مقاله شماره: ۴۲ (۱ مرداد ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/6491
در صفحه ي ”نقد اقتصاد سياسي“ رساله اي با عنوان: تاريخ و تاريخ نگاريِ كار و طبقه كارگر ايران، انتشار يافته است كه در اخبار روز ٢٤ تير ١٣٩٧ ١٥ ژوئيه ٢٠١٨ بازانتشار يافته. نويسنده مقاله نظريه پرداز تورج اتابكي است. برگردان به فارسيِ پرتوان توسط فروزان افشار انجام شده است.
مضمون مقاله انتقال اطلاعات و داده هايي از نبرد طبقاتي در ايران در ارتباط با طبقه ي كارگر ايران است. داده ها از اسناد بسيار و كتب نظريه پردازان مختلف نقل مي شود. در مقدمه ي رساله شمه اي نيز از تاريخ مبارزات پيش و در جريان انقلاب مشروطه انتقال مي يابد.
با توجه به موضوع رساله، برخي از فعاليت كمونيست هاي ايراني نيز با ذكر ماخذا نقل مي شود. ازجمله از رفيق زنده ياد اردشير آوانسيان، صمد كامبخش و ديگران به نقل از نشريات حزب توده ايران اشاراتي ذكر مي شود كه در فهرست رساله نيز بازتاب يافته است. همانجا از دنيا، ارگان تئوريك و سياسي كميته مركزي حزب توده ايران كه زنده ياد دكتر تقي اراني پايه گذار آن است و صدمين سالگرد تولدش را حزب توده ايران با انتشار ويژه نامه اي براي ”دنيا“ ارج نهاده، در فهرست منابع نام برده مي شود.
با توجه به اين نكات و برخي ديگر از جنبه ها در رساله، مطالعه ي رساله مطالعه اي سودمند است. باوجود اين نمي توان نكته ي را از مد نظر دور داشت كه پرداختن به آن ضروري است. اين ضرورت به ويژه در اين نكته نهفته است كه صفحه ”نقد اقتصاد سياسي“ كه رساله در آن انتشار يافته و رفقاي ارجمندي مانند استاد سعيد رهنما در آن فعال هستند، نيروهاي چپي را در ايران تشكيل مي دهند كه از انديشه ي بانيان سوسياليسم علمي دفاع مي كنند.
گرچه ميان برداشت ها از انديشه ماركس- انگلس ميان مواضع صفحه ي نقد اقتصاد سياسي و حزب توده ايران تفاوت هاي عمده اي وجود دارد كه به آن در مقاله هايي اشاره شده و مورد بررسي قرار گرفته است، نگارنده اين سطور كوشيده و مي كوشد به منظور يافتن زبان مشترك در سطح اتحادي ميان جنبش چپ در ايران، با اين رفقا ارتباطاتي برقرار سازد و شرايط تبادل نظر در اطراف اقتصاد ملي مبتني بر مرحله ملي- دمكراتيك فرازمندي جامعه را مورد بررسي مشترك قرار دهد. در اين زمينه اما هنوز راهي گشوده نشده است. شرايط براي ديداري كه استاد رهنما در نامه اي ذكر كرد، متاسفانه ايجاد نشده است.
همچنين امكاني به وجود نيامده است كه اين رفقا به انتقادهاي طرح شده توسط من پاسخي بدهند. انتقادهايي كه در ارتباط است با برداشتي كه با ”خوانش جديد ماركس“ مشخص مي شود.
اين برداشت، مي كوشد، ماركس و نظرات او را از محتواي انقلابي و پراتيك انقلابي مورد نظر ماركس ازجمله در تزهاي فويرباخ، تهي سازد. از ماركس و انديشه ي او، ظاهري علمي- آكادميكي باقي بگذارد كه به معناي بي خطر شدن انديشه ماركس براي نظام سرمايه داري است. انديشه ي «ماركسي» كه اين رفقا براي برداشت ماركسيستي و نظرات بانيان سوسياليسم علمي به كار مي برند، هدف حذف مضمون سيستماتيك اين نظرات را دنبال مي كند كه در تعريف و بيان واژه ي «ماركسيسم» متبلور مي گردد.
به كار بردن واژه ي «ماركسي» به جاي واژه «ماركسيسم»، اتفاقي نيست. هدفي را دنبال مي كند. هدف نفي نظم سيستماتيك اين انديشه را كه انديشه براي تغيير شرايط و نه توصيف آن است. اين در حالي است كه واژه ي «ماركسي» از اين رو به كار برده مي شود، زيرا مي توان براي آن سهل تر مضموني آكادميك منهاي «پراتيك انقلابي» ارايه داد.
هدف از طرح اين نكته انتقادي ايجاد شرايط براي طرح نقدي است كه بايد نسبت به رساله ي تورج اتابكي كه در اخبار روز بازانتشار يافته است، مطرح نمود. در اين رساله، «تاريخ و تاريخ نگاري كار و طبقه ي كارگر ايران»، بر همين منوال طرح مي شود كه براي تهي ساختن انديشه ي سيستماتيك ماركسيستي به كار گرفته مي شود.
در اين رساله «تاريخ نگاري كار و طبقه ي كارگر ايران» از پراتيك انقلابي آن تهي مي گردد كه در تاريخ مبارزات حزب توده ايران تبلور مي يابد. انديشه اي كه مي كوشد براي طبقه ي كارگر ايران «تاريخ نگاري»اي به سرانجام برساند، بدون آن كه سخني از مبارزات حزب توده ايران بيان دارد، شيوه ي «تاريخ نگاري» حاكمان را به خدمت مي گيرد و به آن خدمت مي كند.
طبقه ي كارگر ايران داراي يك تاريخ است كه خط سرخ آن در حزب اجتماعيون و عاميون، حزب كمونيست ايران و بي واسطه در تاريخ قريب به هشتاد ساله ي مبارزات حزب توده ايران تبلور مي يابد. نفي اين تاريخ، نفي تاريخ ماترياليستي و واقعي جنبش كارگري ايران است. جنبش كارگري ايران هيچ تاريخ ديگري ندارد. اين تاريخ را نه مي توان نفي نمود و نه با تاريخي ديگر تعويض كرد! اين، «در مسجدي است كه نمي توان كند و به دور انداخت»!
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/6491