سخن روز شماره: ۶۳ (۱۳ شهریور ۱٣۹۷)
ابرازنظر نظرگیر رفیق عزیز احسان، تکانه ی پرباری است برای بحث سازنده و خلاق میان توده ای ها. از آن شادم و از رفیق احسان صمیمانه تشکر می کنم.
بی تردید حزب توده ایران تنها سازمان سیاسی در ایران است که با مصوبات ششمین کنگره ی خود جهت گیری راهبری را برای نبرد طبقاتی در ایران نشان داده است، و همان طور که رفیق عزیز احسان با نقل از برنامه حزب طبقه کارگر نشان داده است، راه خروج از دیکتاتوری حاکم را ترسیم نموده است.
دفاع مداوم توده ای ها از مصوبات ششمین کنگره ی حزب و تعریف مرحله انقلاب ملی- دمکراتیک برای فرازمندی اقتصادی- اجتماعی جامعه ایرانی و راه دستیابی به آن از طریق تلفیق و پیوند میان مبارزه ی دمکراتیک- اتحادی- صنفی و سیاسی نشان انجام وظیفه ای است که رفیق احسان برای هر توده ای بر روی آن انگشت می گذارد.
در ابرازنظر خود رفیق عزیز احسان به ثمرات این برنامه در بخش برپایی جبهه گسترده ی ضد دیکتاتوری اشاره دارد و سخنان قدیانی را به عنوان نمونه ای از موفقیت و درستی مصوبات حزب ذکر و برجسته می سازد.
این موفقیت حزب را باید در بخش برنامه ی اقتصادی نیز بازشناخت. اکنون که گروه های میهن دوست که خود را پیروان مطهری و بهشتی می دانند از قییل استاد فرشاد مومنی شرط فرازمندی و توسعه ی ایران را در کتاب ارزشمند خود با صلابت استدلال و توانمندی بیان توضیح می دهد، می توان به گوشه ای دیگر از درستی نظرات حزب توده ایران پی برد و آن را باز شناخت. استاد مومنی با دقت علمی در کتاب خود به اثبات می رساند که مبارزه برای رشد نسبی عدالت اجتماعی همزمان با تثبیت آزادی های فردی و اجتماعی از وحدتی جدایی ناپذیر برخوردار است. این موضع را حزب طبقه کارگر ایران در طول نبرد چندین دهه خود طرح و از آن دفاع نموده است.
بدین ترتیب توده ای ها با برنامه مصوبه ی ششمین کنگره ی حزب طبقه کارگر ایران در سال ۱۳۹۱ از اهرم پرتوانی برای دفاع از سیاست حزب توده ایران برخوردارند و همان طور که رفیق عزیز احسان و پیش تر نیز رفیق عزیز هاتف در نامه های رد و بدل شده می طلبد، باید با کار نظری و عملی به ترویج و روشنگری درباره ی برنامه مصوبه ششمین کنگره ی حزب توده ایران پرداخت. بی تردید صفحه ی توده ای ها یکی از فعال ترین نیروها در این صحنه است.
این وظیفه اما به این معنا نیست که نباید این پرسش را مطرح نمود که آیا نباید این برنامه به روز شود؟ با شرایط تغییر یافته در ایران و جهان انطباق داده شود؟
آیا دورنمای رشد اقتصادی در ایران با منشور حزب چپ ایران (فداییان خلق) که منشوری برای اتحاد با «جمهوری خواهان» است و کم و بیش دارای محتوای مشابه با بخش های اجتماعی مصوبه ششمین کنگره حزب توده ایران داراست، تامین خواهد شد؟ آیا مانع برقراری سلطه ی سرمایه مالی امپریالیستی و متحدان داخلی آن در ایران بر سرنوشت مردم و کشور خواهد شد؟
آیا رشد و توسعه ی اقتصادی ایران یز پایه روبنایی که در شرایط «دمکراتیک» حاکمیت سرمایه داری ممکن خواهد بود، می تواند جز بر پایه باقی ماندن در نظام اقتصاد سیاسی سرمایه داری عملی گردد که استاد فرشاد مومنی و نامه ی اخیر ۲۸ اقتصاددان به روحانی مطرح می سازند؟
آیا شرایط فرازمندی اقتصادی- اجتماعی ایران تنها با مضمون «اقتصاد ارزش افزا» در ابعاد ضروری تعریف شده است؟
آیا پایان بخشیدن به اقتصاد سیاسی دیکته شده توسط سازمان های مالی امپریالیستی، که برنامه مصوبه ششمین کنگره ی حزب توده ایران خواستار آن است، در شرایط ادامه ی نظام سرمایه داری ممکن است؟
آیا پایان بخشیدن بی چون و چرا به سیاست خصوصی سازی و آزاد سازی اقتصادی که زحمتکشان ایران در مبارزه ی روزانه خود طلب می کنند، با حفظ روبنای تعریف شده تحت عنوان «دمکراسی» عملی خواهد شد؟
و یا شرط تحقق یافتن آن، گذار از صورتبندی اقتصادی- اجتماعی سرمایه داری نیست؟ گذار به سمت گیری سوسیالیستی نیست که حزب توده ایران خواستار آن است؟
مضمون اقتصاد سیاسی در دوران پس از دیکتاتوری، مضمون اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دمکراتیک فرازمندی جامعه است که وظیفه ی تعریف آن را حزب توده ایران، حزب طبقه ی کارگر ایران به عهده دارد تا از این طریق هویت خود را برای توده های زحمت و دیگر متحدان قابل شناخت سازد و به با طرح آن به رسالت تاریخی خود عمل نماید.
آیا مضمون «اقتصاد تولید افزار» در شرایط باقی ماندن حاکمیت در دست سرمایه داران، ادامه ی همان «راه سومی» است که در صفحه های ۵۷ و ۵۸ کتاب «ششمین کنگره حزب توده ایران (بهمن ماه ۱۳۹۱)» برشمرده می شود و به درستی دلیل شکست انقلاب بزرگ بهمن ۵۷ مردم میهن ما اعلام می گردد؟
در آنجا می خوانیم: «انقلاب بهمن ۱۳۵۷، سپرده شدن رهبری انقلاب به خمینی و روحانیون هوادار او، و عملکرد فاجعه بار این نیروها در سی و چهار سال گذشته، آزمون تاریخی بزرگی بوده است که با رسوایی این نیروها و نمایش ورشکستگی نظری- اخلاقی آن ها همراه بوده است. این تجربه تاریخی در عین حال نشان داد که «راه سومی» که رهبران جمهوری اسلامی قول آنرا به مردم می دادند، چیزی جز همان نظام کهنه سرمایه داری نیست که این بار با روبنایی عقب مانده و قرون وسطایی در قالب دیکتاتوری ولایت فقیه خود را نمایان کرده است.» آیا باید تنها روبنا را «دمکراتیک» و مدرن نمود که پایبند به «دمکراسی پارلمانی» باشد؟
با توجه به این تجربه تاریخی است که باید
اول- جبهه ضد دیکتاتوری با مضمون توسعه یافته به معنای جبهه ی ضد دیکتاتوری- ضد امپریالیستی به روز شود که زنده یاد منوچهر بهزادی در مقاله ی سال ۱۳۵۳ خود به عنوان تعریف جبهه ضد دیکتاتوری ذکر می کند.
این به این معناست که باید جبهه ضد دیکتاتوری از «چپ» برپا گردد. از طریق تجهیز و سازماندهی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان و متحدان نزدیک و دور آن در لایه های میهن دوست تا درون حاکمیت و پیرامون آن.
دوم- جبهه متحد خلق، به عنوان ساختار ضروری برای دوران پس از پیروزی بر دیکتاتوری تعریف گردد که مسئول تامین آینده و دورنمای رشد و توسعه دمکراتیک- مردمی و ملی- ضد امپریالیستی ایران است. باید جبهه متحد خلق برای رهبری انقلاب به وجه جدایی ناپذیر مبارزه ی ضد دیکتاتوری به روز گردد.
باید وحدت مضمونی جبهه ضد دیکتاتوری و توسعه ی دمکراتیک- مردمی و ملی- ضد امپریالیستی در نبرد طبقاتی در ایران در سیاست ترویجی- روشنگرانه و تبلیغی حزب توده ایران تجلی یابد، تا هویت حزب توده ایران شناخته شود و کارکرد آن به پرچم ترقی خواهی در میهن ما بدل گردد.
البته رفیق عزیز احسان و دیگر رفقا محقند که این گفت و شنفت ها می تواند در درون حزب جریان داشته باشد. متاسفانه مشکل یک شیوه ی کارکردی است. شیوه ای که بر گرده تضادی حل نشده سنگینی می کند که این روزها با تضاد حل نشده میان حزب توده ایران و توده ای های «بیرونی» معروف شده است.
ریشه ی ایجاد شدن این تضاد ریشه ای اسلوبی است. ریشه در شیوه ی کارکرد دمکراسی در حزب توده ایران دارد. این ریشه در دو مقاله ی پراهمیت نامه مردم که در همان کتاب کنگره ی ششم بازانتشار یافته قابل شناخت است. به این نکته به طور مجزا بازمی گردم تا سخن بیش از حد طولانی نشود.
فرهاد عاصمی ۱۲ شهریور ۱۳۹۷ ۳ سپتامبر ۲۰۱۸