سخن روز شماره: ۱۰۲ (۱۹ بهمن ۱٣۹۷)
فرمانده سپاه پاسداران، محمد علی جعفری در سخنانی که خبرگذاری مهر آن را در 26 دی ماه انتشار داد، موضع جمهوری اسلامی را در ارتباط با علل باقی ماندن نیروهای نظامی ایران در سوریه توضیح می دهد. او دو علت را که دارای بار سیاسی متفاوت هستند، برمی شمرد و برای حضور و ادامه ی حضور نیروهای نظامی ایران در کشور عربی سوریه با ترکیب متفاوت خلقی و مذهبی مردم آن، دو علت «آموزش و توانمندسازی مبارزین مقاومت اسلامی» و هم «حمایت از مردم مظلوم سوریه» را ذکر میکند که علت «ارادۀ جمهوری اسلامی مبنی بر حفظ آنچه در سوریه دارد» تشکیل می دهد.
فرمانده سپاه پاسداران با چشم بستن به ترکیب ملی و مذهبی متفاوت مردم جمهوری عربی سوریه، مقاومت سلحشورانه ی آنها را به «مقاومت اسلامی» محدود میسازد که بیان تبلیغاتی مشابهی است با تبلیغات امپریالیستی! بدین ترتیب، فرمانده سپاه پاسداران جمهور اسلامی با نقض ترکیب ملی- مذهبی مردم سوریه، خواست و نیازهای خلق های متفاوت این کشور عربی را اراده گرایانه پامال و سهل انگارانه نفی می کند.
نامۀ مردم، ارگان مرکزی حزب توده ایران (دو بهمن 97) با توجه به اهمیت وضع حاکم در سوریه، در مقالهای با عنوان “فضای جنگی، جنبش های اجتماعی را تحلیل و به سایه می برد“، سیاست نظامی ماجراجویانه ی جمهوری اسلامی را در سوریه از منظر تأثیر آن بر روی «جنبش های اجتماعی» در ایران مورد بررسی قرار می دهد.
با تکیه به این بررسی پراهمیت، پیش تر نوشتار “سیاست خارجی ضد ملی- مجری سیاست امپریالیستی“ نگاشته و در ستون سخن روز صفحه ی تودهای ها انتشار یافت.
در این نوشتار با نگرشی افتراقی جوانب متفاوت حضور نیروهای نظامی ایران در سوریه مورد توجه قرار گرفت. تضاد موجود در سویه های مختلف و متضاد این سیاست نظامی نشان داده شد و از موضع منافع ملی و حق حاکمیت ایران و حفظ تمامیت ارضی کشور مورد ارزیابی قرار گرفت. نشان داده و مستدل شد که ادامه حضور نیروهای ایرانی در سوریه در تضاد قرار دارد با منافع عالیه میهن ما. تضادی که درستی خواست حزب توده ایران را برای خروج نیروهای نظامیِ ایرانی از سوریه در شرایط کنونی به عنوان خواستی ملی- میهن دوستانه و واقعبینانه به اثبات می رساند.
در سخن روز اخیر با عنوان “دیکتاتور ضد امپریالیسم و امپریالیسم آزادی خواه سرآب است“، رفیق عزیز سیامک با نگرش افتراقیِ موشکافانه ای، استه تیک سیاست انقلابی حزب توده ایران را در ارزیابی از دشمن عمده، یعنی امپریالیسم و از دشمن طبقاتی در ایران، یعنی نظام سرمایه داری حاکم و وابسته به اقتصاد امپریالیستی ترسیم میکند.
در این ارزیابی پر مضمون، ترکیب سرشت نبرد دمکراتیک و سوسیالیستی حزب توده ایران در نبرد ترقی خواهی برجسته شده است. نشان داده شده است که حزب توده ایران با نگرش دیالکتیکی به پدیده ها، جایگاه دقیق مبارزه ی دمکراتیک و سیاسی- سوسیالیستی را در نبرد طبقاتی برای دمکراسی و آزادی و عدالت اجتمای قابل دریافت می سازد. حزب توده ایران با هر گام به اصطلاح “اصلاحی“ در جهت ترقی خواهانه موافق است، بدون آنکه سرشت و انگیزه ی شرکت کنندگان در آن را از مد نظر دور بدارد.
از این روست که حزب توده ایران اصلاحات ارضی شاه معدوم را نادرست اعلام نکرد، اما خواستار تداوم آن شد که به معنای خواست تعمیق گام برداشته شده و حل مساله ارضی در کلیت آن در کشور است. مساله ای که هنوز در انتظار حل شدن است. این در حالی است که اندیشه مذهبی در آن دوران، اصلاحات ارضی محمد رضا شاه را محکوم نمود و در طول زمان نشان داد که اندیشه ی مذهبی تحت تاثیر سرشت ارتجاعی خود، به مانع اصلی برای حل مساله ی ارضی در ایران پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 بدل شد.
وظیفه ی این سطور نشان دادن سویه های دیگری از درستی و صلابت منطقِ خواست حزب توده ایران است برای پایان دادن به سیاست ماجراجویانه نظامی جمهوری اسلامی. نشان دادن این امر که ادامه این سیاست علیه منافع ملی ایران متوجه است. این سیاست، همانطور که نامه مردم برجسته می سازد، عنصر عمدهای را در حفظ سیاست ضد مردمی حاکمیت نظام سرمایه داری در ایران از این طریق تشکیل میدهد که جنبش ترقی خواهی برای گذار از دیکتاتوری و سیاست اقتصادی ارتجاعی رژیم حاکم را تضعیف می کند. تن دادن مفلوک و تسلیم طلبانه ی رژیم دیکتاتوری ولایی به اقتصاد سیاسی امپریالیستی ریشه در سیاست ضد ملی آن دارد.
مقاله ی پیش گفته نامه مردم مواضع جمهوری اسلامی را در ارتباط با سیاست ماجراجویانه ی نظامی آن از سخنان بهرام قاسمی، سخنگوی وزرات خارجه و محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران نقل می کند. بهرام قاسمی با اشاره به تهدیدات تجاوزگرانه ی نتایاهو، در ابتدا برجسته میسازد که «جمهوری اسلامی ایران یگان و نیروهای نظامی .. در سوریه ندارد. بلکه نیروهای مستشاری ایران بنا به درخواست دولت رسمی سوریه در این کشور حضور دارند.» در این باب در نوشتار پیش سخن رفت و نیاز به تکرار نیست. تنها اضافه شود که دولت سوریه از دولت روسیه نیز همین درخواست را تقاضا کرده است که با موفقیت نسبی به نتایج ملموسی دست یافته و دولت روسیه با موافقت دولت سوریه، نیروهای خود را از کشور خارج نموده است.
سخنان فرمانده سپاه پاسداران به نقل از مقاله ی “فضای جنگی، جنبش های اجتماعی را تحلیل و به سایه می برد“ در نامۀ مردم، ارگان مرکزی حزب توده ایران چنین است: جعفری «با تأکید بر اراده جمهوری اسلامی مبنی بر حفظ آنچه در سوریه دارد، .. [اظهار داشت] تمامی مستشاران نظامی و انقلابی و هم تجهیزات و سلاح ها که برای آموزش و توانمند سازی مبارزان مقاومت اسلامی و حمایت از مردم سوریه، در این کشور اسلامی داریم، حفظ خواهیم کرد.»
بدین ترتیب همانطور که رفیق سیامک در مقاله ی پیش گفته نشان می دهد، برای جمهوری اسلامی حضور نیروهایش، صرفنظر از ترکیب و وظایف آن، به پیش بردن یک «سیاست شیعوی» است. سیاستی که نه تنها سرشتی ضد امپریالیستی ندارد، بلکه در هماهنگی کامل از با سیاست امپریالیستی است که به منظور ایجاد برخوردها و رودرویی های مذهبی- قومی- فرهنگی و غیره میان خلق ها در جهان عملی می گردد، با این هدف، که سرشت رهایی بخش نبرد خلق ها را خدشه دار ساخته و منحرف سازد.
هدف امپریالیسم و سیاست ضد ملی و ضد مردمی حاکمیت نظام سرمایه داری در ایران، همانطور که مقاله ی مردم در عنوان خود تصریح می کند، ایجاد «فضای جنگی» در منطقه ماست، تا با کمک آن به شرایط خفقان آمیز دامن زده شود تا «جنبش های اجتماعی را تحلیل و به سایه» سوق دهد.
جمهوری اسلامی این سیاستِ نظامی خارجی ماجراجویانه را آگاهانه و به عنوان ابزار «چانه زنی» با امپریالیسم به مورد اجرا می گذارد. جمهوری اسلامی میخواهد به کمک سیاست ماجراجویانه ی نظامی که آن را سویه به اصطلاح “خشم آلود“ سیاست خود می نمایاند، اهمیت سوی “مسالمت آمیز“ و “صلح آمیز“ سیاست خود را برای امپریالیسم لذیذ و پذیرفتی سازد. میخواهد قیمت اجرای سیاست اقتصادی ضد ملی و ضد مردمی خود را برای امپریالیسم بالا ببرد. میخواهد «شاگرد اول بودن» در هزینه ی اجرای سیاست اقتصادی دیکته شده توسط سازمان های مالی امپریالیستی را که دولت های احمدی نژاد و روحانی مدال های آن را دریافت کردهاند و بر سینه دارند، برای امپریالیسم بالا ببرد.
مقاله ی پرمضمونِ “تجاری سازی بیکاری؛ ریشهها و پیامدهای توافق سازی دستمزد“ که در آن رفیق گرامی فروزان افشار سویه های خوفناک اجرای برنامه نئولیبرال را توسط دولت حسن روحانی برای زحمتکشان در شهر و روستا برملا می سازد، بیان اهمیت مدالی است که این عناصر ضد مردمی بر سینه دارند.
بدین ترتیب، ارتجاع حاکم بر ایرانِ جمهوری اسلامی میخواهد دو سوی در ظاهر متضاد سیاست خارجی و داخلی خود را که مورد تأیید کامل کلیه لایه های حاکمیت نظام سرمایه داری آن است، به ابزار معامله با امپریالیسم بدل سازد وآن طور که ترامپ و شرکاء می گویند، با قراردادن کلیه ی جوانب ممکن سیاست خود «بر روی میز مذاکره» امکان چانه زنی خود را توسعه دهد.
با این سیاست ضد مردمی و ضد ملی، که هر دو سوی آن الگوبرداری از سیاست امپریالیستی است، می خواهد حاکمیت نظام سرمایه داری و رژیم دیکتاتوری ولایی سیاست ارتجاعی خود را به ضامن بقای خود بدل سازد. به این امید واهی چنگ می زند، که امپریالیسم رژیم ولایی را نیز مانند نمونه پادشاهی عربستان و یا حتی اسرائیل به عنوان متحد دست نشانده ی خود پذیرا باشد. این امیدی واهی، سرابی بی سرانجام است. حاکمیت ولایی فراموش کرده است که خود برآمده از انقلاب بزرگ بهمن 57 مردم میهن ماست که آن را به غارت برده است. فراموش میکند که مردم میهن ما در قرن اخیر با دو انقلاب و با خیزش های مردمی دیگر بارها پوزه ی ارتجاع را به خاک مالیدند و متحد امپریالیسم را به زیر کشانده اند.
توده های آگاه مردم میهن ما وحدت دو سوی سیاست ارتجاعی جمهوری اسلامی را میشناسد و افشا می کنند. مبارزان میهن دوست زحمتکش با مبارزه ی بی امان و هوشمندانه و پیگیر خود سیاست ضد ملی و ضد مردمی رژیم دیکتاتوری ولایی را افشا میکنند و به توده های میلیونی می شناسانند. در این روند است که اهمیت خواست حزب توده ایران برای پایان دادن به سیاست ماجراجویانه ی خارجی و سیاست ضد مردمی حاکمان جای خود را در اذهان می گشاید.
گذار از دیکتاتوری به معنای گذار از سیاست ضد ملی و ماجراجویانه ی نظامی جمهوری اسلامی نیز است که به خطری برای حق حاکمیت ایران و تمامیت ارضی آن بدل شده است.