تحكيمِ رابطه انقلابي با طبقه كارگر! چگونه شرايط حاكم تغيير مي يابد؟

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٤ / ٥٩ (٢ اسفند)

واژه راهنما: وحدت نظر و عمل (تئوري و پراتيك) در فلسفه ماركسيستي- توده اي. پرسشِ ”براي كي؟“، ”به سود كي؟ مشي انقلابي در شرايط غيرانقلابي.

 

تفاوت مبارزان پايبند به انديشه ماركسيستي- توده اي با ديگر مبارزان در اين نكته تبلور مي يابد كه آن ها به پرسشِ ”براي كي“، ”به سود كي“ هميشه پاسخي روشن و شفاف مي دهند. در نظر و عملكرد آن ها نبايد موضع جانبداري از زحمتكشان، از منافع زحمتكشان را با ذربين جستجو نمود، اين جانبداري جان مايه نظر و عملكرد آن ها را تشكيل مي دهد.

اين شيوه، تنها اسلوبي است كه امر تحكيم انقلابيِ «رابطه حزب توده ايران با طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان» را كه رفيق سيامك در ابرازنظرش برجسته مي سازد، به پيش برده و تعميق مي بخشد.

اما چگونه مي توان اين شيوه را به طور مداوم به مورد اجرا گذاشت، بدون آن كه نظر و عملكرد به شابلوني خسته كننده و نخ نما شده بدل شده و از كشش لازم براي جلب مبارزان برخوردار نباشد؟

مقاله ي ”خواست هاي زحمتكشان: افزايش دستمزدها، تامين امنيت شغلي، و تضمين حقوق سنديكايي“ در نامه مردم شماره ٩٩١، ٥ بهمن ١٣٩٤، كمك بزرگي براي درك نكته برشمرده شده است. به بررسي مشخص آن بپردازيم.

 

موضوع مقاله، بررسيِ ”حركتِ“ ايجاد شده در مبارزه كارگران را نويد مي دهد و آن را در خلاصه طرح شده در آغاز مقاله نيز چنين برجسته مي كند كه «بر نارضايتيِ كارگران و زحمتكشان از وضعيت موجود، در ماه هاي اخير، افزوده شده و جنبش اعتراضي پراكنده، دامنه گسترده تري پيدا كرده است. …»! به عبارت ديگر، عنوان و خلاصه مقاله، حركت و تغيير شرايط را كه رفيقي در نامه اي با واژه «مقدورات» برشمرده، مورد توجه قرار مي دهد.

متاسفانه متن مقاله اما به طرح مشخص حركت كه در مبارزه كارگران ايجاد شده است و نويد گسترش مبارزات را مي دهد كه پيش شرط ايجاد ”اتحاد و تشكيلات“ است، نمي پردازد.

در عوض، در متن، بازتاب وسيع سخنان وزير كار و ديگر سردمداران حاكميت چشم گير است.

 

به سخني ديگر، مقاله از واقعيتِ حركت جديدي كه در جنبشِ «پراكنده» كارگري به چشم مي خورد و خود پيش تر نويد «گسترش» آن را اعلام كرده است، به بررسي شرايط حاكم بر ايران نمي پردازد، بلكه به بررسي تبليغاتي مي پردازد كه كارگران و زحمتكشان روزانه از دستگاه هاي تبليغي رژيم دريافت مي كنند.

اضافه بر آن، چكيده ي مضمونِ ضد كارگري و ضد ملي تبليغات مطرح نمي شود، بلكه هر بار با نقل دو تا سه سطر از سخنان سردمداران رژيم، سياست رژيم توصيف و تنها با كلماتي انتقادي و افشاگرانه همراه است.

بدين ترتيب مقاله نه تنها با اين خطر روبروست كه مطالعه آن خارج از حوصله زحمتكشان بوده و آن ها از مطالعه آن از اين رو چشم بپوشند كه روزانه و به طور مستمر تبليغات رژيم را از رسانه ها دريافت مي كنند، بلكه همچنين با اين پيامد هم روبروست كه زحمتكشان از مطالعه ي مقاله، دستاوردي براي مبارزه روزانه خود دريافت نمي كنند.

به سخني ديگر، مقاله به تكانه نظري- عملكردي براي تداوم و تعميق مبارزه كارگران تبديل نمي شود. رابطه نظر و عملكرد از ديدگاه مبارزه كارگران نه مطرح و به طريق اولي پاسخي دريافت نمي دارد.

 

براي آن كه سخني انتزاعي بيان نشده باشد، نقل قول سخنان سردمداران رژيم در مقاله را مورد توجه قرار دهيم:

در ارتباط با طرح ”استاد شاگردي“، و با اشاره به سخنان خامنه اي، احمدي نژاد و ذكر شماره تبصره مربوطه در برنامه ششم، و اطلاعات ديگر، ١٨ سطر نگاشته شده است كه بخش عمده آن نقل قول از وزير كار و رسانه ها است. ازجمله ربيعي حق دارد به سود رئيس جمهور به تبليغ بپردازد و بگويد: «بنا بر گزارش خبرگزاري ايلنا، ٢١ دي ماه، ربيعي، وزير كار، گفت: ”بخش هاي مناقشه برانگيز اين لايحه [لايحه برنامه ششم توسعه] ازجمله تبصره ٣٣ به دستور رئيس جمهور حذف شد … قرار شد بخش هاي كارگري [لايحه] توسط مشاوران وزارت كار بازنويسي شود“».

 

آنچه در مقاله گفته نمي شود:

– كلمه و اشاره اي به مبارزات زحمتكشان عليه لايحه در مقاله گفته نمي شود؛

– به سخني ديگر، برجسته نمي شود كه مبارزه كارگران تكـانـه عقب نشيني رژيم از مفاد لايحه ضد كارگري بوده است و نه حسن نيت آقاي رئيس جمهور كه ربيعي القا مي كند؛

– به سخني ديگر، نقش رشد يابنده مبارزه كارگران و موفقيت آن گفته و برجسته نمي شود، كه نشان گذار از مرحله «پراكندگي» مبارزات و علامت عيني «گسترش» و سراسري شدن آن است؛

– گفته و نشان داده نمي شود كه گذار از «پراكندگي» مبارزات در شرايط حاكم در نظام سرمايه داري در ايران، از اين رو روندي قانونمند است، زيرا «شعارهاي دموكراتيك در ادامه پيگير و قاطع خود خصلت سوسياليستي به خود مي گيرد» (ف م جوانشير، سيماي مردمي حزب توده ايران)، زيرا نظام سرمايه داري با سلب حقوق صنفي كارگران، به مبارزات صنفي به طور عيني سرشتي سياسي- طبقاتي- سوسياليستي مي دهد؛

– به سخني ديگر گفته نمي شود كه تعداد روزافزون مبارزات كارگري، كيفيت جديدي را در جنبش كارگري ايجاد كرده است، كه در پديده پشت سر گذاشتن «پراكندگي» و «گسترش» مبارزه تظاهر مي كند؛ تظاهري كه بايد آن را بيان عيني نياز به كيفيت جديدي براي سازماندهي مبارزات ارزيابي نمود؛

– توضيحي كه به معناي انتقال آگاهي طبقاتي (انتقال جامعه شناسي علمي) به درون جنبش كارگري است؛

– توضيحي كه به معناي روشنگري و آموزش در باره رابطه ميان تئوري و عمل است – جان مايه انديشه ماركسيستي- توده اي -؛

– گامي كه به نوبه خود كمك و تكانه اي ديگر براي درك ضرورت پشت سر گذاشتن مرحله «پراكندگي» بوده و به تقويت روند ”اتحاد و تشكيلات“ كمك مي كند كه شعار جنبش كارگري ايران از آغاز آن بوده و شعاري است كه با تاريخ حزب توده ايران عجين شده؛ و … و …؛

سخن كوتاه، مقاله با عدول از وظيفه نگارش بر پايه ي اصلِ ”براي كي“، ”به سود كي“، عملاً با تكرار تبليغات رژيم كه گويا حذف تبصره به دستور رئيس جمهور عملي شده است، چروكيده و مچاله مي شود! به قول زنده ياد احسان طبري «لـق» مي شود.

نيش هاي قلمي اينجا و آنجا در سطورِ مقاله يا در پرانتز، نقش دل خوش كنك را در مقاله ي تهي از مضمون مبارزه جويانه ايفا ساخته و نمي تواند جايگزين براي وظيفه انتقال آگاهي طبقاتي به درون طبقه كارگر باشد. جايگزيني باشد براي انتقال منطق انديشه ماركسيستي- توده اي كه در آن وحدت ”تئوري و عمل“ حاكم است!

انسان، از آن هنگام كه از گذشته حيواني خود جدا شد، انديشيد، انديشيد براي عمل به منظور پاسخ دادن به نيازهاي خود.

انديشه و كار- عملكرد از وحدتي جدايي ناپذير برخوردارند! انديشه اي كه بخش عمده ي كوشش اش بازتاب دادن داده هاي رسانه هاي نظام حاكم است، كدام وظيفه عملكردي، كدام هدف را دنبال مي كند؟ با چه كسي به گفتگو نشسته؟ براي ”كي“ مي نويسد؟

 

رسانه هاي دولتي مي كوشند با تبليغات خود در جامعه در افكار عمومي به سود نظرات خود قطب بندي ايجاد كنند. اين تبليغات شكل تظاهر نبرد طبقاتي از ”بالا“ را تشكيل مي دهد كه به منظور ايجاد و حفظ هژموني ايدئولوژي حاكم انجام مي شود.

وظيفه جانبداري از منافع زحمتكشان در مطبوعات كارگري و به طريق اولي در نامه مردم، ايجاد قطب بندي متقابل عليه تبليغات دشمن طبقاتي است. توضيحات آماري و ارقام در تبليغات كارگري تنها زماني به قطب بندي متقابل مي انجامد، هنگامي كه نبرد طبقاتي از ”پائين“ با مضموني جانبدارانه به مقابله با نبرد طبقاتي از ”بالا“ وارد صحنه گردد.

براي نمونه، توضيح نظريِ روندِ برشمرده شده در آغاز مقاله در باره پايان «پراكندگي» و گسترش مبارزه جمعي و تعميق همبستگي و اتحاد كارگران، هنگامي به ايجاد شدن قطب بنديِ نظري مي انجامد – به عبارت ديگر، براي ايجاد و حفظ هژموني انديشه ماركسيستي- توده اي به ثمر مي نشيند – كه ضرورت اين روند براي گذار از شرايط كنوني نشان داده شود، هنگامي كه با ارايه استدلال، اين ضرورت قابل شناخت گردد. به سخني ديگر، هنگامي كه با توضيحات مستدل با زباني مناسب و متناسب براي زحمتكشان، مضمون اهميت اين گسترش آن چنان شكافته شود كه توسط زحمتكشان درك گردد.

به اين هدف با كلمات پراكنده در ميان نقل قول ها و يا در پرانتز و غيره نمي توان دست يافت. براي دستيابي به اين هدف، بايد ضرورت مبارزه متحد و همبسته سراسري توضيح داده شود. بايد رابطـه ميان بود و تداوم شرايط حاكم استبدادي از يك سو و فقدان ”اتحاد و تشكيلات سراسري“ كارگران، از سوي ديگر، نشان داده شود. و از اين طريق، ضرورت بهره گرفتن از تمامي امكان ها و اشكال مبارزاتي براي ايجاد ”اتحاد و تشكيلات“ در جنبش سراسري كارگري مستدل گردد. بايد اين ضرورت را با زباني مناسب و متناسب مستدل ساخت و آن را به عنوان ابزار عليه تبليغات دشمن طبقاتي به كار گرفت.

به سخني ديگر،

– بايد مصوبه ي پراهميت ششمين كنگره حزب توده ايران كه در آن وظيفه ايجاد «پيوند» ميان مبارزه دموكراتيك و سياسي تصريح شده است، توضيح داده و مستدل گردد؛

– بايد براي زحمتكشان اين واقعيت شفاف شود كه مبارزه براي دريافت دستمزد عقب افتاده، براي دريافت حداقل دستمزد براي يك زندگي محقانه و …، از اين رو به مبارزه اي سياسي تبديل شده است، زيرا نه تنها به وسيله دادگاه هاي اسلامي و احكام داعش گونه زندان و شلاق براي كارگران، بلكه همچنين با «هجوم سازمان شبه نظامي بسيج» روبرو است (١)؛

– بايد براي زحمتكشان شفاف گردد كه در چنين شرايطي در نظام سرمايه داري در ايران، دريافت دستمزد عقب افتاده بدون مبارزه گسترده و سراسري ممكن نيست، زيرا رژيم ديكتاتوري حاكم با عملكرد خود، خواست هاي صنفي- دموكراتيك را به سطح خواست هاي سياسي ارتقا داده است. لذا دستيابي به دستمزد محقانه و در سر موعد بدون گذار از ديكتاتوري نظام سرمايه داري ممكن نيست! (مصوبه ديگر ششمين كنگره!)

 

مقاله پيش گفته نامه مردم به كلي تهي از يك چنين موضع جانبدارانه به سود اثبات مواضع و خواست هاي كارگري، ازجمله مساله پراهميت ”حداقل دستمزد براي سال ١٣٩٥“ است كه در آغاز همين مقاله به آن اشاره شده است. اين سخن به اين معنا نيست كه طبقه كارگر ايران از حركت باز خواهد ماند. واقعيت جز اين حكم مي كند. اين سخن به اين معناست كه نامه مردم از جنبش كارگري عقب مي ماند، و همان طور كه رفيق سيامك نيز اشاره نمود، وظيفه را ديگران به دوش خواهند كشيد. اين سياست به طور عملي به پراكندگي در جنبش دامن مي زند. شرايط ايجاد انحراف به راست و هم ”چپ“ را در جنبش توده اي تقويت مي كند.

 

انديشه اي كه چنين مي نويسد، دچار سردرگمي در اين باره است كه چگونه بايد از شرايط نامساعد حاكم كنوني گذشت كه پيش تر رفيق ديگري با واژه توجه به «مقدورات» به آن اشاره كرده بود. چنين انديشه اي، شناختي از مشي انقلابي در شرايط غيرانقلابي ندارد!

در نامه اي كه در سال ١٣٨٩به اين رفيق عزيز در رابطه با مبارزه روشنگرانه- تبليغي نگاشته شد، نكته هايي ذكر شد كه بازتاب آن در اين سطور مي تواند مفيد و سازنده باشد (نقل با تغييراتي محدود):

بحث ميان ما حساس‏تر از آن است كه بتواند تنها با بيان موضع‏ها، به نتيجه مطلوبِ يكى شدن نظرها منجر شود. از اين روى مى خواهم رشته گفتگو را به آن نكته محدود كنم كه شما مطرح كرده‏ايد، يعنى به مساله «مقدورات» كه با توجه به آن مى توان با «متحدين» زبان مشترك در «امر مشخص» يافت. براى نمونه در مورد مشخصِ مبارزه با «يورش همه‏جانبه و برنامه‏ريزى شده ارتجاع به دستاوردهاى تاريخى طبقه كارگر ايران». [قابل شناخت است كه نظر رفيق در گفتگو حول اين نكته مي گردد كه بايد به خاطر جلب متحدان، مبارزه سوسياليستي را محدود نمود!]

 

اگر عنصر «مقدورات» را در مبارزه اجتماعى امرى ايستا ارزيابى كنيم، اين به معناى پذيرش پايان حركت، پذيرش پايان جنبش است، پذيرش پايان تغيير و دگرگونى است كه پيامد آن تن دادن به قناعت فكرى و عملى است، تن دادن به تبليغات دشمن طبقاتى است كه مى خواهد ضرورت اين قناعت را القا كند. پس براى انديشه ديالكتيكى، برخلاف انديشه حاكم بر منطق صورى، «مقدورات» نيز مقوله‏اى ايستا نيست و نمى تواند باشد.

چرا چنين است؟ چرا انديشه ديالكتيكى كه به خدمت گرفتن منطق صورى را براى ارزيابى هر پديده نفي نمي كند، اما به آن قناعت هم نمي كند؟ – منطق صوري به برشمردن فاكت ها و داده ها كه ظاهر واقعيت امر را قابل شناخت مي سازد، بسنده مي كند -. علت براي قناعت نكردن انديشه ديالكتيكي تنها به برشمردن فاكت، از اين روست، كه به شناختِ «مقدورات» حاكم در وضع ايستاى آن قناعت نمي كند، بلكه با پايبندي به نظر ماركس، پرسش درباره چگونگى تغيير «جهان» را در شرايط برقراري «مقدورات» حاكم برجسته مى سازد. به سخني ديگر، چنين شيوه اي را وظيفه انديشه انقلابى مى داند! زيرا «سوداي تغيير را در سر دارد» (يادها و چهره ها، ص ٤٥)

پاسخ صراحت دارد! زيرا، هيچ چيز در وضع ايستا وجود ندارد! نياز ما به نگاه به وضع ايستاي پديده، تنها براى بررسى ”آزمايشگاهىِ“ شرايط حاكم بر آن وجود دارد. از اين رو بايد به قول لنين، عامداً حركت را قطع كنيم. تنها از اين رو به بررسىِ ”آزمايشگاهى“ي وضع در سكون نياز داريم، تا بتوانيم از درون آن، روند و قوانين و راه‏هاى حركت و تغيير آن را بشناسيم و به كمك منطق ديالكتيكى آن‏ها را درك كنيم.

از اين روى، بر خلاف منطق صورى كه كار بررسي را با شناخت «مقدورات» در وضع ايستا و ”آزمايشگاهى“ آن پايان يافته اعلام مى كند، منطق ديالكتيكى به آن قناعت نمى كند و در همان لحظه ي بررسى نيز حركت و تغيير «مقدورات» را تحت تاثير تغيير مداوم شرايط داخلى و خارجى حاكم بر آن، دنبال مي كند، مورد توجه قرار مى دهد و لذا كليت واقعيت پديده را در بهم پيوستگي و بهم تنيدگي جوانب و سويه هاي مختلف آن در وضع حركت و تغيير آن درك مى كند. شيوه بررسى اى جز اين، شيوه ديالكتيكى بررسى نيست. (لئو كفلر در كتاب ”تاريخ و ديالكتيك“ – كه در مورد چاپ ترجمه آن به صورت كتاب پيش‏تر تبادل نظر كرده بوديم – اين نكته پراهميت را در وسعت توضيح مى دهد.)

 

تغيير شرايط حاكم بر «مقدورات»، امرى سحرآميز و مبهم نيست! تغيير آن برپايه تغيير شرايط درونى و بيرونى حاكم بر آن قرار دارد. انسان با شناخت امكان تغيير، شناخت قوانين حاكم بر تغيير، به اين امر نيز آگاهى مى يابد، مى تواند آگاهى بيابد كه چگونه مى توان هم اكنون، در لحظه «مشخص» تاريخى كه در آن بررسى جارى است، بر روند تغيير تاثير گذاشت؟

براى نمونه در بحث و تبادل نظر ميان ما، چگونه مى توان به بهترين وجه و با موفقيت عليه «يورش ارتجاع به دستاوردهاى طبقه كارگر» به مبارزه پرداخت، از «سكتاريسم» پرهيز نمود و «پيوند با جنبش سراسرى ضداستبدادى» و «متحدين» را ممكن و عملى ساخت؟ (در اين بين سرمقاله پراهميت نامه مردم شماره ٨٥٩ با عنوان «طرح ”هدفمند كردن يارانه‏ها“، اقتصاد نوليبرالى و مدافعان ”شرمگين“ احمدى نژاد» را خواندم كه در قله توانايى، به «چگونه» مورد نظر من، پاسخ داده است!)

 

در بحث ميان ما، پاسخ به اين پرسش‏ها بسيار نزديك است، اما منطبق نيست. اين نكته را بشكافيم.

آنجا كه ماركس و انگلس در مانيفست مى نويسند كه طبقه كارگر از منافع كل جامعه دفاع مى كند، نزد شما و من دو برداشت متفاوت را ايجاد مى سازد. منظور شما آنست كه اگر ما منافع طبقه كارگر را «مصرانه همواره» مطرح سازيم، دچار سكتاريسم مى شويم. اين سخنى درست است! اما چنين خواستى را من مطرح نمى سازم، چنين برداشتى را من از سخنان در مانيفست ارايه نمى دهم كه وظيفه ما تنهـا ارايه «مصرانه همواره» منافع طبقه كارگر است. برداشت من از نظر ابراز شده در مانيفست آنست كه بايد حزب طبقه كارگر، حزب توده ايران «مصرانه همواره» رابــطه ميان منافع طبقه كارگر را با منافع كل جامعه مطرح ساخته و آن را قابل شناخت ازجمله براي متحدان سازد! در هر سه صحنه ”سياسى، اقتصادى و تئوريكِ“ مورد نظر لنين مطرح سازد! (كه در مقاله پيش گفته نامه مردم شماره ٨٥٩ مطرح شده است!)

در مورد «مشخص» كنونى، بايد حزب توده ايران «مصرانه همواره» نشان دهد كه وجود «قانون كار دموكراتيك» و حفظ آن، اگر چه دفاع از منافع زحمتكشان را هدف عاجل خود مى داند، در واقع اما دفاع از منافع دموكراتيك فرد فرد اعضاى جامعه نيز مى باشد. بايد نشان دهد كه اِعمال برنامه امپرياليستى ”آزادسازى اقتصادى“ توسط «دولت ضدملى و ضدكارگرى احمدى نژاد» از اين رو عملى مى شود، تا با نابودى و پايمال ساختن قانون كار كه دستاورد نبرد طبقاتى سال‏هاى پس از پيروزى انقلاب بهمن ٥٧ طبقه كارگر است، منافع دموكراتيك فرد فرد اعضاى جامعه را نابود سازد. بايد نشان دهد كه ”خصوصى سازى“ كه به نابودى توليد داخلى مى انجامد، و بيكارى و فقرِ زحمتكشان را باعث مى شود، سياستى ضدملى است، يعنى سياستى ضد منافع كل جامعه مى باشد. (بايد مقاله پيش گفته نامه مردم را بارى ديگر خواند و هضم ذهني نمود و از توانايى آن براى توضيح رابطـه ميان منافع طبقه كارگر و منافع كل جامعه لذت برد)

از اين طريق، حزب توده ايران رابــطه ميان منافع طبقه كارگر و كل جامعه را در هر سه سطح سياسى، اقتصادى و تئوريك «مصرانه همواره» مطرح و نظر مانيفست را توضيح داده، براى زحمتكشان و همه ميهن‏دوستان قابل درك مى سازد. از اين طريق ما آگاهانه و فعال در تغييـر شرايط داخلى و خارجى حاكم بر «مقدورات» تاثير مى گذاريم و براى «تغيير جهان» مبارزه مى كنيم كه ماركس آن را وظيفه انديشه انقلابى در هر لحظه و هر عمل روزانه اعلام كرده است! وحدت انديشه انقلابي و عملكرد انقلابي در اين لحظه تحقق مي يابد!

اين توضيح به معناى تكرار خسته كننده مواضع تئوريك در هر مقاله، كه ضرورت عمل به آن مورد ترديد شماست، نيست، بلكه ايجاد همان ارتباط انديشه ميان دو بخش وظايف دموكراتيك و سوسياليستى حزب طبقه كارگردر مقاله است كه حد فاصل ميان انديشه سوسيال دموكرات و چپ انقلابى را تشكيل مى دهد.

همان‏طور كه ديده مى شود، فاصله ميان دو برداشت زياد نيست، اما اين همان فاصله تعيين كننده ميان شيوه توده‏اى و غيرتوده‏اى نگارش است، بى تفاوت از آنكه گوينده و نويسنده در «روستايى» و يا در «كميته مركزى حزب» فعاليت نمايد.

سرمقاله جديد نامه مردم كه آن را پس از نگارش نامه فوق خواندم، مرا بسيار خوشحال نمود. تداوم پيگير و «مصرانه همواره» اين ارزيابى و سياست برخاسته از آن را خواستارم و دستتان را مى فشارم.

فرهاد آوريل ٢٠١٣، سوم ارديبهشت ١٣٩٢

 

مايه تاسف بسيار است كه نگارنده اجازه گفتگوي چشم در چشم با نويسنده مقاله هاي كارگري ندارد و او نيز ظاهرا مجاز نيست حتي در نامه اي خصوصي نسبت به انتقادها موضع بگيرد. چقدر نيازمند گفتگو هستم!

١- حكومت ايران خود را براي دور جديد سركوب كارگران آماده مي كند. اخبارروز، ٣٠ بهمن ١٣٩٤

در گزارش، خبر يورش بسيج به كارگران معدن دولتي مسِ خاتون آباد در ٢٦ ژانويه به دليل اعتراض مسالمت آميز نسبت به بيكار شدن ١٧٠ نفر از كارگران قراردادي، ذكر شده است. در اين يورش ٢٨ كارگر دستگير شدند. آن ها فعلا به قيد وثيقه آزاد شده اند، اما با اتهامات جنايي مواجه هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *