”بازگشت به ماركس“، مضمون ”ماترياليسم تاريخي“ را تحريف مي كند!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٥ / ٢٦ (٢٩ خرداد)

واژه راهنما: تئوريك. سياسي

”بازگشت به ماركس“ چه هدفي را دنبال مي كند؟ ماترياليسم تاريخي: شناختِ ”اقتصاد سياسي“ جامعه و نه تاريخ حوادث. ماترياليسم تاريخي و پرسشِ به سود كي؟

مقاله حاضر پيش تر در ”نويدنو“ انتشار يافت (٢٨ خرداد ٩٥، ١٧ ژوئن ٢٠١٦)

 

 

يك اطلاع: به دنبال حمله سيبري به توده اي ها در چند ماه پيش كه هنوز نيز هر ده دقيقه انجام مي شود، تنها نگارش توده اي ها بدون خط فاصل ميان ”توده اي“ و ”ها“ عمل مي كند: tudehiha توده اي ها.  در صورت لزوم بايد در آدرس هاي الكترونيكي مقاله هاي گذشته خط فاصل (–) (tudeh-iha) خذف شود تا دسترسي به مقاله ممكن گردد!

 

 

رفقاي گرامي هيئت تحريريه نويدنو، روزبخير!

در تاريخ ١٨ ماه مه ٢٠١٦ در نويدنو گفتگويي با رفيق گرامي احمد سپيداري انتشار يافت با عنوان ”ديويد هاروي در [برنامه ي] «به عبارت ديگرِ» بي بي سي“ (١). رفيق سپيداري در اين گفتگو نظرات خود را در ارتباط با مواضع پروفسور هاوري و در پاسخ به پرسش هاي ع. رخشان بيان مي كند. كوشش من براي دريافت پاسخ به پرسش در باره اين نكته كه ع. رخشان از جانب كدام موسسه يا نشريه پرسش هاي خود را مطرح مي سازد، و جستجوي شما براي پاسخ به اين پرسش تاكنون بي نتيجه مانده است.

 

”بازگشت به ماركس“ چه هدفي را دنبال مي كند؟

هدف موسسه تبليغاتي امپرياليسم انگلستان از مصاحبه با ديويد هاروي در لابلاي پرسش هاي ع. رخشان قابل شناخت است. ”بازگشت به ماركس“، ”بازخواني ماركس“ و انواع عنوان هاي ديگري كه براي كوشش به منظور جدا ساختن انديشه ماركسيستي از پراتيك اجتماعي در محافل ذينفع دستگاه هاي تبليغاتي امپرياليستي در جريان است. اين هدف را ”برنامه «به عبارت ديگر» در بي بي سي فارسي“ نيز دنبال مي كند كه در گفتگو با رفيق سپيداري نيز تجلي يافت.

رفيق سپيداري به درستي با افشايِ كوششِ راندن بحث در باره نظرات ماركس به سوي ”راست روي“، «به راست غلطيدن» (ص٦) در اين بحث ها پرداخته و برجسته مي سازد كه «اگر اندكي دقت كنيم، شعار ”بازگشت به ماركس“ … زير سوال بردن نه تنها احزاب كمونيست، بلكه كليه برداشت ها از چپ و نوعي بي اعتبار اعلام كردن آموزه هاي ماركس و ماركسيسم است. …» (ص ٤).

رفيق سپيداري همچنين در پاسخ به موضع انتساب «عقب ماندگي» به «كمونيست ها و به ويژه به حزب كمونيست روسيه [اتحاد شوروي])، ضمن اشاره به ناتواني در اتحاد شوروي براي اصلاحات ضروري اقتصادي كه مي توانست وظايف انقلاب علمي- فني را در اين كشور به ثمر برساند، به درستي به پرسويه تر بودن علل «آنچه كه به شكست انجاميد» اشاره مي كند و تحقيقات مشخص وسيع تري را ضروري مي داند (ص ٧).

رفيق سپيداري پديده «كيش شخصيت استالين» را نوعي «دين شدگي آيين كمونيستي» ارزيابي مي كند. نظري كه به درستي خطري را برجسته مي سازد كه پيامد نقض ”دموكراسي سوسياليستي“ است. به سخن ديگر، نقض آزادي بيان وعقيده انسان، بدون آن كه بايد نگران عواقب نظرات خود باشد. پديده «دين شدگي» كه به معناي تفويض حق ”سخن آخر“ به فرد است، بدون ترديد ريشه اصلي خطر نابودي دموكراسي به طور عام و از جمله دموكراسي سوسياليستي به طور خاص را در اتحاد شوروي تشكيل داد.

 

برداشت از علم ماترياليسم تاريخي نزد ديويد هاوري

آنچه كه اما نياز به توضيح بيش تر دارد، برداشت از علم ماترياليسم تاريخي نزد ديويد هاوري است كه به نوعي توسط رفيق سپيداري مورد تائيد قرار مي گيرد. نظر هاوري كه مصاحبه كننده رخشان مطرح مي سازد، چنين است: «بايد يك ماترياليست تاريخ شناس …، دوست دارم بگويم يك ماترياليست تاريخ شناس و جغرافيدان باشي».

به سخني ديگر، هاوري مضمون علم ماترياليست تاريخي را به «تاريخ شناسي» محدود مي سازد كه به معناي شناختن وقايع تاريخي، جنگ ها و پيروزي ها و غيره است كه در مدارس كشورهاي سرمايه داري تدريس مي شود.

اين در حالي است كه مضمون علم ماترياليسم تاريخي نزد بانيان سوسياليسم علمي، شناخت ”اقتصاد سياسي“ جامعه بشري در طول تاريخ است كه مبتني بر آن، وقايع تاريخي اتفاق افتاده اند. برداشت هاوري مضمون ماركسيستي را از علم ”ماترياليسم تاريخي“ تخليه كرده و آن را به ”تاريخ شناسي“ به معناي رديف كردن وقايع، مُثله مي كند. شيوه اي كه مضمون ”بازگشت به ماركس“ را برملا مي سازد كه انگيزه ي دستگاه هاي تبليغاتي امپرياليستي است براي به راه انداختن چنين بحث هايي در رسانه هاي در اختيار خود.

ع. رخشاني پاي اين بحث را به ”نويدنو“ نيز سرايت داده است. بديهي است كه با چنين برداشت هايي نمي توان «به سوسياليزم علمي غناي بيشتري بخشيد» كه رفيق سپيداري خواستار آن است (ص٨).

 

رفيق سپيداري خود به درستي به توجه ي ماركس بر روي شرايط جغرافيايي اشاره دارد. ماركس در ”شيوه توليد آسيايي“، نقش شرايط جغرفيايي و اقليمي را در ايجاد شدن شكل «ساختارها»ي حاكميت طبقاتي نشان مي دهد. به عبارت ديگر، نقش آن را به مثابه عامل و علتِ چگونگي پاگرفتن و پاقرص كردن ”روند صوري“ ايجاد شدن ”اشكال“ متفاوت در نظام برده داري و يا فئودالي در آسيا و اروپا نشان مي دهد. روندي كه در آن، نقش شرايط جغرافيايي، و نه تنها اين شرايط، موثرند.

فردريش انگلس نيز در نامه معروف خود به ژوزف بلوخ (٢١ سپتامبر ١٨٩٠) به اين نكته اشاره دارد و ازجمله مي نويسد: «… بخش اقتصادي جامعه، پايه و اساس زيربنا را تشكيل مي دهد، اما مسائل و عوامل متعددي از روبنا، بر اشكال سياسي نبرد طبقاتي و نتايج آن تاثير مي گذارد. …» (٢).

اقتصاددان ماركسيستِ آلماني گلدبرگ نيز در كتاب خود با عنوان ”استقلال جنوب“، شيوه توليد در كشورهاي آسيايي، افريقاييِ جنوب صحرا و آمريكاي مركزي- جنوبي را مورد بررسي قرار داده و نقش عامل اقليمي را در چگونگي شكل گيري شيوه توليد در اين سرزمين ها نشان مي دهد.

اما اين شرايط جغرافيايي، يا به قول انگلس «عوامل متعدد روبنايي»، از جمله «در فضاهاي شهري» كه رفيق سپيداري آن را «سپهر» مي نامد (ص ٩)، در مضمون ”اقتصاد سياسي“ نظام سرمايه داري در نيويورك يا تهران تغييري ايجاد نمي سازد كه بررسي آن را علم ”ماترياليسم تاريخي“ به عهده دارد. علم ماترياليسم تاريخي بررسي علت علّي پديدار شدن صورتبندي اقتصادي- اجتماعي متفاوت را در طول تاريخ در جوامع متفاوت به عهده دارد كه به قول ماركس و انگلس در ”مانيفست حزب كمونيست“، در «تاريخ نبرد طبقاتي» در جوامع مختلف  تظاهر مي كند!

 

البته همان طور كه رفيق سپيداري اشاره دارد، نبايد «خود را حق مطلق و ديگران را ”كفر“ مطلق تلقي كنيم» (ص ١٤)، اما بايد در ارزيابي از ”نو“، هميشه اسلوب شناخت ”ماترياليست تاريخي“ از پديده هاي ”نو“ را كه با پرسشِ «به سود كيست؟» عجين شده است، در نظرم گيريم و رابطه ديالكتيكي آن را با شرايط نبرد طبقاتي در جامعه مورد توجه قرار دهيم. تنها از اين طريق مي توان كليت هستي اجتماعي را به مثابه روندي با سه بُعد زماني شناخت و درك كرد:

«ماركسيسم عبارت است از انديشه ي شناخت تاريخي، هنگامي كه گذشته را مورد بررسي قرار مي دهد؛ انديشه آزاديبخش، هنگامي كه در باره آينده مي انديشد؛ و آن هنگام كه انديشه ي ماركسيستي براي درك وضع زمان حال مي انديشد، انديشه تشخيص وضع حال است. اين سه بعد زمانيِ شناخت از پديده ها، از يك پارچگي برخوردار است. از اين رو تشخيص وضع كنوني بدون آگاهي از گذشته و انديشيدن در باره آينده (كه بُعد ممكن يك حقيقت تاريخي را تشكيل مي دهد) ناممكن است.» (٣)

 

١-  نگاه شود به http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-850-95-60-950229.htm

٢- نگاه شود به ”جامعه مدني و آگاهي پسامدرنيستي“، ص ١٦ به بعد در www.tudehia.com

٣- – توماس مچر، ”ماركسيسم به مثابه تئوريِ بهم پيوستگي كليت“ در نشريه Aufhebung ، نشريه فلسفه ي ديالكتيكي، شماره ٢٠١٥/٧. مچر در رساله خود، نظر فيلسوف ديگر آلماني، هانس هينس هولس را در باره انديشه ديالكتيكي توضيح مي دهد كه هولس در اثرش ”طرح جهان و [تئوري] بازتاب“ ارايه مي كند. مچر در رساله خود ضمن توضيح بهم تنيدگي كليت واقعيت مورد نظر هولس، به آن اضافاتي در باره سه بُعد زماني واقعيت مي افزايد و تئوري را توسعه مي دهد. مطالعه هر دو اثر به علاقمندان توصيه مي شود.

2 Comments

  1. Siamak

    انتقاد بسیار بجا از اقای دیوید هاروی.

    تقلیل ماتریالیسم تاریخی به تاریخ شناسی یکی از اشتباهات بزرگ ایشان است. ماتریالیسم جغرافیایی ایشان هم همانطور که رفیق عاصمی بدرستی گوشزد کرد، چیزی بجز تحقق قوانین ماتریالیسم تاریخی با شکلهای کم و بیش گوناگون در شرایط اقلیمی مختلف و سازماندهى شهر نشينى كه خصلت اجتماعى كار انرا ضرورى كرده است ، نیست.

    هرچند که ایشان در چند دهه زحمات بسیاری برای “به روز” کردن مفاهیم ” کاپیتال” مارکس بخصوص در میان جوانان کشیده اند. ولی این ادعای ایشان که فروپاشی کشورهای سوسیالیستی بخاطر عدم درک درست کمونیستها از مارکس بوده است، همانطور که رفیق سپیداری گفته است، حرفی است ایده الیستی.
    ادعای ایشان مبنی بر اینکه که تنها ایشان مفاهیم ماركسيستى را بدرستی فهمیده اند بیشتر به یک بیماری خودبزرگ بینی شباهت دارد تا نتایج یک محقق علمی.

    امیدوارم که در اینده نزدیک بتوانم مقاله ای در باره کارهای ایشان بنویسم.

    با تشکر از رفیق عاصمی.

    سیامک

  2. Siamak

    رفیق بسیار عزیز فرهاد،

    با سلام بسیار و ارزوی سلامتی.
    و ابراز هزاران بار خسته نباشید.
    ایکاش یک دهم انرژی شما را رفقای پر مدعای جوان ما داشتند که بقول فیلسوفی به “رخوت فکری” شدیدی دچارند.
    از جوابهای متین و مستدل شما به اظهار نظرها در باره مقاله “اسب تروا..” در “اخبار روز” بسیار خوشم امد.

    امیدوارم که مقاله ونزوئلا را در عرض هفته اینده برای شما بفرستم.

    دستتان را به گرمی میفشارم
    همیشه سالم و پرتوان قلم باشید

    سیامک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *