مرحله ی گذار و تضادی که حزب کمونیست ونزوئلا نشان میدهد
دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا، رفیق اسکار فیگوئرا، در سخنان پرمضمون و همه جانبه ای تضادی را در ونزوئلا برجسته میسازد که انقلاب بولیواری با آن روبروست. همانجا او مواضع حزب کمونیست این کشور و مصوبه های حزب کمونیست را برای خروج از بحران برمی شمرد و مستدل میسازد.
رفیق فیگوئرا ریشه ی «بحران جدی در ونزوئلا» را «وابستگی تولید به نظام سرمایه داری» اعلام میکند که با «الگویِ رانتی انباشت سرمایه مشخص میشود.» دبیرکل حزب کمونیست خاطرنشان میسازد که پس از آغاز انقلاب بولیواری به این «الگو .. برخوردی» صورت نگرفته است؛ نه در زمان چاوز و نه زمان ریاست جمهوری نیکولاس مادورو. باوجود این حزب کمونیست ونزوئلا مدافع انقلاب بولیواری است، زیرا این انقلاب «در مسیر رهایی بخش ملی» حرکت میکند. چاوز خواستار «جبهه ی متحدی از مردم قارهّ ما است.» او سرشت «رهایی بخش» انقلاب را «اسلوبی» ارزیابی میکند که حزب کمونیست ونزوئلا «از دیرباز به کارش گرفته .. واز دیدگاه ما بنیادین است.» (ص ۱، از حالا تنها شماره ی ص)
در ادامه گفتگو، رفیق فیگوئرا به مسایل فاز کنونی انقلاب که دور تثبیت حاکمیت انقلابی است میپردازد و پیش شرط آن را یافتن و به مورد اجرا گذاشتن برنامه ی اقتصادیِ منطبق با نیازهای جامعه در شرایط کنونی در ونزوئلا میداند. او از «بحث های موشکافانه و ادامه داری درباره ی سمت و سوی اقتصادی دولت» توسط حزب کمونیست سخن می راند که هدف آن «جستجوی رهیافتی انقلابی به منظور خروج از بحران ناشی از الگوی رانتی سرمایه داری [است]. باید بر برآوردن نیازهای مردم به وسیله فراهم کردن خدمات اجتماعی تمرکز» نمود. (۲)
برای دسترسی به این هدف است که حزب کمونیست ونزوئلا خواستار جبهه متحد خلق میشود و آن را «اتحادی گسترده بر ضد امپریالیسم» مینامد. گامی که باید با «سازماندهی و تشکیل جبههٔ طبقهٔ کارگر، دهقانان، مردم بومی و نیروهای مردمی» (۳) به ثمر رسانده شود. وظیفه ی «جبهه .. یک اتحاد گستردهٔ ضد امپریالیستی برای رو در رویی و شکست دادن تهاجم خارجی .. رو در رو شدن با اصلاح طلبان داخلی و جریان های تسلیم طلبی است که با گفتمان انقلابی ای دروغین، سرگرم تشکیل اتحادهایی اند که مخالف فرایند جنبش رهایی بخش ملی بوده و چشم اندازی مخالف با مسیر سوسیالیستی دارند.» (۴) باید در این جبهه گسترده «جایگاه طبقه کارگر، دهقانان و بومیان مشخص گردد». این جایگاه نمیتواند «تنها به یک گفتمان منطقی [پایان یابد]، بلکه [باید] با مشارکت واقعی در روند سازندگی نهادهای تولیدگر [عملی گردد]، به همین دلیل است که ما باید اتحادی گسترده بر ضد امپریالیسم را با همهٔ بخش ها، ازجمله دولت رئیس جمهور نیکلاس مادورو برپا کنیم. همهٔ آنهایی که خواهان دگرگونی جدی اجتماعی هستند، حتا بخش بورژوازی ملی را باید همراه ساخت.» (۳)
رفیق اسکار فیگوئر، دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا با اشاره به تضاد کنونی در جنبش انقلابی، وجود تضاد را امری طبیعی ارزیابی میکند و آنها را «مشکل آفرین» نمی داند، و اضافه میکند «بروز تضاد میتواند سازنده باشد.. مساله این نیست که در درون جنبش تضادهایی میتوانند وجود داشته باشند، چگونگی رویکرد ما با این تضادها است که میتواند مسأله سازد باشد!» (۳)
مساله های دیگری نیز در این گفتگو که در نامه مردم ۶ آبان ۱۳۹۸ بازانتشار یافته است، از طرف رفیق دبیرکل حزب کمونیست مطرح می گردد مانند مساله سرمایهگذاری خارجی. او برجسته میسازد که «ونزوئلا .. در عرصه ی رشد نیروهای مولده که در برپایی ساختارهای ملی مستقل امری کلیدی است، پیشرفتی نداشته است» (۱) او برجسته میسازد که «ما بر این باوریم که سیاستهای اقتصادی لیبرالی نمیتواند ما را از بحران بیرون بیاورد.» بر این پایه است که او سرمایهگذاری خارجی را تنها در چارچوب برنامه ی اقتصاد ملی مفید میداند و برجسته میسازد که هدف «سرمایه گذاری خارجی .. حضورش را تنها به هدف سودبری مستقیم از ثروتی که فروش نفت با خود همراه میآورد توجیه خواهد کرد. سرمایه داران هرگز برای پیشرفت ونزوئلا از خود مایه نگذاشته اند، آنها هرگز یک پشیز سرمایهگذاری نکرده اند.» (۲)
او در این راستا مخالفت حزب کمونیست ونزوئلا را با «سازش طبقاتی» اعلام میکند و مخالفت حزب کمونیست را با «مزایا و امتیاز [در خارج از برنامه اقتصاد ملی] به سرمایهگذاری خارجی» برجسته میسازد. رفیق دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا خواستار آن است که «پیشنهادها و نقش طبقهٔ کارگر و دهقانان و جمعیت های بومی برای برون رفت از بحران در نظر گرفته شود. (همانجا)
علاوه بر آن، رفیق اسکار فیگوئرا وجود سیاست برتری جویانه «خودی و غیر خودی» را در ونزوئلا توسط حزب حاکم و دولت مادورو مورد انتقاد قرار میدهد و سرشت برتری جویانه آن را محکوم میکند.
وضعی که دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا، رفیق اسکار فیگوئرا از شرایط حاکم بر کشور خود ترسیم میکند و تضادی را که برجسته میسازد که در تغییرات در روبنا و توسعه «سیاسی» محدود میماند و به تغییرات در زیربنا، در اقتصاد سیاسی حاکم ایجاد نمیسازد. این تضاد در کشورهای دیگر مانند برزیل نیز وجود دارد، گرچه حزب کارگر برزیل و لولو رهبر آن نیز خود را مانند جنبش چاوزیسم، مبارزان راه سوسیالیسم میدانند. حزب کارگر نتوانست در طول ده سال حاکمیت در برزیل تغییرات بنیادین را در زیربنای جامعه پی ریزی کند. علت را باید سردرگمی و ندانم کاری درباره ی برنامه جایگزین برای اقتصاد نئولیبرالی است. بازگشت ارتجاعِ فاشیست به برزیل از طریق رأی مردم نشان «غیبت» اندیشه و کارکرد چپ ترقی خواه است، در مرکز آن چپ انقلابی در این کشورها.
«غیبت» مستمر اندیشه ی انقلابیِ حزب توده ایران، بیتفاوتی مزمن برای بحث درباره ی یک برنامه جایگزین برای تغییرات بنیادین در آینده در ایران توسط بخش اپورتونیست رهبری حزب طبقه کارگر، بی تردید به سردرگمی جبهه ی ضد دیکتاتوری دامن زده است. موضع حزب طبقه ی کارگر و دورنمایی که نشان می دهد، تنها برای طبقه کارگر از اهمیت قطعی برخودار نیست. متحدان دور و نزدیک نیز از آن بهره مند میگردند.
سخنان سرمداران اصلاح طلب که نامه مردم در مقاله ی دیگر همین شماره بازتاب می دهد، پیامد این «غیبت» و کمبود در سیاست حزب توده ایران است. چانه زدنهای تاج زاده و امید او به استحاله رژیم، پیامد چنین «غیبت» غیرمجاز توسط حزب توده ایران در صحنه ی مبارزه ی انقلابی است! چنین وضع مبهم و دو دل، بازگشت دیکتاتوری بعدی را صیقل خواهد داد.
وضع در ونزوئلا، برزیل و کشورهای عربی و امثال آن نشان میدهد که حتی هنگامی که نیروهای ترقی خواه و ضد امپریالیست نیز – صرفنظر از شکل آن – قدرت حکومتی را در اختیار می گیرند، آنچنان در زیر فشار شرایط تشدید شونده ی نبرد طبقاتی قرار دارند، که زمان و فرصت تنظیم یک برنامه مردمی– دمکراتیک و ملی- ضدامپریالیستی برای اقتصاد کشور بوجود نمیآید. دشمن طبقاتی با توطئه های رنگارنگ خود فرصت لازم را برای تنظیم یک برنامه دقیق و منطبق با شرایط و امکانات نخواهد داد. فشار از درون و بیرون، این دولت ها را مجبور می سازد، به طور عمده نقش آتش نشانی ایفا سازند. آیا شرایط بعد از انقلاب بهمین ۵۷ میهن ما تداعی نمی شود؟
بر این پایه است که باید با توجه به تغییرات انقلابی در پیش در ایران، بر اهمیت اندیشیدن و ارایه برنامهای جایگزین برای شرایط بعد از گذار از دیکتاتوری پای فشرد. نسل های آینده این کمبود را به سیاست حزب توده ایران نخواهند بخشید. کوشش برای تنظیم برنامه اقتصاد ملی به عنوان جایگزین برنامه امپریالیستی نئولیبرال میتواند در جامعه و میان نیروهای ترقی خواه در طیف چپ با پیامدهای مثبت بسیار همراه باشد و به ایجاد پایههای اتحاد نیروها کمک رساند.
برنامه برای مرحله ملی– دمکراتیک انقلاب، که هنوز یک برنامه ی سوسیالیستی نیست، آن طور که حزب کمونیست ونزوئلا نیز آن را ارزیابی می کند، دارای ویژگی ضد امپریالیستی– ملی است که در خدمت حفظ و تحکیم استقلال ایران وایجاد شرایطی است که حفظ سرشت دمکراتیک تغییرات اقتصادی– اجتماعی را در ایران تضمین می کند.
واگذار نمودن انجام این وظیفه به شرایط مبهم آینده، کمبود وحشتناکی را در سیاست کنونی حزب توده ایران تشکیل می دهد که پیامد آن می تواند رشد راستگرایانه ملی گرایی و سیاستهای برتری جویانه امثال خارجی ستیزی و مدهب ستیزی و زن ستیزی بیش تر باشد و حتی به کودتای بناپارتی بیانجامد!
بخش اپورتونیست و تسلیم طلب رهبری حزب توده ایران که پرچم و ستاره ی راهنما را به دست توده ها ی مبارز نمی دهد، جنبش مردمی- دمکراتیک و ملی- ضد امپریالیستی ایران را خلع سلاح میکند!
***
دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا “اتحادِ گرایشهای متنوع” در جنبش “چاویستا”- جنبش مردمی طرفدار سیاستهای رئیسجمهور فقید ونزوئلا هوگو چاوز- را خواستار است.
اسکار فیگوئرا متولد ۱۹۵۴، در سالهای اخیر دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا بوده است. او در ۱۷ سالگی، وقتی کارگری فلزکار بود و در استان آراگوئا کار میکرد، در “اتحادیه مرکزی کارگران ونزوئلا” شروع به فعالیت کرد. در ۱۹۸۶ دبیرکل اتحادیه کارگری وابسته به حزب کمونیست ونزوئلا شد. او پس از اینکه در ۱۹۹۶ به مقام دبیرکلی حزب کمونیست ونزوئلا انتخاب شد، برای نخستین بار در ۲۰۰۵ به پارلمان ونزوئلا وارد شد. در این گفتوگو، اسکار فیگوئرا برنامهٔ حزب کمونیست بهمنظور غلبه بر بحران سیاسی- اجتماعی در ونزوئلا را توضیح میدهد.
سؤال: ارزیابی شما از وضعیت طبقه کارگر ونزوئلا و رویهمرفته تودههای مردم چیست؟ بهنظر شما ریشههای این بحران در کجاست؟
اسکار فیگوئرا: شرح ویژگیهای جامعه ونزوئلا مهم است و پاسخ را با آن شروع کنیم. از دیدگاه حزب کمونیست، چیزی که سبب این بحران جدی در ونزوئلا شده است، شیوهٔ وابستگی تولید به نظام سرمایهداری است که با الگوی رانتیِ انباشت سرمایه مشخص میشود. در این الگو از سرمایهداری است که ریشههای بحران فاجعهباری را که با آن روبرو هستیم میتوانیم بیابیم. باید اضافه کنم که ما بابت پیامد خطاهای اخیر هزینه میپردازیم: در فرایند انقلاب بولیواری با این الگوی انباشت سرمایه برخورد نشده است. با برآمدن رئیس جمهور چاوز به حکومت و حتا کمتر از آن در دوران ریاست جمهوری نیکولاس مادورو این الگو دستنخورده باقی ماند.
این امر در جای خود پرسش دیگری را پیش میکشد: چرا حزب کمونیست ونزوئلا پس از بهدست گرفتن قدرت از سوی چاوز، ونزوئلا را در مسیر روند پیکار رهاییبخش ملی ارزیابی میکند؟ پاسخ ما این است که، در برنامه چاوز یکی از سازههای کلیدی بهمنظور گسستن از وابستگی و ساختمان آمریکای لاتینی و منطقه کارائیبی نو گنجانده شده است و آن مبارزه و تلاش سازمانیافتهٔ او برای پیریزی جبههای متحد از مردم قارهٔ ما است.
این اسلوبی است که از دیرباز بهکارش گرفتهایم و از دیدگاه ما بنیادین است. و اگر قرار باشد به سمت شکستن سلطهٔ امپریالیسم و گسستن از وابستگی دیرینه منطقهمان پیشرفتی داشته باشیم، باید بهکارگیری این اصل را ادامه دهیم. از این جهت ما طرح پیشنهادی رئیسجمهور چاوز را از نظر عملی و راهبردی پذیرفتیم.
درواقع، ما تا آنجا پیش میرویم که بگوییم، از دیدگاه ما (و در همان زمان که رئیسجمهور چاوز این پیشنهاد را مطرح کرد به این موضوع اشاره کردیم) توسعهٔ اقتصادی ونزوئلا هنوز به مرحلهٔ ارتقای لازم برای حرکت کردن به سوی سوسیالیسم نرسیده است. هنگامیکه چاوز صحبت از گذار به سوسیالیسم را آغاز کرد، ما میدانستیم چنین فراخوانی از سوی او بر واقعیت سیاسیای ویژه استوار است، و با توسعهٔ نیروهای مولده کشور یا همان شرایط عینی، و همچنین با شرایط ذهنی مردم ونزوئلا، همخوانی ندارد. بنابراین، ما به این دلیل در چنین شرایطی هستیم که هنوز بحران عمیق ناشی از الگوی رانتی انباشت سرمایه وابسته به سرمایهداری در جای خودش برقرار است و پس از گذشت بیست و اندی سال از فرایند انقلاب بولیواری هنوز تغییر نکرده است.
دلیل مهم دیگر پشتیبانی ما از چاوز موضوع حق استقلال در تولید و توزیع نفت است. با آمدن چاوز بر سر کار، دولت ونزوئلا توانست تولید و توزیع نفت، یعنی سرچشمه اصلی ثروت کشور، را بهدست گیرد. پیش از چاوز، نود درصد از سود حاصل از نفت بهوسیله ابرشرکتهای چندملیتی ربوده میشد. پس از چاوز، بخشی از درآمد نفت- درآمدی که ستون اصلی اقتصاد ونزوئلا در صد سال گذشته بود- درخدمت امور اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی مردم قرار گرفت.
با این حال، ونزوئلا در جنبههایی دیگر در این عرصه مانند رشد نیروهای مولده که در ساختمان ملتی مستقل امری کلیدی است، پیشرفتی نداشت. چاوز با روشنگری، مردم را سیاسی و وارد عرصه مبارزه کرد. در دوران چاوز مردم ونزوئلا سیاسیتر شدند و این در جای خود یکی از علتهای مهم سرسختی مردم ما و تاب آوردنشان در برابر دشواریها است. با آمدن چاوز، در شناخت اینکه امپریالیسم آمریکا، متحدان اروپاییاش، و نیروهای داخلی صاحب ثروت و قدرت که با سرمایهداری بینالمللی همسویی دارند و دشمنان اصلی مردم ما شمرده میشوند، جهشی بزرگ در کشور روی داد.
سؤال: حزب کمونیست ونزوئلا مسیر طی شده دولت بولیواری را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکند؟ برخیها رهبری “نیکولاس مادورو” را بهسبب شکستن کودتای اخیر، پیروزی در انتخابات، و ایستادگی در برابر یورش امپریالیسم را جشن میگیرند، درحالیکه دیگران او را از راهکارهای سازش با سرمایهداری مانند خصوصیسازی، کاهش هزینههای اجتماعی، حذف حقوق کارگران، و جز اینها، بهمنظور رویارویی با بحران نکوهش میکنند.
اسکار فیگوئرا: نگرش حزب کمونیست ونزوئلا از زمان برگزاری پلنوم هفدهم و مصوبات آن در آغاز سال ۲۰۱۹ این بوده است که، آن سیاستهایی که از سوی دولت مادورو پیاده میشوند لیبرالی هستند، و حمل چنین باری بر دوش تنگدستان جامعه گذاشته شده است. این سند نزدیک به سه ماه پیش در پلنوم هفدهم حزب بهتصویب رسید.
همانطور که پیش از این گفته شد، ریشه این بحران در پیروی از الگوی انباشت سرمایه است که با تعرض امپریالیسم درآمیخته است. ما بر این باوریم که سیاستهای اقتصاد لیبرالی نمیتواند ما را از بحران بیرون بیاورد.
در حزب ما، بحثهای موشکافانه و ادامهداری درباره سمتوسوی اقتصادی دولت جریان دارد. آیا این برنامه نولیبرالی نیست؟ پاسخ به آن هنوز در دست بررسی است، اما ما بر این باوریم آن تدبیرهایی که تاکنون انجام گرفتهاند بهسود سرمایهداران ممتاز، شخصیتهای ویژه، و خارجیان بودهاند. از این منظر، مقرراتزدایی در سپهر نیروی کار و افت چشمگیر در ارزش نیروی کار، بیکار ساختن در سطحی گسترده، کاهش در بهسازی و خدمات اجتماعی، و جز اینها، را شاهد بودهایم.
همانطور که اشاره کردم همه این اقدامها به یک هدف انجام میشود: تشویق برای کشاندن سرمایه به سرمایهگذاری. با این حال، این طرح بهدلیلی بسیار ساده موفق نخواهد شد: سرمایهگذاری خارجی تنها زمانی رو به ونزوئلا میآورد و بهآن نزدیک میشود که بهای نفت بالا باشد، حضورش را تنها بههدف سودبری مستقیم از ثروتی که فروش نفت با خود همراه میآورد توجیه خواهد کرد. سرمایهداران هرگز برای پیشرفت این کشور از خود مایه نگذاشتهاند، آنان هرگز یک پشیز سرمایهگذاری نکردهاند. و اکنون که بهای نفت پایین است، تنها چیزی که میتوانیم از آنان انتظار داشته باشیم این است که به اینجا بیایند تا از طلای ما، کولتان (گونهای کانسنگ فلزدار)، و سایر کانیهای ارزشزا که در قلمرو خاک ما یافت میشود سود ببرند.
بنابراین، بهجای آزادسازی بازار اقتصادی و چشم دوختن به سرمایهگذاری خارجی، که بیفایده هم خواهد بود، دولت مادورو افزون بر جستجو برای رهیافتی انقلابی بهمنظور خروج از بحران ناشی از الگوی رانتی سرمایهداری، باید بر برآوردن نیازهای مردم بهوسیله فراهم کردن خدمات اجتماعی تمرکز کند.
ما مخالف مسیر سازش طبقاتیای هستیم که مزایا و امتیازهایی را به سرمایهگذاری خارجی میدهد. همه اینها بهویژه زمانی مشکلآفرین میشود که این مسیر در گفتمانی سوسیالیستی بستهبندی میشوند که ارتباطی با واقعیت ندارد. بهنظر ما گفتمان سوسیالیستی در این مرحله، شرایط عینی را تحریف میکند و تودهها را متوهم ساخته و به آنان آسیب میرساند. تأسفآور است که بسیاری از مردم ونزوئلا سوسیالیسم را رد میکنند، زیرا آن را به آنچه هماکنون در کشور رخ میدهد ربط میدهند و برخی دیگر هم میپندارند که دستیابی به سوسیالیسم ازخودگذشتگی و سختکوشیای طاقتفرسا را طلب میکند. البته، درست است که سوسیالیسم برای موفقیت به فداکاری مردم نیاز شدید دارد. سوسیالیسم در مصاف با نیروهای سرمایه به فداکاری زیاد نیاز دارد، اما سوسیالیسم تنها این نیست، سوسیالیسم ساختمان جامعهای نوین هم است. و باید گفت این چشمانداز در زمان کنونی در جایی یافت نمیشود.
افزون بر پرداختن به نیازهای ضروری مردم، وظیفهای که دولت باید انجام دهد- و ما هم خواهان آن هستیم- این است که پیشنهادها و نقش طبقه کارگر و دهقانان و جمعیتهای بومی برای برونرفت از بحران درنظر گرفته شود. آیا برای برونرفت از بحران فعلی ما با نیروهای سرمایهداری فراملی باید همپا شویم؟ آیا باید اجازه دهیم دیدگاه بوروکراتیک بر عملکرد دولت چیره شود؟ یا اینکه راه برونرفت از بحران کنونی بهدرستی نزد کسانی است که با دستان خود تولید میکنند؟ ما سرنوشتمان را به گزینه آخری میسپاریم.
میتوان پرسشی را با توجه به شرایط ما به این صورت مطرح کرد که، آیا لازم است با بخشی از بورژوازی داخلی برای رسیدن به هدفهایی ائتلاف کنیم؟ پاسخ آری است. ما انعطافناپذیر نیستیم. ما درک میکنیم که دولت برای راهاندازی تولید از امکانات ناچیزی برخوردار است، بنابراین باید امتیازهایی داده شود. ونزوئلا باید بهدنبال متحدان خود بگردد، اما بهدنبال اتحاد با شرکتهای فراملی رفتن راه مناسبی نیست. سرمایهگذاری آنها نه برای توسعه کشور بلکه برای سودورزی خودشان خواهد بود. ونزوئلا بهجای آن، باید بهدنبال سرمایهگذاری از سوی بخشهایی باشد که روند رهاییبخش ملی ما را بپذیرند و تلاش ما را برای رسیدن به یکی از هدفهای اصلی که همان خودگردانی و استقلال کشور از وابستگی است دریابند.
در هر صورت، جایگاه طبقه کارگر، دهقانان، و بومیان را باید مشخص کرد، نهتنها در یک گفتمان منطقی بلکه با مشارکت واقعی در روند سازندگی نهادهای تولیدگر. بههمین دلیل است که ما باید اتحادی گسترده بر ضد امپریالیسم را با همه بخشها، ازجمله دولت رئیسجمهور نیکلاس مادورو، بر پا کنیم. همه آنهایی که خواهان دگرگونی جدی اجتماعی هستند، حتا بخش بورژوازی ملی را، باید همراه ساخت.
از اینها گذشته، ما در میان یک کشمکش بین قدرتهای جهانی هستیم. این رویارویی در حقیقت در ارتباط با تعرض به ونزوئلا است. قدرتهای جهانی نمیخواهند ما با چین، روسیه، و هند متحد شویم، چراکه این اتحادها برای از بین بردن شرایط وابستگی ما کلیدی هستند. ما باید در جهت این اتحادها حرکت کنیم و باید در همراستایی با یکدیگر اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب را بسازیم، زیرا این تنها راهی است که میتواند زنجیرهای اسارت امپریالیسم در این منطقهها را از هم بگسلد.
سؤال: بهتازگی گفتوگوهایی بین دولت و برخی از بخشهای نیروهای مخالف صورت گرفته است. این گفتوگوها بدون شرکت سازمانهای طرفدار چاوز یا طرفدار دولت- بهجز حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا- انجام گرفت. افزون بر این، و با توجه به بیانیهٔ حزب شما، این حزب توافقنامهٔ “اتحاد حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا و حزب کمونیست ونزوئلا را برای مقابله با بحران سرمایهداری ونزوئلا” (۲۶ فوریه ۲۰۱۸/۷ اسفندماه ۹۶) را نقض کرده است که پایهٔ پشتیبانی حزب کمونیست ونزوئلا از نامزدی مادورو در انتخابات ۲۰۱۸ بود. بهنظر شما آیا حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا توانایی شنیدن صدای جنبش تودهای و نیروهای چپ طرفدار چاوز را دارد؟
اسکار فیگوئرا: حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا به صداهای ناهمگون که نیروهای ملی و انقلابی دیگر را شامل میشود گوش ناشنوا دارد. یک دلیل ساده برای آن وجود دارد: جدا کردن خودمان، یعنی نیروهای چپگرا، از اتحاد با دولت و حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا بسیار دشوار است، زیرا ما همگی یک دشمن اصلی مشترک داریم که امپریالیسم ایالاتمتحده، متحدان اروپاییاش، و جناح راست داخلی است. با توجه به این واقعیت، دولت و حزب سوسیالیست متحد فکر میکنند که به مشورت و تبادلنظر با ما نیازی ندارند. آنها بهطور یکجانبه عمل میکنند. این یک اشتباه جدی است، زیرا سازندگی از کار جمعی بهرهمند میگردد. طبقهٔ کارگر، دهقانان، و مردم بومی همگی ارزیابی و پیشنهادهایی دارند که میتوانند برای رهایی ونزوئلا از چنگال بحران یاری برسانند. ممکن است که دولت یا حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا مایل نباشند از نقطهنظرها یا پیشنهادهایی که از میان تودههای مردم مطرح میشوند بهره گیرند. در درون حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا جریانهای نظریای ناهمسان ازجمله جریانهای سوسیالدموکرات، مسیحیان سوسیالیست، و حتی لیبرالی، وجود دارند. با این حال، رهبری سیاسی باید درک کند که ما در اتحادی ناهمسان (“اتحاد در درون ناهمسانی”) هستیم، که باید وظیفه و جایگاه همه در این سازندگی جمعی مشخص گردد.
گذشته از این، تضادهایی که پدید میآیند را نباید مشکلآفرین دید. درواقع، وارونهٔ این قضیه بیشتر درست است یعنی بروز تضاد میتواند سازنده باشد. مسئله این نیست که در درون جنبش تضادهایی میتوانند وجود داشته باشند، چگونگی رویکرد ما با این تضادها است که میتواند مسئلهساز باشد! اگر با تضادها رویکردی نادرست انجام گیرد، آنگاه میتوانند سبب گسیختگی شوند، و در شرایطی همانند امروز ونزوئلا، چنین شکافهایی به تضعیف کار جمعی ما در رسیدن به هدفهایمان میتواند منجر شود.
با آنکه برای حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا روشن است که ما با نیروهای راست یا امپریالیسم همدست و همپیمان نخواهیم شد، ولی با این وجود فضا را هر چه بیشتر برای همکاری مشترک تنگ میکند، بهشیوهای خودخواهانه عمل میکند که (حتی اگر چنین رویکردی به گسیختگی منجر نشود) زمینه را برای درگیریها فراهم میکند. این همان چیزی است که هماکنون دارد روی میدهد.
در نشست آخرین پلنوم حزب کمونیست این شعار را بهتصویب رساندیم: “رویارویی، تفکیکسازی و گردآوری نیروها برای پیشرَوی به سوی سازماندهی و تشکیل جبههٔ طبقه کارگر، دهقانان، مردم بومی، و نیروهای مردمی.” هدفی که این شعار بازتاب دهنده آن است، حرکت به سمت تشکیل یک اتحاد گستردهٔ ضد امپریالیستی برای رو در رویی و شکست دادن تهاجم خارجی است. هدف دیگری که این شعار بازتاب میدهد رو در رو شدن با اصلاحطلبان داخلی و جریانهای تسلیمطلبی است که با گفتمان انقلابیای دروغین، سرگرم تشکیل اتحادهاییاند که مخالف فرایند جنبش رهایی ملی بوده و چشماندازی مخالف با مسیر سوسیالیستی دارند.
سؤال: و رویکرد حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا درباره گفتوگوهای اخیر چیست؟
اسکار فیگوئرا: گفتوگوهای اخیر به توافق با یک بخش از مخالفان انجامیده است. ما معتقدیم که داشتن گفتوگو درست و پُراهمیت بود، زیرا به دنیا نشان میدهد که مخالفان راست افراطی تنها نیروی مخالف در کشورمان نیستند.
بااینهمه، این توافق بدون شرکت بخشهای دیگر نیروهای طرفدار انقلاب بولیواری انجام گرفت که اکنون برآمد آن وضعیتی است که برداشتن گام بعدی را ناروشن ساخته است. یکی از این موافقتنامهها این بود که نمایندگان این “قطب میهنپرست” (ائتلاف همهٔ گروههای طرفدار دولت و مادورو) در مجلس ملی ادغام خواهند شد. با این حال، حزب کمونیست تصمیم گرفته است در چنین ادغامی شرکت نداشته باشد. تصمیم ما بر این پایه منطقی گرفته شده است که نخست، توضیح داده نشده است که این راهکار در آن چارچوب چگونه عمل خواهد کرد، و دوم اینکه، مجلس ملی همچنان به پایمال کردن و بیاهمیت شمردن قانون ادامه میدهد، و این نهاد ابزار کلیدی تجاوز امپریالیسم در کشورمان است. مجلس ملی نهادی است که نهادهای دولتی دیگر را ازجمله ریاستجمهوری مادورو را بهرسمیت نمیشناسد و مشارکت ما در آنجا به ایجاد سردرگمی بیشتر در میان مردم منجر میشود. حضور ما در این مجلس ابزاری خواهد شد که توطئه ضد انقلاب آن را بهخدمت خود خواهد گرفت. هنگامیکه با این معضل روبرو شدیم، تصمیم گرفتیم خودمان را در مجلس ملی ادغام نکنیم، هرچند که این تصمیم هنوز در دست بررسی است و بهزودی در نشست پانزدهمین پلنوم حزب به بحث گذاشته خواهد شد. صادقانه بگویم، درک ما این است که مجلس شورای ملی زمانی که خوان گوایدو، رئیس مجلس ملی، خود را رئیسجمهور اعلام کرد، میبایست با او قاطعانه برخورد میکرد. مجلس ملی بخشی از توطئه است و باید منحل شود.
اکنون، اگر حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا برای ما توضیح دهد که راهی برای غلبه بر شخصیت توطئهگر رئیس مجلس ملی وجود دارد، در آن صورت پس از یک گفتوگوی سازنده همکاری در چنین چارچوبی [چارچوب مجلس ملی] شدنی خواهد بود.
سؤال: در سالهای اخیر روشهایی جدید از حرکتهای اعتراضی بروز یافتهاند: کنشگریهایی که بهدنبال تغییر نظام نیستند، بلکه چارهجوییای مشخص برای هر مشکل جدی را خواهاناند. در این گستره، اعتراض مردم به کمبود گاز و اعتراض دهقانان به مشکل آبیاری و خواست اجرای عدالت و محافظت شدن در برابر آزار از سوی زمینداران مشاهده میشود. دریافت شما از این پدیده جدید چیست؟
اسکار فیگوئرا: این حرکتهای اعتراضی قانونمند که رو به افزایش هم دارند، از جنبش مردمی و میهنپرستان و آن بخشهایی که به دگرگونی جامعه ونزوئلا پایبند هستند سرچشمه میگیرند. این اعتراضها نه از سمت نیروهای راست، بلکه از سوی جنبش انقلابی مردمی، نیرویی که بهنام طرفداران آرمان چاوز شناخته شده است، پا میگیرند. آنان خواستهایشان را مطرح میکنند، اما پیشنهادهایی را نیز مطرح میکنند که با بهسازی قانونهای کارگری، دهقانی، و جز اینها، در پیوند هستند. همگی این کنشگریها و کنشگران، دلواپس و دلمشغول روند انقلاب بولیواری و شرایط زندگی مردماند.
حزب کمونیست ونزوئلا بر این باور است که، تشکیل جبههٔ ملیای سراسری که هم در زمان رویارویی با امپریالیسم استوار باشد و هم با پیشبُرد سیاستهای لیبرالی دولت با قاطعیت برخورد کند، اهمیتی گرانبار دارد.
هدف ما شناساندن و پیشبُرد جبهه مبارزهٔ رهاییبخش ملی با پیشاهنگی طبقهٔ کارگر است. این جبهه شاخهای از حزب کمونیست نیست. ما تنها جزو یکی از گردانندگان این جبهه هستیم. در این جبهه، طرفداران خطمشی تروتسکیستی و طرفداران حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا هم هستند و مسئولیتی همپا دارند. البته طرفداران حزب سوسیالیست متحد اکثریت را در آن دارند.
ما همچنین در مبارزه برای پیشبُرد و تحقق خواستهای جنبش the Abreu campesino Current فعالیت میکنیم و میکوشیم که با کنشگران بومی در منطقههای دیگر همکاری داشته باشیم، از میان آنان بومیان آل مایزال و دیگران هستند که بهدرستی وظیفهای دشوار و مهم بر دوش دارند و زیر رهبری حزب کمونیست هم نیستند. بهنظر ما باید با این سازمانهای بومی متحد شویم، برای اینکه آنها نمونهای از اجتماعهای خودگردانیاند که مفهوم بوروکراسی در اهرمهای قدرت دولتی را زیر سؤال میبرند.
سؤال: و سرانجام، در روبرو شدن با تعرضهای امپریالیستی و سرگردانی دولت به سوی “رفرمیسم” یا حتی “لیبرالیسم اقتصادی”، وظیفهٔ همبستگی انترناسیونالیستی با فرایند انقلاب بولیواری چه باید باشد؟
اسکار فیگوئرا: حزب کمونیست خطمشیای روشن در جهت فعالیت برای جلب همبستگی دارد و در سفرهای خارجی خود و دیدار با میزبانان، بهطور جامع رویدادهای داخلی را بازنمود میکند. ما در گفتوگوهایمان با نیروهای چپ، حزبهای کمونیست، و دیگر سازمانها، از اشاره به تضادها، پیچیدگیهای موجود و گرایشهایی که رو در روی یکدیگر میایستند کوتاهی نمیکنیم، اما همیشه بهصراحت اعلام میکنیم که دشمن اصلی ما امپریالیسم است. ما در درون این روند انقلابی با دیگر نیروها در مصافی سازنده در حال تلاشیم، اما در جایی که با امپریالیسم روبروییم، یکدست و منضبط عمل میکنیم. بدینسان، ما درباره پیچیدگیها و دشواریهای موجود در جامعه ونزوئلا به انتقاد و روشنگری میپردازیم، اما در همان حال همبستگی بینالمللی را نیز خواستاریم. اگر امپریالیسم آمریکا، متحدان اروپاییاش، و نیروهای راستگرا در قاره آمریکای جنوبی، بر ونزوئلا چنگ بیندازند پیامد آن میتواند با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اردوگاه سوسیالیسم در آخرین دهه سده بیستم میلادی (در سالهای پایانی دههٔ شصت خورشیدی) همانند باشد. این ضربهای سخت به نیروهای انقلابی در سراسر جهان خواهد بود. اگرچه مسئلههایی که ما در اینجا با آنها روبروییم کلاناند، ولی ونزوئلا همچنان پرچمدار مبارزه ضد امپریالیستی باقی خواهد ماند. ما به ونزوئلایی نیاز داریم که تا هنگامیکه در چارچوب مرزهای خود در تلاش و مبارزه هستیم بتواند ثابتقدمیاش را حفظ کند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۹، دوشنبه ۶ آبان ماه