سخن روز شماره: ۲۲ (۲۵ اردیبهشت ۱٣۹۷ )
در اعلاميه كميته ي مركزي حزب توده ايران (٢١ ارديبهشت ١٣٩٧) هوشمندانه به خطر كشانده شدن پاي ايران به يك جنگ فرسايشيِ ديگر اشاره مي شود و با نتيجه گيري از آن، هشدار داده مي شود كه «حزب توده ايران بر اين باور است كه به هر صورتِ ممكن بايد با اتخاذ سياستي دقيق و سنجيده از دام جنگ افروزي ترامپ- نتانياهو گريخت و آن را بي ثمر گذاشت. ..».
از اين رو اعلاميه با توجه به توطئه هاي امپرياليسم و «سرنوشت دردناك كشورهاي منطقه مانند يمن، ليبي، عراق و سوريه ..»، خواستار «دفاع از صلح» و تبديل اين شعار « به شعاري محوري در متن جامعه» مي گردد. بايد مبارزه براي صلح را به اهرم جلب «مردم به مبارزه ي مشترك زير شعار صلح وعدالت» و عليه «هر نوع بهانه جويي و لاف زني ماجراجويانة ..» نيروهاي ارتجاعي در داخل و خارج از كشور بدل ساخت كه «يكي از شيوه هاي بر پا داشتن پايه هاي نظري و تحكيم و تقويت ديدگاه هاي نيروهاي راستگراي افراطي است».
بر اين پايه است كه خواست خروج نيروهاي ايراني از سوريه مستدل و گامي در جهت حفظ منافع ملي ايران است.
خروج نيروهاي ايراني از سوريه و اعلام رسمي آن از اين رو گامي درست است، زيرا موفقيت هاي دولت سوريه براي به عقب راندن دشمنان استقلال و تماميت ارضي و حق حاكميت ملي اين كشور با موفقيت هاي چشمگير همراه بوده است. موفقيتي كه با كمك هاي درخواست شده از روسيه و ديگر نيروهاي دوست به دست آمده است.
خروج نيروهاي نظامي ايراني از سوريه، به معناي نفي امكان كمك رساني به دولت و ملت اين كشور براي تحكيم حق حاكميت خود و آزاد سازي بخش هاي هنوز زير سلطه ي بيگانه نيست. اين دفاع بايد علني وشفاف و در مرحله ي كنوني عمدتاً سياسي باشد.
خروج نيروهاي نظامي ايراني از سوريه همچنين به معناي نفي ضرورت كمك رساني نظامي به اين كشور در آينده در صورت تقاضاي دولت منتخب آن نيست. درخواست براي برخورداري از اين دفاع حق قانوني دولت سوريه بر پايه منشور سازمان ملل و رساندن كمك به آن حق قانوني هر كشور دوست، ازجمله ايران است. اين مبارزه اي قانوني براي دفاع از حق حاكميت ملي كشورها است كه بخش جدايي ناپذيري را در نبرد ضد امپرياليستي تشكيل مي دهد
رژيم ديكتاتوري ولايي با سياست ماجراجويانه ي خود در منطقه هدف ديگري را دنبال مي كند. صدور”اسلام سياسي” كه پيام آن ايجاد نفاق مذهبي ميان مردم ميهن ما و كشورهاي ديگر است، هدف نيروهاي راست ارتجاعي براي اِعمال سركوب داخلي مردم ايران و پا قرص كردن جايگاه خود در كشورها منطقه است. اين سياست نه تنها سرشتي ضد امپرياليستي دارا نيست، كه برعكس، در هم خواني با سياست امپرياليستي است براي دامن زدن به “اختلاف” ها مذهبي و ملي در كشورهاي متفاوت.
“مدل تفرقه انداز و حكومت كن” كه ابزار برقراري سلطه ي استعمارگران در طول تاريخ است، “مدلي”است كه حاكميت نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي در ايرانِ جمهوري اسلامي در داخل و خارج از كشور دنبال مي كند.
با توجه به اين وجه ضد مردمي و ضد مليِ سياست حاكميت جمهوري اسلامي در ايران است كه حزب توده ايران در ادامه اعلاميه پيش گفته با اشاره به تشديد نابساماني در «اقتصاد كشور و زندگي و معيشت مردم كشورمان» كه با ادامه سياست ماجراجويانه ي رژيم ديكتاتوري با «دشواري فزاينده روبرو خواهد شد» و پيامدهاي آن «ضربه اي جدي به جنبش مردمي براي رهايي از زنجيرهاي استبداد خواهد بود»، از «همةنيروهاي ترقي خواه و آزادي خواه ايران و منطقه» خواستار تحقق بخشيدن به «وظيفه .. و تلاش مشترك وهماهنگ براي چلوگيري از وقوع فاجعة جنگي تازه در منطقه خاورميانه و ايران» مي گردد.
بايد دفاع از صلح و جلوگيري از وقوع هر نوع مناقشة نظامي را در هماهنگي با مبارزه براي پاسخ دادنبه خواست هاي مبرم مردم جان به لب رسيده به اهرم تغييرات انقلابي در ايران بدل نمود!
٢٤ ارديبهشت ١٣٩٧ – ١٤ مه ٢٠١٨
تنگایی به غایت دشوار
ضمن تایید کلام رفیق فرهاد، باید گفت که جمهوری اسلامی، اما، دو هدف دیگر را غیر از صدور انقلاب اسلامی یا “اسلام سیاسی” در دو سطح بین الملل و ملی دنبال می کند:
۱) به مردم کشورهای فقیر آسیایی و آفریقایی، که هم در دروان استعمار قدیم و استعمار جدید به شدت از نابرابری و بی عدالتی های درون کشور خود رنج های بس فراوان برده اند، القا کند یا بقبولاند که نظام اسلامی ایران حکومتی ضدامپریالیستی و سرمایه داری است تا در پس این هدف پی خیالبافی های سیاسی و اقتصادی هرگز دست نیافتنی اش برود.
۲) هدف دیگر، استفاده ابزاری از دشمن چه فرضی و و چه واقعی بیرون مرزهای ایران (مثلا داعش در عراق و سوریه) است تا بتواند همچون زمان جنگ ایران و عراق هر نوع نیروی سیاسی مترقی یا حرکت سیاسی را به معنای واقعی سرکوب و نابود کند، “جنگ (ی که برای شروع مثلا برای ترکیه امروز در خاک سوریه به بهانه نابودی تروریست های کرد و یا ادامه مانند ایران در جنگ با عراق) که بزرگترین نعمت الهی است”، بهانه ای که آنها به درستی از معلمان (اربابان) بزرگ خود آموخته اند که برای سرکوب یا خفه کردن اعتراضات به حق مردم در برابر پیامدهای اسفناک سیاستگذاری های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی شان ترفندی کمیاب است، بهانه ای که آمریکا و دست نشانده های او همیشه برای “تامین امنیت و جان مردم” کشور خود و همین بهانه برای جمهوری اسلامی برای ماندن در سوریه (از ۷ سال گذشته تا؟) برای جلوگیری داعش در تهران خود را مشغول جنگ می کنند. (لازم به یادآوری است همان طور که رفیق فرهاد گفت حضور هر کشوری در خاک دیگری با اجازه قانونی کشور مقصد قابل دفاع است).
سوال بزرگ در این شرایط بسیار بغرنج و متشنج منطقه آیا ایران پایش را از خاک عراق و… بیرون خواهد کشید که هدف اصلی خروج ترامپ از برجام همین بوده است؟
پاسخ: حکومت ولایی ایران نه می تواند و نه می خواهد دست به چنین حماقت بزرگی بزند چرا که دوام عمر او تا به امروز و آینده همین بوده که همیشه دشمنی را بر سر مردم ایران علم کند تا مانع به قدرت رسیدن هر نوع حکومتی دمکراتیک در ایران باشد، وگرنه گورش را با دست خودش (در واقع به دست مردم لب به جان رسیده ایران) در خاک خودش خواهد کند، مگر.
مگر این که وقتی یقین کند نیرو(های) خارجی صد در صد قصد گرفتن جانش (نابودی حکومت اش) را همچون دوران تحریم های شدید گذشته گرفته اند، که این روزها هر روز شاهد عقب کشیدن یک غول اقتصادی خارجی از بازار “بی نظیر” اقتصادی ایران پا پس می کشد، یعنی همین الان شروع شده است، آنگاه دست به دامان یکی از قوانین نجات بخش الهی و آسمانی به نام “تقیه” (تو بخوان نوشیدن جام زهر یا نرمش قهرمانانه) می شود. اگر این بار هم تقیه نکند، جنگ قریب به یقین رخ خواهد داد.
در صورت چنین رخدادی، آیا کسی یا نیرویی سیاسی ای هست که نخواهد در کنار همین رژیم منفور و ارتجاعی نایستاد و با دشمن برای “حفظ” (چه حفظی؟) خاک و ناموس خود نجنگید؟ آن روز همه ما در تنگایی به غایت دشوار برای تصمیمگیری درست قرار می گیریم و این تنگا کثافات درون بسیاری از نیروهای سیاسی موجود را بیرون خواهد ریخت و وطن دوست و دشمن پرست را برای ما نمایان خواهد کرد.
با سپاس از رفیق احسان برای احساس مسئولیت و شرکت در گفتگو میان توده ای ها.
رفیق عزیز!
میهن دوستی شما قابل تحسین است.
توده ای ها باید در واکاوی پدیده های پیچیده محتاط عمل کنند تا تقلیل گرایانه پدیده ها را به گزینش میان “بد” و “بدتر” تقلیل ندهند.
پدیده پیچیده ای که شما از آن سخن می گویید چیز تازه ای در تاریخ جنبش کارگری نیست.
در سال ۱۹۱۴ در آغاز جنگ جهانی اول رژیم تزاری با عوام فریبی بسیار خواست که جنگ بین خود و دیگر نیروهای امپریالیستی اروپا را جنگ میان خلق و نیروهای متجاوز بخواند تا فرزندان زحمتکشان را برای تامین منافع طبقه های فوقانی قربانی کند.
بسیاری از سوسیال دموکرات های اروپا هم در این زمان همراه با دولت های امپریالیستی خود به تشویق شرکت در جنگ پرداختند و آنرا میهنی خواندند.
در میان تنها لنین و دوستانش مانند مارکسیستهای واقعی به واکاوی شرایط اقتصادی و طبقاتی ان زمان اروپا پرداختند و به این نتیجه رسیده اند که این جنگ ربطی به خلق ندارد. و لنین رهنمود داد که سربازان زحمتکشان تفنگ های خود را به سمت تزار برگردانند. هر چند که بورژوازی و برخی از سوسیال دموکرات ها لنین را به خیانت به میهن متهم کرده بودند ولی این لنین بود که از تاریخ جنگ روسپید بیرون آمد.
مسلم است که بازگویی کوتاه از تاریخ جنگ جهانی اول تنها نمونه ای برای نشان دادن پدیده های پیچیده است.
احساس می کنم که به این موضوع باید بیشتر پرداخته شود. به ان برخواهم گشت.
دستتان را به گرمی می فشارم
سیامک
رفیق سیامک عزیز،
سپاس فراوان از واکنش سریع شما به واکنش من به نوشته ی رفیق فرهاد.
هرگز قصدم انتخاب بین بد (حکومت ولایی ایران) و بدتر (امپریالیسم آمریکا) مانند آنچه که ما شاهد انتخاب مردم ایران بین بد (اعتدال گرایان یا اصلاح طلبان حکومتی) و بدتر (اصول گرایان یا تندروها) در زمان انتخابات ریاست جمهوری ایران هستیم، نبوده و نیست.
چیزی که پیروز جنگ (امپریالیسم) برای مردم ما خواهد آورد بسیار حائز اهمیت است. بهترین راه همانی است که حزب در “نامه مردم” اخیر گفته است: با تمام توان باید تلاش کرد، جلوی این جنگ گرفته شود. وگرنه دور باطلی را شاهد خواهیم بود، که تغییر شرایط امروز به مراتب شاید آسان تر از تغییر شرایط فردای ایران باشد.
فکر نکنم بتوان درگیر شدن برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه در جنگ جهانی را بتوان با جنگ احتمالی بین ایران و امریکا و کشورهای ارتجاعی منطقه را قیاس کرد و گفت این “جنگ ربطی به خلق ندارد”. اینجا نمی توان از انتخاب بین بد و بدتر صحبت کرد.
در ضمن باید اعتراف کنم که پاراگراف پایانی واکنش اولم تند و هیجانی بوده است و منطق بر تک تک کلمات مشاهده نمی شود.
امیدوارم نظرات رفقای دیگر توده ای در این باره همه ما را راهنمایی کند تا در روز احتمالی موعود بهترین تصمیم را بگیریم.
دست تان را به کرمی می فشارم
جنگ پیچیده سوریه
روسیه به عنوان اولین و ایران دومین و قطر سومین دارنده منابع گاز جهان هستند . هر سه این کشور در جنگ سوریه با عناوین و اشکال متفاوت ولی با محتوای منافع گازی درگیر هستند . شرکت توتال با قطر در منبع گازی گنبد شمالی برای تولید و از آن مهمتر توزیع مشارکت دارد . این منبع عظیم با منبع پارس جنوبی ایران در یک مخزن مشترک است . منافع گازی روسیه و چین با منافع گازی ایران در تضاد است در شرایطی که هیچ راهی برای صادرات گاز جز همکاری با شرکتهای “امپریالیستی” وجود ندارد منافع ملی حکم میکند که ایران با شرکت های “امپریالیستی ” توتال یا BP مشارکت کند نه تنها برای تولید که ممکن است توسظ خودشان یا با کمک چینی ها یا دیگران انجام گیرد بلکه برای توزیع در بازار اروپا که توتال و BP توانایی عظیمی دارند . (همکاری که شوروی در سالهای 70 میلادی با شرکتهای “امپریالیستی” آلمان برای صدور گازشان به اروپا کردند چرا ما نکنیم ) فراموش نکنیم که هم اکنون نیز یکی از مقامات مهم سابق آلمان در هیئت مدیره یکی از شرکتهای تولید انرژی روسیه حضور دارد . منافع آلمان و بخشی از اروپا با منافع گازی روسیه گره خورده است . در مدیترانه در سواحل لبنان و اسرائیل و تا حدودی سواحل سوریه و مصر منابع نسبتا بزرگی از گاز بصورت مخازن جداگانه کشف شده است که روسیه تلاش دارد آنها را توسط گازپروم یا شرکتهای دیگر روسی به کنترل در آورد روسیه با استراتژیهای سیاسی و نظامی اجازه نمیدهد ایران یا قطر به این بازار اروپائی نزدیک شود مگر اینکه منافع روسیه بطور کامل تامین گردد مثلا کنسرسیومی از شرکتهای ایرانی – روسی – قطری که آنهم با منافع فرانسویها و آمریکانیها برخورد شدید دارد . از طرفی آمریکائیها در بخش ماسه ای و شل توانایی تولید نفت و گاز زیادی دارند ومیخواهند بازار اروپا را قبضه کنند و روسیه را از اروپا برانند . میبینیم که وجه مهم جنگ سوریه جنگ انرژی است . . صحنه خاورمیانه صحنه جنگ قدرتهای بزرگ و منطقه ای برای تصاحب بازارهاست و برای بدست آوردن آن به ملل خاورمیانه جنگ را تحمیل میکنند در حالیکه مردم خاورمیانه صلح و رفاه میخواهند . چین هم گاز خود را از روسیه تامین میکند و کمکی به ملل خاورمیانه در زمینه انرژی گازی نمیکند . ملل خاورمیانه باید از دخالت در کشورهای یکدیگر دوری کنند و منافع خود را بخصوص منافع انرژی خود را به همدیگر گره بزنند . چنین سیاستهایی باید در برنامه ملی- دموکراتیک لحاظ شود . در غیر اینصورت کشورهای منطقه اسیر منافع و برخوردهای ناسیونالیسم روس و امپریالسم اروپا و آمریکا شده و خورد خواهند. اضافه میگردد کمک ایران به سوریه هر شکلی چه قانونی چه غیر قانونی در هر نوع حکومتی در سوریه هدر دادن منابع است در حالیکه جنگ داخلی سوریه به علت سیاستهای نولیبرالی “حاکمیت ملی ” سوریه و در راس آن اسد و فشار ناشی ازاین سیاستها در درعا استارت خورد و دیگران نباید تاوان اشتباهات اسد را بدهند .
1964<สวัสดีShabanbigham$Azamgej£Akbarkal>2017
اینجاست که که نقش حزب در راهنمایی هواداران و اعضایش اهمیتی بسیار حیاتی پیدا می کند که در کنار هشدار احتمالی جنگ و تلاش همگان برای جلوگیری از وقوع آن، این را هم باید با تحلیل و بررسی موشکافانه و حساب شده بگوید که در صورت وقوع جنگ مردم چه واکنشی باید نشان دهند و وظیفه هوادارن و اعضای حزب در این شرایط چیست، همان طور که تکلیف مردم و هواداران و اعضایش را در قبال جنگ ایران و عراق دقیق روشن کرد: دفاع از سرزمین ایران. ولی به محض خارج کردن نیروهای عراقی از مرزهای ایران دستور توقف جنگ را داد که حکومت به خاطر نائل شدن به اهداف پلیدش آن را تا هشت سال ادامه داد.
دریغ ازمرگ نیست، دریغ از زندگیِ بی ثمر است. درد از مردن نیست، درد از زیستنِ مذلت بار است. ما هرگز تن به مذلت نسپردیم ، خوار نزیستیم، وقتی که دشمن به زندگانیِ شاد و ساده ما حسد برد و به شرفِ ما چشم دوخت، هرچند به شماره اندک بودیم و به نیرو کم، با ایمانی استوار به پا خاستیم. کشته دادیم اما زانو نزدیم. اسیرمان گرفتند ، به بردگیمان فروختند اما نه اسیرانِ ما و نه برده های ما، هرگز، هیچکدام شرفِ وطن و زیستنِ سرافراز را از یاد نبردند.
ما جنگ نمی خواستیم، اما آنروز که دیدیم دشمن حریص و گستاخ است، گاوآهن مان را در کوره نهادیم و بر آن دمیدیم، سرخش کردیم، راستش کردیم، تیزش کردیم، شمشیرش کردیم. ما جنگ طلب نبودیم. درزندگیِ مستقلِ خود، درشهر وروستای خود با هم می کاشتیم، آوازمی خواندیم، بذرمی افشاندیم، پای می کوبیدیم، خرمن می کردیم ، شادمانه با هم می نشستیم و با هم می خوردیم.
غمِ مان مالِ همه بود ، شادیِ مان مالِ همه بود. غمِ مان را با هم قسمت می کردیم تا سبک گردد، شادیِ مان را با هم قسمت می کردیم تا از آنِ همه باشد. دشمن به وطنِ ما، به شرفِ ما چشمِ طمع دوخت. بر ما بود که چشمانش را از کاسه درآوریم. توانستیم یا نه؟ خواهیم توانست یا نه؟ کوچک است این، بی اهمیت است این. مهم، تن در ندادن به مذلت است ، سر فرو نیاوردن پیشِ دشمن است ، تسلیم نشدن به دشمن است….
نقل از ترجمه فارسی کتاب رمان “بابک” (شمشیرِ آخته)
اثر: جلال برگشاد(نویسنده آذربایجان)
هر جمله ی متن بالا می تواند ملتی هر چند کوچک و ضعیف را در برابر دشمن قدرتمند گستاخ و بی شرم بشوراند و به عقب براند.
تک تک واژگان این متن را کاش بتوان در اعماق جسم و روان تک تک خلق های زحمتکش ایران و جهان کاشت تا دشمن فرورفته در اعماق کثافت اقتصاد مالی و نظامی را برای همیشه از روی زمین برچینند.
شرکت فعال رفقای عزیز در بحث درباره ی وظیفه حزب توده ایران و همه ی توده ای ها در هر کجا که هستند و علیه امپریالیسم و تجاوز پوشیده و خطر تجاوز علنی آن می رزمند، نشانی از حساسیت مساله و احساس ضرورت بررسی همه جانبه ی آن دارد. متاسفانه اکنون دست و بالم کمی بسته است. به طور مجزا به آن خواهم پرداخت.
در این سطور کوتاه مایلم نظرم را درباره ی اسلوب تجزیه و تحلیل ابراز کنم که به نظر من توجه به آن کمک برای درک همه ی سویه های مساله می کند، در عین حال که جایگاه هر سویه را در هدف و وظیفه ی اصلی نیز شفاف می سازد.
بی تردید وظیفه ی عمده و اصلی حزب طبقه کارگر همه ی توده ای ها تدارک همه جانبه ی رایط گذار از دیکتاتوری است که عنصر اصلی وابستگی روزافزون نواستعماری میهن ما به اقتصاد امپریالیستی است. روندی که به نوبه خود زمینه تشدید خطر خارجی را تشکیل می دهد. اشاره ی رفیق رضا پ به اوضاع سوریه در این زمینه نمونه وار است، همان طور که لیبی هم.
حاکمیت رژیم دیکتاتوری این خطر را تشخیص نمی دهد. پافشاری آن به ادامه سیاست اقتصادی دیکته شده، شلاق زدن کارگران که برای خواست دریافت دستمزد عقب افتاده خود میرزمند تا نان بخور و نمیر برای خود و خانواده ی خود تامین کنند، زجرکش کردن زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا و نمونه های دیگر نشان تشخیص ندادن خطر خارجی است که روی دیگر ادامه سیاست نئولیبرال است. خشونت برخورد منفی به خواست سیاست اقتصاد ملی- مردمی با جهت گیری ضد امپریالیستی نمونه ی دیگری در این زمینه است و..
لذا باید و می توان حاکمیت دیکتاتوری را به عنصر انتقال و تشدید خطر خارجی ارزیابی نمود. هشیاری ضرور مداوم نسبت به خطر خارجی، باید و می تواند تنها در تجهیز توده های زحمتکش و نیروهای مردمی در لایه های دیگر به منظور گذار از دیکتاتوری تکمیل شده و به ثمر رسانده شود.
بر این پایه است که باید هنگامی بررسی جنبه های مختلف سیاست خارجی ایران در ارتباط با رقبای احتمالی و یا متحدان مرحله و یا سیاست کشورهایی که می توانند برای منافع خود در صف مبارزه ی طبقاتی و ضد امپریالیستی در جهان قرار داشته باشند، این سویه های نبرد طبقاتی و ضد امپریالیستی را در جهان از مد نظر دور نداشت. برای نمونه، دفاع از تمامیت ارضی سوریه در حال حاضر، صرفنظر از اشتباه های دولت آن در برخورد با مردم و خلق ها ساکن سوریه وغیره، اکنون از سویه یک نبرد طبقاتی و ضد امپریالیستی نیز برخوردار است که نباید فراموش و یا هنگام تصمیم گیری از مد نظر دور بماند.
28 اردیبهشت 1397
اولین سخنرانی واظهاراتِ مهمِ مایک پمپئو- در مقام وزیرخارجه آمریکا که دیروز در heritage fundation (اندیشکده بنیاد هریتیج) منتشر شد و متاسفانه تا این لحظه در سایت حزب توده ایران و دیگر سایت ها و نشریات هوادار حزب انعکاسی نداشته، نمایشِ عریانِ قدرت بود و نه دیپلماسی و مدارا که در شان مردم بزرگ آمریکاست.
تهدید به اعمالِ شدیدترین تحریم های تاریخ و فشارِ بی سابقه علیه ایران با طرح 12 خواسته مداخله جویانه امپریالیستی، با واکنش تند رسانه های اروپایی و حتی آمریکایی مواجه شده است. مطالعه گزارش خلاصه شده از اظهارات رهبر دستگاه دیپلماسی آمریکا در سایت “رادیوفردا” با لینک زیر را به رفقا توصیه میکنم:
https://www.radiofarda.com/a/f4_pompeo_lashes_iran_sanctions_tough_history/29240365.html