«بزرگ ترين اشتباه اصلاح طلبان» و راه دوري از آن!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩١ / ١٥ (١٠ مرداد)

واژه راهنما: كوشش يك توده اي براي همبستگي  – نه تنها با نظريه پردازان –  متحدان در جبهه ضدديكتاتوري.

”آرش غفوري“ محق است، هنگامي كه در نوشتاري تحت عنوان «بزرگ ترين اشتباه اصلاح طلبان» (صفحه ”جنبش سبز“، مرداد ١٣٩١)، آن ها را بر حذر مي دارد كه با ارزيابي نادرست از شرايط حاكم بر ايران، «نقش خود را به يك كانديداي حداقلي تقليل دهند كه شرط بندي روي او، شرط بندي روي اسب بازنده است»!

او اين ارزيابي خود را از طريق نشان دادن توازن قوا در كشور ميان «اصول گرايان سنتي (يا همان محافظه كاران) … اصول گرايان … فتنه گران … اصلاح طلبان …» مستدل مي سازد. او همچنين عنصرهاي ديگري را نيز براي مستدل ساختن ارزيابي خود به كمك مي گيرد، ازجمله بي توجهي به «فيلتر شوراي نگهبان» يا نقش «”اعتبار منبع“» براي قاليباف (مانند پول، امكان هاي ايجاد شده در هشت سال شهردار تهران بودن). به نظر او نمي توان بر روي «نارضايتي عمومي» سرمايه گذاري نمود، آن چنان كه در سال ١٣٧٦ محمد خاتمي توانست بر روي موج آن به پيروزي دست يابد، زيرا در آن دوران، «رقيب او مظهر همين نارضايتي به شمار مي رفت.»

بدون ترديد اين بررسي جامعه شناختي از شرايط حاكم بر كشور ارزشمند است و بايد مورد توجه قرارگيرد. اما از آنجا كه بايد اين بررسي را به طور عمده («فيلتر شوراي نگهبان»، نقشي ساختاري نيز دارد) بررسي اي از ظواهر امر دانست، نمي توان آن را براي پاسخ به اين پرسش كه پس چه بايد كرد، كافي ارزيابي نمود؟ غفوري نيز به پرسش ”چه بايد كرد؟“، پاسخي مضموني و محتوايي نمي دهد! پاسخ او در بررسي جامعه شناختي شرايط حاكم بر كشور، واقعاً هم پاسخي در سطح واقعيت امر باقي مي ماند! او همان جا مي نويسد: «بهتر است [اصلاح طلبان به جاي آنكه نقش خود را به يك كانديداي حداقلي تقليل دهند]، براي شرايط اقتضايي پيش و پس از انتخابات رياست جمهوري آماده باشند.»

مي توان و بايد با ”كليت“ ارزيابي غفوري موافق بود، يعني با اين ارزيابي موافق بود كه اصلاح طلبان عاقلانه عمل مي كنند، چنان كه شرايط عيني و واقعي را به منظور پاسخ به پرسش پيش تر طرح شده، چه بايد كرد؟، مورد توجه قرار دهند. در عين حال اين موافقت به اين معنا نيز است كه بايد كوشيد اين ارزيابي را از بررسي سطح پديده به بررسي عمق و يا مضمون پديده تداوم بخشيد!  اين كوشش چگونه ممكن است؟

همان طور كه نقل شد، غفوري به اصلاح طلبان توصيه مي كند «براي شرايط پيش و پس از انتخابات رياست جمهوري آماده باشند … [زيرا] آينده پر از پارادوكس است كه موازنه سياست را در ايران به حدي شكننده مي كند كه آنها كه امروز از فتنه مي نالند، فردا، روز  پس انتخابات، هزار بار دعا مي كنند تا تنها همين به اصطلاح فتنه گران، نجات بخششان باشند»!

صرفنظر از عنصر گُمانه زني در توصيه فوق كه مي توان از انديشيدن به آن چشم پوشيد، كمبود عنصر تحرك و تغيير در توصيه چشم گير است. «آماده باشند»، كه توصيه مي شود، تفاوت ماهوي با ”خود را آماده كردن“ دارد. در اولي، انديشه از ثبات، از بي حركتي، از بي خيالي، از ندانم كاري و مشابه آن انباشته است. اين در حالي است كه در ”خود را آماده كردن“، انديشيدن، تحرك نشان دادن، قصد تغيير شرايط را هدف قرار دادن و …، در مركز انديشه و نهايتاً در برنامه براي عمل قرار دارد. انديشه كه تاكنون مسلح به اسلوب منطق صوري، تنها نظاره گر سطح پديده و دست بگيربان برشمردن توصيف گرانه شرايط حاكم بر جامعه برپايه علم جامعه شناختي بورژوايي مي باشد، اكنون با مسلح شدن به منطق ديالكتيكي مي كوشد به درك واقعيت و مضمون پديده دست يابد! شناختي كه با هدف تغيير شرايط حاكم همراه است!

حركت انديشه چگونه مي تواند با موفقيت ادامه يابد؟ از اين طريق كه بشناسد و درك كند و به اين پرسش پاسخ دهد كه نيروهاي برشمرده شده «اصول گرايان و….» براي دستيابي به چه هدفي «تناسب قوا»ي خود را به كار مي گيرند؟ بدين ترتيب، مساله مضمون سياستي كه آن ها دنبال مي كنند، به مركز توجه انديشه منتقل مي شود كه در دو صفحه تحليل توصيف گرانه جامعه شناختي حتي با يك كلمه هم طرح نشده است!

اين ديگر گامي كوچك خواهد بود براي انديشه كه اين پرسش را مطرح سازد كه پس مضمون برنامه اي كه اصلاح طلبان بايد براي ”آماده كردن“ خود ازجمله براي مبارزات پيش و پس از انتخابات رياست جمهوري آينده داشته باشند، چه بايد باشد؟ با روشن شدن ضرورت تعيين مضمون برنامه اصلاح طلبان، طرح پاسخ به پرسش ”چه بايد كرد؟“، گامي قانونمند مي باشد.

مضمون برنامه اطلاح طلبان نمي تواند، مضمون اجراي برنامه نوليبرال امپرياليستي باشد كه همه لايه هاي سرمايه داري حاكم بر ايران به اجراي آن مشغولند و هر كدام خود را مناسب تر براي اجراي آن مي داند. البته كه هر كدام در جستجوي ”سهم“ بيش تري براي خود از سود، از ”منبع درآمد“ و … هستند، اما همگي مي خواهند با اجراي ايـن برنامه به ”سهم“ خود دست يابند! اصلاح طلبان چنين نمي خواهند؟! آيا اين طور نيست؟

اگر چنين است، پس بايد در گام نخست، اصلاح طلبان برنامه دولت احتمالي آينده خود را براي شكوفايي اقتصادي و رشد اجتماعي، براي ايجاد شرايط ”عدالت اجتماعي“ نسبي كه بدون برقراري ”آزادي“هاي دموكراتيك ممكن نيست، اعلام كنند. در ونزوئلا، نام نويسي براي نامزدي در انتخابات رياست جمهوري به طور قانوني همراه است با ارايه همزمان برنامه دولت براي دوران رياست جمهوري. اگر در ايران چنين وظيفه اي به طور قانوني وجود ندارد، چرا نبايد اصلاح طلبان آن را داوطلبانه به مورد اجرا بگذارند، تا معلوم شود كه «فيلتر شوراي نگهبان» اضافه بر فرد، چه برنامه اقتصادي- اجتماعي را «فيلتر» مي كند؟ اين يك افشاگري بزرگ عليه ارتحاع حاكم مي باشد!

تنظيم برنامه و يا حتي پيشنهاد نكته هاي اصلي چنين برنامه اي براي اصلاح طلبان در اين سطور، گستاخي است. اما مي توان اين پرسش را مطرح ساخت كه مگر خواست بازگشت به زيربناي اقتصادي كه در اصل هاي ٤٣ و ٤٤ و آزادي هاي دموكراتيك قانوني كه در اصل هاي ”حقوق ملت“ قانون اساسي تثبيت شده اند، و راي آري اكثريت قريب به اتفاق مردم پشتوانه آن بوده است، نمي تواند اكنون هم مورد تائيد اكثريت مردم قرار گيرد، به ويژه اگر در برنامه ارايه شده، زيربناي اقتصادي به روز گردد و همچنين بر اين نكته انگشت گذاشته شود كه ناكارآمدي زيربناي اقتصادي به طور عمده در نابودي آزادي ها، ازجمله پايمال گشتن حق قانوني مردم براي كنترل دموكراتيك حاكميت تحقق يافته است؟

البته مي توان شركت خود در انتخابات را مشروط به آزادي زندانيان دربند و در راس آن موسوي ها و كروبي و ديگران نمود، اما بايد اين اقدام را به شيوه افشاگرانه انجام داد تا به تجهيز افكار عمومي مردم كمك كند. نبايد فراموش نمود كه دستگيري اصلاح طلبان، به ويژه رهبران ”جنبش سبز“، نمي تواند مورد تائيد محافل امپرياليستي نباشد كه با آن ها، حاكميت بر سر بقاي خود به مذاكره مخفي از مردم ميهن ما كه حاكمان واقعي و به حق كشور هستند، نشسته است!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *