حزب تودۀ ایران
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۲۹، ۲ تیرماه ۱۳۹۶
پس از سفر دونالد ترامپ به عربستان سعودی در ۳۰ اردیبهشتماه ۱۳۹۶، خلیجفارس و خاورمیانه بار دیگر شاهد حادتر شدن تنشهایی است که میتواند امنیت منطقه را بیش از پیش بیثبات سازد و پیامدهای خطرناک و ویرانگرانهای برای کشورمان بههمراه داشته باشد. سخنان گستاخانه و تهدیدآمیز ولیعهد و وزیر دفاع مرتجع عربستان سعودی در مورد اینکه “میبایست جنگ را به داخل مرزهای ایران کشاند”، نخستین حملهٔ خونین تروریستی داعش در پایتخت کشورمان را بهدنبال داشت. رکس تیلرسون، وزیر خارجهٔ آمریکا، نیز در سخنان مداخلهگرانهای حمایت آمریکا از “تغییر رژیم” در ایران را اعلام کرد.
ازجمله دیگر نشانههای بالا گرفتن تشنج در منطقه اینکه: در روزهای اخیر نیروهای نظامی آمریکایی برای سومین بار نیروهای شبهنظامی تحت حمایت سپاه پاسداران را در منطقههای شرقی سوریه، موردحمله قرار دادند. همچنین سپاه پاسداران جمهوریاسلامی، یکشنبه ۲۸ خردادماه، بهمنظور انتقامجویی از حملههای تروریستی داعش در تهران- که علی خامنهای آن را “ترقهبازی” ارزیابی کرده بود- برای نخستین بار پس از جنگ هشتساله با عراق، با شلیک ۶ موشک میانبُرد از خاک ایران، نیروهای داعش در منطقهٔ دیرالزور، در شرق سوریه، را مورد هدف قرار داد. رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران، هشدار داد: “حامیان بینالمللی و منطقهای تروریستها باید پیام هشدارآمیز عملیات موشکی را درک کنند.” حسن روحانی نیز در حمایت کامل از عملیات سپاه پاسداران رژیم ولایی، این موشکپرانی را یک “تصمیم ملی” که از سوی “شورای امنیت ملی” گرفته شده است، اعلام کرد. البته فرماندهی سپاه پاسداران، ضمن رد این ادعای روحانی، گفت این عملیات با تصمیم رهبری حکومت انجام گرفته است.
سیاست دولت آمریکا در قبال ایران در دورهٔ اوباما، برای جمهوریاسلامی در طرح “خاورمیانهٔ جدید” آمریکا نقش و جایگاهی مشخص قائل شده بود که دمسازی و همزیستیِ رژیم ولایت فقیه با هژمونیِ آمریکا در منطقه در چارچوب برجام و تخفیف تحریمهای مالی از جانب خزانهداری آمریکا برآمدِ اصلی آن بود. بر اساس این فرمول، دولت آمریکا، از طریق دیپلماسی در چارچوب بهوجود آوردن “بازدارندگیِ چندجانبه” در بین قدرتهای منطقه بهمنظور رعایت حیطهٔ عملکرد و نفوذ سیاسی و نظامی جمهوریاسلامی وزن و محدودهای مشخص را تعیین کرده بود. اکنون شواهد حکایت از این دارند که دولت ترامپ درصدد تحمیل شرایطی جدید و بهوجود آوردن تغییرهایی مشخص در این چارچوب است. بهویژه کاستن از نقش و وزن رژیم ولایی در تحولهای منطقه بهنفع عربستان و متحدان آن، ازجمله این تغییرها هستند. در این ارتباط، گفتهٔ اخیر تیلرسون مبنی بر “تغییر مسالمتآمیز رژیم” از دو جهت در مورد تاکتیکهای جدید آمریکا در قبال میهن ما قابل بررسی است:
۱. احیای پروژهٔ شکستخوردهٔ آلترناتیوسازی در مقام “اپوزیسیون رژیم”- با بهرهبرداری از برخی نیروهای مخالف رژیم ولایی و طرفدار پر و پا قرص سیاستخارجی آمریکا، همچون سلطنتطلبان و مجاهدین خلق؛
۲. بهکار بستن دیپلماسی تهاجمی باهدف ایجاد اهرم فشار سیاسی-امنیتی در منطقه، با دامن زدن به تشنجهای بین ایران و عربستان زیر شعار: “مقابله با تروریسم” و نفاقافکنی در چارچوب تقابل بین “شیعه” و “سنی”.
البته شایستهٔ توجه است که دونالد ترامپ برخلاف شعارهای مکرر کارزار انتخاباتیاش، قرارداد برجام را هنوز “پاره” نکرده است و همینطور درحالحاضر بهطور آشکار و فعال در راه تعلیق تحریمها در چارچوب برجام هم مانعی بهوجود نیاورده است. روشن است که ادامه برجام برای جمهوریاسلامی امری مهم است و ترامپ میداند در مذاکره با جمهوریاسلامی، “برجام”- در کنار امکان اعمال فشارهای اقتصادی کمرشکن بر کشورمان- اهرمی قدرتمند را در اختیار او قرار میدهد. باوجوداینکه در ظاهر امر سیاستها و گفتمان ترامپ بهلحاظ شکل دچار آشفتگی و گاه پیشبینینشدنیاند،اما هستهٔ اصلی گفتمان و سیاستهای دولت ترامپ بهصورتی منسجم و از همان ابتدا نیز با هدف ادامه دادن به سلطهجویی و اقتدارگرایی- در داخل و خارج آمریکا- دنبال میشوند. حقیقت اینکه، سیاستخارجی ایالاتمتحده در دوره دونالد ترامپ در راستای ارتجاعیترین سیاستهای این کشور در چهار دههٔ گذشته طراحی شده و موردحمایت افراطیترین محفلهای نئوکانهای جنگطلب است.
تا آنجا که به منطقهٔ خاورمیانه مربوط میشود، بیتردید میتوان گفت که دو تاکتیک جدید پیشگفته در سیاستهای ترامپ در قبال میهن ما، بهصورتی عریان نشانگر تداوم سیاستهای امپریالیستی و دخالت کردنهای آمریکا در تعیین آینده و سرنوشت مردم کشورمان است. این سیاستهای تجاوزگرانه و ویرانگر اکنون در منطقهٔ ما و بهوسیلهٔ یکی از خطرناکترین جناحهای راست افراطی حاکمیت آمریکا در قبال کشور ما دارد شکل میگیرد، و این شکلگیری در آنچنان شرایطی درجریان است که رژیم ولایی- برخلاف موشکپرانی و یاوهگوییها– میهن ما را در ضعیفترین شرایط اقتصادی و بینالمللی قرار داده است.
برخی از اصلاحطلبان حکومتی و نیروهای چپ استحالهشده، مدعیاند که مسئلهیی بهنام “سیاست امپریالیستی آمریکا” وجود ندارد. برخی نیز با آمدن دونالد ترامپ و زیر تأثیر گفتمان خدعهگرانهاش بهاین نتیجه رسیده بودند و ریاست جمهوری ترامپ را “فرصتی تاریخی” ارزیابی میکردند. آنان این نظر را تبلیغ میکردند که اعلام شعارهایی مانند “اول آمریکا” از سوی ترامپ، نشان میدهند که او به ادامه دادن به سیاستهای سلطهجویانه میل و اعتقادی ندارد، پس بنابراین، باید از این فرصت بهنفع ایران استفاده جست! اکنون واقعیتهای عینی نشان میدهند این نوع تحلیلها یا نشان از بیتجربگی سیاسی دارد یا در بدترین وجه آن، نشانگر تفکری خطرناک است که ضرورت دفاع کردن از حق حاکمیت ملی در برابر زورگویی آمریکا را نفی و آن را سیاستی چپگرایانه و منسوخ اعلام میکند! حفظ هژمونی آمریکا در جهان- بهویژه منطقهٔ خاورمیانه- برای همهٔ رئیسجمهورهای آمریکا در درجهٔ نخست اهمیت قرار داشته است.
حزب تودهٔ ایران، بر سرکار آمدن دونالد ترامپ و شعارها و سیاستهای او را فرایندی بسیار نگرانکننده برای صلح جهانی و مصالح ملتهای جهان ارزیابی کرده است. این نگرانی بهدلیل بیتجربگی، خودشیفتگی و پیشبینینشدنی بودن شخصیت ترامپ نیست و نبوده است، بلکه ما معتقدیم به ریاست جمهوری رساندن ترامپ، حرکتی حسابشده و هدفمند از سوی محفلهای راست افراطی و جنگطلب در راه بسیج کردن و گرد آوردن نیروهای خطرناک و واپسگرای ماورایِ راست در پهنهٔ جهان است. ساختار قدرت در دولت ترامپ- همانند ساختار هرم قدرت در رژیم ولایت فقیه- متشکل از عنصرهایی خطرناک است که به جنگافروزی بهمنظور حل مشکلات اعتقاد دارند. بحرانهای رژیم ولایی از تضاد این رژیم با منافع اقتصادی و مطالبات آزادیخواهانهٔ مردم کشورمان برآمده است. این تضاد دائماً گسترش مییابد و طبیعتاً “نظام ولایی” درنتیجهٔ دامنهدار شدن آن، از بحرانی حاد به بحرانی حادتر درخواهد غلتید. علی خامنهای و دانالد ترامپ، هر دو، رهبرانی خدعهگرند و برای حفظ قدرت، بهراحتی به مردم دروغ میگویند. بهمنظور غلبه کردن بر بحرانها و دفع آنها، بههر گزینهای متوسل خواهند شد: از معامله و بده بستانهای پشت درهای بسته بر سر منافع مردم گرفته تا بر پا کردن درگیریها و تشنجهای نظامی چه با جنگهای نیابتی چه با رویارویی مستقیم نظامی. همگی و هرکدام از این گزینهها از سوی آنان، برای مردم ما، کشورمان و منطقه بهشدت خطرناک و مصیبتبار خواهند بود.
وضعیت منطقهٔ خاورمیانه و کشور ما وارد مرحلهیی خطرناک شده است. عاملهای خارجیای بسیار مخرب، صلح و حاکمیت ملی و اقتصاد ملی میهن را بهشدت تهدید میکنند. در داخل کشور، هماهنگ شدن سیاستهای جناح اصلاحطلبانِ حکومتی در پیروی از ولی فقیه، حمایت از موشکپرانیهای اخیر سپاه و دادن شعارهای پوچ برای مدیریت کردن “افکارعمومی”، نشان میدهند که درصورت پیش آمدن شرایطی که منافع ملی را به خطر اندازد، جناح اصلاحطلبان حکومتی به هیچوجه نخواهد توانست در برابر حکم مطلق ولی فقیه و دستگاه سرکوب آن- یعنی سپاه- مقاومت کند. بهیاد داشته باشیم که همین چند هفته پیش- بهمنظور داغ و پرشور کردن نمایش انتخابات بنا بر مصلحت و برای” تداوم نظام”-حسن روحانی بنا به مصلحت انتخاباتی از فعالیتهای موشکی سپاه در خلال مناظرهٔ تلویزیونی، همایشها و بیانیههای انتخاباتیاش همراه با درشتگویی و شور و هیجان انتقاد کند. اما اکنون میبینیم که دولت حسن روحانی، بنا بر مصلحت و یا بهدلیل “ضرورت”های سیاسی، حامی موشکپرانی سپاه شده است و روزنامههای هوادار جناح اصلاحطلبان حکومتی صفحه نخستشان را بهتقدیر از سپاه پاسداران دیکتاتوری ولایی اختصاص میدهند. ”
حزب تودهٔ ایران بار دیگر بر این موضوع بهصراحت تأکید میکند که: تأثیرگذاری بر روند تحولات منطقه و کشورهایی که بهدلیل همسایگی، پیوندهای ملی، قومی و تاریخی برای مردم میهنمان اهمیتی ویژه دارند، میتواند- و میباید- از راههای صلحآمیز، چندجانبه، در چارچوب “منشور سازمان ملل” و مقاولهنامهها و بهدور از تهدید، توهین و شعارهای توخالی، بهطور جدی و مؤثر دنبال شود.
نیروهای میهندوست و ترقیخواه کشورمان نباید اجازه دهند که سیاستهای مداخلهجویانهٔ آمریکا و بده بستانهای پشت پرده بر سر منافع مردم و یا روی آوردن به درگیری ها و تشنج های نظامی چه از طریق جنگ های نیابتی و یا رودرویی مستقیم نظامی سرنوشت مردم میهن ما را رقم زند. حزب تودهٔ ایران، نیروهای مترقی و میهندوست را برای همکاری مشترک در دفاع از صلح در خاورمیانه و حق حاکمیت ملی ایران فرامیخواند.
حزب تودۀ ایران
۲ تیرماه ۱۳۹۶