«به درمان» راضی باشیم؟ «زیاده خواهی طرف غیرایرانی» را پذیرا باشیم؟

image_pdfimage_print

مقاله شماره: 1393 / 15 (6 خرداد)

واژه راهنما: سرشت مشترک امپریالیسم و رژیم دیکتاتوری ناشی از نظام ضدانسانی سرمایه داری است! نبود آزادی و سرشت زن ستیزی نظام حاکم.

دو خبر در “کلمه” دارای مضمونی صریح و واحد هستند:

محمد خاتمی: در ارتباط با اسارت غیرقانونی موسوی ها و کروبی: «حالا که رفع حصر صورت نگرفته، لااقل به فکر زندگیشان باشیم و بگذاریم معالجه شان صورت بگیرد»؛

یوسف رحمانی: «مایه نگرانی … زیاده خواهی طرف غیرایرانی است …  – که همانند زیاده خواهی در مذاکرات در باره ملی شدن صنعت نفت در ایران با محمد مصدق –  اساساَ مایل به پیروزی مذاکره» نیست!

در این دو خبر، تشابه و وحدت سیاست ارتجاع جهانی و داخلی علیه مردم میهن ما و منافع ملی ایران، به بهترین وجه و در شفافیتیِ برجستهِ تظاهر می کند! هر دوی این سیاست ها، دو وجه دارند:

اول- سرشت تجاوزگرانه، خشونت آمیز و بی محابای ارتجایی- دیکتاوری آن ها؛

دوم- سرشت ضد انسانی و ضد تاریخی آن ها.

سرشت تجاوزگرانه این سیاست واحد نزد ارتجاع داخلی، رژیم ولایی- امنیتی، همانقدر در سبعیتِ قانون شکنانه ی رفتار آن بروز می کند که در عملکرد امپریالیست ها در طول تاریخ، وازجمله در ارتباط با ملی کردن صنعت نفت در ایران تظاهر کرده و آن طور که یوسف رحمتی در نوشتارش بر می شمرد، اکنون نیز اِعمال می شود. اگر امپریالیسم در طول تمام این دوران درصدد تبدیل ایران به کشور مستعمره و نیمه مستعمره وابسته به خود بوده و هست که برای تحقق بخشیدن به آن، از خونریزی، توطئه، کودتا و تجاوز نظامی پوشیده و علنی از یک سو و ترفند و حیله گری از سوی دیگر استفاده کرده و می کند، دیکتاتوری حاکم نیز از همه اشکال سرکوب مردم برایِ تسلیم بلاشرط آنان به خواست دیکتاتور بهره می گیرد.

تبدیل ایران به کشور نیمه مستعمره و مردم آن به برده وابسته به خواست بیگانه که امپریالیست جهانی دنبال می کند، بدون به بند کشیدن مردم، سلب آزادی های قانونی آن ها، تحمیل بیماری و پایمال کردن حق درمان و زندگی از در بندی های آن ها توسط ارتجاع داخلی، که محمد خاتمی از آن با درد سخن می راند، ناممکن است. ارتجاع خارجی و داخلی، بنا به سرشت خود، از جنس هم و دشمنان مشترک مردم میهن ما هستند!

قدرت مادی ی ارتجاعِ خارجی و داخلی، و زهر ایجاد ابهام در ذهن مردم زیر ستم، از هماهنگی برخوردار است. هدف، پنهان ساختن  قدرت و امکان مردم است بتوانند نبرد برای پیروزی علیه دشمن مشترک را دریابند و آن را سازمان دهند.

سرشت ضد انسانی و ضد تاریخی هر دو دشمن خارجی و داخلی ی مردم میهن ما، از نظام اقتصادی ای ناشی می شود که از یک سو ابزار استثمار و استعمار ایران و مردمش، و از سوی دیگر ابزار تبدیل مردم به بردگان بی حق در خدمت سود ورزی امپریالیست ها و متحدان داخلی آن است. ابزاری که حق درمان را نیز از در بندی ها، از زندانیان سیاسی، ستانده است!

سرشت غاتگرانه و استثمارگرانه نظام امپریالیستی و نظام سرمایه داری حاکم بر ایران چگونه می توانست بدون اِعمال دیکتاتوری سرکوبگر رژیم ولایی بر سرنوشت و سلامت مردم میهن ما موثر واقع شده و به هدف خود دست یابد؟ هم آن و هم این، دو روی ضروری برای بقا و عملکرد ضد انسانی و ضد تاریخی هر دو نظام است.

مردم زحمتکش و هوشمند ایران در کشور ثروتمندی زندگی می کنند که می توانست با اجرای برنامه ی اقتصاد ملی و مردمی در خدمت توده های میلیونی ی زحمتکشِ مردم، از شکوفایی اقتصادی- اجتماعی شایسته برخودار شده و عقب ماندگی تاریخی تحمیل شده را پشت سر بگذارد. انقلاب بزرگ بهمن 57 مردم میهن ما چنین هدفی را برای شکوفایی اقتصادی- اجتماعی ایران و سعادت و آسایش مردمانش دنبال نمود که با برقراری مجدد سلطه ارتجاع و نظام عقب افتاده سرمایه داری وابسته به اقتصاد امپریالیستی، پایمال گردید.

سرشت ضدتاریخی ارتجاع جهانی و داخلی، منشاء تحمیل این عقب ماندگی اقتصادی- اجتماعی به ایران و مردم آن است که یکی از مظاهر ضد انسانی آن، اِعمال سیاست زن ستیزانه توسط رژیم دیکتاتوری است.

محکِ نبود آزادی در جامعه کنونی ایران، اِعمال سیاست زن ستیزانه ای است که تحمیل حجاب اجباری به زن، تنها نوک کوه یخِ نبود آزادی های قانونی و مدنی را در ایران تشکیل می دهد. سیاست زن ستیزانه ی مذهبی در رژیم دیکتاتوری سرمایه داری حاکم که همراه است با سلب حق آزادی برای انتخاب آموزش و شغل توسط زنان، «نیمه خواندن» حقوقیِ و اجتماعی آنان و به ویژه با نقض تساوی حقوق اقتصادی- اجتماعی زنان که از طریق تحمیل تفاوت دستمزد میان زن و مرد و نازل بودن نسبی و مطلق دستمزد زن اِعمال می شود، یکی از عمده ترین وجه های عقب ماندگی نظام مذهبی و نشان ضدتاریخی بودن سرشت سرمایه داری حاکم بر ایران است.

پراهمیت ترین گام برای برقراری آزادی های قانونی برای زحمتکشان و همه مردم میهن دوست، حذف کلیه قوانینی است که حقوق اقتصادی و اجتماعی زنان را محدود و تساوی حقوق آنان را با مردان پایمال ساخته است. تحقق این وظیفه تاریخی نیز به پیروزی نبرد ضدامپریالیستی و ضددیکتاتوری نیاز دارد.

یک پارچگی و وحدت سیاست و عملکرد ارتجاع جهانی و داخلی و سرشت ضد انسانی آن، در عین حال بیان سرنوشت مشترک آن ها نیز است. پیوند نبرد علیه تجاوزگری امپریالیسم که مضمون نبرد آزادیبخش دوران کنونی را در کشورهای پیرامونی تشکیل می دهد، با مبارزه علیه منافع سرمایه داری تجاری و بوروکراتِ وابسته به اقتصادِ امپریالیستی، که مضمون مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری واپسگر را در دوران کنونی در ایران تشکیل می دهد، تنها از طریق برپایی “جبهه گسترده ضددیکتاتوری” ممکن است که حزب توده ایران تشکیل آن را پیشنهاد و برای تحقق بخشیدن به آن مبارزه می کند.

موفقیتِ نبرد آزادیبخش دوران کنونی مردمِ ایران علیه تجاوز علنی ی اقتصادی ی سرمایه داری ی امپریالیستی که از طریق تحمیل اجرای نسخه نولیبرالیسم اقتصادی عملی می گردد، و یا علیه تجاوز پوشیده اقتصادی آن که از طریق اِعمال تحریم ها به مورد اجرا گذاشته می شود، و همچنین موفقیت در دفع تجاوز نظامی علنی (یوگسلاوی، عراق، لیبی)  و یا پوشیده ی (سوریه، اوکراین) احتمالی امپریالیسم، همگی از دالان مبارزه ضد دیکتاتوری علیه سلطه نظام سرمایه داری حاکم و رژیم دیکتاتور ولایی نماینده آن می گذرد که به متحد “طبیعی” اقتصاد امپریالیستی بدل شده است. به سخنی دیگر، سازماندهی مقاومت مردم در برابر تجاورزات پوشیده و علنی امپریالیسم، بدون سرنگونی رژیم دیکتاتوری ولایی ممکن نخواهد بود.

البته که میان دو رقیب برای غارت ثروت های متعلق به مردم میهن ما و استثمار زحمتکشان کشور اختلاف و تضاد منافع وجود دارد که یوسف رحمانی آن را با پدیده «زیاده خواهی طرف غیرایرانی» بیان می کند ونشان می دهد. «زیاده خواهی» ای که به چیزی کم تر از تسلیم بلاشرط «طرف ایرانی» قانع نیست. این تضاد اما به معنای نفی وحدت منافع آن ها علیه مردم میهن ما و منافع آن نیست.

پاسخ مبارزه جویانه به این «زیاده خواهی»ی امپریالیسم، هیچ گاه نمی تواند توسط رژیمی ارایه شود که داوطلبانه به مجری بی اراده نسخه های صندوق بین المللی پول بدل شده است و برای تحقق بخشیدن به برنامه امپریالیستی، ازجمله فاجعه سال 88 را به مردم میهن ما تحمیل و نابود ساختن زندانیان سیاسی را در دوران در بند بودن آن ها دنبال می کند و صدای مردم را با انواع خشونت های فاشیست مآبانه در حلقوم ها خفه می سازد!

پاسخ مبارزه جویانه و دندان شکنانه به «زیاده خواهی»ی امپریالیسم می تواند تنها از طریق سازماندهی نبرد میلیونی زحمتکشان ایران و همه میهن دوستان در جبهه مشترک ضدامپریالیستی تحقق یابد. سرنگونی رژیم دیکتاتوری، پیش شرط ایجاد شدن امکان سازماندهی مردم میهن ما به منظور دفاع از منافع ملی در برابر یورش اقتصادی- نظامی ی پوشیده و علنی امپریالیسم است.

این دو وظیفه روز، یعنی وظیفه مبارزه ضددیکتاتوری و ضدامپریالیستی، همانند وحدت منافع ارتجاع داخلی و خارجی، از وحدتی جدای ناپذیر برخوردار است. تنها با پایبندی به این وحدت است که می توان خطر تاریخی ای که میهن همه ما ایرانی ها را تهدید می کند، دفع نمود و امکان بدل شدن آن به کشور نیمه مستعمره ی تحت سیطره سرمایه مالی امپریالیستی را نابود ساخت. تنها چنین جبهه مشترک ضدامپریالیستی است که می تواند به عنوان سدی شکست ناپذیر، مقاومت فداکارانه و جانفشانانه توده ها را سازمان داده و رهبری کند و از ایجاد شدن «فاجعه» و «روز سیاهی» جلوگیری نماید که محمد خاتمی نگران آن است. ممانعت از این فاجعه نه به بودگی، که به حذف رژیم دیکتاتوری مذهبی نیاز دارد و تنها از این طریق ممکن است. تنها در چنین شرایطی است که دیگر نباید محمد خاتمی «به درمان» در بندی ها قناعت کند و مردم میهن ما نباید با قامت خمیدهِ «چریک قدیمی»، بهزاد نبوی، که در عکسی پس از “آزادی” از پنج سال زندان انفرادی در دیدار با محمد خاتمی دیده می شود، روبرو شوند که نشان و سند زجرکش کردن زندانیان سیاسی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *