برداشت نادرست از سیاست درست آن زمان حزب برای نشان دادن درستی هم اکنون پشتیبانی از جناحی از حاكميت جمهوری اسلامی خندهدار و تقلیلگرانه است. سالهاست که جمهوری اسلامی نه تنها از هدفهای ملی- دموکراتیک دست برداشتهاست، بلکه از آن هزاران فرسنگ دور شده است و به سوی دیگری میرود. نسخهبرادری از آن مقولهها و کاربرد آنها در شرایط دگرگون شدهای که در آن بورژوازی انگلی حاکمیت را دربست در دست خود دارد، نه تنها مارکسیستی نیست، بلکه حتا از منطق روزمره نیز به دور است. این کژاندیشی سیاست پشتیبانی از هدفهای ملی و دمکراتیک انقلاب را تا به اندازه دلبستگی به آیت الله خمینی و پیروانش پایین میآورد.
“ده مهر” با جابجایی علتومعلول میگوید که سیاست حزب تودهی ایران نمیبایست پس از به دار آویخته شدن رهبران آن در سال ۱۳۶۷ دگرگون شود.
«این جنایات نه با یورش به نیروهای چپ، بلکه با ترور رهبران برجستهٔ انقلاب که مدافعان راستین «خط ضدامپریالیستی و خلقی امام» بودند ـــ رهبران برجستهای چون آیتالله دکتر بهشتی، آیتالله مطهری، آیتالله باهنر، و دیگر یاران نزدیک آیتالله خمینی ـــ آغاز شد و سپس با یورش خونین به حزب تودهٔ ایران و دیگر نیروهای چپ تکمیل گردید. ادامهٔ همان روند ترور بهشتیها و مطهریها و سرکوب چپ بهدست امپریالیسم و عوامل داخلی آن باشد».
“ده مهر” زمین و آسمان را به هم جفت می کند، تا گناه جمهوری اسلامی را در کُشتار “چپ”ها کم کند و میگوید که هم سران جمهوری اسلامی و هم رهبران حزب تودهی ایران از سوی امپریالیسم و “عاملان آن” کُشته شدند.
همه میدانند که رئیسی به دستور آقای خمینی رهبران ما را به دار آویخت، پس رئیسی و خمینی و “عاملان امپریالیسم” بودند!!