‏هاى‏ سرمايه‏گذارى‏ وابسته به نهادهاى‏ دولتى‏ … سهام را خريدارى‏ مى‏كنند.»

صرفنظر از اين امر كه طرفندهايى‏ كه عسگراولادى‏ و ديگران از آن‏ها ناراضى‏ هستند و مى‏نالند، دعواي بين گروه‏هاى‏ سرمايه‏داران غارتگر داخلى‏ را بر سر تصاحب ثروت‏هاى‏ ملى‏ برملا مى‏سازد، اگر هم بتوان اين اقدامات صورى‏ را مقاومت در برابر اجراى‏ نسخه امپرياليستى‏ خصوصى‏سازى‏ ارزيابى‏ كرد و آن را شيوه مقاومت قشرهاى‏ بينابينى‏ در برابر خصوصى‏سازى‏ دانست، باوجود نمى‏توان اين مقاومت‏ها را مطلق‏گرانه مورد تائيد قرار داد و برپايه آن حكم برائت اين نيروها را صادر و اين مقاومت‏ها را زمينه جانبدارى‏ از آنان نمود. اين اقدامات صورى‏ از نظر محتوايى‏ ضد نسخه نوليبرال امپرياليستى‏ نيستند و در بهترين حالت مى‏توانند تنها دفع‏الوقتى‏ ارزيابى‏ شوند، كه تنها زمانى‏ مى‏توانسته است از حقانيتى‏ برخودار باشد، زمانى‏ كه قشرهاى‏ بينابينى‏ با استفاده از فرصت بدست آمد، تدارك مبارزه جدى‏ و موثر ضدامپرياليستى‏ را مى‏ديدند. يعنى‏ مثلا وقتى‏ كه اين نيروها با پايبندى‏ به دمكراسى‏ و آزادى‏هاى‏ قانونى‏، حقوق طبقات اجتماعى‏ را محترم مى‏داشتند و از اين طريق موانع غيرقانونى‏ سازماندهى‏ مردم را در احزاب برطرف مى‏ساختند.

اين درحالى‏ است كه اين قشرها در حاكميت، نه تنها حقوق قانونى‏ و دمكراتيك مصرح در قانون اساسى‏ جمهورى‏ اسلامى‏ را با خشنونت لگدمال مى‏سازند، بلكه شيوه‏هاى‏ اعمال حاكميت استبدادى‏ را تشديد نيز كرده و بارى‏ ديگر به نقطه اوج كم‏سابقه‏اى‏ رسانده‏اند.

در اين بين و در ماه‏هاى‏ اخير (سال ١٣٨٧) تشديد روند خصوصى‏سازى‏ در ايران، محتواى‏ صورى‏ “مقاومت” اقشار بينابينى‏ را در برابر اجراى‏ نسخه نوليبرال امپرياليستى‏ آشكارتر ساخته است. امرى‏ كه با پايمال ساختن حقوق و آزادى‏هاى‏ دمكراتيك و قانونى‏ توسط اين نيروها، همخوانى‏ كامل دارد.

اعمال شيوه‏هاى‏ ديكتاتورى‏ در داخل كه روزانه به انفراد بيش‏تر قشرهاى‏ بينابينى‏ انجاميده، همزمان است با تاكتيك‏هايى‏ در سياست خارجى‏ كه آن‏ها نيز رنگ مى‏بازند. اين تاكتيك‏ها نيز داراى‏ خصلتى‏ صورى‏ بوده و هيچ رابطه‏اى‏ با يك مقاومت جدى‏ عليه نسخه نوليبرال امپرياليستى‏ دارا نيستند. اگر تا چندى‏ پيش حمله در نطق‏ها به اسرائيل و خواستار محو آن شدن با پرخاش متقابل امپرياليست‏ها روبرو مى‏شد، اكنون كه محافل امپرياليستى‏ در پس پرده به توافق‏هاى‏ پيشرفته‏اى‏ با بخش عمده سرمايه‏دارى‏ حاكم در جمهورى‏ اسلامى‏ نزديك و يا حتى‏ نائل شده‏اند، حتى‏ ديگر وزارت خارجه اسرائيل نيز به پرخاشگويى‏هاى‏ رئيس جمهور اسلامى‏ عليه كشورش در سخنرانى‏ در بندر عباس در روزهاى‏ گذشته (اسفند ١٣٨٦) وقعى‏ نمى‏گذارد و از آن صحبت مى‏كند كه «سخنان احمدى‏نژاد كم‏ارزش‏تر از آن هستند كه بايد در برابر آن واكنشى‏ نشان داده شود.»

به عبارت ديگر صرفنظر از خصلت ارتجاعى‏ و ديكتاتورى‏ خشن اعمال شده توسط قشرهاى‏ بينابينى‏ در حاكميت عليه مردم و نقض حقوق قانونى‏ و دمكراتيك آنان، كه بايد در جاى‏ خود مورد تجزيه وتحليل قرار گرفته و با آن برخورد بعمل آيد، در بى‏ثمرى‏ چنين سياستى‏ براى‏ تجهيز مقاومت مردم در برابر سياست امپرياليستى‏ نيز ترديدى‏ روانيست. چنين سياست به‏اصطلاح “مقاومت” در برابر فشار امپرياليسم، سياستى‏ غيرجدى‏ و در بهترين حالت و به قول لنين «نشان ناپختگى‏ امير افغانى‏» است. بايد در برابر اين سياست نادرست، مضر و براى‏ استقلال كشور مهلك، سياست ملى‏ و دمكراتيك جنبش استقلال‏طلبانه و آزاديخواهانه‏اى‏ را مطرح ساخت، كه حزب توده ايران آن را در شعار “جبهه ضدديكتاتورى‏ و ضدامپرياليستى‏” در سال‏هاى‏ پيش از انقلاب نيز مطرح كرده بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *