براي آگاهي كارگران چه بايد كرد؟
بررسي مشخصِ پديده ي مشخص بر پايه ي علم ديالكتيك ماترياليستي! ساختار تضادمندی آگاهي

image_pdfimage_print
دوره جدید: مقاله شماره: ۴۰ (۱۸ امرداد ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
عنوان مقاله ي است كه نويسنده ي آن يوزف هلر، كانديداي علوم بخش تئوريك در كميته ي مركزي حزب كمونيست بوهيما و موراوي (جمهوري چك) است. (١)
نكته هاي طرح شده در مقاله و نتيجه گيري از آن ها، طيف وسيعي از مسايل و بغرنجي هاي نبرد طبقاتي را پيش و پس از پيروزي انقلاب سوسياليستي تشكيل مي دهد. پاسخ به انبوه مساله ها البته در يك مقاله ي دو صفحه اي ممكن نيست. از اين رو مقاله ي هلر پرسش هاي ديگري را براي خواننده مطرح مي سازد كه رفيق عزيز ابي آن را در ابرازنظري بيان داشته:
١- آيا در شرايط امروزي نقش و رسالت طبقه كارگر بي رنگ گشته و يا محدود و حتي خنثي شده است؟
٢- آيا «انقلابيون حرفه اي» با پيروزي انقلاب و تغيير شرايط در جامعه، مجموعه اي همگرا خواهند بود و يا هر كدام بنا بر توانشان به دنبال اِعمال حق وتو براي برداشت خود خواهند بود؟
رفيق ابي با اشاره به مضمون مقاله هلر، مي نويسد: اگر بدبينانه سخن مي گويم، به دليل آن است كه مي پنداريم تحولات قرار است از “بالا” و توسط انقلابيون حرفه اي، بدون دخالت “پائيني”ها صورت پذيرد!؟
بررسي آموزش از پيروزي انقلاب كبير اكتبر ١٩١٧ در روسيه، و از تجربه سال هاي برپايي موفق شرايط نوين براي زيربنا و روبناي جامعه سوسياليستي در اتحاد شوروي، و همچنين آموزش از دلايل پيروزي ضد انقلاب و پيامدهاي منفي آن براي مردم شوروي و كل جهان در يك مقاله ي كوتاه همان قدر ممكن نيست كه آموزش از تجربه ساختمان سوسياليسم در كوبا، چين، ويتنام، كره شمالي. همچنين آموزش از تجربه هاي كنوني در برخي از كشورهاي ديگر آمريكاي لاتين و … نيز از همين قانونمندي پيروي مي كند. آموزش قصارگونه از اين رو ممكن نيست، زيرا تجربه ها برشمرده شده داراي جانب و سويه هاي بسيار زيادي هستند كه هر كدام بايد به طور مشخص مورد پژوهش قرار گيرد. پيش تر، به طور مشخص به برخي از سويه هاي عمده در برخي از اين تجربه ها پرداخته شده و در مقاله هايي در توده اي ها انتشار يافته است كه مي تواند علاقمند به آن مراجعه كند. خوشبختانه دسترسي به مقالات گذشته در توده اي ها به آساني ممكن است و نحوي دسترسي به آن نيز در صفحه اصلي ارايه شده است.
ذكر اين نكته ها از اين رو ضروري بود، تا نشان داده شود كه تنها بررسي و انتقاد مشخص كه همراه است با ارايه پيشنهاد براي تصحيح اشتباه، اسلوب سازنده را براي بهبود روند انقلابي تشكيل مي دهد. با چنين برداشتي، ديگر ناتواني مشخص مبارزان در لحظه ي تاريخي براي درك نقش سازنده و انقلابي توده هاي مردم در دوران نو و بازسازي سوسياليستي جامعه، به سبك مدافعان بورژوازي تئوريزه نمي شود. به گفته ي لودورزو، فيلسوف معاصر ايتاليايي، اشتباه و جنايت هاي استالين به مثابه «استالينيسم» تئوريزه نمي شود كه گويا در سرشت سوسياليسم ريشه دارد، آن طور كه تبليغات بورژوايي مي خواهد آن را به توده ها القا كند.
تنها با بررسي مشخصِ پديده ي مشخص بر پايه ي علم ديالكتيك ماترياليستي، انديشه قادر مي شود به طور واقع بينانه و همه جانبه علل تكويني و كاركردي شرايط تاريخيِ حاكم را بر پديده مورد بررسي و دليل انحراف آن را بيابد و توضيح دهد كه اين جا و آن جا تقليل گرانه به عنوان «وتوي انقلابيون حرفه اي» ناميده مي شود.
تجربه ي مراجعه به مردم كوبا توسط حزب كمونيست كوبا و رهبران آن پس از قطع كمك اتحاد شوروي به اين كشور در پايان دهه هشتاد قرن گذشته ي تاريخ اروپايي، و پرسش از آن ها درباره ي «چه بايد كرد؟» آموزنده است. سفير كوبا در آلمان در كنفرانسي درباره وضع كوبا و تقاضاي كمك به انقلاب از مردم آلمان، در گزارشي كه آن سال ها خواندم، گفت: ما به مردم گفتيم كه براي تراكتورها و ماشين ها سوخت نداريم. چه بايد بكنيم؟ پاسخ كشاورزان صريح و راهگشا بود: گاو و اسب كه داريم!
تنظيم قوانين براي تغييرات اقتصادي- اجتماعي در كوبا، جمهوري خلق چين، ويتنام و …، همه در وسيع ترين بحث ها در محل، در روستا و شهرها، در مراكز توليدي و سكونت، و با شركت وسيع توده ي مردم عملي مي گردد. نتايج انتخاب مجلس جديد به منظور نوسازي قانون اساسي در ونزوئلا كه ديروز با موفقيت عملي شد، هنوز به ثمر ننشسته است كه بايد اميدوار بود چنين شود، اما انتخاب نمايندگان توده هاي مردم براي شركت در مجلس قانون گذاري، آن اسلوبي است كه آموزشي است از اشتباه هاي گذشته كه حاكميت طبقه كارگر را به حاكميت حزب، و حاكميت حزب را به حاكميت كميته ي مركزي و حاكميت كميته مركزي را به حاكميت “دبيركل” تبديل مي كرد.
 
آموزش سازنده از بررسي مشخص شرايط به دست مي آيد و نه از سخنان “قصار”!
به كار بردن سخنان “قصار” در دانشگاه هاي كشورهاي سرمايه داري براي تبليغات كالا و بيش از آن همان قدر آموزش داده مي شود كه شيوه ي “لوبي يسم” به منظور «چانه زني» براي دريافت حق زحمتكشان به آموزش دانشگاهي براي «فعالان كارگري» (حميد آصفي) تبديل شده است (٢).
بدون ترديد اشتباه هاي فلسفي- شناختي، اقتصادي- اجتماعي، فرهنگي- مدني و … توسط احزاب حاكم و رهبران آن در كشورهاي سوسياليستي، و همچنين توطئه هاي امپرياليستي، ريشه پيروزي ضد انقلاب را در اين كشورها تشكيل مي دهد. بدون ترديد عدم درك نقش آزادي هاي فردي و اجتماعي بورژواييبه مثابه يك دستاورد تاريخي، مدني، فرهنگي و رهايي بخش انسان و ضرورت ارتقاي آن به آزادي ها و حقوق سوسياليستي انسان در روند رشد جامعه سوسياليستي و هنگام برپايي زيربنا و روبناي آن، نقش عمده را در پيروزي ضد انقلاب در اتحاد شوروي و ديگر كشورهاي سوسياليستي اروپايي ايفا كرده است. تاثير اين اشتباه ها در شرايط تحريم و فشار امپرياليسم و ارتجاع داخلي فاجعه برانگيز شد.
در مقاله هايي در ارتباط با اقتصاد سياسي مرحله ملي- دموكراتيك و سوسياليستي كه در مجموعه اي به صورت كتاب در توده اي ها انتشار يافته، تاثير بي توجهي به حق بيان آزاد عقيده براي ناگشوده ماندن گره ي رشد اقتصادي در اين كشورها در مرحله رشد اقتصادي در عمق، پس از پايان موفق مرحله رشد اقتصادي در سطح، بارها مطرح و بررسي شده است كه مي توان به آن مراجعه كرد.
براي نمونه در سال ١٩٦١ تا ٦٣ در اتحاد شوروي اقتصاددانان مساله ضرورت بازگشت به سياست لنيني “نپ” را مطرح مي سازند. آن ها بازگشت به “نپ” را براي شرايط جديد در مرحله رشد اقتصاد در عمق، مرحله توسعه تنوع و بالا بردن كيفيت كالاهاي مصرفي و نيازهاي خدماتي ضروري ارزيابي مي كنند و اين امر را در رساله هايي نشان مي دهند. همزمان در آلمان دمكراتيك، والتر اولبريشت كميسيون وسيعي را براي بررسي و ارايه راه كارهاي ضروري جديد تعيين و برنامه نوين اقتصاد را تنظيم نمود. در اتحاد شوروي در همان سال ها به طور غيرديالكتيكي و مكانيكي ادامه بحث ها ناممكن شد. در آلمان دموكراتيك‏ كوشش جديد زير فشار اشتباه هايي كه در يك روند تازه و نشناخته عجيب نيست، اما همچنين زير فشار اقتصادي اتحاد شوروي  – براي نمونه قطع ارسال مواد اوليه لازم -، كوشش براي نوسازي اقتصادي با شكست روبرو شد.
با توجه به اين تجربه هاست كه عمق نادرستي و ضد ديالكتيكي بودن سرشت «حق وتو» خود مي نمايد، آن جا كه بايد در بحث و بررسي علمي- بي طرفانه، شرايط حاكم و امكان تغيير واقع بينانه آن به منظور رشد بهينه ي شرايط مورد پژوهش نظري قرار گيرد.  “كاپيتال” درسنامه اي بي همتا براي آموختن اين اسلوب ديالكتيكي است!
به نظر مي رسد كه در اين سطور مي توان با طرح نكته هاي زير بحث در اين زمينه را به پايان موقت رساند:
پس از پيروزي انقلاب ملي- دموكراتيك و به طريق اولي سوسياليستي، رشد آنسامبل زيربنا و روبناي در تلفيق و تركيبي عملي خواهد شد كه چكيده آن، برپايي و رشد تمدن جامعه در حال گذار به سوسياليسم و يا جامعه سوسياليستي را تشكيل مي دهد.
ايجاد امكان رشدِ پا به پاي آگاهي اجتماعي- طبقاتي و زيربناي سوسياليستي كه روندي گام به گام و هم نوا را تشكيل مي دهد، همراه خواهد بود با جستجو و يافتن ساختارهاي ضروري براي چنين رشد اقتصادي- اجتماعي. ساختارهاي محلي و در سراسر كشور و بيش از آن. تمركز توليد در مراكز بزرگ تنها در رشته هاي خاصي اجتناب ناپذير خواهد بود. آن بخش از توليد كه نبايد در مراكز بزرگ عملي گردد، در محل و منطقه سازمان خواهد يافت. انديشمند ماركسيست آلماني كلاوس بلسينگ در كتاب “آينده ي سوسياليستي”، انديشه هاي جالبي در اين زمينه ارايه داده است. برخي نكته ها از نظرات او و ديگر نظريه پردازان ماركسيست در مقاله هاي ذكر شده در كتاب اقتصاد سياسي مورد توجه قرار گرفته است.
ساختار ضادمند آگاهي
در مقاله ي يوزف هلر، نكته ي ديگري وجود دارد كه مضموني را شفاف مي سازد كه در پرسش رفيق ابي تبلور يافته. پرسش درباره ي نقش امروزي طبقه كارگر. پرسشي كه با موضوع بحث كنوني در ارتباط با شرايط مشخص ايران قرار دارد و پاسخي است به پرسشِ براي آگاهي كارگران چه بايد كرد؟
 در مقاله ي پيش در توده اي ها با عنوان “مبارزه ي روشنگري- تبليغي در شرايط كنوني” توضيحاتي در اين باره داده شده است. سخن كنوني را مي توان ادامه آن بحث از منظر ديگري ارزيابي نمود.
هلر مي نويسد: شناخت و درك «وضعيت آگاهي كارگران و ديگر زحمتكشان و مزدبگيران» پراهميت است براي درك علت اين واقعيت «كه چرا روند فروپاشي سوسياليسم و بازگشت به سرمايه داري با مخالفت و مقاومت كارگران رو به رو نشد و چرا بسياري از آنان به حزب هاي دست راستي رأي مي دهند …»!
او مراجعه به نظر لنين در “چه بايد كرد” را توصيه مي كند به منظور شناخت علت «اين واقعيت تلخ كه چرا آگاهي كارگران تا حد زيادي تحت تاثير ايدئولوژي گروه هاي حاكم كنوني قرار دارند»!
هلر با اشاره به اهميت گذاشتن لنين به «تجربه هاي سياسيِ» توده ها، كه ريشه ي «آگاهي سنديكايي» كارگران را تشكيل مي دهد، مي نويسد، «آگاهي سنديكايي، در برابر ايدئولوژي طبقه كارگر مقاوم است- [اين در حالي است كه] ايدئولوژي بورژوايي به طور غيرارادي نفوذ مي كند و نه ايدئولوژي طبقه كارگر!»! (آنچه در اين سطور در «…» قرار دارد، در نوشتار هلر در «…» قرار ندارد. به سخني ديگر نظر لنين به طور مشخص طرح نمي شود. ظاهراً متن با ترجمه ي زنده ياد پورهرمزان انطباق داده نشده است. هدف اين سطور اما بررسي نكته ي ديگري است.)
هلر از گفته هاي خود به نتيجه گيري مي پردازد و مي نويسد: «با توجه به ديدگاه هاي لنين در “چه بايد كرد؟”، پديده يي را كه مورد بحث جامعه شناسان است، به راحتي مي توان توضيح داد. بدين معنا كه مردم در مسئله هايي مشخص ازجمله تامين اجتماعي، سطح زندگي، تحصيل، بهداشت و درمان و جز اين ها، طرفدار ارزش هاي چپ اند، اما در مسئله هاي كلي اي مانند رشد جامعه، دگم هاي ايدئولوژي حاكم را مي پذيرند.»
به نظر مي رسد بتوان نكته اي را كه يوزف هلر مايل است از انديشه ي تئوريك لنين مطرح سازد در ارتباط است با رابطه ديالكتيكي ميان “جزء و كل”.
درك لحظه ي “جزء” در پديده، تنها آن زمان به سطح آگاهي طبقاتي از جايگاه و نقش آن “جزء” فرامي رويد، هنگامي كه انسان مضمون “كل” پديده را درك كند. به سخني ديگر، در بررسي “جزء” گرفتار نماند، رابطه، بده و بستان و تاثير متقابل ديالكتيكي آن را با جزءهاي ديگر دريابد و از اين طريق بهم تنيدگي و بهم پيوستگي كليتِ پديده را به مثابه يك سيستم ساختاري- كاركردي در روند شدن- تغيير و تحول آن درك كند.
«تامين اجتماعي، سطح زندگي، تحصيل، بهداشت و درمان و جز اين ها»، كه نيازهاي اوليه، نيازهاي بي واسطه زندگي زحمتكشان اند، بلافاصله هنگام گرسنگي، بيماري و … روي گوشت و پوست و ذهن انسان تاثير مي گذارد. شدت فشار كار، گرسنگي، يا ناتواني براي مراجعه به پزشك و …، بي واسطه نيازهاي مطالباتي را ايجاد مي كند. شناخت رابطه ي ميان گرسنگي و ديكتاتوري و اِعمال “خصوصي سازي و آزاد سازي اقتصادي” و … اما تنها هنگامي به طور خود به خودي به آگاهي طبقاتي رشد مي كند كه شرايط عصيان و انقلاب تا آخرين روستاها نيز تسري يافته است.
قوه ادراكه انسان در كاركرد روزانه (پراتيك) با اين تضاد روبروست كه به طور عمده بر روي عنصر بي واسطه متمركز مي شود. هنگام جمع آوري عسل از كندو در بالاي درخت، توجه اصلي و بي واسطه متوجه جمع آوري بهينه عسل است. اما توجه جنبي براي نيفتادن از شاخه درخت، و يا تحريك نكردن زياد از حد زنبورها و …، در ذهن در “سايه” وجود دارد و عمل مي كند.
اين بخش از كاركردِ “ناخودآگاه” انسان تنها آن هنگام در روند خود به خودي به سطح “آگاه” و فعال در قوه ادراكه منتقل مي شود، هنگامي كه خطر افتادن از درخت و يا حمله ي زنبورها عمده گردد. بدون چنين ارتقايي، ديالكتيك “خود به خودي و آگاهانه” يك سويه و مطلق گرانه عمل مي كند و نمي تواند اهرم پرتوان براي حفظ حيات و سازماندهي بهينه ي آن در خدمت تداوم حيات- هستي انسان باشد!
نقش انتقال آگاهي طبقاتي در دوران هاي غيرانقلابي به درون طبقه كارگر كه بانيان سوسياليسم علمي براي نمونه در مانيفست كمونيستي و لنين همانجا برمي شمرند  – متاسانه هلر آن را در مقاله مطرح نمي سازد -، وظيفه ي ايجاد پل براي درك تضاد ميان گرفتار ماندن در نگرش ظاهربين به “جزء”، جزئي كه در لحظه حاضر بي واسطه مطرح است، و كوشش براي قابل شناخت ساختن “كليتِ” ديالكتيكي مضمون پديده ي پر سويه و پرلايه است!
وظيفه انتقال آگاهي طبقاتي در برابر روشنفكران انقلابي و حزب طبقه كارگر در مبارزه ي طبقاتي جاري، به ويژه با توجه به امكان هاي تبليغي- فرهنگي- سنت و مذهب، قوه قضايه و سركوب وغيره در دست طبقات حاكم در جامعه، از اهميتي دوچندان برخوردار است. اين امكان ها در خدمت مكانيسم موفقيت نسبي «نفوذ ايدئولوژي بورژوايي» هستند كه هلر به آن اشاره دارد. نفي ضرورت انتقال تئوري شناخت ديالكتيكي به درون طبقه كارگر، ابزار ديگري است در خدمت تسهيل «نفوذ ايدئولوژي بورژوازي».
نبايد فراموش نمود كه بورژوازي مساله ي اصلي را در نبرد طبقاتي در همه ي ابعاد آن مطرح مي سازد. يعني مساله “مالكيت”، مساله “سلب مالكيت” از زحمتكشان! مساله ي اصلي اي كه در فاز كنوني استثمار نئوليبرالي، با برنامه “خصوصي سازي” به سطح مافيايي و داعش گونه ارتقا يافته است.
كوشش براي حفظ سطح آگاهي كارگران در سطحِ “بي واسطه”، از طريق مطلق نمودن مساله ي حقوق صنفي- مطالباتي، و آموزش شيوه ي “لوبي يسم” براي «چانه زني» براي خواست هاي بي واسطه ي مطالباتي مانند «تامين اجتماعي، سطح زندگي، تحصيل، بهداشت و درمان و جز اين ها» كه هلر عنوان مي كند، در تبليغات بورژوايي و انديشه «سوسيال دمكرات هاي نوآور» (مرتضي كاضميان) اين هدف را دنبال مي كند كه “ساختار تضادمند آگاهي” توسط مبارزان درك نشود و راه علمي- نظري براي رفع آن كه آموزش انديشه علمي بانيان سوسياليسم علمي و اسلوب ديالكتيك ماترياليستي است، دنبال نگردد. (در كتاب “تاريخ و ديالكتيك”، لئو كفلر، بخش جهارم و پنجم، ديالكتيك مشخص ساختار قوه ادراكيه، تضادمندي آگاهي و نكات ديگر شكافته و آموخته مي شود. مطالعه كتاب يا ترجمه كتاب  به علاقمندان قوياً توصيه مي شود، گرچه ضرورت بازبيني مجدد و تدقيق ترجمه با توضيح هاي بيش تر انكارناپذير است).
با گفته هاي پيش شايد علت سهولت «نفوذ نسبي ايدئولوژي بورژوايي» در دوران سرمايه داري، و ضرورت مبارزه آگاهانه ي نظري عليه آن، شفاف تر قابل فهم شده باشد. درعين حال ترديدي نخواهد بود كه در نظام سوسياليستي با سطح رشد يافته ي فرهنگ و دانش و تجربه اندوزي فردي و جمعي، ايدئولوژي سوسياليستي نقش ايدئولوژي بورژوايي را در نظام سرمايه داري نزد توده ها احراز خواهد كرد. بر اين پايه است كه لنين براي درك ماركسيسم، سويه ي پراهميت مبارزه ي نظري را اجتناب ناپذير مي داند. نقش روشنفكران انقلابي در اين زمينه امروز و فردا قطعي است. نبايد اين نقش را در برابر وظيفه هاي ديگر قرار داد. تنها با برخورد و بررسي مشخص مي توان نارسايي هاي كاركردي روشنفكران انقلابي را بر طرف ساخت.

 

نشانی اینترنتی این مقاله:https://tudehiha.org/fa/3993

……………


١- نامه مردم ١٩ تير ١٣٩٦ http://www.tudehpartyiran.org/2013-12-03ß22-04/3571-1029ß4-19

٢- نگاه شود به مقاله ي لوبي يسم يا اقتصاد سياسي ملي- دموكراتيك، مقاله ٣٦ مرداد ١٣٩٦، ژوئيه ٢٠١٧ http://www.tudehiha.org/fa/3963

٣- نگاه شود به مقاله ي مردم كوچه و بازار هم مي گفتند برنامه ارايه دهيد، شماره ٣٥ مرداد ١٣٩٦، ژوئيه ٢٠١٧ http://www.tudehiha.org/fa/3935

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *