مقاله شماره: ١٣٩١ / ٢٩ (٢٥ آبان)
واژه راهنما: تشكيل كميسوني براي بررسي تاريخ مبارزات حزب توده ايران و توده اي هاي در بند در زندان هاي جمهوري اسلامي، ضرورتي گريزناپذير است.
امپرياليسم آلمان كه توانست بيست سال پيش اولين كشور آلماني با حاكميت كارگري را ببلعد، از همان روز نخست نيز كوشيد، تاريخ اين كشور را بازنويسي كرده و آن را به تاريخ ”سازمان امنيت“ آن محدود سازد.
اين تاريخ نويسي ارتجاعي را بايد همانند «تقلاي اوباشانه خرمگسي بر جدار شيشه ها» ارزيابي كرد كه زنده ياد احسان طبري در «نثر موزون شاعرانه» خود در ”پچپچه هاي پاييز“ (بخش ٤) ترسيم مي كند و سرشت پست و زشت آن را در استعاره زيباشناسانه خود در برابر شكوهمندي «چنبره غوغاگر زنبور بر گَرد گُل مينا» قرار مي دهد كه مضمون تاريخ نگاري انقلابي را تشكيل مي دهد. تاريخ نگاريي انقلابي اي كه طبري در استعاره شكوهمند ديگري، اين بار در بند زندان جمهوري اسلامي، تنها شايسته «كاكل بلند كوه ها كه اولين تماشاگر سپيده دمانند و اولين آشيانه زميني اشعه خورشيد» (احسان طبري، ”به آنكس كه به او مي انديشم“، سروده هاي زندان) مي داند. «كاكل بلند كوه ها»ي كه چيز ديگري نيست، جز پژوهشي بر پايه انديشه ديالكتيكي، به بياني ديگر، انطباق ديالكتيك ماترياليستي بر روند تاريخي پديده هاي اجتماعي، به بياني ديگر، نگارش ماترياليستي- انقلابيِ تاريخ!
با انتشار نامه سرگشاده يك «چپ مستقل» خطاب بـه محمد علي عمويي، سرنوشت تاريخ مبارزات حزب توده ايران و اعضا و هواداران آن در زندان هاي جمهوري اسلامي به موضوع روز و جدلي با سرشت «تقلاي اوباشانه خرمگسي بر جدار شيشه ها» بدل شده است كه بايد به آن پايان داد.
اين بررسي و پژوهش پراهميت بايستي در مجراي عادي و درعين حال تنها مجراي انساني و اساسنامه اي آن، يعني در كميسيون تعيين شده توسط رهبري حزب توده ايران عملي گردد كه در واقع تشكيل آن قريب به سي سال به عقب افتاده است. شيوه بررسي و پژوهشي كه مي توان آن را با استعاره زيباشناسانه طبري، همان «چنبره غوغاگر زنبور بر گَرد گُل مينا» ناميد.
تنها اين مجرا و اين اسلوب انساني و اساسنامه اي شايسته عنوان پرطنين ”تاريخ نگاري انقلابي“ است كه آموزگار چند نسل از توده اي ها انگار آگاهانه آن را در زندان جمهوري اسلامي در «نثر موزون شاعرانهِ» ”به آنكس كه به او مي انديشم“، برمي شمرد و بلنداي ماهيت سترگ آن را «اولين آشيانه زميني اشعه خورشيد» مي نامد كه «در اين كوه ساران سنگيده و بي قلب جهان سرمايه» (”با پچپچه هاي پاييز“، ديباچه) مي درخشد.
اهميت بررسي و پژوهش انساني و اساسنامه اي تاريخ مبارزات حزب توده ايران در زندان هاي جمهوري اسلامي، از دو وجه پراهميت و ضروري است.
يكي از اين روي، كه تاريخ مبارزات حزب ما فرازها و فرودها دارد كه نمي توان بخشي را تاريخ حزب دانست و بخشي را به دور انداخت، انگار مربوط به حزب توده ايران، حتي بيش از آن، مربوط به تاريخ نيروي ”چپ“ ايران نمي باشد. كشف علل همه جانبه و بي طرفانه- علمي علل فرازها و فرودها در مبارزات حزب، براي موفقيت مبارزات آينده توده اي ها اجتناب ناپذير است.
ديگري كه از اهميت بيش تري برخوردار است، بررسي فرازها و فرودهاست با هدف شناخت ريشه هاي پديد آمدن آن ها. چگونه مي توان ريشه بخشي از اين تاريخ را شناخت و علل وجودي آن را كشف نمود، بدون آنكه درباره آن به تحقيقي همه جانبه و با پايبندي به موازين انساني و اساسنامه اي دست يازيد؟
ريشه يابي آنچه كه امروز ما را مشغول مي دارد، نياز به نگرشي همه جانبه و ديالكتيكي دارد. دفاع از زندانيان توده اي، رهبران، كادرها، اعضا و هواداران دستگير شده در يورش اول به حزب توسط ”كميته برون مرزي“ حزب توده ايران كه رفيق علي خاوري مسئول و رفيق نديم و نگارنده عضو آن بوديم، بلافاصله پس از يورش اول، و به ويژه با فعاليتي چند برابر شده پس از ”شوهاي تلويزيوني“ آغاز شد. براي نمونه، نامه تاريخي و سرگشاده رفيق خاوري خطاب به آيت الله منتظري كه در نشريه حزبي راه توده دوره اول با مسئوليت نگارنده منتشر شد، بلافاصله پس از ”شوهاي تلويزيوني“، و در واكنش نسبت به آن، در واكنش نسبت بازتاب اثر درد و رنج نمايان در سيماي زجركشيده و تحت تاثير داروهاي روان گردان مسخ شدهِ رهبران حزبي، نگاشته شد و انتشار يافت. درد و رنجي كه زنده ياد احسان طبري آن را در شعر ديگرش در زندان جمهوري اسلامي «هياهوي ننگ و بنگ» (”تولدي ديگر“) مي نامد.
تا چه حد ناپيگيري در دفاع جانانه حزب از مسئول ها و كادرهاي در بند توده اي پس از اين مرحله، در ايجاد شدن وضع كنوني سهيم است نيز بخشي از تاريخ مبارزات حزب توده ايران را تشكيل مي دهد كه توجه به آن مي تواند براي درك وضع ايجاد شده، سودمند باشد.
اميد مي رود كه ارگان هاي مسئول حزبي هر چه زودتر در اين زمينه دست به كار شوند، به ويژه آنكه در قرار پلنوم نوزدهم كميته مركزي حزب توده ايران (پيش از برگزاري ”كنفرانس ملي“)، اجراي چنين تحقيقاتي به اتفاق آرا مورد تصويب پلنوم نيز قرار گرفته است.
تنها با اقدام فوق است كه مي توان مانع سواستفاده جريان هاي ضدحزبي مانند ”راه توده“ قلابي و دزديده شده توسط علي خدايي، سدي با صلابت اساسنامه اي ايجاد نمود. جرياني كه هم صدا با ”عدالت“چي ها عليه خط مشي انقلابي حزب موضع مي گيرد. آن ها تاكنون توانسته اند از كمبود مراجعه و بازانتشار مطبوعات حزبي از اسناد و نوشته هاي گذشته حزب، همانقدر سواستفاده كنند كه از نبود دفاع از دربندي هاي حزبي و بازتاب درد و رنج آن ها در مطبوعات حزبي سواستفاده كرده اند. خوشبختانه اين كمبود در مطبوعات حزبي به طور روزافزون برطرف مي گردد و جاي خالي آن پر مي شود و راه سواستفاده را مسدود مي سازد.
با تحكيم خط مشي انقلابي حزب توده ايران و تصويب آن در ارگان صلاحيت دار حزبي، شركت فعال رفقا و هواداران حزبي براي جمع آوري اسناد، داده ها، خاطرات و … و رساندن آن به ارگان مربوطه حزبي، براي بررسي و پژوهش علمي تاريخ مبارزات حزب توده ايران در زندان هاي جمهوري اسلامي ضروري و وظيفه اي خدشه ناپذير را تشكيل مي دهد. اين وظيفه هيچ فرد و شخصيت حزبي را مستثني نمي دارد.
بدون ترديد ارگان هاي حزبي با ملاحظات ضروري، شرايط چنين كار پراهميتي را براي رفقاي نظر دهنده ايجاد خواهند نمود.