بخش دولتى‏ اقتصاد، زيربناى‏ “اقتصاد ملى‏“ است

image_pdfimage_print

برپايى‏ بخش دولتى‏- دمكراتيك اقتصاد مى‏توانست در دوران پس از پيروزى‏ انقلاب و همچنين مى‏تواند در دوران كنونى‏، زيربناى‏ ضرورى‏ براى‏ “اقتصاد ملى‏“ و مستقل ايران را تشكيل دهد.

حاكميت سرمايه‏دارى‏ در جمهورى‏ اسلامى‏ ايران، روند بازگشت انقلاب را به مرحله كيفى‏ جديدى‏ رسانده است. بازگشتى‏ كه از سال ١٣٦٠ از طريق توطئه‏هاى‏ خارجى‏ و داخلى‏ و به‏ويژه نفوذ روزافزون جريان راستگراى‏ سرمايه‏دارى‏ تجارى‏ در سال‏هاى‏ پس از پيروزى‏ انقلاب در حاكميت، آغاز شده بود.

اين حاكميت مى‏كوشد پايمال ساختن عمده‏ترين هدف انقلاب بهمن را با اين استدلال توجيه كند، كه ادعا مى‏كند كه بخش دولتى‏ اقتصاد – اصل ٤٤ قانون اساسى‏ – نتيجه حاكم شدن نظريات سوسياليستى‏- ماركسيستى‏ در كشور بوده است و خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏ كه با “حكم حكومتى‏” آيت‏الله خامنه‏اى‏ بطور غيرقانونى‏ عملى‏ مى‏شود، تنها اقدامى‏ به منظور دفع چپ‏گرايى‏ «جريان راديكال [خط امامى‏] اكثريت مجلس اول» (هاشمى‏ رفسنجانى‏ به نقل از خامنه‏اى‏) است.

ادعاى‏ داشتن تمايلات توده‏اى‏ و سوسياليستى‏ توسط اكثريت نمايندگان مجلس اول و همچنين شخص آيت‏الله خمينى‏، ادعاى‏ جديديى‏ نيست. اين ادعايى‏ است كه ضدانقلاب سلطنتى‏ و راستگرا در داخل و خارج از كشور و همچنين امپرياليسم، به‏مثابه اهرم تبليغاتى‏ از ابتداى‏ پيروزى‏ انقلاب عليه آن بكار گرفتند.

ارزيابى‏ حزب توده ايران

پس از پيروزى‏ انقلاب بهمن، بحث درباره راه رشد اقتصادى‏- اجتماعى‏ ايران به يكى‏ از گرهى‏ و داغ‏ترين بحث‏هاى‏ روز تبديل شد. بحثى‏ كه نتيجه آن، الزاماً سرنوشت انقلاب را رقم مى‏زد. ازاين‏رو عجيب هم نبود كه نبرد براى‏ تصميم‏گيرى‏ درباره برنامه رشد همه‏جانبه كشور بالا گيرد و تا به امروز نيز ادامه يابد. مبارزه‏اى‏ كه با “حكم حكومتى‏“غيرقانونى‏ آيت‏الله خامنه‏اى‏ براى‏ نقض اصل ٤٤ قانون اساسى‏ (تغييرات در قانون اساسى‏ قانوناً تنها از طريق همه‏پرسى‏ از مردم مجاز است) و اجراى‏ خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏ طبق نسخه نوليبرال امپرياليستى‏ و دستورات سازمان جهانى‏ تجارت، نقطه عطفى‏ در روند بازگشت انقلاب مى‏باشد. اقدام غيرقانونى‏‏اى‏ كه تنها با نقض آزادى‏‏هاى‏ دمكراتيك و حقوق قانونى‏ مردم كه ازجمله در اصل ٢٦ قانون اساسى‏ تضمين شده است، ممكن گشت.

حزب توده ايران از آغاز با تمام توان خود در مبارزه براى‏ توضيح ويژگى‏هاى‏ مردمى‏ و ملى‏ راه رشدى‏ كه قادر بود و هست بند بر دست و پاى‏ غارتگرى‏ نظام سرمايه‏دارى‏ و غارتگران سرمايه‏دار بزند، شركت كرد و در اسناد و نوشتارهاى‏ متعدد در نشريات خود مستدل ساخت كه پيروزى‏ نهايى‏ انقلاب، يعنى‏ رشد انقلاب سياسى‏ (تصاحب قدرت دولتى‏) به انقلاب اقتصادى‏، در گروى‏ انتخاب راه رشد اقتصادى‏ مستقلى‏ مى‏باشد كه به وابستگى‏ اقتصادى‏ ايران كه از دوران نواستعمار و حاكميت سلطنتى‏- ساواكى‏ ارتجاع سرنگون شده به ارث مانده است، نقطه پايان بگذارد.

«اگر در مرحله نخستِ [جنبش آزاديبخش در كشورهايى‏ نظير كشور ما كه رژيم وابسته و ضدملى‏ سلطنتى‏ آن را در بست در اختيار سرمايه‏هاى‏ امپرياليستى‏ گذاشته بود] مسأله بس مهم دستيابى‏ به استقلال سياسى‏ مطرح مى‏شود، در مرحله دوم كسب استقلال اقتصادى‏ در دستور روز مبارزه قرار مى‏گيرد. هيچ كشورى‏ بدون استقلال اقتصادى‏ نمى‏تواند خود را آزاد و مستقل بداند. معنى‏ و مفهوم آزادى‏ ملى‏ نيز جز نيل به آزادى‏ در عرصه اقتصادى‏ نيست. در واقع نيز بدون پايان دادن به سيطره نواستعمار در كليه شئون اقتصاد ملى‏، بدون از ميان برداشتن موانع گوناگون اقتصادى‏ و اجتماعى‏ و استفاده از منابع ملی در راه رشد همه‌جانبه اقتصادی به سود اکثريت محروم جامعه، آزادی ملی در چارچوب محدودی باقی خواهد ماند که چندان مثمرثمر نخواهد بود. …» (“نظام اقتصادى‏ مصوب قانون اساسى‏ و بينشى‏ كه حزب ما دارد“مردم، شماره ١٢٠، ٢٧ آذر ١٣٥٨). (١)

به نظر حزب توده ايران، چنين استقلال اقتصادى‏ اما تنها زمانى‏ مى‏توانست تحقق يابد كه «سيادت خلق بر ابزار توليد مسلط گردد» (همانجا). ايجاد بخش دولتى‏ اقتصاد كه عبارت بود از انباشت و تمركز ثروت‏هاى‏ ملى‏ تحت كنترل ارگان منتخب مردم، يعنى‏ دولت ملى‏ و مردمى‏، به معناى‏ برقرارى‏ سيادت خلق و نه برقرارى‏ حاكميت سرمايه‏داران مى‏باشد. از اين‏رو پيروى‏ از اصول و موازين دمكراتيك و قانونى‏ در قانون اساسى‏ ايران براى‏ اداره كردن بخش دولتى‏ اقتصاد از ضرورت مبرم برخوردار بود. مديريت دولتى‏ مى‏بايستى‏، مديريتى‏ دستجمعى‏، دمكراتيك و شفاف باشد. ضرورت داشت كه برنامه‏ريزى‏ و تصميم‏گيرى‏ها براى‏ مردم قابل شناخت و كنترل باشند و بمانند. براين پايه است كه اصول ٤٤ قانون اساسى‏ و اصول مربوط به حقوق دمكراتيك در مورد بيان نظر و آزادى‏ انديشه و حق برپايى‏ تشكل‏هاى‏ صنفى‏ و سياسى‏ و … كه در قانون اساسى‏ تضمين شده‏اند، وحدتى‏ جداناپذير را تشكيل مى‏دادند و مى‏دهند.

حزب توده ايران خواستار سازماندهى‏ دمكراتيك بخش دولتى‏ اقتصاد، در جوار بخش تعاونى‏ و خصوصى‏ بود و آن را «نظام اقتصادى‏ با خصلت ملى‏- دمكراتيك» (همانجا) ارزيابى‏ مى‏كرد كه قادر بود سيادت و حاكميت مردم را تضمين كرده و استقلال سياسى‏ و اقتصادى‏ كشور را تحكيم بخشد. «نظام اقتصادى‏ با خصلت ملى‏ و دمكراتيك، مركب از بخش‏هاى‏ دولتى‏، تعاونى‏ و خصوصى‏ … وقتى‏ با موفقيت قرين خواهد بود كه حاكميت سياسى‏ در دست نيروهاى‏ مترقى‏ و انقلابى‏ متمركز گردد. فقط در چنين شرايطى‏ مكانيسم دولتى‏ در راه جلوگيرى‏ از رشد سرمايه‏دارى‏ و نوسازى‏ جامعه به سود توده‏هاى‏ محروم به كار گرفته مى‏شود. … بخش دولتى‏ دمكراتيك كه ما مطرح مى‏سازيم، با بخش دولتى‏ سرمايه‏دارى‏ فرق زيادى‏ دارد … استقرار مالكيت دولتى‏ بر ابزار و وسايل توليد به معناى‏ تقويت “دولت سالارى‏“ نيست، بلكه وسيله عمده براى‏ جامعه عمل پوشاندن به هدف‏ها و دورنماى‏ انقلابى‏ به نفع زحمتكشان يا مستضعفين است. … روشن است كه نقش هدايت كننده بخش دولتى‏ به هيچ‏وجه به معناى‏ سيادت مطلق آن نيست. در شرايط مشخص كنونى‏، بخش خصوصى‏ مى‏تواند و بايد دوش به دوش بخش دولتى‏ و تحت نظارت مستقيم آن فعاليت داشته باشد. …» (همانجا)

توطئه‏هاى‏ متعدد امپرياليستى‏، در راس آن جنگ تحميلى‏ صدام به ميهن انقلابى‏ و به‏ويژه ادامه آن پس از آزادى‏ خرمشهر با شعار “جنگ جنگ، تا پيروزى‏“(٢)، توطئه‏هاى‏ داخلى‏ جريان راستگراى‏ رسالت و حجتيه كه با موفقيت توانست از انقلاب تنها “اسلام“ را باقى‏ بگذارد و صحنه نبرد را از مبارزه براى‏ آزادى‏ اقتصادى‏ و برقرارى‏ سيادت مردم، به صحنه نبرد “مذهب“ و “ضدمذهب“ بكشاند و در پس آن به تحكيم مواضع سرمايه‏دارى‏ بزرگ و در راس آن سرمايه‏دارى‏ تجارى‏ و بطور روزافزون سرمايه‏دارى‏ بوروكراتيك و بزرگ‏زمين‏داران “آستان قدس“ و انواع بنيادها بپردازد، محتواى‏ دمكراتيك اصل ٤٤ و ديگر اصول آزادى‏‏خواهانه قانون اساسى‏ را نابود كرد. سيادتِ سرمايه‏دارى‏ رانت‏خوار و مافيايى‏، جايگزين خواست سيادت مردم شد. مديريت دمكراتيك، شفاف و براى‏ مردم قابل كنترلِ بخش دولتى‏، به مديريت ناتوان و غيرمتخصص تبديل گشت و بخش دولتى‏ اقتصاد را به ورشكستگى‏ كشاند. ركود اقتصادى‏ و توسعه بيكارى‏ ارمغان حاكميت سركوبگرانه و آزادى‏ كشى‏ شد كه اكنون و در پس درهاى‏ بسته بر سر بقاى‏ خود با امپرياليسم به چانه‏زدن مشغول است. بخش دولتى‏ اقتصاد كه با ارزش‏گذارى‏ هدفمند تنها قريب به يك هزار ميليارد يورو تعيين قيمت شده است، شيربهايى‏ است كه سرمايه‏دارى‏ وابسته مى‏خواهد براى‏ حفظ حاكميت خود به امپرياليسم بپردازد. انتقال ثروت شركت‏هاى‏ دولتى‏ به “بورس بهادار سهام“، حتى‏ از بى‏‏راهه ”سهام عدالت“، راه غارت ثروت‏هاى‏ ملى‏، ازجمله صنعت نفت، را بر روى‏ سرمايه هرز و سوداگرى‏ امپرياليستى‏ مى‏گشايد.

بدين‏ترتيب، هدف “حكم حكومتى‏“ رفع و دفع “چپ‏گرايى‏“ نيست، آنطور كه هاشمى‏ رفسنجانى‏ از قول ”رهبر“ ادعا مى‏‏كند، بلكه ارتجاع حاكم مى‏خواهد با تغيير غيرقانونى‏ مضمون قانون اساسى‏، امكان ارايه «تضمين به سرمايه خارجى‏» را بوجود آورد كه امپرياليسم در مذاكره براى‏ «مسئله اتمى‏» طلب مى‏كند. خانم رايس، وزير امور خارجه آمريكا در مصاحبه مطبوعاتى‏ ٢٣ فوريه ٢٠٠٧ (منتشر در تلويزيون صداى‏ آمريكا) خواستار ارايه «تضمين براى‏ سرمايه خارجى‏» از دولت ايران شد.

شعار “جنگ جنگ، تا پيروزى‏“ كه يكى‏ از چهره‏هاى‏ مركزى‏ مدافع آن هاشمى‏ رفسنجانى‏ بود، اكنون به شعار “خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏” تبديل شده است كه همان چهره مركزى‏، اين‏بار نه به‏عنوان “سردار جنگ“، بلكه به‏عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، به پرچمدار آن، به پرچمدار اجراى‏ نسخه امپرياليستى‏ جهانى‏سازى‏ در خدمت منافع سرمايه مالى‏ كنسرن‏هاى‏ فراملى‏ تبديل شده است.

روند مبارزات آزاديبخش در جهان اما دورنماى‏ ديگرى‏ را نشان مى‏دهد. انقلاب در ونزوئلا، بوليوى‏ و ديگر كشورهاى‏ منطقه درياى‏ كارئيب و آمريكاى‏ مركزى‏ و جنوبى‏، با آموزش از انقلاب موفق سوسياليستى‏ در كوبا، به سياست نوليبراليسم و اجراى‏ نسخه خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏، ديكته شده توسط امپرياليسم و در بيش از دو دهه توسط دولت‏هاى‏ دست نشانده در اين كشورها بمورد اجرا گذاشته شده، پايان بخشيده است. روند ملى‏ كردن و بازپس گرفتن واحدهاى‏ خصوصى‏ شده در سال‏هاى‏ گذشته، در اين كشورها با شدت ادامه دارد و زيربناى‏ يك «اقتصاد ملى‏ دمكراتيك» براى‏ كشورهاى‏ آزاد شده از سلطه امپرياليسم بوجود مى‏آيد.

«هرچه، خصوصى‏ سازى‏ شده بود، ملى‏ خواهد شد». با اين جمله هوگو چاوز، رئيس جمهور ونزوئلا در روز آغاز دوره دوم رياست جمهورى‏ خود، خبر ملى‏ كردن شركت تلفن CANTV و الكتريسيته EDC را اعلام داشت و خطاب به معاون خود،‌ Jorge Rodriguez گفت: «آقاى‏ معاون رئيس جمهور، دست بكار شويد، ملى‏ كنيد!»

ئووه مورالس، رئيس جمهور بوليوى‏ نيز در همين روزها شركت نفت را كه از آغاز شركتى‏ آمريكايى‏ بود، ملى‏ اعلام داشت. عمده‏ترين ماده دستور كار جلسه اخير سازمان سائو پالو Sao Paulo Forum در روزهاى‏ ١٢ تا ١٤ ژانويه ٢٠٠٧ در شهر سان سالوادور، مركز كشور سالوادور، ارائه پيشنهادهاى‏ جايگزين در برابر سياست نوليبرال امپرياليستى‏ براى‏ كشورهاى‏ آمريكاى‏ مركزى‏ و منطقه كارائيب بود.

ستون فقرات مبارزه ضدامپرياليستى‏ در دوران كنونى‏ را يك اقتصاد ملى‏ و دمكراتيك تشكيل مى‏دهد، كه مبارزه با نسخه نوليبرال خصوصى‏ و آزادسازى‏ اقتصادى‏ نوك تيز نيزه آن است. ايران نيز موردى‏ جدا بافته نيست. سياست ضدامپرياليستى‏ واقعى‏ در ايران نيز تنها مى‏تواند سياستى‏ ضد نسخه نوليبرال امپرياليستى‏ باشد.

در مراسم بمناسب آغاز رياست جمهورى‏ دانيل ارتگا در نيكاراگوئه در روز ١١ ژانويه ٢٠٠٧ كه با شركت صدها هزار نفر و سران ١١ كشور برگزار شد، چاوز، رئيس جمهور ونزوئلا به شعار “پايان تاريخ“ كه مبلغان مدافع نظام غارتگر سرمايه‏دارى‏ پس از فروپاشى‏ اتحاد شوروى‏ فريان زدند و نظام غارتگر سرمايه‏دارى‏ را ابدى‏ و “پايان تاريخ“ ناميدند، پاسخ داد و با صداى‏ پرطنين و نافذ خود اعلام داشت كه «تاريخ بازگشته است!!»

او به نقل آخرين سخنان رهبر بوميان سرخپوست،“توپاس“، پرداخت كه پيش از اعدام بدست اسپانيايى‏ها به زبان آورده و گفته بود: «مرگ امروز من، به بازگشت مليون‏ها خواهد انجاميد». چاوز در ميان شور و هيجان حاكم بر همايش اضافه كرد كه «اكنون ما مليون‏ها، بازگشته ايم».

بدون ترديد مردم ميهن ما نيز بصورت مليونى‏ بازخواهند گشت و پاسخ دندان‏شكن خود را به آنانى‏ كه براى‏ بقاى‏ خود، منافع كشور و مردم آن را قربانى‏ حرس و آز امپرياليسم مى‏كنند، خواهند داد.

«…

گاه با خود مى‏گويم:

“اين در براى‏ هميشه بسته خواهد ماند؟

و هيچ‏گاه گشوده نخواهد شد؟

و ياخته‏هاى‏ زمين،

در انجماد اين برف سنگين،

عقيم خواهد گشت؟

مگر مورچگان در دهليز نمناك و تيرة زمين،

توشه‏اى‏ ابدى‏ اندوخته‏اند؟

آه … ، اگر درختان برهنه توسكا،

پوشش سبز حيات را در حجم بلند ذهن خود،

به نسيان جاويد بسپرند،

و دودكش علم شده بر فرق خانه‏ها،

على‏الدوام از كار بماند،

زخم‏هايم را،

دردهايم را،

با كدامين مرهم التيام بخشم؟

سمند سركش آرزوهاى‏ دور و نزديك را،

با كدامين كمند در بند كشم.

چگونه بر آتش جانسوز درونم،

خاكستر سرد مردگان را بپاشم؟

ترانه‏هايم را،

و زمزمه‏هاى‏ خلوت دلم را

براى‏ كه بخوانم؟

ترانه‏هايم را براى‏ كه بخوانم؟“

***

نـه! مجبوب من!

هرگز چنين نبود.

من، آموخته‏ام اين را،

تو نيز بدان!

كه بى‏گُمان، زمان دق‏الباب خواهد كرد،

تاريخ فاتحانه در را خواهد گشود

و خورشيد با لبخندى‏ گرم،

انحناى‏ آسمان را عاشقانه خواهد پيمود.

و آنگاه بهار،

مرحمى‏ سبز بر زخم‏هايمان خواهد گذاشت.»

(احسان طبرى‏، “به آنكس كه به او مى‏انديشم“، سروده‏هاى‏ زندان ١٣٦٥)

***

نوشته حاضر در ارديبهشت ماه ١٣٨٦ نگاشته شد و اكنون با بحران مالى‏ مستولى‏ بر جهان سرمايه‏دارى‏ در پائيز ١٣٨٧، شكوهمندى‏ نگاه دورانديشِ علمى‏ و انقلابى‏ زنده‏ياد احسان طبرى‏ در سروده نقل شده، و «بشارت فردا» كه او در نوار ”آن جاودان“ نيز نويد مى‏دهد، دو صد چندان آموزنده است!

***

١- “نظام اقتصادى‏ مصوب قانون اساسى‏ و بينشى‏ كه حزب ما دارد“، مردم شماره ١٢٠، ٢٧ آذر ١٣٥٨

٢- نورالدين كيانورى‏، ”سخنى‏ با همه توده‏اى‏ها“، ١٣٧٣: «آغاز جنگ و سپس ادامه جنايتكارانه آن، ازجمله اين هدف توطئه‏گرانه نيروهاى‏ راست، سرمايه‏دارى‏ ضربه خورده از انقلاب و امپرياليسم جهانى‏ را با هم با خود داشت كه اذهان توده‏هاى‏ انقلابى‏ را از اعلام پافشارى‏ بر خواست‏هاى‏ اقتصادى‏- سياسى‏ خود منحرف كرده و لزوم معوق گذاشتن آن‏ها را بمنظور دفاع از كشور، در مركز توجه قرار دهد. همين توطئه ازجمله انگيزه‏هاى‏ اساسى‏ ادامه جنگ بود. …».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *