امروزدرایران بواسطه سرکوب واختناق وانحرافات عدیده سیاسی درمحافل کارگری اتحادیههای مستقل واقعی کارگری وتوده ای پا نگرفته است واین ضعف طبقه کارگراست. ازاین رو نخستین عرصه مبارزه امیدبخش برای طبقه کارگر پیکار برای ایجاد چنین تشکلی است. ذاتا، اتحادیه کارگری سازمانی است که در آن کارگران به عنوان یک طبقه بر اساس اتحاد وهمبستگی متحد میشوند تا درشرایط مشخص مبارزه طبقاتی به ایجاد یک وزنه در برابر طبقات مالک وسایل تولید اقدام ورزد و موفق به کسب مطالبات خویش شوند. براین اساس، طبقه کارگر نه تنها از خود در برابر حملات مداوم سرمایهداران دفاع میکند، بلکه حملات مستقیمی را نیز علیه طبقه سرمایهدار انجام میدهد و برای تحقق حقوق عمومی و بهبود ابتداییترین شرایط کار و معیشت مانند دستمزد، ساعات کار، قرارداد مستمر و دائمی، ایمنی کار، مرخصی، لغو قراردادهای پیمانی موقت و مبارزه برای کسب حقوق عمومی خویش تلاش میکند. اتحادیههای کارگری برخاسته از نیازهای عینی طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی هستند که پایهایترین سطح سازماندهی کارگری با تکیه به نیرو و درک خود را نمایندگی میکنند.
اتحادیههای کارگری دارای سابقه به مراتب طولانیتری از مبارزه حزبی طبقه کارگر میباشند، زیرا کسب روزمره آگاهی اقتصادی به مراتب سهلتر از آگاهی سیاسی در طیف طبقه کارگر است، زیرا مدتها وقت لازم بود و هست تا طبقه کارگر نه تنها به مبارزه مستقل اقتصادی خود دست زند، بلکه از نظر سیاسی به نقش خود به عنوان چرخ پنجم سیاست بورژوازی پایان داده به عنوان تشکیلات مستقل سیاسی کارگری که دارای اهداف سیاسی و طبقاتی است به میدان آید. به این جهت از همان بدو پیدایش اتحادیههای کارگری این تفاوت دیالکتیکی در دوعرصه مبارزه طبقه کارگر مشهود بود و نمیشد آنها را در یک دیگ ریخت و هم زد وتمایز و سطوح متفاوت فعالیت آن را مخدوش نمود.
چرا کار در اتحادیه ها ضروری است؟
کارتودهای یکی از مهمترین زمینههای فعالیت یک انقلابی است. زیرا این مبارزه عملی سنگ محکی است برای اینکه دانسته شود چقدر جهانبینی وعملکرد سیاسی فرد آگاه، به واقعیت عینی زندگی طبقه کارگر نزدیک است. این شرکت در مبارزه واقعی طبقه کارگر، فرد آگاه و کمونیست را از ذهنیگری و انقلابینمائی کاذب دور میکند و وی را بر روی زمین واقعیت باقی خواهد گذارد. کار تودهای همچنین پایه واساس لازم برای هر تحول انقلابی را تشکیل میدهد. بدون حمایت بیقید وشرط بخش بزرگی از مردم و بدون همدردی – یا حداقل بیطرفی خیرخواهانه – بقیه تودهها، هیچ شورش انقلابی نمیتواند به یک دولت پایدار که بعدا نیز بتواند دوام آورد تبدیل شود. انقلابیون برای به دست آوردن این حمایت و همدردی از سوی عموم مردم – به ویژه طبقه کارگر – باید جهانبینی خود را به طور فعال به تودههای کارگر منتقل کنند و اعتبار آن جهانبینی را در زندگی روزمره تودههای کارگر نشان دهند. انقلابیون باید درجایی که تودهها هستند – اما بالاتر از همه جایی که طبقه کارگر است، کار کنند. هرکسی که میخواهد در میان تودهها طبقه کارگرکار کند، نباید از کار دراتحادیه دوری کند. ضروری بودن اتحادیه های کارگری برای مبارزه انقلابی، حتی بیشتر به موقعیت واقعی آنها در طبقه کارگر مشروط است تا در خود جوهر پرولتاریایی آنها. ولی شنا کردن مانند ماهی در دریا به مفهوم این نیست که اتحادیه کارگری همان حزب طبقه کارگر است و باید وظایف حزبی را به عهده گیرد. مبارزه در اتحادیه کارگری برای تحقق حقوق کارگران در مقابل سرمایهداران، دادن تجربه و آگاهی به آنها، بالا بردن سطح دانش و آگاهی طبقاتی آنها در عمل، تقویت اعتماد به خود، اعتقاد به نیروی صنفی و قدرت آن، تقویت درک دموکراتیک و ایجاد زمینه مادی اجتماعی تحول در مجموعه جامعه است.
لنین میگفت: «کار نکردن در اتحادیههای کارگری ارتجاعی به معنای سپردن تودههای توسعهنیافته یا عقبمانده کارگران به نفوذ رهبران ارتجاعی، عوامل بورژوازی، اشرافیت کارگری یا کارگران بورژوا است». (لنین – رادیکالیسم چپ-1920).
در مورد اهمیت اتحادیههای مستقل کارگری ونقش اجتماعی آنها میشود صفحات فراوانی را سیاه کرد ولی این سخنان که تجربه روشن کلیه مبارزات کارگری در سراسرجهان است الزاما با واقعیت مشخص موجود در جامعه ما همخوانی ندارد. در ایران طبقه کارگر از حق دارا بودن اتحادیه مستقل کارگری محروم است و این است که در درجه نخست باید برای به رسمیت شناساندن این حق طبیعی خود، که زمینه اجتماعی دارد و حتما مورد تائید اکثریت قریب به اتفاق طبقه کارگر قرار خواهد گرفت، مبارزه کند. وقتی طبقه کارگر در عرصه مبارزه صنفی به تقویت ظرفیتهای لازم دست پیدا کرد آنوقت کارگران ازامکانات آموزشی، دانشگاهی کارگری، صندوق دائمی اعتصاب، حمایت حقوقی وکلای برجسته کارگری، فعالیت مطبوعاتی، حمایت روشنفکران، دانشگاهیان، فرهیختگان و بسیاری مسایل دیگر برخوردار میگردند. برای دستیابی به حقوق کارگری فوقالذکر در ایران باید مبارزه کرد.
سنگ نخستی که در پیش پای مبارزات کارگری ایران وجود دارد نبود اتحادیه مستقل کارگری است که وظیفهاش در درجه اول تلاش برای بهبود وضعیت زندگی کارگران و در یک کلام بهبود شرایط استثمار است و نه نابودی استثمار. عدهای چپ کارگر زده خردهبورژوای ذهنیگرا وجود دارند که به نیروی طبقه کارگر و تودهها اعتقادی ندارند و فکر میکنند هر چه شعارهای چربتر وافراطیتر طرح کنند، انقلابیترند!؟. آنها هواداران تئوری «انقلاب یکروزه» هستند و این بیاعتمادی به توده مردم و این عدم درک و فهم خود را که مبارزه مردم در روندی طولانی باید رشد و قوام بیابد تا نه تنها در عرصه اقتصادی بلکه در عرصه سیاسی نیز منجر به جذب کارگران در حزب مستقل خودشان شود، به فضیلت بدل کرده ومرتب در بین طبقه کارگر به تبلیغات گمراهکننده مشغولند و میخواهند هر اعتصاب موجه و عادلانهای را به «انقلاب اجتماعی» بدل کنند. این نابخردان چپنما نمیفهند که سرانجام هراعتصابی سازش با کارفرماست و نه استقرار دیکتاتوری پرولتاریا.
جریانهائی که در جنبش کارگری به خرابکاری مشغولند ووحدت و یکپارچگی آنها را برهم میزنند قادر نیستند بفهمند که مبارزه اجتماعی سطوح گوناگون فعالیت را داراست وبر اساس شناخت این واقعیات باید مردم را در تشکلهای گوناگون متشکل کرد و منافع قشر و طبقه آنها را مد نظر قرار داد. مبارزه طبقه کارگر در اتحادیههای کارگری مبارزه در عرصه اقتصادی است. طبیعتا کارگران نیز از عمومیترین خواستها و مطالبات مردمی دفاع میکنند، زیرا مطالبات خاص آنها نیز جدا از مطالبات عمومی مردم نخواهد بود. ولی همین نوع حمایت نیز ماهیت اتحادیه کارگری را به حزب سیاسی تغییر نمیدهد. مبارزه طبقه کارگر بر ضد تحریمهای ضدبشری ایران یک مبارزه دموکراتیک عمومی است که مغایر مطالبات صنفی طبقه کارگر نیست در حالی که مصادره کارخانه و اداره آن که شکستش از همان آغاز کار روش است و یا این که به جای خواست تاسیس سندیکای مستقل صنفی کارگری گروههای افراطی شورائی برای کسب قدرت سیاسی برگزینیم خواستهای انحرافی و مخرب هستند که فقط به تشکل طبقه کارگر صدمه زده و حتی مورد تائید عوامل رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی که در پی برهم زدن صف واحد طبقه کارگر هستند، میباشند.
نکته مهم دیگراینکه اتحادیه مستقل کارگری درایران را نمیشودبراساس تعلقات قومی ومذهبی شکل داد. ناسیونالشونیستهای قومی درایران خواهان آن هستند که اتحادیههای کارگری براساس قومیت به وجود آیند که هدفشان درعمل از بین بردن وحدت عمل کارگران وایجاد تفرقه در میان آنها است. طبیعتا این خواستها اگر مشکوک نباشند عمیقا ارتجاعی و ضدکارگریاند و باید با آنها همانگونه که با خواستهای «چپ»روانهای نظیر ایجاد شوراهای کارگری که به مد روز تبدیل شده است و به جای اتحادیههای کارگری مطرح میشود مبارزه کرد. کارگران ایران باید برای تاسیس اتحادیه یکپارچه ومتحد صنفی مستقل کارگری مبارزه کنند که از مقبولیت عمومی برخوردار است.باید از این خواست طبقاتی و دموکراتیک که در خدمت دموکراتیزه کردن فضای سیاسی ایران است حمایت نمود وبه تقویت آن کمرهمت بست. همانطور که درفوق اشاره رفت درشرایط کنونی اتحادیه مستقل کارگری مناسب ترین ظرف تشکیلاتی برای تحقق مطالبات صنفی کارگران است. بدون چنین تشکیلاتی درمحل کار و آنهم بطورسراسری امکان تحقق مطالبات صنفی ضعیف است.
توفان(ارگان مرکزی حزب کارایران – شماره ۳۰۷مهر ماه۱۴۰۴)

دیدگاهتان را بنویسید