با دید ژئوپلیتیکی نیاز امپریالیسم امریکا از پشتیبانی از اوکرایین به هر بهایی را میتوان درک کرد. همانگونه که سالها پیش یک لهستانی-آمریکایی ضد روس زبیگنیو برژینسکی نوشت که بدون اوکرایین (شوروی)، روسیه به سادگی نمیتواند یک امپراتوری شود. دلیل دیگر سیاست ضدروسی آمریکا در اوکرایین سرشت جهانیتری دارد زیرا واشنگتن میخواهد با هر نظم جهانی نوین و دوقطبی شدن جهان به رهبری روسیه یا چین ( در چارچوب کشورهای بریکس ووو) نبرد کند.
از دید امپریالیسم آمریکا، هر گونه قطب نوین ضربه زدن به سرکردگی جهانی امریکا و همچنین آسیب به اقتصاد آن است، به این دلیل که چندقطبی شدن جهان بازار جهانی کالا و سرمایهگذاریهای مالی آمریکایی را کاهش میدهد. چنین منافع ژئوپلیتیکی، اقتصادی و مالی، سیاست آمریکا در اوکرایین را به سوی جنگافزار دادن، آموزش نیروهای جنگی اوکرایینی به هدف پیروزی در جنگ علیه روسیه میکشاند.
امپریالیسم با کنترل دریای آزوف که به دریای سیاه میپیوندد و سرچشمههای زیرزمینی اوکرایین میتواند به ان چنان برتری اقتصادی و استراتژیک دست یابد که چالش بزرگی برای کشورهایی که به دنبال برپایی یک جهان چندقطبی هستند، میشود.
اما دیالکتیک به ما می آموزد که همه چیز در روند دگرگونی است و تکانه این دگرگونی، یعنی تضاد در درون پدیدهها نهفته است. تضادهایی امروز جهان، آن را به سوی دیگری میکشاند.به گفته طبری “سمندر انقلاب از هیچ آتشی خاکستر نمیشود”. با این که روند رویدادها در کشورهای پیشرفته سرمایهداری (غربی) ناامید کننده است، همگرایی کشورهای غیرغربی و نیرومندی و گسترش دیدگاه ضدامپریالیستی خلقهای غیرغربی امیدوار کننده است.