مقاله شماره: 1395 / 39 (31 تیر) (بخش دوم)
واژه راهنما: سیاسی. سیاست توده ای
سیاست طبقاتیِ مستقل حزب توده ایران و مبارزه برای اتحادهای اجتماعی! وحدت منافع زحمتکشان و بورژوازی ملی و خرده بورژوازی میهن دوست در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب. چگونه بايد ديكتاتوري را به چالش كشيد. وحدت دیالکتیکی میان آزادی و عدالت اجتماعی. کالبد شکافی راست روی و چپ روی. وظیفه ی کنونی تنها برپایی اتحادهای اجتماعی؟«مخرج مشترک ها … در عرصه ملی»؟ فعالیت نظری- فلسفی نیاز مبرم روز! مضمون دموکراتیک و ملی جبهه ضد دیکتاتوری.
بخش نخست نوشتار با بحث در باره ضرورت مبارزه به منظور درک اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب پایان یافت. در آن جا از یک سو اهمیت مبارزه ی روشنگرانه ی توده ای ها به منظور تفهیم مضمون اقتصاد سیاسی این مرحله به مثابه تنها اهرم ممکن برای برپایی اقتصادِ انسان دوستانه و مردمی- دموکراتیک و در عین حال حافظ منافع ملی در برابر یورش سرمایه مالی امپریالیستی که هدف تبدیل ایران به کشور نیمه مستعمره را دنبال می کند، توضیح داده و مستدل شد.
از سوی دیگر، تصورات برخی تز نیروهای ملی- اصلاح طلب از قبیل آقای آصفی افشا شد که می پندارند که در شرایط سلطه اقتصاد جهانی شده ی امپریالیستی، امکان رشد مستقل سرمایه دارانه برای ایران وجود دارد. چنین پنداری به ویژه در مورد ایران و نمونه های دیگر آن مانند یوگسلاوی و …، با توجه به برنامه استراتژیک امپریالیستی برای پاره پاره کردن این کشورها، یا ناشی از همدست دزد بودن است و یا نشان کور بودن در برابر وقایع در جریان در جهان.
رشد مستقل کشورهای پیرامونی در مرحله کنونی سلطه امپریالیستی تنها با یک اقتصاد ملی- دموکراتیک ممکن است که برای دورانی طولانی وحدت منافع طبقه کارگر و لایه های ملی و میهن دوست بورژوازی و خرده بورژوازی را تامین و تضمین می کند و در عین حال، بر پایه یک برنامه علمی و دموکراتیک برای اقتصاد ملی قرار دارد که با تعیین اولویت های اقتصادی- اجتماعی و زیر کنترل عمومی- دموکراتیک، اهرم پرتوانی برای توسعه دموکراسی و عدالت اجتماعی نسبی را تشکیل می دهد. نقش طبقه کارگر و نمایندگان آن در به ثمر رساندن چنین روند رشد تاریخی، انسان دوستانه، دموکراتیک و ملی تعیین کننده است. نکته ای که اهمیت آن در گزارش هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران به نشست تیرماه خود در ارتباط با انقلاب بهمن 57 مردم میهن ما به درستی تشریح گشته و برجسته شده است.
ضرورت اتخاذ یک سیاست مستقل کارگری و جانبداری صریح و مستدل از “برنامه حداقل کارگریِ“ حزب توده ایران با مضمون دموکراتیک- سوسیالیستی، از منطق نتیجه گیری در گزارش … برمی خیزد (به این نکته بازمی گردم) و تردید ناپذیر است!
بدون برقراری هژمونی طبقه کارگر در انقلاب ملی- دموکراتیک، به ثمر رساندن آن ناممکن است! استقلال و موضع شفاف سیاست حزب توده ایران در ارتباط با نبرد طبقاتی جاری در کشور و همچنین صراحت اندیشه ی راهبردی نظری- تئوریکِ حزب طبقه کارگر ایران در ارتباط با مبارزه به منظور ایجاد شرایط برپایی اتحادهای اجتماعی، از وحدتی درونی برخوردار است. وحدتی که به نوبه خود در ارتباط تنگاتنگ قرار دارد با نقش طبقه کارگر در مساله ایجاد هژمونیِ چپ- ترقی خواهانهِ ترین مواضع دموکراتیک- ملی برای مرحله کنونی انقلاب.
تنها با چنین برداشت که کلیتِ یکپارچه ی وظیفه سوسیالیستی و دموکراتیک حزب طبقه کارگر را تشکیل می دهد و آن را قابل شناخت می سازد، حزب طبقه کارگر می تواند در نبرد طبقاتی در جامعه نقش آگاهانه و شایسته خود را ایفا سازد. در غیر این صورت به لجنزار کنار جریان نبرد اجتماعی رانده می شود! این نتیجه گیری به قول مارکس نقش «ایمپراتیو» برای دوران کنونی داراست که زنده یاد احسان طبری آن را «بایای تاریخ» می نامد! (بازگردیم به ادامه بحث در بخش دوم نوشتار)
وحدت دیالکتیکی میان آزادی و عدالت اجتماعی
مي دانيم كه در جريان كودتاي انتخاباتي سال ٨٨، جنبش وسيع اعتراضي نتوانست از پشتيباني وسيع زحمتكشان برخوردار گردد و به لايه هاي مياني جامعه محدود ماند. لايه هايي كه به طور عمده خواستار ”آزادي“هاي دموکراتیک و فردیِ قانوني و حقوق انساني خود بوده و با رای خود علیه رژیم دیکتاتوری قد علم کرده بودند!
گرچه زحمتكشان نيز در سال ٨٨ از حق داشتن سنديكاي آزاد برخوردار نبودند، اما نقض اين حق دموكراتيك و قانونيِ صنفی و فردی آن ها بي واسطه در ارتباط قرار داشت (و دارد) با ”گرسنگي“ آن ها و خانواده شان!
به سخني ديگر، از دیدگاه روان شناسیِ اجتماعی، پایمال شدن حقوق دموکراتیک و فردی اجتماعي براي طبقه كارگر به طور عمده، بي واسطه با مساله عدالت اجتماعي نسبي در ارتباط است! در حالي كه براي لايه هاي مياني جامعه، به طور عمده خواست ”آزادي“های اجتماعی و فردی، خواستِ بي واسطه را در روان شناسی اجتماعی آن ها تشكيل مي دهد! آن طور که برای نمونه در وقایع سال 88 قابل شناخت است.
به سخنی دیگر، نقش گرسنگیِ روزانه در مبارزه لایه های میانی جامعه کم تر تعیین کننده است، در حالی که نقش سرکوب آزادی های فردی از وزن بیش تر برخوردار است!
همان طور كه مي دانيم و در سند ششمين كنگره حزب توده ايران نيز بر آن تصريح شده است، پيروزي انقلاب بهمن ٥٧، آن هنگام بازگشت ناپذير شد كه طبقه كارگر و به طور مشخص كارگران صنعت نفت، وارد صحنه نبرد اعتصابی در جامعه شدند! اين واقعيت تاريخي، در تائيد جامعه شناسيِ ماركسيستي- توده اي از جايگاه نقش طبقه كارگر در مبارزات اجتماعی است که همان طور که نشان داده خواهد شد، انگیزه ی بی واسطه آن، برخورداری از عدالت اجتماعی نسبی است، که در عملكرد و پراتيك مبارزاتي زحمتکشان تبلور می یابد!
بي جهت هم نيست كه در مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران، برقراري «پيوند» ميان خواست ”آزادي و عدالت اجتماعي“ به مثابه اصلي عيني و ناشي از شرايط ماترياليستي حاكم بر جامعه ارزيابي و برجسته شده است.
بدين ترتيب ما با دو تجربه انقلابي، يكي ناموفق (سال ٨٨) و ديگري موفق (سال ٥٧) روبرو هستيم كه تفاوت اصلي ميان آن دو از منظر نبرد اجتماعی، شركت داشتن و یا نداشتن و فعال نبودن زحمتكشان در بخش توليدي كشور در آن هاست.
لذا پيشنهادي كه مي تواند در برابر راست ترين و مماشات گرانه ترين موضع «اصلاح طلبان تسليم طلب» مطرح گردد، از یک سو افشاگری به جایی است که در گزارش … علیه آن ها انجام شده است، و از سوی دیگر، پيشنهاد در ارتباط با چگونگي جلب زحمتكشان يدي و فكري به صحنه نبرد اجتماعي به منظور «به چالش طلبيدن» رژيم ديكتاتوري است! به سخنی دیگر، طرح و دفاع از ضرورت پیوند میان آزادی و عدالت اجتماعی در نظر و عمل است! پیشنهادی که در جهت تعمیقِ انزوای مواضع اصلاح طلبان مماشات گر و جلب مواضع مبارزان واقعی در طیف اصلاح طلبان موثر است!
پيشنهادي كه طرح آن تنهـا وظيفه حزب طبقه كارگر است. مشخصه حزب توده ایران است! اگر حزب طبقه كارگر آن را پيشنهاد نكند، چه كسي بايد آن را پيشنهاد كند؟ آيا جز حزب طبقه كارگر، سازمان ديگري مي تواند ضرورت طرح پيوند ميان آزادي و عدالت اجتماعي نسبي را در جامعه مطرح سازد، آن را مستدل گرداند و با توضيحات خود مغز و قلب ”متحدان“ را براي پذيرش اين خواست به دست آورد؟ اين طور نيست؟
این وظیفه، برداشتی خودخواهانه و “چپ روانه“ نیست! که برخی ها می خواهند آن را القا کنند، بلکه این نتیجه گیریِ عینی- ماتریالیستی از شرایط هستی طبقه کارگر، نتیجه گیری ماتریالیستی از «نبرد طبقاتی» است که گزارش … نیز به آن اشاره دارد و آن را «اصلی …» می نامد که مستقل از ذهنیت این یا آن فرد موثر است!
اگر تجربه سال ٨٨ نشان مي دهد كه بدون شركت زحمتكشان پيروزي جنبش ممكن نيست، و اگر تجهيز زحمتكشان بدون طرح خواست هاي اقتصادي آن ها ناممكن است، پس تكليف جنبش توده اي روشن بوده و از شفافيت و صراحت برخوردار است!؟ تجهیز زحمتکشان! آیا این طور نیست؟
گزارش هيئت سياسي ك م ح ت ا نيز در زمينه اهمیت نقش زحمتکشان در گذار از دیکتاتوری صراحت دارد، در صفحه شش، گزارش به درستي خاطرنشان مي سازد كه «بحث هاي نظري و همچنين مبارزات سياسي و اجتماعي در صحنه كشور [كه] به طور عمده زير تاثير آميزه اي از گفتمان و نظريه پردازي هايي ديني و … انديشه هايي ليبرالي … بدون در نظر گرفتن و به حساب آوردن كنش ها و واكنش ها در بين طبقه ها و لايه هاي اجتماعي [بخوان منافع طبقاتي] … اثري راهگشا ندارند»!
بدین ترتیب مواضع توده ای هایی که مسئولیت های سازمانی دارند، و توده ای هایی که نارفیقانه از حق شرکت مستقیم در بحث ها محروم شده اند، هم سو است و میان آن ها تفاوت جندانی وجود ندارد. نرسیدنِ بی واسطه دست های اندیشه به یکدیگر، علت مضمونی ندارد، بلکه علت مکانیکی، علت ذهنی داراست!
کالبد شکافی راست روی و چپ روی!
گزارش … در ادامه، دو برخورد نادرست به مضمون «مبارزه ي طبقاتي» را توضيح مي دهد و دو شكل ممكن آن را برمي شمرد. به سخني ديگر، گزارش كه نگرش طبقاتي، نگرش به منافع طبقاتي را از يك سو تنها مضمون «راه گشا» براي «معضل هاي عظيم اجتماعي جامعه ما» ارزيابي مي كند، از سوي ديگر، به درستي پافشاري يك سويه بر منافع اين يا آن طبقه را در مرحله كنونيِ «ملي- دموكراتيك انقلاب» (تعريف ششمين كنگره حزب) «مضر» مي داند، به سخني ديگر، گزارش … که برخورد «”سوسيال دموكراسي“ ([از نوع] ملي- مذهبي، اصلاح طلب و پاره هايي از نيروهاي چپ)» را راست روانه ارزیابی می کند که تنها خواستار «نیرومند شدن بورژوازی هستند، تا در ریخت و پاش آن ها، دانه هایی برای سدجوع زحمتکشان یافت شود» (مارگارت تاچر!)، از یک سو، و از سوی دیگر، همچنین به درستی «برخورد اراده گرايانه و شعار گونه برخي ترقي خواهان چپ» را در ارتباط با «نقش مبارزه طبقاتي و مبارزه جنبش كارگري در شرايط كنوني جامعه ما»، ”چپ روانه“ و «مضر» ارزيابي مي كند که گذار بی واسطه را به سوسیالیسم می طلبند! (1)
در این بخش از گزارش … سه نکته شایسته توجه است:
١- به طور طبيعي انتظار مي رود كه در گزارش هيئت سياسي كه يك مقاله روزنامه اي نيست، مطالب طرح شده با نقل قول هاي مشخص مطرح گشته و شكل عام به خود نمي گرفت! معلوم نيست «چه كسي و در كجا و چگونه» (ا ط، در بحث با سروش، نوشته هاي فلسفي و اجتماعي، جلد دوم) مطلق گرانه و چپ روانه «نقش مبارزه طبقاتي و مبارزه جنبش كارگري در شرايط كنوني جامعه ما» را مطرح ساخته است؟! چرا تعریفی مشخص از یک «مبارزه ی طبقاتی» متناسب و دیالکتیکی ارایه نشده است؟
علت و انگیزه ی به کار نگرفتن شیوه ی بیان مشخص در سند حزبی چیست؟ آیا رفیق گرامی محمد امیدوار، به عنوان سخنگوی حزب توده ایران، می تواند به کار گرفتن شیوه ی غیرمشخص و عام گویانه را مستدل سازد؟
2- در بحث انجام شده در اين بخش، گزارش … ميان بحث با ”متحدان“ و با ”طبقه كارگر“ تفاوتي قايل نمي شود. آیا این ابهام عمدی است و یا به طور سهو به گزارش راه یافته؟
3- گزارش تعريفي از مرحله «ملي» انقلاب ارايه نمي دهد.
تعریف ششمین کنگره حزب توده ایران در گزارش … با صراحت مورد تائید قرار نمی گیرد.
وظیفه کنونی حزب طبقه کارگر، تنها برپایی اتحادهای اجتماعی است؟
در بحث انجام شده در این بخش از گزارش … این نکته با صراحت بیان نمی شود و روشن نيست كه آيا گزارش … معتقد است كه «در مرحله كنوني مبارزه براي تغيير [بنیادین] در كشور»، تنها مبارزه براي برپايي ”اتحادهاي اجتماعي“ مجاز است؟ به سخني ديگر، آيا «در مرحله كنوني مبارزه براي تغيیر [بنیادین] در كشور»، «مبارزه طبقاتي» ممنوع و از صحن جامعه دور شده است؟ و یا به طور عینی- ماتریالیستی نبرد طبقاتی جریان دارد؟ و اگر جریان دارد، موضع و نقش حزب طبقه کارگر در آن چیست؟
وجود و جریان «مبارزه ی طبقاتی» در گزارش … مورد تائید قرار گفته است: این مبارزه «اصلي قانونمند و گريزناپذير است كه مستقل از اراده و ذهنيت نيروها و فعالان سياسي در جامعه هايي كه اقتصاد سياسي شان بر اساس نظام سرمايه داري بنا شده است، به طور دائم در كار است»، به سخنی دیگر، گزارش … معتقد نیست که «نبرد طبقاتی» به طور استثنايي در مرحله كنوني ايران مطرح نيست و تعطيل شده است؟
این در حالی است که گزارش … اشاره ای به وظیفه حزب توده ایران در این زمینه ندارد! انگار حزب توده ایران این وظیفه ی تعطیل ناپذیر را از خود ساقط و به دوش نیروهای دیگری گذاشته است! آیا چنین است؟ اگر چنین نیست، در کدام بخش از گزارش .. به مساله پراهمیت «نبرد طبقاتیِ» جاری اشاره شده و موضع حزب توده ایران – که چپ روانه نیست! – در آن تعریف و نشان داده شده است ؟ سکوت در این باره به چه معناست؟؟؟
آیا رفیق گرامی محمد امیدوار به این پرسش پاسخی مشخص خواهد داد؟
گزارش … در بیان خود، سکوت ذهن گرایانه در برابر واقعیت «نبرد طبقاتی» را نفي مي كند! با وجود اين، معتقد است كه طرح مبارزه طبقاتي از اين رو نادرست و «مضر» است، زيرا گویا علیه «هدف نخست [عمل می کند] و اولويت جنبش مردمي [را برای] گذار از ديكتاتوريِ ولايت فقيه و دفع كامل برنامه هاي نوليبراليسم اقتصادي» خدشه دار می سازد و از این رو گویا پایبند بودن به «مبارزه طبقاتی» برای شرایط کنونی «مضر» است!
نادرستی سکوت و طرح نکردن یک تعریف مشخص از «نبرد طبقاتی» که گزارش … آن را چپ روانه ارزیابی نمی کند، اکنون همان قدر قابل شناخت است، که اسلوب نارسای “دیالکتیک نفی” افشا می گردد که اسلوب به کارگرفته شده توسط “مکتب فرانکفورت” است که در بخش پیش به آن اشاره شد! در بحث نظری- تئوریک- سیاسی با سرشت مارکسیستی- توده ای، کافی نیست که آن چه مورد انتقاد و مردود است، نفی شود، بلکه باید جایگزین مشخص آن نیز ارایه گردد!
بدین ترتیب، گزارش … وجود رابطه دیالکتیکی میان نبرد طبقاتی و نبرد برای اتحادهای اجتماعی را که در برنامه حزب توده ایران به آن تصریح شده است، عملا نفی می کند و یا آن را به عنوان یک واقعیت برای مرحله ی کنونی قبول ندارد!
عجیب هم نیست که گزارش … خطر «ضرر» چنین مبارزه ای را برای مبارزه به منظور برپایی اتحاد اجتماعی علیه دیکتاتوری مطرح می سازد، اما استدلالی برای ضرورت مبارزه ی طبقاتی و یا به منظور درک رابطه دیالکتیکی میان دو وظیفه ی دموکراتیک و سوسیالیستی حزب طبقه کارگر ارایه نمی دهد!
گزارش … انگار نبرد طبقاتی را در یک سمت و مبارزه برای اتحادهای اجتماعی را در سمت دیگرِ صحنه نبرد اجتماعی می بیند و قرار می دهد که یا می توان به این و یا به آن نگریست، به سخنی دیگر یا به این وظیفه و یا آن وظیفه پرداخت! رابطه میان این دو وظیفه در گزارش … «گم» شده است!
با چنین موضع ذهن گرایانه، گزارش … ناخواسته پایبندی به سرشت ماترياليستي هستي اجتماعي را در تحليل خود ترك مي كند. با این گام غیرمستدل، گزارش … نشان می دهد که به طور عینی بر این باور است که تنهـا مبارزه ی پیش روی حزب طبقه کارگر، مبارزه برای برپایی اتحادهای اجتماعی است!
علت و انگیزه ی تعطیلی بازتاب مبارزه ی طبقاتی در جامعه در تبلیغات حزبی، و در مقاله های انتشار یافته و …، با چنین برداشتی قابل شناخت و درک می شود! مبارزات روزانه صنفی طبقه کارگر در انتشارات حزبی و نزدیک به آن یا اصلا جایی ندارد و یا تنها در حاشیه مطرح می گردد! سه چهارم نوشته های کارگری در نامه مردم از نقل مواضع حاکمان تشکیل می شود، بدون آن که پاسخ شایسته و مبارزه جویانه ای از زبان و عملکرد- پراتیک عینی- ماتریالیستیِ زحمتکشان بیابد.
بحث تئوریک- نظری از مطبوعات حزبی رخت بر بسته است! برای انتشار “دنیا”، نشریه سیاسی و نظری حزب توده ایران هیچ برنامه ای وجود ندارد، در باره ی ضرورت انتشار آن سخنی در گزارش کنونی هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران به نشست کمیته مرکزی مطرح نشده است. پرسش چند باره در ارتباط با تجدید انتشار دنیا بی پاسخ مانده است.
فعالیت نظری- فلسفی نیاز مبرم روز!
(ادامه در بخش سوم)
1- شیدان وثیق نیز که موضع خود را نه موضع سوسیال دموکراسی و نه چپ روانه عنوان می کند، اعتقادی به وحدت آزادی و عدالت اجتماعی ندارد. به منظور کالبدشکافی نظرات شیدان وثیق که سناریوی تنظیم شده در «اندیشکده»ای را قابل شناخت می سازد، در توده ای ها سه مقاله انتشار یافت با عنوان اسب تروا (مقاله شماره 27، مرداد 95، http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2785)، نفی مبارزه طبقاتی به سود کیست؟ ”اقتصاد سیاسی“، مضمون علم ماتریالیسم تاریخی، اسلوب ”دیالکتیک نفی“ نارساست، (شماره 29، تیر 95 (http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2795) و مقاله شماره 31، تیر 95 با عنوان لوبی یسم یا نبرد طبقاتی، محک کدامست؟ (http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2799). هیئت تحریریه نویدنو نتوانست با انتشار این سه مقاله در این نشریه موافقت کند. انتشار آن ها در نویدنو شاید می توانست به برخی از پرسش های کنونی پاسخی شایسته بدهد.