به نقل از «نامه مردم» شماره ۱۰۴۷، ۲۸ اسفند ماه ۱۳۹۶
اخیراً مصطفی تاجزاده در گفتگویی تصویری با “رادیکال اعتماد آنلاین” با اجرای مجتبی حسینی، به موضوعهایی اشاره کرده است که درخور بحثاند این مصاحبه که نوار ویدیویی آن در تاریخ ۷ اسفندماه ۱۳۹۶ منتشر شده است، بهطورمشخص بههدف راهاندازی گفتگویی “شفاف و رک” در راستای بهوجود آوردن ارتباط بین اصلاحطلبان متعلق به اولین نسل جوان اسلامگرایان در انقلاب ۵۷ با نسل جوان امروز و بازسازی آن سازماندهی شده است.
در این گفت گو، بهحدی دربارهٔ شخصیت و طرز تفکر مصطفی تاجزاده کنکاش میشود و بر آنها تمرکز میشود، که برخلاف عرف معمول چهرههای حکومت اسلامی، علاوه بر سیاست، با ورود به حیطه روابط شخصی او با همسر و خانوادهاش از او در مورد عشق نیز سؤال میشود و درنتیجه، برای مثال، تاجزاده در پاسخ به اینگونه سؤالها، میگوید به آهنگهای “داریوش” گوش میدهد و در خانهشان او و دخترش کانالهای ماهوارهای راهم تماشا میکنند. در این مصاحبه، تأکید سؤالها و پاسخها بهشکلی محسوس بر تبیین اشتباههای گذشته و اهمیت درسآموزی شخص تاجزاده از این خطاها همچون تجربهیی برای امروز است و نیز تأکید بر این نکته است که او اشتباههایی بسیار مرتکب شده و همیشه آنها را مطرح کرده است و بر اثر درک و پذیرش این اشتباهها، اکنون “پختهتر” شده است. او در این گفتگو بارها تصریح میکند که چرا و چگونه حالا آزادیها و تکثرگرایی و تحملِ نظر مقابل را برای جامعه و حکومت عاملهایی حیاتی میداند. تاجزاده میگوید در مدت ۷ سال زندانی بودن پس از جنبش اعتراضی ۸۸، او توانسته است به بسیاری از اشتباههای خویش و نیروها و جریانهای همفکرش پی ببرد. باید یادآور شد که تاجزاده تا حد زیادی به اشتباهات فردی خودش و جریان سیاسیاش یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سالهای ابتدایی انقلاب (البته به دلایلی که در سطرهای بعد به آنها اشاره خواهیم کرد) بهصورتی بیپرده اعتراف میکند. نکتهٔ مهم این است که مصطفی تاجزاده در این مصاحبه بر خلاف برخی مواضع گذشته اش خود را معترض جنایات رژیم ولایی معرفی می کند و تا آنجا پیش میرود که- برخلاف بسیاری از همفکرانش- ولایت فقیه را عامل اصلی بهوجود آمدن وضعیت کنونی در کشورما بهحساب میآورد که درحال حاضر و در زیر حاکمیتی دینی با بحرانهایی متعدد دستوپنجه نرم میکند. او در سخنان خود اینطور وانمود میکند که گویا حکومت دینی را نفی و آن را عامل و موجب تک صدایی میداند و تلویحاً میگوید انقلاب ۱۳۵۷ شکست خورده است.
هرچند این واقعیت انکارناپذیر که ماهیت و جایگاه ولایت فقیه و نقش بهشدت مخرب آن اکنون دیگر اظهرمنالشمس شده است و بخشهایی گونهگون و پرشمار از جامعه حذف حاکمیت ولایت فقیه را خواهان شدهاند، اما واقعیت این است که تا چندی پیش خود آقای تاجزاده تلاش میکرد علی خامنهای را تطهیر کند و او را چهرهیی انعطافپذیر نشان دهد. سؤال اما این است که آیا بر مبنای این مصاحبه میتوان برای مصطفی تاجزاده در قیاس با دیگر تحلیلگران معتقد به اصلاحپذیر بودن “نظام” اعتباری بیشتر قائل شد چراکه او در اینباره بسی شفافتر و واقعبینانهتر نشان میدهد دیگر در پس شعارها و تبلیغات در مورد دوران طلایی رهبری خمینی از واقعیتها نمیگریزد؟ بهصورت خلاصه، در این مصاحبهٔ طولانی، پیام تاجزاده به نسل کنونی ایران این است که او یک اصلاحطلب و سیاستمدار حرفهای و انسانی است با صداقت که گویا از گذشته عبرت گرفته و اکنون از نسل جوان میخواهد او را در مقام یک آزادیخواه و دموکرات منتقدِ حاکمیت دیکتاتوری دینی ارزیابی کنند. توجهبرانگیز اینکه، تاجزاده قبول میکند که بین آزادی و عدالت اجتماعی رابطه وجود دارد و درحال حاضر هم میپذیرد که فرضیه و توهمات اصلاحطلبان بابت نعمات اقتصاد نولیبرالیستی اشتباه بوده است و میگوید از این جهت جامعه در رنج است!
تاجزاده برای جلوهگری بیشتر شفافگوییاش میگوید هیچگاه آگاهانه کسی را به “اشتباه نداخته است” و حتی به بازجوی خود هم دروغ نگفته است. او میگوید: “اکنون بیشتر از هر زمان به شعار زندهباد مخالفِ من اعتقاد دارد”. اما جالب اینکه تاجزاده پس از ۲۴ دقیقه بیان نظرهایی مثبت دربارهٔ خویشتن خود- ازجمله اهمیت دادن به آزادی، تکثرگرایی، درسآموزی دائم از اشتباهها و چرایی دگردیسیاش و روی کردنش به سوی طردِ دیدگاهها و رفتارهای مبتنی بر تکصدایی، ناگهان با گفتمان او در مورد حزب تودهٔ ایران روبرو میشویم که شفافیت سخنان پیشین او را کدر میکند. او با اذعان به اینکه در دههٔ ۱۳۶۰ “اشتباههای غیرقانونی” میکرده است، و نیز بهمنظور اثبات آزادیخواهیاش، برای شروع موضوع ابتدا با استناد به تبلیغات ساواکساخته و اعترافهای گرفتهشده بهوسیلهٔ شکنجهگران سپاه، اتهامهایی دروغین بر ضد حزب ما پیش میکشد و بر آنها صحه میگذارد. همینطور نحوهٔ طراحی سؤال های مصاحبهکننده دربارهٔ حزب تودهٔ ایران هم مغرضانه، غیرحرفهای و کاملاً بهدور از هرنوع تعهد ژورنالیستی به واقعیتها است. تاجزاده در گفتوگو با اعتماد آنلاین، در ارائهٔ دلیل برای عبرتآموزیهای خود، از شیوههای غیرقانونی سرکوب جریانهای سیاسی یاد میکند و میگوید در سال ۶۰ که مدیرکل مطبوعات و نشریات بود “مانند همان حالت قدیمی ضد تودهای بودیم و حزب توده را خائن میدونستیم و یکی از دلایل شکست دکتر مصدق خیانتهایی بود که حزب توده کرد.” این حرفهای سخیف و سبک و اتهامهای کاملاً بیاعتبار نهتنها از جانب مصاحبهگر دربست تأیید میشود، بلکه مصاحبهکننده آن را همچون یک داده و واقعیت مطرح میکند و با خنده میگوید: “پس دقیق رصدشون میکردید” و تاجزاده با قیافهای حقبهجانب و لبخندزنان جواب میدهد: “بیشتر از رصدشون میکردیم” و این بار مصاحبهگر و تاجزاده هر دو با هم میزنند زیر خنده. مصطفی تاجزاده در ادامه میگوید: “یازدهتا چاپخانه که تودهایها داشتند توی تهران من بستم، غیرقانونی.” و همینطور اعتراف میکند که چگونه و با سیاهکاری غیرقانونی برای حذف صدا و نظرات حزب تودهٔ ایران از سطح جامعه، شخص او از انتشار جزوههای “پرسش و پاسخ” نورالدین کیانوری، دبیرکل وقت حزب تودهٔ ایران، جلوگیری میکند.
این نوع اتهامها از جانب دستگاههای امنیتی- تبلیغاتی دو رژیم دیکتاتوری سلطنتی و ولایی که تلاش کردهاند در طول ۷۶ سال گذشته حزب تودهٔ ایران را جاسوس و زائدهٔ شوروی بنمایانند، با انجام یافتن و انتشار پژوهشهایی مبتنی بر اسناد و از حالت محرمانه درآمدن اسناد آرشیوهای دولتی انگلیس و آمریکا، مدتهاست که حنایشان از رنگ افتاده است. مهمترین واقعیت عینی دیگر این است که ۲۷ سال میگذرد که دیگر شوروی وجود ندارد، اما حزب تودهٔ ایران با وجود ضربههای وارده بر آن با سهمگینترین حملهها، اکنون همچون یکی از نیروهای مبارز مطرح میهن پابرجا مانده است و در صف مخالفان سرسخت رژیم ولایی قرار دارد.
آقای تاجزاده! از کارهای “غیرقانونی”تان ابراز ندامت میکنید، اما وقتی عنوان میکنید که فرماندهٔ کل نیروی دریایی جمهوریاسلامی[ناخدا بهرام افضلی] چون یک تودهای بود پس برای روسها جاسوسی میکرده و “معلوم شد که داستان نفوذ اینها از قبل انقلاب بعداً هم پس از انقلاب ادامه داشت”، تأسفانگیز است. جالبتوجه است اینکه چرا و چگونه شفافگویی مصطفی تاجزاده در خلال ۱۰ دقیقه صحبت دربارهٔ حزب تودهٔ ایران چنین افت میکند و به سیاهنمایی مبدل میشود، جای تأمل دارد. پنداری مغز او برای واکنشی اتوماتیکوار به حزب تودهٔ ایران مانند ساختوکاری فناورانه برنامهریزی شده است!
آقای تاجزاده! شما بهخوبی میدانید ناخدا بهرام افضلی فاتح نبردهایی سرنوشتساز در انهدام نیروی دریایی صدام حسین بود. این نظامی دانشمند و میهندوست، بدون داشتن کوچکترین امکان برای دفاع از خود در دادگاهی با موازین قانونی رایج و منصفانه، با حکم جنایتکاری مانند محمد ریشهری بهاتهام “ارتباط با بیگانه” و “جاسوسی”، ۳۴ سال پیش در روز ۷ اسفندماه اعدام شد. او و یارانش درجریان محاکماتشان در دادگاههای حکومتی، اتهام جاسوسی را کاملاً رد کردند، و گواهشان اندیشه و کردارشان بود. شما چگونه ادعای آزادیخواهی میکنید درحالیکه پس از ۳۴ سال همراه و همصدا با مصاحبهگر اعتماد آنلاین، ناخدا افضلی و یارانش را بدون دادن امکان دفاع از آنان بار دیگر در این گفتوگو محکوم میکنید؟ آقای تاجزاده! شما بهخوبی میدانید که چگونه برای بهسخن درآوردن قربانیان شکنجه و بهمنظور واقعی نشان دادن آنچه زیر نام “اعتراف رهبران” حزب تودهٔ ایران تبلیغ شد شوهای تلویزیونیای مشمئزکننده سازماندهی شده بودند، بااینهمه، حالا پس از سپری شدن ۳۴ سال از آن مظلمه و بدون شرم از آن، اتهام کذب برآمده از آنهمه عملکرد ضدِ انسانی و غیرقانونی “نظام” بر ضد تودهایها را تکرار و تأیید میکنید! رسانههای نزدیک به سپاه مانند سایت مشرق نیز اخیراً بهصورت منظم همان ترهات و دروغهای شاخدار دستگاه تبلیغاتی دیکتاتوری حاکم را در مورد حزب تودهٔ ایران مرتباً تکرار میکنند! آقای تاجزاده! زدن اتهام جاسوسی به اشخاص و مخالفان را جاسوس خارجی معرفی کردن، شیوهٔ معمول برخورد علی خامنهای و دستگاه امنیتی سپاه است. ازاینروی، برخی سخنان شما در این گفتوگو، پرسشهایی مشخص را در ذهن مخاطبان برمیانگیزند، و آن اینکه: آیا شما هنوز همچنان در پس دیوارهای “خودی و غیرخودی” اتراق کردهاید و در تنگنای نفرت از تودهایها ماندهاید؟ چرا برای توجیه اقدامهای غیرقانونیتان و تبرئه خود و ارتباط با نسل کنونی بهراه دور و چهار دههٔ گذشته میروید و حزب و تودهایها را اینچنین ناجوانمردانه دلیل آنها میآورید؟ آیا بهتر نیست خطوط سیاسی و نظری کنونی خودتان را در مقایسه با تحلیلها و برنامههای کنونی حزب تودهٔ ایران در رابطه با خواستهای فعلی مردم بیان کنید؟ مگر بهغیر از این است که حزب تودهٔ ایران سیاستهایی مانند “اعتمادسازی با حاکمیت” و فراخواندن مردم به نمایشهای انتخاباتی را قاطعانه رد کرده است و آیا مگر این نیست که شما و همفکرانتان، یعنی صاحبان و مروجان این سیاستهای توهمزا، حالا که از خواستها و حرکتهای کف جامعه عقب افتادهاید از سر استیصال به اینگونه اتهام زنیها متوسل شدهاید؟
آقای تاجزاده، اینچنین برخورد بسیار ناپیگیر به آزادی و دموکراسی درسآموزی از صحنهٔ سالهای انقلاب ۵۷ نیست، بلکه درواقعیت امر بدآموزیای است که شما دانسته یا ندانسته ضرورت نهادینه شدن آزادی و دموکراسی را با آن لوث میکنید. در سه دهه گذشته، حزب تودهٔ ایران هم با نگاهی نقادانه سیاستهایش در سالهای نخست انقلاب را بههدف درسآموزی بررسی کرده است و نتایج آن همواره در تحلیلها و برنامههای حزب بازتاب یافتهاند. برخلاف برخورد ناپیگیر تاجزاده، حزب تودهٔ ایران تلاش کرده است که بهصورتی عملی، منسجم و پیگیر به درسآموزی از خطاهای بازهٔ زمانی انقلاب ۵۷ بپردازد و بهویژه نشان دهد چرا تکصدایی و دیکتاتوری توانست این انقلاب مردمی را بهشکست بکشاند. در اینباره کافی است بگوییم که حزب تودهٔ ایران بارها به این نکته اشاره کرده است که تمام نیروهای مطرح در برهه انقلاب، ازجمله خود حزب، در مورد ضرورتِ حیاتی برپاییِ مبانی دموکراسی و آزادیهای دموکراتیک و دفاع قاطعانه از آنها، درکی ناقص و دستکم برخوردی انفعالی داشتند. حزب همواره تأکید کرده است که یک درس بزرگ از تجربهٔ انقلاب توجه اکید به اهمیت پیوندِ اُرگانیک میان دموکراسی و عدالت اجتماعی است.
تحولات اخیر کشورمان، بهویژه پس از خیزش و اعتراضهای دیماه، بهروشنی نشان میدهند که دموکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی موضوعهایی موقتی و رنگ و لعاب برای سخنوریها و سیاستورزیهای فرصتطلبانه و نمایش اصلاحطلبی صوری نیستند، بلکه عرصههایی بسیار مهم و کلیدی در امر اجتماع، سیاست و اقتصاد میهن ما هستند که در جهتگیری نیروهای سیاسی و پیگیر بودن آنها در مبارزه برای گذر از مرحله دیکتاتوری ولایی به مرحله دموکراتیک قطعاً تعیینکننده خواهند بود.
آقای تاجزاده، مشخص است که سرانجام برخی واقعیتهای انکارناپذیر را پذیرفتهاید و به تجدیدنظرهایی رسیدهاید،چون درک کردهاید که ورود تودهها به صحنه، تحولات تعیینکنندهای بهدنبال داشته و نامتعادلتر شدن “نظام” امری ناگزیر شده است. بهزودی آینده نشان خواهد داد که شما و همفکرانتان در مرحله مبارزه تعیین کنندۀ کنونی در کدام صف میخواهید یا میتوانید قرار گیرید، در صف مبارزه با دیکتاتوری ولایی یا همراهی با آن.
سلام
این بیماری توده ای ستیزی متاسفانه هنوز گریبان قشر روشنفگر طبقه متوسط جامعه ایرانی را رها نکرده است، بطوری که هرگاه در مقابل سؤالی در مورد حزب توده ایران به مقام پاسخ بر می خیزند ، تمرکز روشنفکرانه و صداقت فریبنده شان به یکباره متزلزل و روند آرام سخنانشان متشنج می گردد و آنچنان با کینه ودشمنی استدلال های بی پایه و بی اساس خود را مطرح می نمایند که خود کوچک بینی وحس حقارت شان کاملن مشهود می گردد.