با دشمنان بی مروت با دوستان مدارا!
نوک تیز پیکان مبارزه به سوی سینه سرمایه داری نئولیبرالی!

image_pdfimage_print

دوره جدید: مقاله شماره: ۸۹ (۹ دی ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری

پیشگفتار

نظام سرمایه پر از تضادهای گوناگون است که هر کدام در شرایط خاص خود می توانستند موجب مرگ سرمایه برای همیشه شوند.ولی سرمایه با نرمش و سرسختی شگفت انگیزی توانست از این تیرهای مرگباری که به سوی او شلیک شده بود و می شود جان سالم به در برد.

سرمایه انقلاب انفرماتیک علم را به نیروی مولده بدل ساخته است. تکامل علمی که  می بایست در خدمت رفع نیازهای بهینه ی انسان قرار گیرد، در بند مناسبات تولیدی سرمایه داری گرفتار است و به انباشت سرمایه یاری می رساند. سرمایه برای پنهان داشتن تضادها می کوشد تا نابرابری و ناعدالتی اجتماعی  را به مثابه ی “الزامات جهانی سازی” القا کند. سرمایه هم چنین به منظور دسترسی به هدف عینی حل موقت تضادهای خود  ذهنیت انسان را مورد دستبرد قرار می دهد و تصاحب می کند. باید انسان به این باور رسد که زائده‌ای است از محصول کار خود. به سخنی دیگر سرمایه از خود بیگانگی انسان را تعمیق می بخشد.

صف طولانی در برابر مغازه ی اپل برای خریدن تلفن‌های همراه جدید، نشانی است از این وابستگی انسان به محصول کار خود و تعمیق از خودبیگانگی انسان در روند تولید در شیوه ی تولید سرمایه داری. این ذهنیت کاذب بایستی به ایدئولوژی حاکم بدل گردد. در این زمینه سرمایه با موفقیت‌های گذرایی دست یافته است.

تانی، خیره سری و چاره جویی خلاق و غیر اخلاقی سرمایه بخش عینی موفقیت نظام سرمایه بوده است. مانند بسیاری از پدیده های سیاسی و اجتماعی عوامل عینی بدون همراهی عوامل ذهنی نمی توانند تا این اندازه تاثیرگزار باشند. یکی از عواملی ذهنی که موجب موفقیت سرمایه در اجرای برنامه های ریاضت کشی و بربریت شده است، نبود اعتراض گسترده  اجتماعی متحد و یکپارچه و خیانت بخش بزرگی از سوسیال دموکرات ها است.

از این رو مبارزه ی ایدئولوژیک- نظری-شناختی نیز در این دوران اهمیت فزاینده ای دارد. ضرورت تشدید مبارزه‌ای برای افشای ترفندهای سرمایه و ارتقای آگاهی طبقاتی نزد انسان زحمتکش از این شرایط نشات می گیرد.

باید با طرح پرسش درباره ی “چگونه می‌خواهیم زندگی کنیم”، ضرورت گذار از شیوه تولید در خدمت انباشت سود و سرمایه در دست استثمارگران و ضرورت سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان تفهیم گردد.

در دوران های برش میان شیوه‌های تولید قدیم و جدید که با تلاطمات و تعمیق نبرد طبقاتی همراه است، همزمان توان شناخت تضادها نزد توده ها تعمیق می یابد. شناخت از سرشت ضدانسانی شیوه تولید سرمایه داری در فاز نئولیبرال آن به طور روزانه نه تنها در ایران، بلکه در کشورهای امپریالیستی نیز افزایش می یابد.

ولی گردان ضدسرمایه داری فرصت های بی شماری را برای اتحاد از دست داده است. بجای گفتگو برای یافتن یک پلاتفرم مشترک که مخرج مشترک همه نیروهای ضد سرمایه داری است این نیروها به بحث های بی سرانجام و تهمت زدن های متقابل بسنده کرده اند و میدان عمل و ابتکار مبارزه را به نیروهای سرمایه سپرده اند.

تمام تاریخ جنبش ضد سرمایه داری نشان می دهد که این جنبش دو مطلب را درست درک نکرده است. این طور به نظر می رسد که مبارزه ایدئولوژیک در درون جنبش با تلاش برای یگانه و یکسان کردن صف مبارزه علیه دشمن با هم درآمیخته است و مرز یافتن چگونگی لحن گفتگو با دوست و افشاگری در باره دشمن و آگاهی سازی در باره حیله های او آشفته شده است.

برای تعمیق جنبش می توان و باید با نیروهای مترقی غیرمارکسیستی و مارکسیستی غیر انقلابی جدل ایدئولوژیک کرد. به جاست که ما غیرمارکسیست ها را با کارسازهای سرمایه آشنا کنیم و نشدن انسانی کردن سرمایه را به آن ها نشان دهیم. به جاست که ما به مارکسیست های غیر انقلابی گوشزد کنیم که روش های انقلابی در مبارزه با سرمایه یک گزینش نیست بلکه یک ناگزیری ست که سرمایه با احترام نگذاشتن به رای مردم و دموکراسی واقعی ما را ناخواسته به آن راه می راند. اگر نیروهای مترقی غیرکمونیستی هم در جدل ما را خشک، ناشکیبا، و یا شاید “چپ گرا” خوانند نباید به دل گرفت. همه این سخن ها اگر در یک فضای دوستانه و با انشا و واژه های مهربانانه گفته شود برای راه یابی جنبش درست و سودمند است.

ولی مشکل در اینجاست که ما به تندی مرز دوست و دشمن را مختل می کنیم و با دوست با لحنی که باید با دشمن سخن گفت بهره می گیریم. و درگیری های درونی ما نه تنها سرمایه را خشنود می کند، بلکه به عمر انگلی او نیز می افزاید و سرمایه با در دست داشتن ابزارهای گوناگون، این تضادهای آشتی پذیر در جنبش را به سطح دشمنی ها رشد می دهد. و به نوبه خود از بخشی از ما علیه بخش دیگر ما سوءاستفاده می کند.

شرایط کنونی چنان حساس و خطری که انسان ها و جانوران و گیاهان را تهدید می کند چنان بزرگ است که هیچ کدام از نیروهای ضدسرمایه نمی توانند به تنهایی با این اژدهای چندسر مبارزه کنند. باید تمام نیروهایی را که به هر دلیلی ادعای ضدسرمایه بودن دارند و آن را جدی می گیرند در یک صف واحد متشکل کرد و این کار بزرگ تنها از نیروهای سوسیالیستی بر می اید که از زمان کمون پاریس تا امروز از تجربه ایجاد جبهه متحد برخوردار است. چنین جبهه جهانی شامل مذهبی های ضدسرمایه که ارتجایی نیستند، جنبش های گوناگون سبز و محیط زیستی، جنبش های ضداستثماری و انواع و اقسام جنبش های ضدبانکی، جنبش های ۹۹ درصدی و دیگران خواهد شد. این درست است که باید تلاش کنیم که رهبری این جنبش را به دست گیریم تا موفقیت جنبش برای رسیدن به هدف هایش آسان تر شود. ولی راه این کار نه در تفرقه که در کار اقناعی، شجاعت عملی و آگاهی علمی ما وابسته است.ما باید با هوشیاری هواداران نئولیبرالیسم را در هر شکل حتا به لباس سوسیال دموکراسی افشا و منزوی و گردان ضد سرمایه را گسترده تر و همه گیر تر کنیم .

برای انجام اینکار ما باید متحدان نزدیک خود را با تمام خصلت های خوب و بد و با همه سماجت و ناپیگیری ها بشناسیم.مطلب زیر کوششی برای بررسی دیدگاه‌های برجسته متحدان سنگین وزن ما در ایران و جهان است.

ایران

برای بررسی شرایط و وضعیت کنونی ایران می توان به لایحه بودجه دولت نگاهی انداخت. این لایحه به روشنی خط اقتصادی دولت را نشان می دهد. برای پیدا کردن فصل مشترک با گروه ها و دسته های متحد ما در نبرد برای ساختن آینده بهتر باید به واکاوی نگرش آن ها به این لایحه پرداخت. نخست بازگویی کلی از خط های اصلی این لایحه مطلب ما را روشن تر و درک آن را ساده تر خواهد کرد.

بیشتر کارشناسان اقتصادی غیر دولتی لایحه بودجه‌ی ۹۷ را بودجه ریاضتی می نامند.

لایحه تلاشی است برای کاهش هزینه های دولت و تامین نقدینگی ولی این صرفه جویی هزینه نه با از بین بردن هزینه های هنگفت نهادی نظامی و فقهی بلکه از طریق کاهش خدمات عمومی انجام می شود و تامین درآمد اضافی نیز تنها  دستمزدبگیران و فرودستان را زیر ضربه قرار می دهد و  فرادستان و رانت خواران می توانند همچنان به چپاول خود ادامه دهند و نهادهای ازمابهتران حتا از انبساط بودجه بر خوردار می شوند. این لایحه دقیقن طبقاتی طراحی شده است که از یک سو هزینه‌های بهداشت و آموزش و  عمرانی را کاهش می دهد و از سوی دیگر  برخی نهادهای خاص از لطف حاتم طایی گونه دولت بهره می برند.

و از سوی دیگر زیر نام پر طمطراق درامدافزایی به افزایش قیمت‌ حامل‌های انرژی و فروش دارایی‌های دولت به بخش خصوصی‌ رانت خوار می پردازند. با تصویب این لایحه دولت می کوشد که پروژه‌های عمرانی و سهام کارخانجات دولتی را به دست دوستان رانت خوار خود در بخش خصوصی‌ بسپارد. همانگونه که تجربه اینگونه خصوصی سازی در همه جهان از جمله در کشورهای اروپای شرق نشان داده است، سرمایه تنها به دنبال تصاحب بخش سودزای دولتی است و بدون هیچ تردیدی می توان انتظار داشت که سرمایه پس از دستیابی به این چشمه های طلایی به برونکردن کارگران دست زند تا سود را بیش از پیش کند. کارگران با قرارداد دائم برونکرد می شوند تا اگر نیاز به نیروی کار آن ها بوده است دوباره با قراردادهای فصلی، پروژه ای و موقت به استخدام برسند. و پس از تهی کردن کارخانه ها از ارزش های تولیدی و علمی و پس از بهره گرفتن از وام ارزان به بهانه گسترش سازی این دشمنان کارگران و منافع ملی پول ها را به جیب می زنند و کارخانه ها را با بی شرمی یکی پس از دیگری می بندند. و دولت هم پس از آن وارد معرکه خواهد شد و با طرفداری از دوستان دزد خود قوانین نیمه بند بازار کار را دلیل اصلی بستن کارخانه ها و فرار سرمایه معرفی خواهد کرد. درست به همین گونه کارخانه قدیمی ارج، کارخانه چیت ری و روغن قو را به خاک کشاندند. این سناریوی تکراری و ملال آور نئولیبرالیسم در همه کشورها است که با حیله ی رشد اقتصادی ثروتمند را غنی تر و تهی دستان را فقیر تر می کند.

یکی دیگر از شاهکارهای اقتصادی دولت کاهش نرخ بهره است. دولت می گوید که با کاهش نرخ بهره می تواند رکود کنونی را مهار کند و سرمایه گزاری در بخش مولد را تشویق کند. اما همه می دانند که سرمایه برای بیش سازی سود همواره آسان ترین راه را می گزیند. و بورژوازی بوروکراتیک تلاش می کند که وام های کم بهره را نه به بخش صنعتی بلکه به دوستان خود دولت پرداخته کند تا این دوستان وام ها را به تندی به ارز تبدیل و یا در زمین و مسکن سرمایه گزاری کنند و با این کار به میلیاردهای خود بیافزایند. اگر سیاست دستکاری بهره در کشورهای غربی گاه گاهی مفید بوده و است برای این است که یک دولت نیرومند پول ها را به بخش اشتغال آفرینی گرایش می دهد و روان می کند. در هیچ جای دنیا تا زمانی که سودهای بادآورده در بخش های انگلی شدنی است یک سرمایه دار به عنوان بخشی از طبقه خود داوطلبانه سرمایه خود را در بخش دردسرزای صنعتی  به کار نمی اندازد.

به گفته آقای رییس دانا اقتصاد دان، سوداگران سودجو به سودهای کلانی رسیده اند. دارایی های ثابت بانک ها نیز افزایش روزانه دارد. بانک مرکزی از بانک های متعلق به الیگارشی پولی، و نه از سپرده گذاران حمایت می کند. مردم در این نظام بانکی ارزش و حاصل کار خود را به نفع قدرت های پولی و مالی از دست می دهند. تمام نگرانی دولت اما تامین منافع بانک داران و دست اندرکاران بازارهای پولی و مالی است.

رییس دانا به عنوان یک اقتصاد دان مردمی با یاداوری این که  ۵۵٪ منابع بانکی درآمدزا نیستند و زمین گیر شده اند می پرسد:.چه نظامی این دارایی ها را تلنبار کرده است؟ این همه موسسات اعتباری و بانکی خودسر از کجا آمده اند؟ چرا نظام بیمه اعتباری وجود ندارد؟ و بانک های تخصصی چرا نقش رشدزای خود را در رشته های کشاورزی و صنعتی ایفا نمی کنند؟  (اخبار روز – ۱۷ آبان ۱۳۹۶ )

این تحلیل یک اقتصاددان دلسوز زحمتکشان از وضعیت کنونی است. در مقابل این تحلیل جانبدارانه طبقاتی ما به بررسی نظرات یکی از مترقی ترین اقتصاددان اسلامی در باره لایحه بودجه و وضعیت اقتصادی می پردازیم.

فرشاد مومنی اقتصاددان اصلاح طلب و طرفدار دولت با انتقاد شدید از دوران آقای احمدی نژاد بسیاری از حرکت های دولت‌ آقای روحانی را به خاطر این که دولت میراث دار یکی از بی‌سابقه‌ترین ناکارآمدی و فساد در دولت قبلی بوده است توجیه می کند. اقتصاددانی که خود را  هوادار “عدالت اجتماعی، آزادی و توسعه در ایران امروز” می داند، معتقد است که دولت فعلی اقدامات مخرب انجام نداده است و تلاش‌‌ برای اصلاح امور کرده است( ایلنا-  ۷ آبان ۱۳۹۵). (من در این نوشته کوتاه به بررسی کلیات نظرات اقتصادی ایشان نمی پردازم چراکه می دانم رفیق عزیز عاصمی در حال نگارش مقاله بلندی در این باره است.)

آقای مومنی که در سطح نظری دارای نظرات مترقی از جمله هوادار قوی کردن بنیاد تولیدی و اشتغال زای کشور است و به درستی واردات کالاهای لوکس و تجملی را که تحریم‌ها هرگز مشمول آن ها نشده است را برای اقتصاد کشور زیان آور می داند، وقتی به دولت آقای روحانی می رسد با نقطه کوری شگفت انگیزی برنامه های ضد ملی را نمی بیند.

او با خرد اقتصادی خود درمیابد که نوسانات کنونی قیمت دلار ربطی به عامل های بیرونی ندارد و کارکرد  گروه‌های غیرمولد و رانت‌جو است. با این حال براین باور است که دولت به خواسته‌های رانت‌جوها، رباخوارها تن درنداده است. آقای مومنی بحران در بخش‌های تولیدی و رکود عمیق‌ را می پذیرند. ولی درامدافزایی دولت را به شیوه مالیات‌گیری از مزدبگیران و تولیدکننده‌ها را به طور ضمنی قبول دارند چراکه به نظر ایشان گرفتن مالیات از گروهای غیرمولد از برای استعداد فرار مالیاتی شان بسیار سخت است(مشرق-  ۲۰ آبان ۱۳۹۶).

نیازی به تسلط گسترده بر علم اقتصاد نیست تا دریابیم که اگر قرار بر تقویت تولید داخلی است باید بار مالیاتی تولیدگران را کمتر کرد تا توانایی  رقابت شان بهبود یابد و مالیات افزایی بر دستمزد زحمتکشان نیز تقاضا برای محصولات داخلی را کمتر می کند و بدین ترتیب به تولید داخلی ضربه می زند. درست این می بود که مالیات را بر سودهای غیرمولد و رانتی و بادآورده و ثروت های کلان افزود ولی آقای مومنی بدبختانه ضعف دولت را در این مورد که ریشه در خصلت طبقاتی آ آن دارد با گفتن این که رانت خواران بسیار انعطاف پذیر هستند توجیه می کند.

ما می بینیم که با آن که اقتصاد واقعی دچار رکود است ولی توسعه بخش غیرمولد و رانتی موجب رشد نقدینگی بزرگی شده است که یکی از پیامدهای ان  تورم است. ولی ایشان به نصیحت این که دولت “اعتنا و اهتمام بیشتری به خلق فرصت‌های شغلی مولد و تقویت بنیه تولید ملی کند و کمتر، امتیازهای غیرعادی به غیرمولدها اعم از رانت‌جوها، رباخوارها، دلال‌ها و واردکننده‌ها دهد”بسنده می کنند (مشرق- ۲۰ آبان ۱۳۹۶).  به زبان دیگر آنچنان سقف انتظارات ایشان از دولت کوتاه است که ایشان به دادن امتیاز کمتر غیر عادی از طرف دولت به رانت خواران خشنود است. و حتا از گفته های ایشان می توان نتیجه گرفت که دادن امتیازهای عادی به رباخواران و زمین دزدان مجاز است. ایشان کلمه ای برای تحلیل این که چه التزام های طبقاتی موجب سرافکندگی و گوش شنوی دولت در برابر طبقه های انگلی می شود نمی گوید و نمی نویسد.

متاسفانه این طور به نظر می رسد که اصلاح طلبان به خاطر سرکوب شدید دوران احمدی نژاد با عصا  و لنگان راه می روند و تمام تخم مرغ های خود را در سبد دولت آقای روحانی ریخته اند. این مساله در مورد نظرات آقای آصفی نیز صادق است که با گفتن حرف درست این که باید از بخش صنعتی در برابر بخش رانتی اقتصاد دفاع کرد، برای تحقق این امر راه نادرست دفاع از دولت نئولیبرال روحانی را به ما نشان می دهند و توصیه می کنند.

بدین گونه پیدا کردن متحد در میان نیروهای اسلامی وزن دار بسیار سخت شده است. بنابراین در برخورد با این نیروها باید با شکیبایی و تایید کارها و نظرات درست از نظرهای سازشگرایانه آن ها انتقاد کرد تا آن ها جرات و شهامت رودررویی با نئولیبرالیسم با هر تن پوشی را در خود بیابند و از برنامه های اقتصادی نئولیبرالی به دلایل موهومی حمایت نکنند.

در مقابل این گروه ها نظرهای “چپ نوین” به ما بسیار نزدیک تر است و  “چپ نوین” از جمله سازمان اکثریت و یا افرادی همچون آقای رهنما، مالجو، و .. با تمام نظرهای تخلیط و مخلوط خود از متحدان طبیعی ما هستند و به همین خاطر نیز همانطور که می خوانیم لحن کلام رفیق زرافشان، امیدی و عاصمی با این دسته دوستانه و در سطح جدل ایدئولوژیک است و نه در سطح مبارزه آشتی ناپذیر.

جهان

در بخش جهان می خواهم که سخنرانی اخیر آقای کوربن رهبر حزب کارگر بریتانیا را برجسته کنم که رسانه های راستگرا با زرنگی خاصی از آن گذشتند (مورنینگ ستار- ۸ دسامبر ۲۰۱۷). ولی نمی دانم به چه دلیل رسانه های اندک چپگرا نیز چندان به آن نپرداختند. به نظر نگارنده سخنرانی آقای کوربن یکی از ریشه ای ترین و چپ ترین سخنی است که بنده در دوران جولان نئولیبرالیست ها از یک رهبر سوسیال دموکرات شنیده ام. سخنرانی آقای کوربن با به تصویر کشیدن چهار چالش بزرگ جامعه جهانی به حدی آشکار و همه گیر است که به نظر من علاوه بر توصیف وضعیت اسف بار جهان کنونی می تواند به عنوان  پلات فرم مبارزه همه نیروهای چپ و مترقی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به کار گرفته شود.

البته پیش از دست زدن ها و هورا کشیدن ها برای آقای کوربن من لازم می بینم که با ذکر نمونه ای به مایوس شدن تاریخی توده ها از سخن های دلپذیر  سوسیال دموکراسی اشاره کنم.

البته تجربه های انجام شده از قول های سوسیال دموکرات ها نرسیده به قدرت را در دوران مختلف را نباید فراموش کرد. سوسیال دموکرات ها بارها در تاریخ معاصر اروپا نشان داده اند که به محض رسیدن به قدرت وعده های انتخاباتی را فراموش می کنند و در را به روی همان پاشنه می چرخانند. آن هایی که سیاست در اروپا را تعقیب می کنند می دانند و به یاد دارند که چگونه رئیس جمهور پیشین فرانسه آقای اولاند (Hollande ) پیش از انتخابات موجی از خوشبینی و امید برای تغییر بین زحمتکشان و روشنفکران مترقی برانگیخت. او در تجزیه و تحلیل گرفتاری های جامعه مانند یک فیلسوف چپگرا و نه یک سیاستمدار سوسیال دموکرات صحبت می کرد.

آقای اولاند وعده داده بود که نمودار بیکاری را شکست دهد و هزاران شغل جدید به ویژه برای جوانان ایجاد کند. پنج سال بعد، فرانسه همچنان با بیکاری عظیم 10 درصدی مواجه است و بیکاری در میان جوانان تا 25 درصد است. او می خواست که تا پایان سال 2012 نیروهای فرانسوی در افغانستان را به کشور برگرداند. در باره ساخت 500000 خانه سالانه، از جمله 150000 هزار برای گروهای کم درآمد اجتماعی سخن می گفت.

برای حمایت از محیط زیست و جلوگیری از فاجعه هسته ای از کاهش 75 درصدی سهم انرژی هسته ای در تولید برق حمایت می کرد. از بازنشستگی در سن 60 سالگی برای افرادی که بیش از چهل سال کارکرده بودند سخن می گفت.

از  جدایی کار های وام دهی و سرمایه گذاری بانک ها سخن می گفت و به اجرای مالیات رابین هودی (از دارا بگیر به نادار بده)باور داشت. اولاند می خواست که مالیات بردرآمد ثروتمندان را  تا 75 درصد افزایش دهد. اما پس از اعتراضات سرمایه داران، برنامه مالیاتی را در صندوقی در کاخ ریاست جمهوری پنهان کرد. با همه این واژه های زیبا و وعده های فریبا ولی کارنامه او پر است از ادامه کارهای نئولیبرالی و برنامه های ضدمهاجری.

در عوض کار درست حق ازدواج همجنس گرایان را با وجود اعتراضات بی شمار با پی گیری به انجام رساند. بدین ترتیب اولاند بار دیگر ثابت کرد که زمامداران دولتی می توانند به کارهای بزرگ فرهنگی و اجتماعی که به منافع طبقه حاکم ضربه نمی زند دست بزنند، ولی نظم اقتصادی و طبقاتی را نباید بهم زنند.

بر پایه چنین تجربه های تلخ جنبش کارگری و سوسیالیستی از حرف های بی پشتیبانه سوسیال دموکرات ها باید منتظر بود که آقای کوربن به هنگام در دست داشتن کلید اتاق فرمان کشور چه خواهد کرد و تا به چه اندازه به وعده های خود وفادار است. برخی از رسانه های چپ او را ساده لوح خوانده اند و با خواندن سخنان او این برچسب تا حدی محق به نظر می رسد. ایشان برای تحقق پیشنهادهای خود سخنی از براندازی نظام سرمایه نمی زند و شاید بر این باور است که طبقه های حاکم به او اجازه مادی کردن این پیشنهادهای مترقی را خواهند داد و شاید هم  این گونه باشد که ایشان می دانند در میان تضادهای گوناگون سرمایه (همانگونه که هاروی می گوید تضاد بین سرمایه که به طور ذاتی بی وطن است و دولت که در مرز جغرافیایی خود زندانی است) امکان مانور برای تامین منافع زحمتکشان و خلق های دربند وجود دارد. آینده داوری خواهد کرد.

کوربن رهبر حزب کارگر بریتانیا در سخنرانی خود در ستاد سازمان ملل متحد در ژنو نوید  چشم انداز یک نظم بین المللی عادلانه تر و یک سیاست خارجی جدید و مستقل برای بریتانیا را داد.

سخنان ایشان یک پلات فرم مهم برای صداهای حاشیه ای که به دنبال عدالت اجتماعی و تغییر وضع کنونی مبارزه می کنند است.ایشان می خواهند که عدالت اجتماعی را در مرکز برنامه های سیاسی خود قرار دهند و وعده داده اند که “برای برقراری صلح، آزادی، دموکراسی، امنیت اقتصادی و حفاظت از محیط زیست برای همه” کار کنند.

ایشان می خواهند که بر اساس بهترین سنت های بین المللی جنبش کارگری و کشور خود برای بهبودی چهار چالش عاجل و مهم (نابرابری اجتماعی، محیط زیست، پناهندگان و نظامی گری) تلاش کنند.

اول، تمرکز روزافزون ثروت و قدرت در دستان یک گروه نخبه کوچک، که نئولیبرالیسم ایجاد کرده است، که نابرابری، حاشیه سازی، ناامیدی و خشم در سراسر جهان را به شدت افزایش داده است.

ایشان معتقد است که سیستم اقتصادی غالب جهانی ورشکسته شده است. این سیستم جهانی  را تولید کرده است که در آن ثروتمندان اندکی کنترل 90 درصد منابع جهانی را در دست دارند.

آقای کوربن شرایط جهان را اینگونه توصیف می کند.

در حالیکه ناامنی های رو به رشد و نابرابری در داخل و بین کشورها هر روز بیشتر می شود بیش از 100 میلیارد دلار در سال که می توانست برای کشورهای در حال توسعه خرج شود با  اجتناب مالیات دهی شرکت های فراملی از بین می رود و به جیب بدون ته این شرکت ها وارد می شود. بیش از  $ 1 تریلیون دلار در سال از طریق جریان مالی غیرقانونی از کشورهای کمتر توسعه یافته  و کشورهای جنوبی  جهان (Global South) خارج می شود.

کوربن اضافه می کند که اما 44 سال بعد از کودتا شرکت های فراملی بر آلنده ، در سراسر جهان مردم ایستاده و  به قدرت غیرقابل نفوذ شرکت های چند ملیتی برای ندادن مالیات، گرفتن زمین و منابع ارزان می شورند. قدرتمندترین شرکت های فراملی  نباید بتوانند که همچنان نحوه اداره جهان را به سیاست مداران  دیکته کنند. این سیستم اقتصادی ورشکسته و بی نظمی اجتماعی، به مردم جهان یک فرصت تاریخی داده است که  تا یک اجماع اقتصادی و اجتماعی جدید ایجاد کنیم که منافع اکثریت را اولویت بندی کند.

ایشان خواهان مجازات برای شرکت هایی که حقوق بشر را نقض می کنند یا محیط زیست ما را خراب می کنند هستند.به نظر ایشان مسئولیت پذیری واقعی شرکت های فراملی باید به تمام فعالیت های شرکت های تابعه و تامین کنندگان مواد اولیه آن ها نیز اعمال شود.

ایشان می گوید که برای مدت طولانی آن گونه تصور می شد که حل این مشکلات در دست بازارهای آزاد و شرکت های چندملیتی است. ما می خواهیم نه تنها برای از بین بردن فقر کوشش کنیم بلکه به کاهش نابرابری در سراسر جهان نیز فکر می کنیم. برای رسیدن به این هدف ما باید علیه مالیات ندهی شرکت های فراملی و سرقت منابع کشورهای در حال توسعه و تخلیه منابع خدمات عمومی خودمان عمل کنیم. کشورهای غربی به شکل های گوناگون ۳۰ میلیارد دلار به طبقه های فوقانی آفریقا کمک میکنند ولی شرکت های فراملی از پرداخت 35 میلیارد دلار مالیات به این کشورها سرباز می زنند. و نزدیک به 50 میلیارد نیز مشغول فعالیت های  غیرقانونی هستند.

اقتصاد جهان باید بتواند برای منافع عمومی و اکثریت مردم آن تحقق یابد. در بریتانیا، در طول دهه گذشته دستمزد بیشتر مردم کاهش یافته است، در حالیکه شرکت ها و ثروتمندان با ندادن مالیات میلیاردها دلار به دست آورده اند. اما اجرای این کار به تغییرات ساختاری واقعی و بنیادین در سطح بین المللی نیاز دارد. کوربن تعهد می کند که دولت حزب کارگر  در بریتانیا به طور فعال از تلاش های شورای حقوق بشر سازمان ملل برای ایجاد قوانین برای تنظیم و نظارت بر فعالیت های شرکت های فراملی تحت قانون بین المللی حقوق بشر حمایت کند.

با این که ایشان با گفتن “سیستم جهانی کنونی” واژه درست نظام سرمایه داری را از قلم می اندازند و بدین ترتیب خصلت اقتصادی و طبقاتی این ” سیستم جهانی” پوشیده می ماند ولی انگشت بروی مساله حساس و مهم گذاشته است و راه حل های کلی ایشان نیز به اندازه کافی ریشه ای است که مورد حمایت کمونیست ها در یک جبهه مشترک قرار گیرد.

 

دوم، تغییرات اقلیمی که موجب ایجاد بی ثباتی، تعارض در سراسر جهان و تهدید آینده ما است.

به نظر کوربن تغییرات آب و هوایی دومین تهدید بزرگ برای بشر است. سیاره ما در معرض خطر است. گرمایش جهانی غیر قابل انکار است؛ تعداد بلایای طبیعی از سال 1970 به چهار برابر افزایش یافته است. ایشان برخلاف آقای ترامپ با صراحت  می گوید که  آب و هوایی که دریاها را گرم می کند، عمدتن ناشی از انتشار گازهای گلخانه ای کشورهای ثروتمند جهان است.

جامعه بین المللی باید منابع را بسیج کند و هزینه پاکسازی جهان را به دوش بزرگترین آلوده کنندگان آن بگذارد. جامعه بین المللی باید تلاش کند که هزینه بحران های آب و هوایی را بر دوش خود بگیرد و به گردن آن کشورهایی که این مشکلات را ایجاد نکرده اند نیاندازد. هزینه های مبارزه برای کاهش تخریب محیط زیست باید بودجه گزاری شود. همه باید از پیمان های تاریخی آب و هوا پشتیبانی کنند. . جامعه بین المللی باید با گسترش ظرفیت خود برای پاسخ به بلایای طبیعی در سراسر جهان آماده باشد. نیروهای مسلح که از بهترین متخصصین در جهان هستند، باید مجاز به استفاده از تجربه خود برای پاسخگویی به شرایط اضطراری بشردوستانه باشند. باید از آن ها در مورد ضروری استفاده کرد.

با اینکه ایشان با کاربرد  “جامعه بین المللی” نامی از کشورهای سرمایه داری نمی برند ولی با این حال بر این باور هستند که تغییرات جوی بشرساخته است و برای مبارزه با ان باید بودجه گذاشت و از ظرفیت ارتش به طور مثبت بهره گرفت.

سوم، تعداد بی شماری از مردم در حال فرار از درگیری، آزار و اذیت، سوء استفاده از حقوق بشر، تجزیه نظام اجتماعی و بلایای طبیعی هستند.

در  این بخش کوربن تاکید می کند که بحران آب و هوایی در حال رشد، تعداد افرادی در حال فرار از مناقشات و ناامیدی را افزایش می دهد.

او اضافه می کند که در حال حاضر بیش از دوران جنگ جهانی دوم، پناهنده و آواره در سراسر جهان وجود دارند. کوربن برخلاف جریان معمول سوسیال دموکراسی اروپا که برای رقابت با راست افراطی به خارجی ستیزی روی آورده اند می گوید که پناهندگان مانند ما هستند اما بر خلاف ما، آن ها به خاطر خشونت، آزار و اذیت و هرج و مرج آب و هوایی مجبور شده اند از خانه هایشان فرار کنند. او با اشاره به کنوانسیون پناهندگان سال 1951 یکی از بزرگترین آزمایش های اخلاقی مردمان اروپا  را وفاداری و احترام به اصل این کنوانسیون در محافظت از پناهندگان  می داند.

او می گوید که ده کشور، که تنها 2.5 درصد از اقتصاد جهانی را تشکیل می دهند، بیش از نیمی از پناهندگان جهان را در اختیار دارند. به روشنی و رک اعلام می کند که کشورهای اروپایی می توانند و باید بیشتر به پناهندگان توجه کنند . او با اشاره به افزایش نرخ مرگ و میر مهاجران و پناهندگانی که از مدیترانه عبور می کنند  پاسخ مناسب بلندمدت برای این مساله را همکاری واقعی بین المللی بر اساس حقوق بشر می داند که باید به ریشه های درگیری، آزار و اذیت و نابرابری توجه کند.

کوربن با نقل و قولی از توماس سناکارا، رئیس جمهور بورکینا فاسو که توسط ارتجاع در سال 1987 ترور شده است بدهی های سنگین کشورهای در حال رشد به نهادهای مالی جهانی را یکی از دلایل اصلی مهاجرت دسته جمعی می نامد. سناکارا در زمان خود گفت:

“بدهی ها را نمی توان بازپرداخت، اگر ما به بازپرداخت بدهی نپردازیم وام دهندگان نخواهند مرد. اما اگر وام ها را بازپرداخت کنیم، مرگ ما حتمی است”.

و در نهایت، استفاده از اقدامات یکجانبه نظامی و مداخله، به جای دیپلماسی و مذاکره، برای حل اختلافات و تغییر دولت ها به کاربرده می شود.

کوربن معتقد است که باید تنش ها را با مذاکره حل کرد نه با نیروهای نظامی. او با ذکر هم دردی مردم بریتانیا با رنج دیگران می گوید که مردم از تاثیر ضرب و شتم جنگ های بی رحمانه ای که کشور ما در ان شرکت دارد آگاه هستند.

او با انتقاد از سیاسی دخالت نظامی می گوید که تغییرات رژیم ها توسط جنگ و اشغال، تهاجم، مداخلات از جمله اشغال عراق، افغانستان و لیبی و سومالی کشور و منطقه را ویران کرده است و انگلیس و جهان را به مکان خطرناکی تبدیل کرده است. به نظر او در سیاست خارجی اول بمبآران کردن و بعدا فکر و صحبت کردن باید کنار گذاشته شود.

به نظر او دولت به طور آگاهانه به نقض گسترده حقوق بشر در یمن توجه و اعتراض نمی کند چراکه فروش اسلحه به عربستان سعودی به ارزش میلیاردها پوند در حال افزایش است. به همین دلیل او معتقد است که دولت انگلیس چشم خود را برای دیدن کور و گوش خود را برای شنیدن کر می کند و بدین گونه اعتماد مردم را در مقابله با نقض حقوق بشر تضعیف می کند. او پیشنهاد می کند که زمانی که یک خطر مشخص برای  نقض حقوق بشر وجود دارد نباید هیچ مجوز صادرات اسلحه ای صادر شود. استانداردهای دوگانه در سیاست خارجی باید از بین برود.

او می گوید که مجموع کمک های دولت بریتانیا به یمن در سال گذشته کمتر از 150 میلیون پوند بود – بسیار کمتر از سودی که شرکت های سلاح های بریتانیا با فروش سلاح های خود به عربستان سعودی کسب کرده اند. نقش آمریکا در نابودی یمن، از جمله حمایت از حمله هواپیما های ائتلافی تحت رهبری سعودی، نشان دادن محل بمباران به آن ها مخرب است. یمن یک فاجعه انسانی ناامید کننده با بدترین شیوع وبا در تاریخ است. بریتانیا یکی از بزرگترین صادرکنندگان اسلحه در جهان است، بنابراین باید به  تعهدات بین المللی خود عمل کند، همزمان او می خواهد که امکان روش های تبدیل صنعت نظامی به سایر صنایع اجتماعی مفید، با تکنولوژی بالا را بررسی کند.

آقای کوربن به روشنی در باره یکی دیگر از معضل های جهانی می گوید که 70 سال است که مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای ایجاد یک دولت فلسطینی رای داده است ، و دولت انگلیس  باید با حمایت از طرفداران صلح اسرائیلی مانند Gush Shalom و Peace Now به پایان دادن نقض حقوق بشر فلسطینی ها کمک کند. به نظر او اشغال مستمر و سکونتگاه های غیرقانونی، نقض قوانین بین المللی و مانع صلح هستند.

او از طرف حزب کارگر متعهد می شود که در توانایی های دیپلماتیک و خدمات کنسولی خود سرمایه گذاری کند و مشاوران حقوق بشر را در سفارتخانه های در سراسر جهان دوباره معرفی کند. او می گوید که حقوق بشر و عدالت در قلب سیاست خارجی همراه با تعهد به حمایت از سازمان ملل متحد باید قرار گیرد. سیاست خارجی آینده ایشان استوار بر همکاری و همبستگی بین المللی و  اقدام جمعی برای زندگی در یک جهان صلح آمیز است. به نظر ایشان تمایل به ایجاد یک زندگی بهتر برای همه ما یک خواست درونی است.

او برون رفتن انگلیس از اتحادیه اروپا را دلیل خارجی ستیزی نمی داند و می گوید:

بعضی ها می خواهند از Brexit برای انزوا و درون گرایی انگلیس استفاده کنند، دنیای فرا مرزهای بریتانیا را رد کنند و کشورهای دیگر  را به عنوان یک رقیب ترسناک مشاهده کنند. کسانی دیگر می خواهند از Brexit استفاده کنند تا نابرابری و ناامنیتی سیستم اقتصادی فعلی را ادامه دهند و انگلستان را به یک پناهگاه  مالیات گریزان تبدیل کنند و با دستمزد کم، حقوق محدود و خدمات عمومی معیوب کشور ما را  به جزیره بهشتی سرمایه  تبدیل کنند.

ما می خواهیم روابط نزدیک و همکاری با همسایگان اروپایی خود، خارج از اتحادیه اروپا، بر اساس همبستگی و همچنین سود متقابل و تجارت منصفانه، داشته باشیم. بنابراین حزب ما  با همکاری شورای اروپا و دیگر کشورهای اروپایی و احزاب و جنبش های پیشرفته ادامه خواهد داد تا کشورمان و دیگران از تعهدات بین المللی خود حمایت کنند.

با این که آقای کوربن اشاره ای به اهمیت اسرائیل برای امپریالیست ها نمی کند و فروش اسلحه را به تمایل سرمایه برای بیش سازی  سود پیوند نمی دهد و بدین ترتیب دلیلی طبقاتی برای برتری زبان آتش به زبان صلح در سیاست امپریالیسم ارائه نمی دهد ولی انتقاد های او به عنوان نخست وزیر احتمالی آینده بسیار به جا و برجسته است.

ایشان می خواهند که با ارزش ها ی انسانی و  با استفاده از دیپلماسی برای گسترش یک نظام بین المللی مبتنی بر قوانین پیشرو، که عدالت و امنیت را برای همه فراهم می کند، مبارزه کنند. به نظر او دولت ها، جامعه مدنی، جنبش های اجتماعی و سازمان های بین المللی می توانند در راه رسیدن به این اهداف کمک کنند. همه باید تلاش های خود را برای ایجاد یک نظام مبتنی بر قوانین جهانی که برای همه است بیشتر کنند.

او می گوید که با همبستگی، رهبری آرام و همکاری. ما با هم می‌توانیم سیستم اجتماعی و اقتصادی جدیدی را با حقوق بشر و عدالت بسازیم. به تحقق عدالت اقلیمی و راه بهتر برای زندگی با هم در این سیاره کمک کنیم. پناهندگان را به عنوان بشر بخوانیم و امنيت آن ها را تنظیم کنیم. کار برای صلح، امنیت و هم درکی را افزایش دهیم.

سخنان پایانی

به نظر می رسد که برای تحقق اتحاد و ایجاد جبهه مشترک در میهن ما هنوز راه درازی در پیش است. چنین جبهه ای نمی تواند بدون عضویت جناح رادیکال اصلاح طلب با ایدئولوژی اسلامی موفق باشد.  ولی این طور به نظر می رسد که این جناح حتا در آنجا که به صورت نظری مترقی است، هنوز نتوانسته است نقش برجسته و خرابکارانه خط اقتصادی نئولیبرالی را در میهن ما درک کند و در برابر آن موضع بگیرد.  خط اقتصادی کشور مهم تر از آنستکه بتوان با کژدارمریزی و با انتقاد کنایه ای به آن پرداخت. اصلاح طلبان رادیکال باید بدون تعارف و با صراحت از مجموعه خط اقتصادی دولت انتقاد کنند و از آن فاصله بگیرند. علاوه بر آن این اقتصاددانان اسلامی که بنابر شرکت طولانی خود در حکومت اسلامی به گوشه های پنهان جعبه پاندورا ( به روایت افسانه‌های یونانی جعبه ایی در بسته که محتوای درونش ناشناخته است) این رژیم آشنا هستند باید بتوانند یک برنامه مدون اقتصادی که در نقطه های اصلی خود نشانگر ادامه انقلاب ملی و دموکراتیک ما است برای جایگزینی نئولیبرالیسم کنونی ارایه دهند. اما هنوز اصلاح طلبان حیات سیاسی خودشان و شاید زندگی خود را مدیون لطف آقای روحانی می دانند و با این احساس وفاداری به خط اقتصادی دولت با اغماض می نگرند. بخش بزرگی از اصلاح طلبان حتا در ان جا که از عدالت اجتماعی سخن می گویند پیوند آن را با راه رشد غیرسرمایه داری نمی بینند و درکشان در سطح رومانتیک اسلامی باقی می ماند. ولی چاره ای جز مدارا و گفتگو با این گروه نیست. این گروه دارای نیروی بالقوه ای است که به تندی می تواند در شرایط انقلابی انقلابی شود و حذف کردن از پیش آن ها از جبهه مشترک اشتباه است.

در سطح جهانی این طور به نظر می رسد که نئولیبرالیسم قدرت اقناع و تحمیق خود را از دست داده است. هر روز برای نئولیبرالیسم توجیه اعمال خود سخت تر می شود و آن را کاملن به موضع دفاعی کشانده است. جنبش های دوروبر ساندرز و کوربن امید نوینی را در دل های انسان های فراوانی که از  دگرگونی های انقلابی به خاطر پیامدهای نادانسته آن هراس دارند ولی از وضعیت کنونی هم به شدت تنفر دارند و به دنبال تغییر آرام هستند بر انگیخته است. به نظر نگارنده در چارچوب نظرات مطرح شده از سوی آقای کوربن کمونیست ها می توانند و باید به ایجاد جبهه مشترک ضد نئولیبرالیستی کمک کنند. چنین جبهه ای می تواند همه گیر و نیرومند شود.

 

نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/4676

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *