کشورهای جنوب جهانی، با همهی تلاشها برای دستیابی به استقلال در زمینههای گوناگون، هنوز با چالشهای پیچیدهای روبرو هستند که ریشه در میراث (مرده ریگ) استعمار و نواستعمار دارد. این کشورها با داشتن ویژگیهای ضداستعماری مشترک خود، مانند ایستادگی در برابر چیرگی فرهنگی غرب، استقلال سیاسی، و تلاش برای استقلال اقتصادی، در راه بازسازی هویت و ساختارهای ملی خود گام برداشتهاند.
اقتصاد کشور باید بهگونهای باشد که سرمایههای طبیعی و انسانی به سود مردم و بهویژه طبقههای کار و رنج و لایههای میانی پخش شود. این کار با پشتیبانی از صنعت تولیدی درونمرزی، پیشرفت اقتصاد دولتی و تعاونیها و فراهم کردن بسترهای نیازمند برای رشد تولید ملی شدنی است. همچنین باید از هر گونه فساد اقتصادی و یکهتازی، دوستبازی جلوگیری شود و سرمایههای طبیعی و اقتصادی کشور برای بهبود زندگی مردم و پیشرفت اقتصادی پایدار به کار بردهشود.
چپها باید به هویت فرهنگی و بومی کشور بپردازند. در راستای این هدف، برنامه چپ باید به توانایی زبانها، آیین و هویتهای فرهنگی خلقهای درون پرداخته و از تکفرهنگگرایی و فشار هویت فارس جلوگیری کند. چنین رویکردی میتواند یگانگی ملی را نیرومند کرده و مردم را از خلقها و مذهبها و باورهای گوناگون به سوی یک جامعه دموکراتیک و سکولار بکشاند.
برنامه ملی و دموکراتیک باید بهگونهای باشد که از پشتیبانی لایههای اجتماعی، مانند طبقه کارگر، کشاورزان، دانشجویان، آموزگاران و حتا بخشهایی از سرمایهداران ملی برخوردار باشد. این ائتلاف اجتماعی میتواند پشت مهره نبرد علیه دیکتاتوری ولیفقیه شود و همزمان در برابر فشارهای امپریالیستی و همدستیهای درونی آن بایستد.
نبرد با دیکتاتوری ولیفقیه و دستیابی به جامعهای دموکراتیک و سکولار به برنامهای نیاز دارد که بر پایه استقلال اقتصادی، عدالت اجتماعی، آزادیهای سیاسی و فرهنگی، پایداری محیط زیستی و حفظ تمامیت ارضی باشد.