رفيق عزيز محسن
مي نويسد:
فرهاد عزیز ژورنالیسم قوی راه توده برای توده ای ها جذاب واسان فهم است بطور مثال نوشته های دکتر سهرابی بسیار ساده وقابل فهم برای کارگران و دانشجویان است علی خدایی واقع روزنامه نگار قهاریست ساده و روان مینویسد و سم مهلک سازش طبقاتی را داخل کیک شیرین بخورد خلق اله میدهد در حالی که صف مستقل برای کارگران از نان شب ضروری تر است پاد زهر این سم جان کاه همانا مقاله های فرهاد و سیامک عزیز است که باچند بار خواندن اثر میکند پیروز و پایدار باشید بدرود
انتقاد شما به جاست. انتقاد شما كمبودي را مورد خطاب قرار مي دهد كه بر طرف ساختن آن آسان تر مي نمايد از آن چه كه حقيقتاست.
١- مي دانيم كه هر كس آن كاري را مي كند كه آموخته. علي خدايي، آن طور كه مي نويسيد «واقع روزنامه نگار قهاري ست». كوششبراي حفظ او در خدمت مصالح حزب توده ايران موفق نبوده است. اين امر دلايل خود را دارد كه موضوع اين سطور نيست.
چگونه مي توان اين كمبود را بر طرف ساخت، كه موضوع اكنون است، تنها با كمك رفقاي ديگر ممكن است. بايد از صفر شروع كرد.من از نظر رفيق زنده ياد منوچهر بهزاردي كه در نامه مردم تجلي يافت، آموختم كه بايد با انتقال «سخن مردم» به نشريه آغاز كرد.توضيح ما در باره ي سخن مردم، به معناي جهت دادن به انديشه ي مطرح در جامعه خواهد بود. همه ي رفقاي علاقمند مي توانند باانتقال سخن مردم، نقش موثر و ضروري خود را ايفا سازند.
با بار سنگين كوشش مي شود اين كمبود از طريق انتقال “خبرها” از سايت هاي ديگر كمي جبران شود كه همچنين نياز به كمك هشيارانههمه ي رفقا را دارد.
٢- مشكل دوم كه به جايي برمي گردد كه «چند بار خواندن» مطلب را براي دريافت آن اجباري مي كند، به زبان نارسا و ثقيل و همچنين به پيچيدگي موضوع برمي گردد. اين روزها با بررسي انتقادي “گزارش هيئت سياسي به چهارمين نشست كميته مركزي” مشغولبودم. نوشتار را پس از انتشار خواهيد خواند. بيرون كشيدن انديشه ي درست در گزارش بخش ساده بررسي را تشكيل مي دهد. مشكلهنگامي آغاز مي شود كه موضع درست در سير منطقي خود تا به آخر ادامه نمي يابد. به منظور نشان دادن انحراف، بايد در ابتدا ازديدگاه تئوري شناخت ماركسيستي- توده اي، تئوري بررسي علمي بيان و مستدل گردد. بايد از اين طريق نشان داده شود كه موضوعمورد بررسي يافتن «راهكارهاي جدي براي حل معضل هاي گسترده اقتصادي، اجتماعي و سياسي جامعه اند» كه در گزارش ذكر ميشود. اين گام نخست است.
سپس بايد نشان داده شود كه انديشه ي طرح شده در روند تجزيه و تحليل شرايط حاكم بر ايران كه كوشش براي يافتن راهكاري هايجدي را ضروري ساخته، با درستي و با منطبق با تئوري شناخت است كه متكي است بر مقوله هاي ديالكتيكي. بايد نشان داد كه گزارشكه با داده ها و آمار و توضيحات به درستي آغاز مي شود، در ادامه منطقي خود، ساختار انتزاع تجريدي در ذهن تحليل گر را از شرايطحاكم بر جامعه ترسيم مي كند و آن را به ساختاري درك شده فرامي روياند. اما گام نهايي به منظور نتيجه گيري از آن برداشته نمي شود.به سخني ديگر، تجزيه و تحليل ديالكتيكي از واقعيت تا به آخر پايبند نمي ماند.
اين قطع شدن اما از پيچيدگي اي برخوردار است كه نشان دادن آن، آسان نيست. زيرا بايد براي شناخت پيچيدگي، نكته اي مورد بررسيقرار گيرد كه به طور غيرمجاز جايگزين وظيفه نتيجه گيري و بيرون كشيدن وظايف تاكتيكي براي «پراتيك انقلابي» شده است. نشاندادن اين غيرمجاز بودن، پيچيده است. زيرا «جايگزين» از مضموني نادرست برخوردار نيست. اما استدلال براي درستي آن در رشتهمنطقي ديگري قرار دارد. انتقال موضوع درست از يك رشته مشخص در بررسي به رشته ديگر بررسي، گامي غيرمجاز و غيرعلمياست.
به اين منظور نشان دادن اين پيچيدگي، بايد نخست جايگاه اين “جايگزين” توضيح داده شود. اين توضيح بايد دو سويه را مورد توجهقرار دهد. يكي، جايگاه درست آن به مثابه وظيفه در برابر حزب طبقه ي كارگر. از سوي ديگر بايد علت نادرستي طرح آن در رشته يمورد بررسي نشان داده شود. بايد به اين منظور به ثبوت رسانده شود كه طرخ اين «جايگزين» كه وظيفه اي واقعي است، بررسي را بهانحراف مي كشاند.
اگر سخن بتواند اين پيچيدگي را قابل شناخت سازد، موفق از كار درمي آيد. سخني كه احتمالاً مضمون آن با يك دور خواندن به سخنيقابل درك است. در نوشتاري كه در نگارش اول تنظيم شده و بايد تدقيق گردد كه خواهيد خواند، اميدوارم بيان نارسا توانسته باشد اينپيچيدگي را قابل شناخت سازد. قابل شناخت كند كه گرچه كشاندن بحث به مساله ي سازماندهي سراسري مبارزه ي طبقه كارگر درايران عمده ترين مساله را اكنون در برابر حزب توده ايران تشكيل مي دهد، جايگزين ساختن اين بحث هنگام تجزيه و تحليل شرايط براييافتن «راهكارها جدي» براي بر طرف ساختن «معضل هاي گسترده اقتصادي، اجتماعي و سياسي جامعه» كمك نيست.
“كمك نيست” اما برداشتي نسبي است. زيرا بدون سازماندهي نبرد طبقاتي طبقه كارگر، دسترسي به هيچ «راهكارجدي»، يعني انقلابي، ممكن نيست. بدون موفقيت در تجهيز و سازماندهي مبارزه ي سراسري طبقه كارگر ايران، همان طور كه گزارشبه درستي نشان مي دهد، دستيابي به راهكار براي «پراتيك انقلابي» به منظور «تغييرات بنيادين» ممكن نيست.
سپس بايد نشان داد كه درست موضوع بررسي گزارش كه تا پايان ادامه نمي يابد است كه «راهكارهاي جدي» را ازجمله براي تجهيز وسازماندهي مبارزه ي سراسري طبقه ي كارگر كه گزارش به درست مطرح مي سازد، تشكيل مي دهد. بايد نشان داد كه بدون ارايهبرنامه اقتصاد ملي مبتني بر شرايط مرحله ي ملي- دمكراتيك انقلاب و به منظور پيش بردن وظايف در آن، نمي توان تجهيز وسازماندهي سراسري مبارزات طبقه كارگر را در نبرد طبقاتي به ثمر رساند. زيرا چنين برنامه مردمي- دمكراتيك و ملي- ضدامپرياليستي است كه پرچم براي سازماندهي نبرد سراسري طبقه كارگر را تشكيل مي دهد. بايد نشان داد كه بدون اين پرچم، وظيفهسازماندهي مبارزه سراسر ممكن نيست. زيرا در سطح مبارزه ي صنفي براي حقوق عقب افتاده باقي مي ماند. ذرستي و علمي بودنهمه ي اين استدلال ها اما به معناي مجاز بودن انتقال وظيفه براي سازماندهي سراسر نبرد طبقه كارگر به رشته روند بررسي براي«راهكار .. براي نعضل اقتصادي، اجتماعي و سياسي» كه موضوع بررسي درست گزارش است، گامي انحرافي است.
رفيق عزيز، اين سخن البته نمي تواند به سادگي بياني ادا شود كه تنها به طرح ظاهر وقايع مي پردازد. براي نمونه آن طور كه در بالايصفحه “راه توده” به توصيف تاريخ ايران پرداخته، و از كتاب هاي درسي مدارس نقل مي شود.
طرح پيچيدگي ها با اين هدف ضروري است تا آگاهي براي روشنگري و تبليغ توده اي موثرتر گردد.
اهميت درك پيچيدگي ها از روند انحرافي تنها امكان براي پايان دادن به تزلزل در برداشت مبارزان توده اي است براي شناخت وظيفه”ضروري- تاريخي”. طرح پيچيدگي ها براي حل «معضل هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي» اجتناب ناپذير است. اين تنها امكان استبراي آن كه مبارزه ي حزب توده ايران در سطح مبارزه جريان هاي چپ مانند “فدائيان” منجمد نشود كه بازهم “منشور” صادر مي كنندو مي خواهند مانند جريان هاي “سوسيال دمكرات” دور هم جمع شوند تا “حزب” برپادارند.
حق با شماست زبان سنگين و ثقل تحميل شده بايد تغيير يابد. در اين زمينه همه ي توده اي ها مسئولند. ازجمله رفقايي كه در سازمانحزبي به وظيفه ي خود عمل مي كنند. رفقايي كه به مسئوليت تاريخي خود واقفند. دعوت براي بحث و گفتگو در باره ي برنامه و تاكتيكمناسب براي «پراتيك انقلابي» كه رفيق عزيز آرش وجداني از طرف كميته مركزي ارسال كرده است، گامي دل گرم كنند و شاديآفرين است، ازجمله به منظور ساختن شرايط براي فعاليت تبليغي- ترويجي براي جنبش توده اي با زباني گويا، تا ديگر توده اي ها غبطهزبان «ساده و روان» علي خوايي را نخورند. اين كار شدني است، «خو گر به راه رفتن و برخاستن شود». خواهيد ديد. كمك كنيد تاتحقق يابد!
با من بدار حوصله! با من خطر بورز!
تیمار کن! که این «فلجِ موت» تن شود
سستی فرونهد، کندی رها کند.
خو گر به راه رفتن و برخاستن شود،
دست شکسته بار دگر پتک زن شود.
(سیاوش کسرایی، هیجده هزارمین)