بدون اقتصاد سياسي جايگزين، تجهيز توده ها ممكن نيست! تضاد مردم میهن ما با روبنا و زیربنای حاکمیت ولایی! گزارش به نشست کمیته مرکزی حزب توده ایران- تیرماه 1395

image_pdfimage_print

مقاله شماره: 1395 / ٤٣ (٨ مرداد) (به منظور تسهیل در جستجو، كل مقاله انتشار می یابد)

واژه راهنما: سیاسی. سیاست توده ای

 

سیاست طبقاتیِ مستقل حزب توده ایران و مبارزه برای اتحادهای اجتماعی! وحدت منافع زحمتکشان و بورژوازی ملی و خرده بورژوازی میهن دوست در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب. چگونه بايد ديكتاتوري را به چالش كشيد. وحدت دیالکتیکی میان آزادی و عدالت اجتماعی. کالبد شکافی راست روی و چپ روی. وظیفه ی کنونی تنها برپایی اتحادهای اجتماعی؟«مخرج مشترک ها … در عرصه ملی»؟ مضمون دموکراتیک و ملی جبهه ضد دیکتاتوری. فعالیت نظری- فلسفی نیاز مبرم روز! شرايط انتشار نشريه دنيا؟ مبرميت فعاليت نظري- تئوريك- فلسفي در حزب و در جامعه.

 

نشست اخير كميته مركزي حزب توده ايران در ماه جاري به پرسش هاي سياسي و اقتصادي بسياري كه در برابر مردم ميهن ما مطرح است، پاسخ هاي شايسته مي دهد. از اين رو دستاورد نشست را مي توان مورد تائيد قرار داد و براي تحقق بخشيدن به آن كوشيد. منطق حاكم بر گزارش به ويژه در آن بخشي كه ضرورت گذار از ديكتاتوريِ ولايي را به مثابه عمده ترين وظيفه روز جنبش مطرح و مستدل مي سازد، ترديدي باقي نمي گذارد كه شيوه هاي مماشاتگرانه با ديكتاوري، شيوه هايي در خدمت بقا و نه حل تضاد روز و عمده در جامعه امروزي ايراني است.

چنانچه گزارش هيئت سياسي كميته مركزي حزب توده ايران پيش از ارايه به نشست به منظور ابرازنظر در اختيار توده اي ها گذاشته شده بود، آن طور كه در ارتباط با گزارش به ششمين كنگره حزب توده ايران در سال ١٣٩١ عملي شد، نگارنده نكته هاي زير را به آن مي افزود:

اول- در ارتباط با بخش اقتصاديِ گزارش

مقدمه: توصیف وضع اقتصادی و بحران حاکم بر ایران كه بيش از يك صفحه از هشت صفحه گزارش را در برمي گيرد، به طور همه جانبه و با دقت شايان تحسين، اقتصاد سياسي نوليبرالِ ديكته شده توسط ارگان هاي مالي امپرياليستي را بر ملا ساخته و سرشت ضد مردمي و ضد ملي آن را افشا نموده و نشان مي دهد كه اين برنامه تحميلي كه اكنون به مدت سه دهه در ايران به مورد اجرا گذاشته شده است، جز بحران تعميق يابنده ي اقتصادي- اجتماعي، جز فقر، بيكاري، واردات بي رويه، نابودي توليد داخلي و تشديد استثمار زحمتكشان، پيامدي براي مردم ميهن ما نداشته است.

اجراي اين سياست اقتصادي همچنين به تشديد وابستگي اقتصادي ايران به اقتصاد جهاني امپرياليستي انجاميده است. نابودي قوانين ملي در خدمت حفظ منافع طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان، از قبيل بيمه هاي بيماري و بيكاري و بازنشستگي كه پيامد ”آزادسازي اقتصادي“ است، روند تشديد بحران اقتصادي، و به طور روزافزون، روند وابستگی سیاست رژیم ولایی را به برنامه استراتژیکِ سياسي- نظامي امپرياليسم به دنبال داشته و استقلال سياسي- اقتصادي كشور را برباد مي دهد. ادامه اين سياست، ايران را به كشور نيمه مستعمره وابسته به اقتصاد جهاني شده ي امپرياليستي بدل مي سازد.

لذا خواست خروج از شرايط سلطه ديكتاتوري كه به منظور گشودن راه رشد اجتماعي و اقتصادي كشور در گزارش … مورد تاکید قرار می گیرد را بايد نتيجه گيريِ منطقي از شرايط عيني حاكم بر كشور دانست كه با طرح شعار ”جبهه ضد ديكتاتوري“، دستاوردِ بزرگ جنبش توده اي را تشكيل مي دهد.

از درونِ توصيف همه جانبه بحران اقتصادي ناشي از اقتصاد سياسي نوليبرالِ حاكم، كه متواضعانه «بيان مختصر درباره وضعيت اقتصادي ايران» ناميده مي شود، در گزارش … چنين نتيجه گيري مي شود: «با ادامه وخامتِ وضع اقتصادي و تشديد فشار بر اكثريت مردم ميهن ما، جامعه به سمت تنش هاي جديد و اعتراض هاي گسترده اجتماعي مي رود كه حزب ما و نيروهاي مترقي و اصلاح طلب كشور بايد خود را براي آن آماده كنند …».

گزارش … در ادامه سخن، جاي ترديد باقي نمي گذارد كه «ورشكستگي اقتصاديِ كشور  – كه پيامد مخرب آن در سطحي گسترده دامن اكثريت عظيمي از زحمتكشان ميهن مان را گرفته است –  … نتيجه سياست هاي كلان اقتصادي رژيم در سال هاي اخير است، يعني سياست هايي كه به طور عمده بر مبناي تامين منافع كلان سرمايه داران تجاري و سرمايه داري بوروكراتيك- انگلي در چارچوب دلالي و رانت خواري و بر ضد پيشبرد امر توليد داخلي تنظيم شده اند.» (تکیه همه جا از ف ع)

 

به سخني ديگر، گزارش هيئت سياسي ك م ح ت ا ترديدي باقي نمي گذار كه «تنش هاي جديد و اعتراض هاي گسترده اجتماعي» كه بايد انتظار وقوع آن را در جامعه ايراني داشت، پيامد ”اقتصاد سياسي نوليبرال“ اعمال شده توسط رژيم ديكتاتوري ولايي است. اين رژيم به ابزار زور و سركوب براي تحقق بخشيدن به اين «سياست طبقاتي» در خدمت لايه هاي برشمرده حاكميت نياز دارد كه گزارش … در ادامه به توضيح آن مي پردازد!

 

از اين منطق درست و برّا اين نتيجه گيري قانونمند است كه مردم ميهن ما و در مركز آن طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان يدي و فكري و … خواستار حذف ديكتاتوري از اين رو هستند كه با گوشت و پوست خود نيازمندي به اقتصاد سياسي جايگزين ديگري را احساس مي كنند كه در خدمت حفظ منافع طبقه ها و لايه هاي زير فشار و منافع ملي ايران و مردم آن قرار دارد!

آيا اين طور نيست؟ آيا مردم ميهن ما، در مركز آن زحمتكشان خواستار و نيازمند يك اقتصاد سياسي مردمي و ملي نيستند؟ آيا اين نياز را با همه وجود خود و با همه دستگاه هاي احساسي خود و عقل و شعور طبقاتي خود درك نمي كنند؟ آيا مبارزه ي جان بازانه رفيق جعفر عظيم زاده كه با ٦٢ روز اعتصاب غذا بار ديگر در زندان اوين را گشود، مبارزه عليه ”گرسنگي“ و فقر زحمتكشان نيست كه رژيم ديكتاتوري براي تحميل آن، پشت آنان را با احكام جابرانه خونين مي كند؟

لذا آن جمله و نكته اي كه نگارنده مي كوشيد به گزارش اضافه شود، تعريف اقتصاد سياسي مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب است كه كنگره ششم حزب توده ایران در قريب به چهار سال پيش آن را طرح و مستدل ساخته است!

جای خالی طرح اقتصاد سیاسیِ مرحله ی ملی- دموکراتیک انقلاب که با پیشنهادهای مشخص در اسناد ششمین کنگره حزب توده ایران به تصویب رسیده است، در گزارش … نه تنها “می درخشد”، بلکه همچنین اندیشه ی توده ای را بر آن می دارد، در باره علت نبود و طرح نشدنِ اقتصاد سیاسیِ جایگزین بیاندیشد!

 

سیاست طبقاتیِ مستقل حزب توده ایران!

ظهورِ به ظاهر غیرمترقبه ی پدیده ی “برنی” در جریان تعیین نامزد انتخابات ریاست جمهوریِ حزب دموکرات در آمریکا، و یا انتخاب به ظاهر غیرمترقبه “کُربی” به عنوان رئیس حزب کارگر انگلستان، برای اندیشه مارکسیستی- توده ای پدیده ای غیرمترقبه نبوده، بلکه قانونمند است! هر دوی این پدیده ها و نقش برجسته دو سیاستمدار، با طرح خواست های اجتماعی به سود زحمتکشان گره خورده و از این رو غیرمترقبه نیست. ظهور این پدیده به طور عینی و ماتریالیستی به معنای نیاز زحمتکشان و محرومان در جوامع زیر سلطه ی اقتصاد سیاسی نولیبرال است.

جستجوی نیروهای “چپ” و ترقی خواه در کشورهای متروپل سرمایه داری در اتحادیه اروپا برای یافتن برنامه B در برابر نسخه اِعمال شده ی “ریاضت اقتصادی” در چارچوب برنامه ی “خصوصی سازی و آزاد سازی اقتصادی”، همان قدر پیامد نیاز به طرح اقتصاد سیاسی جایگزین را در برابر سلطه سرمایه مالی امپریالیستی در این کشورها تشکیل می دهد که پشت خونین کارگر و دانشجوی ایرانی و اعتصاب غذای 62 روزه ی عظیم زاده، پیامد و نشان نیاز به طرح اقتصاد سیاسی جایگزین برای ایران است.

از این روست که سکوت در باره برنامه جایگزین اقتصاد سیاسی برای ایران در گزارش هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران در نشست اخیر آن، می درخشد و نبود موضعی را عیان می سازد که همان طور که در سطور زیر نشان داده خواهد شد، بدون هر استدلالی به درون گزارش … راه یافته و این پرسش را در برابر رفیق گرامی محمد امیدوار به عنوای سخنگوی حزب توده ایران مطرح می سازد که با این سکوت، چه هدفی دنبال می شود؟

به سخنی دیگر، این پرسش مطرح می شود که آیا آن نیروهای راستگرا و تسلیم طلب و مماشاتگر که گزارش … به افشای آن ها پرداخته است، از سکوت در باره اقتصاد سیاسی جایگزین در گزارش … تقویت می شوند و یا تضعیف می گردند؟!

آن هنگام که جامعه ایرانی و همه طبقات و لایه های زحمتکش و ملی نیازمند یک برنامه اقتصاد ملیِ ترقی خواهانه ی جایگزن به سود منافع مردم و مصالح استقلال ایران و منافع ملی کشور هستند، گزارش … با چه هدفی از طرح چنین برنامه جایگزین دوری می کند که در ششمین کنگره حزب توده ایران ساختار اساسی و کلی آن به تصویب رسیده است؟

با چه توجیه ی گزارش … پرچمی را برنمی افرازد که لایه ها و طبقات زحمتکش و میهن دوست می توانند به دور آن جمع شوند و مبارزه ی خود را علیه راست ترین مواضع مماشات گران سازمان دهند؟ و برای انزوای رژیم دیکتاتوری که با پرچم اقتصاد سیاسی نولیبرال در دستش در برابر مردم قرا گرفته، به مبارزه برخیزند؟

کدام اهرمِ «مبارزه جویانه»ی دیگری که گزارش در برابر اصلاح طلبانِ استحاله شده مطرح می سازد، برای انفراد مواضع راست و جلب مواضع “چپ” و تجهیز زحمتکشان در اختیار حزب طبقه کارگر ایران قرار دارد، جز طرح اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب که مصوبه ششمین کنگره حزب توده ایران از سال 1391 است؟

کدام اهرم دیگر برای انفراد مواضع راست و جلب مواضع “چپ” در اختیار حزب طبقه کارگر قرار دارد، جز توضیح و تشریح برنامه اقتصاد ملی ای که متکی است بر وحدت منافع زحمتکشان و بورژوازی ملی و خرده بورژوازی میهن دوست در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب؟

 

دوم- چگونه بايد ديكتاتوري را به چالش كشيد

گزارش هيئت سياسي كميته مركزي حزب توده ايران به درستي رئيس «شوراي سياست گذاري اصلاح طلبان» را مورد انتقاد قرار داده و سياست پيشنهادي او را افشا مي كند كه «نه تنها مردم را به چالش طلبيدن ارتجاع فرانخواند، بلكه مردم و جنبش اصلاحات را از هرگونه حركت اعتراضي منع كرد و اساس كار را بر مذاكره و تلاش در جهت زدوبندها و توافق هاي پشت پرده و گرفتن اجازه و توافق با ”رهبري“ رژيم گذاشت.»

 

پيشنهاد حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در برابر پيشنهاد اين راست ترين و تسليم طلبانه ترين و مماشات گرانه ترين نماينده اصلاح طلبان چيست؟ چه مي تواند باشد، چه بايد باشد؟

گزارش … در همين زمينه به درستي مي گويد: «ما … معتقديم كه ”پروژه ي اعتمادسازي با حاكميت“ در عمل به معناي خارج كردن مردم از صحنه مبارزه سياستي و به چالش نطلبيدن سياست هاي [بخوان اقتصادي؟!] ولي فقيه و شوراي نگهبان، و در خدمت تحكيم استبداد و برخلاف مصالح ملي ميهن است. …».

 

این موضع قاطعانه و شفاف در گزارش هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران به نشست تیرماه 1395 خود به این معناست که مردم میهن ما در تضادی آشتی ناپذیر با روبنای سیاسی رژیم دیکتاتوری عنان گسیخته ی ولایی و با زیربنای اقتصادیِ به غایت ضد مردمی و ضد ملی نظام حاکم قرار دارند.

تضادی که حل آن تنها با گذار از شکل دیکتاتوری سلطه حاکمیت و گذار از اقتصاد سیاسی ضد مردمی و ضد ملی نظام سرمایه داری حاکم ممکن می گردد!

به منظورگذار از تضاد حاکم، باید اقتصاد سیاسی مرحله ی ملی- دموکراتیک انقلاب را به ثمر رساند، تا راه رشد مستقل جامعه ایرانی گشوده گردد؛ و با برقراری آزادی های اجتماعی و فردی قانونی و تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی نسبی و رشد یابنده، ثبات اجتماعی و صلح را برای مردم میهن ما به ارمغان آورد!

مخالفت مستدل و پیگیر گزارش … علیه مماشات گران، در ادامه گزارش به طرح پیشنهاد «تغییرات بنیادین» که ضرورت تحقق بخشیدن به آن در اسناد ششمین کنگره حزب توده ایران به تصویب رسیده است، نمی انجامد، بلکه به پذیرشِ غیرمسستدل و نادرست جدایی میان مقوله آزادی و عدالت اجتماعی دهان باز می کند که خواست ارتجاع حاکم و انواع جریان های سوسیال دموکرات در ایران است، ازجمله آن هایی که خود را “چپ” و حتی توده ای قلمداد می سازند از قبیل “راه توده”ی قلابی!

هدفِ صغرا و کبرا چینی های ذهن گرایانه در ادامه گزارش …، نفی مصوبه ششمین کنگره ی حزب توده ایران در باره ی مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب و جایگزین ساختن آن با مرحله بورژوا- دموکراتیک انقلاب است!

توده ای ها هیچ گاه به چنین سیاست قهقرایی و نادرست آری نخواهند گفت! زیرا …

مبارزه علیه سلطه  بلامنازع سرمایه مالی امپریالیستی بر جهان، راه حل قهقرایی ندارد! تسلیم و مماشات گری نیست! راه حل، تنها شکستن انقلابی این سلطه و نبرد مبارزه جویانه و به جلو علیه آن است. نبردی که ضرورت آن در سراسر جهان هر روز بیش تر توسط نیروهای انسان دوست درک می گردد!

مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب، انقلاب سوسیالیستی نیست! هدف آن برپایی سوسیالیسم نیست! بلکه هدف، برپایی نظام انسان دوستانه ای است که آزادی و عدالت اجتماعی نسبی را برای مردم به ارمغان می آورد، می تواند به ارمغان آورد، اگر با دریات و هوشمندی و در عین حال با آگاهی انقلابی به مورد اجرا گذاشته شود!

هیچ یک از الگوهای ممکن رشد سرمایه دارانه نمی تواند به هدف انسان دوستانه تامین پیگیر عدالت اجتماعی دست یابد. آن ها که نمونه به اصطلاح رشد اقتصادی ترکیه را به رخ می کشند، سیاست جنگ طلبانه و قهقراییِ ارتجاعیِ حاکمیت آن را از نظر دور می دارند. آقای اردوغان و شرکا هنوز به پایان خط سیاست ارتجاعی خود نرسیده اند!

تحقق بخشیدن به اقتصاد سیاسیِ مرحله ملی- دموکراتیک فرازمندی جامعه از این رو امـروز ضروری است، زیرا انسان امـروزی نیازمند آن است و حق دارد از آن برخوردار شود! این موضع انسان دوستانه، جان مایه اندیشه مارکسیستی- توده ای را تشکیل می دهد که نباید سرسوزنی از آن پایین و کوتاه آمد!

 

بر این پایه است که مبارزه ی امروز توده ای ها برای «تغییر بنیادین» در ایران که ششمین کنگره حزب توده ایران خواستار آن است، نیاز به استقلال سیاست طبقاتی حزب طبقه کارگر، در کنار سیاست اتحادهای اجتماعی دارد! نیاز به کوشش جانفشانه و هوشمندانه توده ای ها برای توضیح و قابل شناخت و درک ساختن مضمون انسان دوستانه و میهن دوستانه سیاست توده ای در دفاع از اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک از چنین موضع انقلابی و واقع بینانه سیرآب می شود.

اقتصاد سیاسی حاکم بر کشور جمهوری خلق چین، نمونه ی موفقی برای نشان دادن وحدت منافع طبقه کارگر و بورژوازی ملی و خرده بورژوازی میهن دوست در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب است، که گرچه سرنوشت نهایی تجربه در جریان در این کشور هنوز قطعی نشده است، اما می تواند برای درک وظیفه پیش رو توسط نیروهای چپ و دیگر میهن دوستان ایرانی نیز کمک و آموزنده باشد. این، به معنای الگوبرداری از چین نیست، بلکه به معنای کوشش برای شناخت و انطباق تجربه در این کشور بر شرایط ایران، و یا هر کشور دیگر است.

 

وحدت دیالکتیکی میان آزادی و عدالت اجتماعی

(بخش دوم)

بخش نخست نوشتار با بحث در باره ضرورت مبارزه به منظور درک اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب پایان یافت. در آن جا از یک سو اهمیت مبارزه ی روشنگرانه ی توده ای ها به منظور تفهیم مضمون اقتصاد سیاسی این مرحله به مثابه تنها اهرم ممکن برای برپایی اقتصادِ انسان دوستانه و مردمی- دموکراتیک و در عین حال حافظ منافع ملی در برابر یورش سرمایه مالی امپریالیستی که هدف تبدیل ایران به کشور نیمه مستعمره را دنبال می کند، توضیح داده و مستدل شد.

از سوی دیگر، تصورات برخی تز نیروهای ملی- اصلاح طلب از قبیل آقای آصفی افشا شد که می پندارند که در شرایط سلطه اقتصاد جهانی شده ی امپریالیستی، امکان رشد مستقل سرمایه دارانه برای ایران وجود دارد. چنین پنداری به ویژه در مورد ایران و نمونه های دیگر آن مانند یوگسلاوی و …، با توجه به برنامه استراتژیک امپریالیستی برای پاره پاره کردن این کشورها، یا ناشی از همدست دزد بودن است و یا نشان کور بودن در برابر وقایع در جریان در جهان.

رشد مستقل کشورهای پیرامونی در مرحله کنونی سلطه امپریالیستی تنها با یک اقتصاد ملی- دموکراتیک ممکن است که برای دورانی طولانی وحدت منافع طبقه کارگر و لایه های ملی و میهن دوست بورژوازی و خرده بورژوازی را تامین و تضمین می کند و در عین حال، بر پایه یک برنامه علمی و دموکراتیک برای اقتصاد ملی قرار دارد که با تعیین اولویت های اقتصادی- اجتماعی و زیر کنترل عمومی- دموکراتیک، اهرم پرتوانی برای توسعه دموکراسی و عدالت اجتماعی نسبی را تشکیل می دهد. نقش طبقه کارگر و نمایندگان آن در به ثمر رساندن چنین روند رشد تاریخی، انسان دوستانه، دموکراتیک و ملی تعیین کننده است. نکته ای که اهمیت آن در گزارش هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران به نشست تیرماه خود در ارتباط با انقلاب بهمن 57 مردم میهن ما به درستی تشریح گشته و برجسته شده است.

ضرورت اتخاذ یک سیاست مستقل کارگری و جانبداری صریح و مستدل از برنامه حداقل کارگریِ  حزب توده ایران با مضمون دموکراتیک- سوسیالیستی، از منطق نتیجه گیری در گزارش … برمی خیزد (به این نکته بازمی گردم) و تردید ناپذیر است!

بدون برقراری هژمونی طبقه کارگر در انقلاب ملی- دموکراتیک، به ثمر رساندن آن ناممکن است! استقلال و موضع شفاف سیاست حزب توده ایران در ارتباط با نبرد طبقاتی جاری در کشور و همچنین صراحت اندیشه ی راهبردی نظری- تئوریکِ حزب طبقه کارگر ایران در ارتباط با مبارزه به منظور ایجاد شرایط برپایی اتحادهای اجتماعی، از وحدتی درونی برخوردار است. وحدتی که به نوبه خود در ارتباط تنگاتنگ قرار دارد با نقش طبقه کارگر در مساله ایجاد هژمونیِ چپ- ترقی خواهانهِ ترین مواضع دموکراتیک- ملی برای مرحله کنونی انقلاب.

تنها با چنین برداشت که کلیتِ یکپارچه ی وظیفه سوسیالیستی و دموکراتیک حزب طبقه کارگر را تشکیل می دهد و آن را قابل شناخت می سازد، حزب طبقه کارگر می تواند در نبرد طبقاتی در جامعه نقش آگاهانه و شایسته خود را ایفا سازد. در غیر این صورت به لجنزار کنار جریان نبرد اجتماعی رانده می شود! این نتیجه گیری به قول مارکس نقش «ایمپراتیو» برای دوران کنونی داراست که زنده یاد احسان طبری آن را «بایای تاریخ» می نامد!   (بازگردیم به ادامه بحث در بخش دوم نوشتار)

 

وحدت دیالکتیکی میان آزادی و عدالت اجتماعی

مي دانيم كه در جريان كودتاي انتخاباتي سال ٨٨، جنبش وسيع اعتراضي نتوانست از پشتيباني وسيع زحمتكشان برخوردار گردد و به لايه هاي مياني جامعه محدود ماند. لايه هايي كه به طور عمده خواستار ”آزادي“هاي دموکراتیک و فردیِ قانوني و حقوق انساني خود بوده و با رای خود علیه رژیم دیکتاتوری قد علم کرده بودند!

گرچه زحمتكشان نيز در سال ٨٨ از حق داشتن سنديكاي آزاد برخوردار نبودند، اما نقض اين حق دموكراتيك و قانونيِ صنفی و فردی آن ها بي واسطه در ارتباط قرار داشت (و دارد) با ”گرسنگي“ آن ها و خانواده شان!

به سخني ديگر، از دیدگاه روان شناسیِ اجتماعی، پایمال شدن حقوق دموکراتیک و فردی اجتماعي براي طبقه كارگر به طور عمده، بي واسطه با مساله عدالت اجتماعي نسبي در ارتباط است! در حالي كه براي لايه هاي مياني جامعه، به طور عمده خواست ”آزادي“های اجتماعی و فردی، خواستِ بي واسطه را در روان شناسی اجتماعی آن ها تشكيل مي دهد! آن طور که برای نمونه در وقایع سال 88 قابل شناخت است.

به سخنی دیگر، نقش گرسنگیِ روزانه در مبارزه لایه های میانی جامعه کم تر تعیین کننده است، در حالی که نقش سرکوب آزادی های فردی از وزن بیش تر برخوردار است!

همان طور كه مي دانيم و در سند ششمين كنگره حزب توده ايران نيز بر آن تصريح شده است، پيروزي انقلاب بهمن ٥٧، آن هنگام بازگشت ناپذير شد كه طبقه كارگر و به طور مشخص كارگران صنعت نفت، وارد صحنه نبرد اعتصابی در جامعه شدند! اين واقعيت تاريخي، در تائيد جامعه شناسيِ ماركسيستي- توده اي از جايگاه نقش طبقه كارگر در مبارزات اجتماعی است که همان طور که نشان داده خواهد شد، انگیزه ی بی واسطه آن، برخورداری از عدالت اجتماعی نسبی است، که در عملكرد و پراتيك مبارزاتي زحمتکشان تبلور می یابد!

بي جهت هم نيست كه در مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران، برقراري «پيوند» ميان خواست ”آزادي و عدالت اجتماعي“ به مثابه اصلي عيني و ناشي از شرايط ماترياليستي حاكم بر جامعه ارزيابي و برجسته شده است.

 

بدين ترتيب ما با دو تجربه انقلابي، يكي ناموفق (سال ٨٨) و ديگري موفق (سال ٥٧) روبرو هستيم كه تفاوت اصلي ميان آن دو از منظر نبرد اجتماعی، شركت داشتن و یا نداشتن و فعال نبودن زحمتكشان در بخش توليدي كشور در آن هاست.

لذا پيشنهادي كه مي تواند در برابر راست ترين و مماشات گرانه ترين موضع «اصلاح طلبان تسليم طلب» مطرح گردد، از یک سو افشاگری به جایی است که در گزارش … علیه آن ها انجام شده است، و از سوی دیگر، پيشنهاد در ارتباط با چگونگي جلب زحمتكشان يدي و فكري به صحنه نبرد اجتماعي به منظور «به چالش طلبيدن» رژيم ديكتاتوري است! به سخنی دیگر، طرح و دفاع از ضرورت پیوند میان آزادی و عدالت اجتماعی در نظر و عمل است! پیشنهادی که در جهت تعمیقِ انزوای مواضع اصلاح طلبان مماشات گر و جلب مواضع مبارزان واقعی در طیف اصلاح طلبان موثر است!

پيشنهادي كه طرح آن تنهـا وظيفه حزب طبقه كارگر است. مشخصه حزب توده ایران است! اگر حزب طبقه كارگر آن را پيشنهاد نكند، چه كسي بايد آن را پيشنهاد كند؟ آيا جز حزب طبقه كارگر، سازمان ديگري مي تواند ضرورت طرح پيوند ميان آزادي و عدالت اجتماعي نسبي را در جامعه مطرح سازد، آن را مستدل گرداند و با توضيحات خود مغز و قلب ”متحدان“ را براي پذيرش اين خواست به دست آورد؟ اين طور نيست؟

این وظیفه، برداشتی خودخواهانه و چپ روانه نیست! که برخی ها می خواهند آن را القا کنند، بلکه این نتیجه گیریِ عینی- ماتریالیستی از شرایط هستی طبقه کارگر، نتیجه گیری ماتریالیستی از «نبرد طبقاتی» است که گزارش … نیز به آن اشاره دارد و آن را «اصلی …» می نامد که مستقل از ذهنیت این یا آن فرد موثر است!

اگر تجربه سال ٨٨ نشان مي دهد كه بدون شركت زحمتكشان پيروزي جنبش ممكن نيست، و اگر تجهيز زحمتكشان بدون طرح خواست هاي اقتصادي آن ها ناممكن است، پس تكليف جنبش توده اي روشن بوده و از شفافيت و صراحت برخوردار است!؟ تجهیز زحمتکشان! آیا این طور نیست؟

گزارش هيئت سياسي ك م ح ت ا نيز در زمينه اهمیت نقش زحمتکشان در گذار از دیکتاتوری صراحت دارد، در صفحه شش، گزارش به درستي خاطرنشان مي سازد كه «بحث هاي نظري و همچنين مبارزات سياسي و اجتماعي در صحنه كشور [كه] به طور عمده زير تاثير آميزه اي از گفتمان و نظريه پردازي هايي ديني و … انديشه هايي ليبرالي … بدون در نظر گرفتن و به حساب آوردن كنش ها و واكنش ها در بين طبقه ها و لايه هاي اجتماعي [بخوان منافع طبقاتي] … اثري راهگشا ندارند»!

بدین ترتیب مواضع توده ای هایی که مسئولیت های سازمانی دارند، و توده ای هایی که نارفیقانه از حق شرکت مستقیم در بحث ها محروم شده اند، هم سو است و میان آن ها تفاوت جندانی وجود ندارد. نرسیدنِ بی واسطه دست های اندیشه به یکدیگر، علت مضمونی ندارد، بلکه علت مکانیکی، علت ذهنی داراست!

 

کالبد شکافی راست روی و چپ روی!

گزارش … در ادامه، دو برخورد نادرست به مضمون «مبارزه ي طبقاتي» را توضيح مي دهد و دو شكل ممكن آن را برمي شمرد. به سخني ديگر، گزارش كه نگرش طبقاتي، نگرش به منافع طبقاتي را از يك سو تنها مضمون «راه گشا» براي «معضل هاي عظيم اجتماعي جامعه ما» ارزيابي مي كند، از سوي ديگر، به درستي پافشاري يك سويه بر منافع اين يا آن طبقه را در مرحله كنونيِ «ملي- دموكراتيك انقلاب» (تعريف ششمين كنگره حزب) «مضر» مي داند، به سخني ديگر، گزارش … که برخورد «”سوسيال دموكراسي“ ([از نوع] ملي- مذهبي، اصلاح طلب و پاره هايي از نيروهاي چپ)» را راست روانه ارزیابی می کند که تنها خواستار «نیرومند شدن بورژوازی هستند، تا در ریخت و پاش آن ها، دانه هایی برای سدجوع زحمتکشان یافت شود» (مارگارت تاچر!)، از یک سو، و از سوی دیگر، همچنین به درستی «برخورد اراده گرايانه و شعار گونه برخي ترقي خواهان چپ» را در ارتباط با «نقش مبارزه طبقاتي و مبارزه جنبش كارگري در شرايط كنوني جامعه ما»، ”چپ روانه“ و «مضر» ارزيابي مي كند که گذار بی واسطه را به سوسیالیسم می طلبند! (1)

در این بخش از گزارش … سه نکته شایسته توجه است:

١- به طور طبيعي انتظار مي رود كه در گزارش هيئت سياسي كه يك مقاله روزنامه اي نيست، مطالب طرح شده با نقل قول هاي مشخص مطرح گشته و شكل عام به خود نمي گرفت! معلوم نيست «چه كسي و در كجا و چگونه» (ا ط، در بحث با سروش، نوشته هاي فلسفي و اجتماعي، جلد دوم) مطلق گرانه و چپ روانه «نقش مبارزه طبقاتي و مبارزه جنبش كارگري در شرايط كنوني جامعه ما» را مطرح ساخته است؟! چرا تعریفی مشخص از یک «مبارزه ی طبقاتی» متناسب و دیالکتیکی ارایه نشده است؟

علت و انگیزه ی به کار نگرفتن شیوه ی بیان مشخص در سند حزبی چیست؟ آیا رفیق گرامی محمد امیدوار، به عنوان سخنگوی حزب توده ایران، می تواند به کار گرفتن شیوه ی غیرمشخص و عام گویانه را مستدل سازد؟

2- در بحث انجام شده در اين بخش، گزارش … ميان بحث با ”متحدان“ و با ”طبقه كارگر“ تفاوتي قايل نمي شود. آیا این ابهام عمدی است و یا به طور سهو به گزارش راه یافته؟

3- گزارش تعريفي از مرحله «ملي» انقلاب ارايه نمي دهد.

تعریف ششمین کنگره حزب توده ایران در گزارش … با صراحت مورد تائید قرار نمی گیرد.

 

وظیفه کنونی حزب طبقه کارگر، تنها برپایی اتحادهای اجتماعی است؟

در بحث انجام شده در این بخش از گزارش … این نکته با صراحت بیان نمی شود و روشن نيست كه آيا گزارش … معتقد است كه «در مرحله كنوني مبارزه براي تغيير [بنیادین] در كشور»، تنها مبارزه براي برپايي ”اتحادهاي اجتماعي“ مجاز است؟ به سخني ديگر، آيا «در مرحله كنوني مبارزه براي تغيیر [بنیادین] در كشور»، «مبارزه طبقاتي» ممنوع و از صحن جامعه دور شده است؟ و یا به طور عینی- ماتریالیستی نبرد طبقاتی جریان دارد؟ و اگر جریان دارد، موضع و نقش حزب طبقه کارگر در آن چیست؟

وجود و جریان «مبارزه ی طبقاتی» در گزارش … مورد تائید قرار گفته است: این مبارزه «اصلي قانونمند و گريزناپذير است كه مستقل از اراده و ذهنيت نيروها و فعالان سياسي در جامعه هايي كه اقتصاد سياسي شان بر اساس نظام سرمايه داري بنا شده است، به طور دائم در كار است»، به سخنی دیگر، گزارش … معتقد نیست که «نبرد طبقاتی» به طور استثنايي در مرحله كنوني ايران مطرح نيست و تعطيل شده است؟

این در حالی است که گزارش … اشاره ای به وظیفه حزب توده ایران در این زمینه ندارد! انگار حزب توده ایران این وظیفه ی تعطیل ناپذیر را از خود ساقط و به دوش نیروهای دیگری گذاشته است! آیا چنین است؟ اگر چنین نیست، در کدام بخش از گزارش .. به مساله پراهمیت «نبرد طبقاتیِ» جاری اشاره شده و موضع حزب توده ایران  – که چپ روانه نیست! –  در آن تعریف و نشان داده شده است ؟ سکوت در این باره به چه معناست؟؟؟

آیا رفیق گرامی محمد امیدوار به این پرسش پاسخی مشخص خواهد داد؟

گزارش … در بیان خود، سکوت ذهن گرایانه در برابر واقعیت «نبرد طبقاتی» را نفي مي كند! با وجود اين، معتقد است كه طرح مبارزه طبقاتي از اين رو نادرست و «مضر» است، زيرا گویا علیه «هدف نخست [عمل می کند] و اولويت جنبش مردمي [را برای] گذار از ديكتاتوريِ ولايت فقيه و دفع كامل برنامه هاي نوليبراليسم اقتصادي» خدشه دار می سازد و از این رو گویا پایبند بودن به «مبارزه طبقاتی» برای شرایط کنونی «مضر» است!

نادرستی سکوت و طرح نکردن یک تعریف مشخص از «نبرد طبقاتی» که گزارش … آن را چپ روانه ارزیابی نمی کند، اکنون همان قدر قابل شناخت است، که اسلوب نارسای “دیالکتیک نفی” افشا می گردد که اسلوب به کارگرفته شده توسط “مکتب فرانکفورت” است که در بخش پیش به آن اشاره شد! در بحث نظری- تئوریک- سیاسی با سرشت مارکسیستی- توده ای، کافی نیست که آن چه مورد انتقاد و مردود است، نفی شود، بلکه باید جایگزین مشخص آن نیز ارایه گردد!

بدین ترتیب، گزارش … وجود رابطه دیالکتیکی میان نبرد طبقاتی و نبرد برای اتحادهای اجتماعی را که در برنامه حزب توده ایران به آن تصریح شده است، عملا نفی می کند و یا آن را به عنوان یک واقعیت برای مرحله ی کنونی قبول ندارد!

عجیب هم نیست که گزارش … خطر «ضرر» چنین مبارزه ای را برای مبارزه به منظور برپایی اتحاد اجتماعی علیه دیکتاتوری مطرح می سازد، اما استدلالی برای ضرورت مبارزه ی طبقاتی و یا به منظور درک رابطه دیالکتیکی میان دو وظیفه ی دموکراتیک و سوسیالیستی حزب طبقه کارگر ارایه نمی دهد!

گزارش … انگار نبرد طبقاتی را در یک سمت و مبارزه برای اتحادهای اجتماعی را در سمت دیگرِ صحنه نبرد اجتماعی می بیند و قرار می دهد که یا می توان به این و یا به آن نگریست، به سخنی دیگر یا به این وظیفه و یا آن وظیفه پرداخت! رابطه میان این دو وظیفه در گزارش … «گم» شده است!

با چنین موضع ذهن گرایانه، گزارش … ناخواسته پایبندی به سرشت ماترياليستي هستي اجتماعي را در تحليل خود ترك مي كند. با این گام غیرمستدل، گزارش … نشان می دهد که به طور عینی بر این باور است که تنهـا مبارزه ی پیش روی حزب طبقه کارگر، مبارزه برای برپایی اتحادهای اجتماعی است!

علت و انگیزه ی تعطیلی بازتاب مبارزه ی طبقاتی در جامعه در تبلیغات حزبی، و در مقاله های انتشار یافته و …، با چنین برداشتی قابل شناخت و درک می شود! مبارزات روزانه صنفی طبقه کارگر در انتشارات حزبی و نزدیک به آن یا اصلا جایی ندارد و یا تنها در حاشیه مطرح می گردد! سه چهارم نوشته های کارگری در نامه مردم از نقل مواضع حاکمان تشکیل می شود، بدون آن که پاسخ شایسته و مبارزه جویانه ای از زبان و عملکرد- پراتیک عینی- ماتریالیستیِ زحمتکشان بیابد.

بحث تئوریک- نظری از مطبوعات حزبی رخت بر بسته است! برای انتشار “دنیا”، نشریه سیاسی و نظری حزب توده ایران هیچ برنامه ای وجود ندارد، در باره ی ضرورت انتشار آن سخنی در گزارش کنونی هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران به نشست کمیته مرکزی مطرح نشده است. پرسش چند باره در ارتباط با تجدید انتشار دنیا بی پاسخ مانده است.

 

بخش سوم

بخش دوم نوشتار کنونی با بررسی این پرسش به پایان رسید که آیا در شرایط کنونی در برابر جنبش توده ای تنها وظیفه دموکراتیک مبارزه برای برپایی جبهه ضد دیکتاتوری قرار دارد، و یا همچنین شرکت در مبارزه ی طبقاتی جاری در جامعه وظیفه پراهمیت و اجتناب ناپذیر سوسیالیستی جنبش توده ای و گردان آگاه و سازمان یافته آن را تشکیل می دهد؟!

برای درک ضرورت شرکت در هر دو صحنه مبارزه ی اجتماعی، شناخت رابطه دیالکتیکی میان دو وظیفه دموكراتيك و سوسياليستي اجتناب ناپذیر است. این دو وظیفه هیچ گاه، و اکنون هم، به مثابه دو پدیده ی جدا از هم و یا حتی در برابر هم در جامعه قرار ندارد! هیچ گاه شرکت در مبارزه ی طبقاتی نمی تواند به مبارزه ی برای اتحادهای اجتماعی ضرر برساند و برای آن «مضر» باشد، مگر آن طور که گزارش … به درستی به آن اشاره دارد، با «چپ روی» همراه باشد!

پرسشی که اکنون در ارتباط با بحث در باره فعالیت نظری- تئوریک و فلسفی در حزب توده ایران قرار دارد، این پرسش است که چگونه می توان تناسب دقیق و درست، به سخن دیگر رابطه دیالکتیکی مشخص را در لحظه تاریخی کنونی در ایران میان این دو وظیفه دریافت و به مثابه تبلور وحدت تئوری و پراتیکِ انقلابیِ حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران قابل شناخت و درک ساخت؟ به نظر می رسد که بررسی ی نظری- تئوریک تنها اسلوب ممکن براي دستيابي به اين هدف است؟

در سطور زیر به مساله نبرد رهایی بخش زنان برای دستیابی به حقوق برابر با مردان در جامعه و پایان دادن به نظام برده داری جنسیتی می پردازم که نمونه ی دیگری را برای پاسخ به یافتن وحدت نظری- عملکردیِ دیالکتیکی را برای جنبش دموکراتیک زنان ایران در نبرد دموکراتیک و سوسیالیستی آن تشکیل می دهد. در این سطور می خواهم این پرسش مشابه را مطرح سازم که درک رابطه دیالکتیکی میان دو وظیفه دموکراتیک و سوسیالیستی مطرح در مرحله کنونی در برابر حزب توده ایران، به چه معناست و از کدام جایگاه باید انجام شود؟ مساله را بشکافیم:

گزارش … به درستی تردید در این امر باقی نمی گذارد که مبارزه برای اتحاد اجتماعی علیه دیکتاتوری، در کنار «نبرد طبقاتی» که یک «اصل» انکارناپذیر در جامعه سرمایه داری ایران است، جریان دارد. کوشش گزارش … برای یافتن «مخرج مشترک ها» با نیروهای غیرتوده ای ضد دیکتاتوری نشان این شناخت است که باید نقطه «وحدت» میان این دو مبارزه را در لحظه و شرایط تاریخی مشخص در ایران یافته و قابل شناخت ساخت! به سخنی دیگر، گزارش … به وحدت دیالکتیکی میان این دو وظیفه دموکراتیک و سوسیالیستی حزب طبقه ی کارگر واقف و پایبند است.

«معضل»، یافتن نقطه تلاقی دو وظیفه است، به سخن دیگر، تناسبي كه بايد براي صرف نيرو در هر يك از دو وظيفه به كار برد تا به رابطه دیالکتیکی متناسب با شرایط رشد اجتماعی در ایران دست يافت  – که در نوشتاری دیگر، به درستی در ارتباط قرار داده مي شود با سطح «رشد نیروهای مولده» -. بدين ترتيب، صحبت بر سر كميت و كيفيت فعاليت حزب توده ايران است در ارتباط با دو وظیفه دموکراتیک (برپایی جبهه ضد دیکتاتوری) و وظیفه شرکت در مبارزه طبقاتی (وظیفه ی سوسیالیستی)! تصور می رود که توافق کامل بر سر ارزیابی از پرسش مورد بررسي وجود دارد.

مضمون اختلاف چیست؟  اختلاف بر سر اين امر است که جنبش کارگری دارای دید وسیع تر تاریخی است، و لذا باید از خود در ارتباط با متحدان نرمش نشان دهد. نرمشی که چگونگی آن، هسته مرکزی اختلاف نظر را تشکیل می دهد!

آیا مجاز هستیم این نرمش را به معنای تعطیل و یا کم رنگ کردن شرکت در «نبرد طبقاتی» درک کنیم، آن طور که در گزارش … مطرح می گردد، و یا معنای نرمش را بايد در توضیح و روشنگری و صرف نيرو و زمان دانست؟ منظور از اين نرمش، توضيح و قابل شناخت شاختن  «علل تاریخی- ماتریالیستی براي وحدت منافع طبقه کارگر و سرمایه داری ملی و خرده بورژوازی میهن دوست ايراني در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب» است!

نرمش نخست، يعني تعطيل و يا كم رنگ كردن شركت در نبرد طبقاتي جاريِ كارگري، نرمش سوسیال دموکرات مآبانه از این رو از کار در می آید، زیرا روند نبرد طبقاتی در جامعه و همچنین روند مبارزه برای جبهه ضد دیکتاتوری را به شرایط دیکته شده توسط راست ترین مواضع متحدان واگذار مي كند. به سخنی دیگر، در دیالکتیک میان تغییر آگاهانه و خودبخودی، عنصر خودبخودی را در روند «تغییرات بنیادین در جامعه» مطلق کرده و یا لااقل آن را به عنصر تعیین کننده بدل می سازد!

این در حالی است که نرمش دوم، با پایبندی و شرکت فعال در نبرد طبقاتی جاری در جامعه، رشد شرایط ذهنی انقلاب و «تغییرات بنیادین» را نزد زحمتكشان به طور خاص و در جامعه به طور عام از اين رو به پیش می راند، زیرا درك ضرورت اتحاد نيروهاي پيش گفته را براي مرحله ملي- دموكراتيك به نيروي مادي در جامعه بدل مي سازد (اين نكته را رفيق عزيز سيامك در نوشتاري كه منتشر خواهد شد با مبارزه ي حزب پس از انقلاب مورد تائيد قرار مي دهد!) كه همان عمل به وظيفه ي سوسیالیستیِ حزب توده ایران است! در عین حال، با صبر و حوصله ی انقلابی و در روندی کم و بیش طولانی (که زمان و شرایط آن به طور دائم در تغییر است و تحت تاثير رشد نيروهاي مولده قرار دارد)، به تقویت مواضع چپ نیروهای متحد غیرتوده ای مي پردازد.

با اين شيوه‏، نرمش نوع ماركسيستي- توده اي همزمان موفقیت در حذف دیکتاتوری را از اين طريق تثبيت مي كند كه با ارايه برنامه اقتصاد ملی- دموکراتیک، جايگزين شايسته ي نسخه نوليبرال امپرياليستي را براي دوران بعد از ديكتاتوري طرح و در باره آن روشنگري و تبليغ مي كند. فعاليت فرهنگي- سوسياليستي اي كه بايد با زبان توده ها و در طول زمان مضمون برنامه ارايه شده را  برای آن ها قابل شناخت و درک سازد!

حزب طبقه کارگر با چنين عملكرد علمي- انقلابي، مساله پراهمیت هژمونی طبقه کارگر در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب را نیز به سرانجام مثبت و ضروری می رساند که بنا به نظر درست گزارش …، علت اساسی شکست انقلاب بهمن 57 نیز بود.

نرمش سوسيال دموكرات مآبانه نه تنها اصول ديالكتيك ماترياليستيِ را در رابطـه ميان عنصر آگاه و عنصر خود بخودي در روند رشد اجتماعي مورد بي توجهي قرار مي دهد، بلكه همچنين و به طور عيني، صحنه نبرد طبقاتيِ كارگري را به جريان هاي غيرماركسيست- توده اي واگذار مي كند (١ بخش قبل) و يا به تشتت در جنبش توده اي دامن مي زند. امري كه خطر چپ روي و همچنين ايجاد تشتت نظري را در جنبش چپ تشديد كرده و به طور عيني در خدمت منافع نظام سرمايه داري حاكم عمل مي كند! مي دانيم كه ارتجاع داخلي و خارجي خواستار يك جريان جايگزينِ بي خطر براي جنبش ماركسيستي- توده اي هستند. آيا چنين نيست؟

 

آیا رابطه متناسب و تاریخی- انقلابی میان وظیفه دموکراتیک و وظیفه سوسیالیستی حزب توده ایران در پایان چنین بحث های نظری- تئوریک سفاف تر نمی شود؟ اگر می شود، تصور می رود می توان بر ضرورت پایان دادن به سکوت در باره بازانتشار نشریه دنیا توافق داشت و بحث در اطراف امکان ها برای انتشار آن را سودمند ارزیابی نمود! این طور نیست؟آیا رفیق گرامی محمد امیدوار به عنوان سخنگوی حزب توده ایران، واکنشی در این زمینه خواهد داشت؟

با این سیر ضروری، بازگردیم به بحث اصلی در بخش سوم نوشتار.

 

فعالیت نظری- فلسفی نیاز مبرم روز!

در برابر فعالیت نظری- تئوریک- فلسفی ی ذهن گرایانه که در جامعه جا باز نموده است، و گزارش وجود و تاثیر منفی آن را به درستی خاطرنشان و برجسته می سازد، باید حزب توده ایران کوشش ماتریالیستی برای تشدید فعالیت نظری را قرار دهد. به سخنی دیگر، «معضل»ها و پدیده های اجتماعی را در جامعه از منظر جامعه شناسی علمیِ مارکسیستی- توده ای مورد بررسی و حلاجی قرار دهد. توانایی علم ماتریالیسم تاریخی و اسلوب ماتریالیست دیالکتیکی را برای بررسی مضمون پدیده ها به موضوع بحث و گفتگو در جامعه بدل سازد.

مطبوعات پر بار و پرمضمون گذشته ی هفتاد ساله ی حزبی، زمینه و زیربنای پراهمیتی را برای این نبرد فرهنگی- روشنگرانه تشکیل می دهد. این اما تنها یک سوی اهمیت این ارثیه ی توده ای است. سوی پراهمیت دیگر آن، گذاشتن پای نسل جوان و جدید توده ای در این جاپاهای پرارزش است. به سخن دیگر آشنایی فعال با آن که به معنای تداوم و توسعه آن است! باید با طرح، بحث و گفتگو در باره مضمون آن ها، کوشید این مضمون را با شرایط کنونی در ايران و جهان در ارتباط قرار داد و تکمیل نمود.

برگزاری جلسات علمی و سمینارهای تخصصی ضروری است. شیوه ای که در حزب ما سنت دارد. این راهی عملی برای بازتولید و تربیت سرمایه عظیم علمی ای است که دشمن طبقاتی کینه توزانه از جنبش توده ای ستانده است. آیا راهی دیگر برای بازتولید این ارثیه وجود دارد، جز پرداختن به آن و جستجوی رابطه آن با شرایط کنونی؟ آیا راهی دیگر را مسئولان حزبی ارایه خواهند داد؟ «من رحم ها را بارور مي خواهم‏ به همان سان كه دست ها را در كار، و مغزها را در انديشه مدام» (احسان طبري. ”گريز“، شعر زندان)(3)

گزارش … که به درستی «عمده بحث های نظری و همچنین مبارزات سیاسی و اجتماعی» را توسط طیف اصلاح طلبان از این رو مورد انتقاد قرار می دهد که «به طور عمده [محدود و] زیر تاثیر آمیزه ای از گفتمان و نظریه پردازی های دینی و … نظر و اندیشه های لیبرالی» قرار دارد، توضیحی در باره تعطیل شدن بحث نظری در مطبوعات حزبی ارایه نمی دهد!؟

پرسش مشخص آن است که در برابر این روند ذهن گرایانه در طیف اصلاح طلبان، بايد کدام کوشش روشنگرانه ی مشخص مارکسیستی- توده ای را قرار دارد؟ کدام بحث نظری و تئوریک را در جلسه های علمی و سمینارهای حزبی تدارک دید؟ در غرفه ي جشن هاي احزاب برادر و اول ماه مه و … در خارج از كشور، كدام بحث هاي آموزنده سازمان داده مي شود؟ تدارک کدام رساله ها در این زمینه های پراهمیت نبرد طبقاتی برای نشریه دنیا در نظر گرفته شده است؟ ترديد نبايد داشت كه بدون كار مشخص تئوريك- نظري كه از پشتوانه فلسفه ي ماركسيستي برخوردار باشد،‏ تنظيم برنامه انقلابي براي نبرد بغرنج طبقاتي در جامعه ناممكن است! بدون بازانتشار نشريه دنيا، ستاره ي راهنماي انديشه جامعه شناسي علمي «گم» (ا ط) خواهد شد!

 

پيش تر اشاره شد، ضرورت بحث نظري- فلسفي- تاريخي در حزب را مي توان از جمله با نمونه ”حجاب اسلامي“ نيز مورد توجه قرار داد. مساله “حجاب اسلامی” و فشارهای اجتماعی علیه زنان که به نام «مذهب» اِعمال می شود، با کدام واکنش نظری- روشنگرانه روبرو گشته است؟ وظیفه مارکسیستی- توده ای برای نشان دادن ریشه فشار جنسیتی علیه زنان که امروزه در ”سنت“ و “فرهنگ اسلامی” تظاهر می کند، در دوران اخير در کدام مقاله و رساله ی تحقیقی مورد بررسی قرار گرفته و ریشه طبقاتی آن در جامعه برده داری نشان داده و با اسناد تاریخی به اثبات رسانده شده است، تا سخن مارکس را که زن را «اولین برده» در جهان می نامد، قابل درک سازد و ریشه ی آن را در «نبرد طبقاتی» در جامعه برده داری قابل شناخت گرداند. نشان دهد که ریشه ي سنت و فشار جنسیتی که اکنون به آن لباس مذهب ارتجاعی پوشانده اند، در شرایط اجتماعی استثمار نیروی کار زن قرار دارد که در ایران امروزی نیز محروم ترین و زخم پذیر ترین لایه ی اجتماعی را تشکیل می دهد. دستمزدی نازل تر از مرد برای کار مشابه دریافت می کند، و سرنوشتي مانند بانو «هدی» دارد که با خشونت جنسیتی روبرو است و مدافعی در دستگاه حاکم نظام مذهبی ولایت فقیه ندارد! (4) بدين ترتيب، رابطه ي مبارزه براي آزادي و تساوي حقوق زن از بندهاي سنت مذهب ارتجاعي با مبارزه براي پايان بخشيدن به استثمار نيروي كار انسان دربند، برده كار روزمزدي، نشان داده شده و قابل درك مي گردد. شناختی که می تواند در شرایط کنونی «تکانه» و انگیزه ی پر باری برای مبارزه ی جنبش زنان از کار در آید؟ انگیزه ای که می تواند فعالیت روشنگرانه- تبلیغی سازمان دموکراتیک زنان ایران را غنی تر سازد؟ (5)

هنگامی که تعطیل فعالیت نظری- تئوریک با قطع انتشار نشریه ی دنیا ظاهرا به وضع طبیعی در حزب توده ایران بدل شده است، هنگامی که نشر اندیشه  تئوریک- فلسفیِ مارکسیستی- توده ای در مطبوعات حزبی جایی ندارد، آیا عجیب است که«عمده بحث های نظری …» نزد اطلاح طلبان در گردونه «مذهبی- لیبرال» گرفتار بماند؟

آیا رفیق گرامی محمد امیدوار، به عنوان سخنگوی حزب توده ایران، برای معضلی که توصیف آن به گزارش هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران به نشست تیرماه خود راه یافته، پیشنهادی مشخصي ارایه خواهد داد؟ گامی قابل شناخت برای حل معضل برخواهد داشت؟

 

مضمون دموکراتیک و ملی جبهه ضد دیکتاتوری

مضمون جبهه ي ضد ديكتاتوري كه مورد نظر حزب توده ایران است كه ازجمله در پیش از انقلاب بهمن 57 در مقاله تاریخی زنده یاد رفیق منوچهر بهزادی، دبیر کمیته مرکزی حزب توده ایران توصیف و ترسیم شده، چيست؟ (٢) رفيق بهزادي اين مضمون را پیش شرط برای برپایی یک جبهه ضددیکتاتوری ارزيابي مي كند كه در آن، تشدید مبارزه ی طبقاتی و ضد امپریالیستی عنصر اصلي را تشكيل مي دهد!

جبهه ای که می تواند تنها بر پایه تجهیز طبقه کارگر و دیگر نیروهای انقلابی نقش تاریخی خود را ایفا سازد. جبهه ای که تنها از “پایین”، از درون رشد روند انقلابی در جامعه پا می گیرد و پا قرص می کند‏ و در جريان انقلاب بهمن پاقرص كرد! تنها با تکیه به چنین پا قرص کردنِ پایه و اساس نبرد انقلابی- طبقاتي در جامعه است که مذاکره با نیروهای ضد دیکتاتوری در لایه های بورژوازی و خرده بورژوازی به منظور برپایی «جبهه ضد دیکتاتوری» به سرانجام می رسد. مضمون چنين جبهه ضد ديكتاتوري، مضمونی انقلابی و موضع آن، چپ- دموكراتيك- و ترقي خواهانه ترین موضع را تشکیل می دهد. تنها چنين اتحادي قادر است انقلاب ملی- دموکراتیک را به ثمر برساند. واقعیتی که به آن پیش تر پرداخته شد و در اسناد ششمین کنگره ی حزب توده ایران نیز مورد تاکید و بررسي قرار گرفته و كمبود آن، علت اصلي شكست انقلاب بهمن ٥٧ اعلام شده است!

 

بدین ترتیب، انديشه در گزارش … آن هنگام به توصيفی انتزاعي و توخالي (درك نشده) و ذهن گرا در باره «مخرج مشترك ها» مي پردازد كه رابطه میان مبارزه ی دموکراتیک و «تغییرات بنیادین» (وظیفه ی سوسیالیستی) را برقرار نمی سازد، از ارزيابي ماترياليستي از واقعيت «نبرد طبقاتي» چشم مي پوشد! امري که خود پيش تر نادرستي آن را در بحث با اصلاح طلبان مماشات گر خاطرنشان ساخته. ذهن گرايي اي كه انگار در «انديشكده»اي و به منظور طرح سناريويي براي يك رساله ي تبليغاتي دستگاه تبليغات نظام سرمایه داری تنظيم شده است كه مي كوشد ”مدل اقتصادي“ معيني را توجيه كند! (1 بخش دوم)

 

اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک، راه حلی ماتریالیستی!

به سخني ديگر، گزارش … گويا براي تضادي كه جامعه با آن روبروست، راه حل ماترياليست ديالكتيكي قايل نيست، و يا قادر به ارايه آن نيست. بر اين پايه است كه طيف پيشنهاد در گزارش … محدود شده و يك سويه، مساله «اتحادهاي اجتماعي» را تنها مبارزه ممكن «در مرحله كنوني مبارزه براي تغيير در كشور» ارزيابي مي كند و با «اصل قانونمند و گريزناپذير» پيش گفته در باره «نبرد طبقاتي» در تضاد قرار مي گيرد.

ترک موضع بررسی ماتریالیستی در این امر نیز خود را نشان می دهد که گزارش … می پندارد که برپایی جبهه ضد دیکتاتوری باید از طریق یافتن «مخرج مشترک»هایی عملی گردد، که راست ترین لایه های بورژوازی می توانند با آن موافقت داشته باشند! (دیرتر این نکته شکافته می شود)

برای گزارش … برپایی جبهه ضد دیکتاتوری، رونـدی نیست که در جریان نبرد طبقاتی در جامعه و از طریق منفرد شدن راست ترین مواضع ارتجاعی برپا خواهد شد! و از آن جا که چنین برداشتی را نادرست و چپ روانه ارزیابی می کند، مبارزه برای تجهیز طبقه کارگر را در شرایط کنونی به منظور برپایی جبهه ضد دیکتاتوری، غیرضروری ارزیابی کرده و کوشش در این زمینه را حتی «مضـر» اعلام می کند!؟

 

البته بيانِ «در تضاد قرار گرفتن» با «نبرد طبقاتی» که پیش تر طرح شد، دقيق و همه جانبه نيست. این درست است که گزارش … دو وظیفه ی حزب توده ایران را از هم جدا كرده و در برابر هم قرار می دهد و لذا رابطه دیالکتیکی میان آن ها غیرقابل درک شده و در نتیجه راه حل انقلابی برای عمل به دو وظیفه نشناخته باقی می ماند، اما گزارش … براي «معضل» در برابر هم قرار دادن دو مبارزه ی طبقاتی ومبارزه برای برپایی اتحادهای اجتماعی که در آن گرفتار است، راه حلي ذهن گرايانه جستجو كرده و ارايه مي دهد! و می نویسد: از آنجا كه «قشرها و طبقات تشكيل دهنده جبهه وسيعي كه ما آن را ”جبهه ضد ديكتاتوري“ مي ناميم، در همه زمينه هاي اقتصادي منافع مشتركي ندارند، بلكه حتي در تضاد با يكديگر قرار دارند»، بايد به جستجوي «مخرج مشترك هاي لايه ها و طبقه هاي مختلف در عرصه ملي» رفت!

راه حل ذهن گرايانه، جدا سازي مكانيكي يا غيرديالكتيكي ميان سرشت توامان دموكراتيك و ملي در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب است! انديشه ي ذهن گرا، كليت به هم پيوسته ي تعريف ماترياليستي از مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب را نفي مي كند و با مصوبه ششمين كنگره حزب توده ايران در تضاد قرار مي گيرد. گزارش … در هيچ سطري استدلالي براي نفي تعريف مرحله ملي- دموكراتيك ارايه نمي دهد!

«مخرج مشترک ها … در عرصه ملی» به چه معناست؟ (به اين نكته پرداخته خواهد شد.)

پيش تر نشان داده و به اثبات رسانده شده بود كه در مرحله ”ملي- دموكراتيك انقلاب“، وحدت منافع ميان طبقه كارگر و بورژوازي ملي وجود دارد (٦). (به این نکته نیز ديرتر بازمي گردم) در اين جا تنها اشاره شود كه گزارش … متاسفانه استدلالی در باره نفي وحدت منافع پیش گفته در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب ميان منافع طبقه كارگر و بورژوازي ملي و خرده بورژوازي ميهن دوست طرح نمی کند و همچنین تعريفي از «تضاد» منافع طبقات  – که طرح می کند –  ارايه نمي دهد. به سخني ديگر، نظرهاي طرح شده همگي در سطح تزهايي مطرح مي شود كه سخني براي اثباتِ درستي آن ها حتي در سطح منطق صوري بيان نمي گردد.

«منافع مشترك نداشتن» و يا «حتي در تضاد بودن» كه در اين تز مطرح مي شود، بيان ظاهرامر ميان رابطه «قشرها و طبقات تشكيل دهنده جبهه ضد ديكتاتوري» را در سطح ”عام“ تشكيل مي دهد، كه گزارش … مطرح مي سازد! پاسخ به پرسش در باره «تضاد منافع» ميان متحدان در شرايط نياز ”خاص“‌مشترك آن ها براي گذار از ديكتاتوري چيست؟ آيا نبايد «مخرج مشترك ها» را پس از پاسخ به اين پرسش در باره وضع ”خاص“ جستجو كرد؟‌ آيا توجه به ديالكتيك ”خاص و عام“ در بررسي چنين حكم نمي كند؟

به سخنی دیگر، «مخرج مشترک ها …» پیشنهادی ذهن گرایانه از کار در می آید که نمی تواند جایی مستدل را در گزارش … داشته باشد! لذا به طور ساده از بررسی مشخص آن در گزارش … چشم پوشیده می شود! «مخرج مشترك ها» به مثابه ي انتزاعي عام، توخالي، زيرا درك نشده، مطرح مي گردد! سرشت ذهن گرايانه طرح آن، در بي توجهي به ديالكتيك ”عام و خاص“ قرار دارد!

 

تکرار شود! شناخت «وحدت منافع» در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب میان نیروهای ذینفع در پیروزی روند انقلابی در جامعه، از واقعیت ضرورت مبارزه ی مشترک آن ها برای رشد اقتصادی- اجتماعیِ مردمی- دموکراتیک و ملی- ضدامپریالیستی ناشی می گردد! به سخنی دیگر، ضرورتی ماتریالیستی را برای فرازمندی جامعه تشکیل می دهد. دفاع و توضیح و روشنگری و تبلیغ برای درک این ضرورت، که مبتنی است بر اسلوب بررسی ماتریالیست دیالکتیکی از مرحله تاریخی رشد جامعه، که به منظور شناخت همه جانبه ی واقعیت به کارگرفته می شود، قله ی برداشت نظری- تئوریک اندیشه ی مارکسیستیِ حزب توده ایران را تشکیل می دهد که در شعار «جبهه متحد خلق» خلاصه شده است!

در تنظيم و ارايه اين سند تاريخي حزب توده ايران دانشمنداني توده اي از قبيل طبري ها‏، جوانشيرها،‏ كيانوري ها،‏ بهزادي ها‏، هاتفي ها،‏ اخگرها،‏ پورهرمزان ها، و در دوران حزب كمونيست ايران حيدرعمواغلي ها و ديگران و ديگران شركت داشته اند. چگونه مي توان به منظور نفي چنين كوششي، با سادگي بيان ذهن گراي «مخرج مشترك در عرصه ملي» را قرار داد، بدون آن كه حتي آمادگي داشت يك جلسه ي علمي براي بررسي تزهاي مطرح شده برگزار نمود؟

رفيقي به درستي انتقاد مي كند كه نوشتارهاي من طولاني و پرحوصله است! سخن و انتقاد درست است! اما آيا بخشي از علت تكرار و مكرر گويي در اين امر ريشه ندارد كه بحث سياسي و نظري و بده و بستان انديشه (ديالوگ) در حزب توده ايران تعطيل شده است؟ نظرهاي بل بدالهه مطرح مي گردند‏ كه بررسي جوانب مختلف آن در پرحرفي و پرحوصله نوشتن بازتاب مي يابد؟

 

در اسناد كنگره ششم حزب توده ايران نيز به درستي تعريفي برای مرحله «ملی» ارايه نشده است (در گزارش كنوني، بیان «عرصه ملی» به کار گرفته شده است). برعكس، در آن جا «مرحله ملي دموكراتيك انقلاب» دارای تعريفی علمی و مستدل است. در گزارش …، اولا،  استدلالی در نفي تعريف كنگره ششم از مرحله انقلاب ارايه نمي شود و ثانیا، كوششي براي اثبات مرحله «ملي» انقلاب انجام نمی گردد! در جمله ی ذکر شده در گزارش … نه به نفي اولي و نه به اثبات دومي پرداخته مي شود. در آن جا به طور ساده گفته مي شود: «براي برآورده كردن اين منظور [«گذار از ديكتاتوري و دفع كامل برنامه نوليبراليسم»]، برپايي اتحادهاي تاكتيكي بين قشرها و طبقه ها در سطح ملي و در مسير دستيابي به دموكراسي و آزادي، ضروري است».

بيان «اتحادهای تاکتیکی» در این جمله، تنها شکل ضروری را برای گذار از دیکتاتوری و اقتصاد نولیبرال بیان می کند. توضیحی در باره مضمون اتحادها نمی دهد! «مخرج مشترك ها» آن هنگام مضمون را براي اين مرحله ارايه مي دهد كه با سرشت مرحله در انطباق باشد! مضمون ملی- دموکراتیک اتحاد در این جمله (تز!) «گم» شده و جاي آن را بياني ناروشن در باره مرحله «ملي» گرفته است!

مرحله «ملي» به چه معناست؟ تعريف آن چيست؟ «مخرج مشترک ها … در عرصه ملی» به چه معناست؟

آيا مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب نفي شده است؟ پاسخ منفي است. گزارش … براي ضرورت مسكوت گذاشتن سرشت ملي- دموكراتيك و پذيرفتن مرحله «ملي» براي انقلاب، هيچ استدلالي ارايه نمي دهد! (٧)

بدون ترديد مي توان مدعي شد كه گزارش … با ترك اسلوب بررسی علمي  – كه در ارایه ندادن استدلال در باره ي علت نفي مرحله ی ملي- دموكراتيك و پذيرفتن مرحله ی ملي که «عرصه ملی» نامیده می شود خلاصه مي گردد -، صحنه بررسي ماركسيستي- توده اي را ترك مي كند. امري كه بلافاصله انتقام خود را مي گيرد: مخرج مشترك ها كه بايد «برپايه شعارهاي ملموس روز» انتخاب شود، به سطح خواست هاي ”دموكراتيك“ محدود مي گردد:

الف: «براي نمونه، شعارهاي مبارزه با قراردادهاي موقت و خواستار لغو آن ها شدن؛ احيا و گسترش سنديكاها…؛»

ب: «برابري جنسيتي زنان؛ كسب حقوق متساوي با مردان؛ …»

پ: «فرصت هاي شغلي مناسب براي جوانان و دانشجويان …»

جمع بست اين خواست ها در گزارش … چنين مطرح مي شود: «پايان دادن [به] ظلم، فشار و بي عدالتي هاي گسترده [بخوان اقتصادي؟!] و زدودن سركوب و اختناق از فضاي جامعه ….»!

همه این خواست ها، خواست های دموکراتیک هستند!

خواست هایی که گذار از اقتصاد سیاسی نولیبرال را به طور قانونمند ممکن و الزامی نمی کنند، که گزارش آن را می طلبد، بلکه هدف آن ها، تعدیل شدت استثمار ناشی از برنامه امپریالیستی است! (كه ناممكن است!)

گزارش … ناخواسته «دفع کامل برنامه های نولیبرالیسم اقتصادی» را که هم زمان با خواست «گذار از دیکتاتوری ولایت فقیهه» به عنوان «هدف نخست و اولویت جنبش مردمی» اعلام کرده است، از فهرست «مخرج مشترک ها» حذف می کند!

هدف «بی عدالتی های گسترده» که گزارش برجسته ساخته و آن را وظیفه مرحله «عرصه ملی» ارزیابی می کند، رفع نسبی بی عدالتی اجتماعی نیست! مقوله ی عدالت اجتماعی دیگر اصلا جایی در سخن نمی یابد!  در گزارش … دو واژه ی «عدالت اجتماعی» دیگر اصلا به کار برده نمی شود!

به سخنی دیگر تضاد اصلی در لحظه تاریخی کنونی در ایران که گزارش … خود در آغاز مطرح ساخته است، یعنی تضاد مردم با ساختار روبنایی رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه و تضاد با ساختار زیربنایی اقتصاد سیاسی نولیبرالیسم فراموش می شود و به مبارزه ی دموکراتیک علیه رژیم دیکتاتوری محدود می گردد که تضاد روز است، اما دیگر تضاد اصلی جامعه کنونی ایران (تضاد با «رژیم دیکتاتوری و با برنامه نولیبرال امپریالیستی») نیست! این عقب نشینی سوسیال دموکرات در گزارش، پذیرش محترمانه ادامه اقتصاد سیاسی نولیبرال از کار در می آید!

به عبارت دیگر خواست های مطرح شده در «مخرج مشترک ها …»، زمینه جدا سازي خواست ”آزادي“ و ”عدالت اجتماعي“ را دنبال می کند که ازجمله “راه توده”ی قلابی و شرکا نیز مطرح می سازند!! اين ها مي خواهند مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب را به مرحله ”بورژوا- دموكراتيك“ تعديل دهند (٨). شعارهاي طيف «سوسيال دموكراسي»اي كه پيش تر و در بحث با اصلاح طلبان مماشات گر در گزارش … نادرست ارزيابي شده است!

آری، چنین خواست مغشوشِ نظری- تئوریکِ ذهن گرایانه جایگزین درک ماتریالیستی از وحدت منافع طبقه و قشرهای ذینفع برای پیروزی مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب می گردد!  آیا رفیق گرامی محمد امیدوار به عنوان سخنگوی حزب توده ایران می تواند علت چنین جایگزینی را در مقاله ای مستدل سازد؟

همان طور كه در مقاله ي ”وحدت وظايف دموكراتيك و سوسياليستي حزب توده ايران“ (٦) نشان داده شد، در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب، متحدان طبیعی ما داراي «چپ ترين» مواضع هستند. آن ها نيروهاي ملي و ترقي خواه غير ماركسيست- توده اي را در لايه هاي ديگر بورژوازي ملي و خرده بورژوازي تشكيل مي دهند. هدف مبارزه ي مشترك، همان طور كه گزارش … نيز پيش تر برجسته ساخته است، مبارزه عليه مماشاگران و تسليم طلبان است كه  «راست ترين مواضع» را در جامعه نمايندگي مي كنند و مي كوشند مبارزان را به تسليم در برابر ديكتاتوري وابدارند!

 

ارزيابي نشان مي دهد كه گزارش … با ترك طرح مواضع اقتصادي- اجتماعي ترقي خواهانه براي مرحله ملي- دموكراتیك انقلاب، نقش راهبردي خود را از دست داده و قادر نيست با توضيحِ نظرات خود و مستدل ساختن آن ها، مغز و دل نزديك ترين و “چپ”ترين متحدان را به دست آورد. اين در حالي است كه بايد وحدت منافع طبقه كارگر و بورژوازي ملي را در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب براي آن ها توضيح داد و مستدل ساخت. بايد با چنين روشنگري به جلب مغز و قلب نيروهاي ملي و ميهن دوست پرداخت، كه به نوبه خود، تنها امكان براي ايجاد ساختن شرايط برپايي جبهه ضد ديكتاتوري از ”پايين“ است كه راه را براي برقراري هژموني طبقه كارگر در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب مي گشايد كه بدون ايجاد شدن آن، انقلاب ملي- دموكراتيك به ثمر نمي رسد. واقعيتي كه در سند ششمين كنگره حزب توده ايران طرح و مستدل شده است.

1- شیدان وثیق نیز که موضع خود را نه موضع سوسیال دموکراسی و نه چپ روانه عنوان می کند، اعتقادی به وحدت آزادی و عدالت اجتماعی ندارد. به منظور کالبدشکافی نظرات شیدان وثیق که سناریوی تنظیم شده در «اندیشکده»ای را قابل شناخت می سازد، در توده ای ها سه مقاله انتشار یافت با عنوان اسب تروا (مقاله شماره 27، مرداد 95، http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2785)، نفی مبارزه طبقاتی به سود کیست؟ ”اقتصاد سیاسی“، مضمون علم ماتریالیسم تاریخی، اسلوب ”دیالکتیک نفی“ نارساست، (شماره 29، تیر 95 (http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2795) و مقاله شماره 31، تیر 95 با عنوان لوبی یسم یا نبرد طبقاتی، محک کدامست؟ (http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2799). هیئت تحریریه نویدنو نتوانست با انتشار این سه مقاله در این نشریه موافقت کند. انتشار آن ها در نویدنو شاید می توانست به برخی از پرسش های کنونی پاسخی شایسته بدهد.

2- نگاه شود به مقاله شماره 5 شهریور 1387 جبهه ضددیکتاتورى‏‏‏، شعارى‏‏‏ امروزین؟   http://www.tudehiha.com/?p=264&lang=fa

3-  نگاه شود به مقاله شماره 10 اردیبهشت 92، برنامه آموزش- خودآموزی نیاز مبرم روز، «من رحم ها را باور می خواهم، به همان سان که دست ها را در کار، و مغزها را در اندیشه مدام». (احسان طبری، ”گریز“، شعر زندان) http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2031

 

4- نگاه شود به اخبار روز 28 تیرماه 95، “روایت تلخ قربانی خشونت خانگی”

5- نگاه شود ازجمله به مقاله ی 37 آبان 93، سنت ارتجاعی، تداوم ضدانقلاب ده هزار ساله!، تصویب قانون زن ستیزانه، آرامش پیش از توفان! تاریخ زن“، تاریخ هویت جامعه انسانی، ”قو خورشید را انتظار می کشد“ (احسان طبری، سروده زندان) http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2412

6- نگاه شود به مقاله شماره 36 تیر 95 با عنوان وحدت وظایف دموکراتیک و سوسیالیستی حزب توده ایران که بررسی اسناد ششمین کنگره حزب توده ایران را در ارتباط با وظیفه سوسیالیستی حزب مورد توجه قرار داده است و انگار بخش نخست مقاله ی کنونی را تشکیل می دهد http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2817

٧- نگاه شود به مقاله شماره ٤٠، مرداد ٩٥، مرحله انقلاب، استراتژي و تاكتيك حزب، http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2824

٨- نگاه شود به مقاله شماره ٣٥، تير ٩٥، استراتژي و تاكتيك بزعم ”راه توده“، بررسي ماترياليستي يا متافيزيكي؟ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2814

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *