دوره جدید: مقاله شماره: ۲۹(۴ تیر ١٣٩۶)
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
برخلاف “راه توده”ي دروغين كه “سرمقاله”هايش جنجالي و ژورناليستي است، رفيق جوانرود به ظاهر علمي- آكادميك بررسي هاي خود توجه دارد. به نظم انديشه آكادميك پايبند است. باوجود اين، بررسي هاي او مانند مقاله هاي “راه توده” تهي از مضمون ماركسيستي- توده اي است! تازه ترين نمونه، مقاله ي “حزب توده ايران و مساله انتخابات” است. در اين مقاله باموشكافي “آكادميك” مصوبه هاي ششمين كنگره ي حزب توده ايران از سال ١٣٩١ مورد انتقاد قرار مي گيرد. پنج سال پس از برگزاري كنگره!
اين انتقاد متوجه تعريف مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب و ضرورت برپايي جبهه گسترده ي ضد ديكتاتوري نمي شود. اين مصوبه ها مورد تائيد قرار مي گيرد. انتقاد متوجه تز خود ساخته اي است كه رفيق جوانرود آن را خلق و طرح مي كند. اين تز حزب توده ايران را متهم مي كند كه گويا مي خواهد «اصلاح طلبان كه خود طيف گسترده اي از سرمايه داري كوچك و متوسط و خرده بورژوازي و لايه هاي بينابيني را تشكيل مي دهند، و چه بسا با تعريف عدالت اجتماعي به معناي برنامه [حزب] هم موافق باشند، از اين جبهه خارج باشند؟» (ص ٧).
كليت، حقيقت است! (هگل)
بايد اذعان داشت كه مقاله با پرسش هايي مي كوشد تز خود را مستدل سازد. به آن در زير پرداخته خواهد شد. اما اين پرسش ها معلول و تهي از انديشه ي ماركسيستي- توده اي است. پرسش ها از اين رو از مضمون ماركسيستي- توده اي تهي اند، زيرا رابطه حزب توده ايران را با “اصلاح طلبان” در چارچوب “كليت” نظام حاكم سرمايه داري در ايران مطرح نمي سازد!
موضع دفاع از “اقتصاد سياسي” نوليبرال ديكته شده توسط امپرياليسم از طرف “اصلاح طلبان”ي كه مورد دفاع جوانرود قرار دارند، اصلاً در تحليل او طرح نمي شود. نگرش به “اقتصاد سياسي” مورد تائيد اصلاح طلبان كه اجراي چند دهه ي آن جامعه را با بحران عميق اقتصادي- اجتماعي دست بگريبان ساخته، درّه فقر و ثروت را تعميق بخشيده، در بررسي “آكادميك” هشت صفحه اي و در استدلال يك سويه به سود تزِ اثبات نشده، به كلي «گم» (اط) مي شود! حزب توده ايران مورد انتقاد قرار مي گيرد كه گويا نسبت به اصلاح طلبان موضعي منفي داراست. اما موضع ضد توده اي هيچ يك از اصلاح طلبان، نقشي در استدلال جوانرود ايفا نمي كند!
مضمون “جبهه گسترده ي ضد ديكتاتوري” كه زنده ياد منوچهر بهزادي، دبير كميته مركزي حزب توده ايران در پيش از انقلاب بهمن مطرح نمود و در آن ضرورت پيوند مبارزه ي ضد ديكتاتوري را با مبارزه ي ضد امپرياليستي به اثبات رساند (١)، از اين طريق نقض مي شود، كه درباره ي آن سكوت مطلق برقرار است!
تز انتقادي به سياست حزب توده ايران در برخورد به اصلاح طلبان به بررسي استبداد محدود مي ماند و در نتيجه در سطح مي غلطد: «رفقا به اين سئوال پاسخ دهند كه اگر اصلاح طلبان در جبهه واحد ضد ديكتاتوري مي گنجند، پس چرا به همكاري با آنها [بخوان دنباله روي از آن ها] در اين جبهه همت گذاشته نمي شود و برعكس به آن ها حمله مي شود؟»
مي دانيم كه در انديشه ي “آكادميكِ” غيرماركسيستي- غيرتوده اي، هيچ گاه شرايط زيربناي جامعه طرح نمي شود. نقش آن در ارزيابي از شرايط حاكم نقشي ايفا نمي كند! ارزيابي رفيق جوانرود در اين زمينه استثنا نيست! براي او بررسي از موضعِ اصلاح طلبان، به “آزادي خواهي” آن ها محدود مي ماند. اين واقعيت كه آن ها، مانند ديكتاتوري حاكم، مجري برنامه ي امپرياليستي “خصوصي سازي و آزاد سازي اقتصادي” در ايران هستند، در ارزيابي ازآن ها نقشي ندارد! به سخني ديگر، رفيق جوانرود نمي خواهد رابطه ميان پذيرفتن برنامه امپرياليستي توسط كليت نظام و ضرورت برقراري سلطه ي ديكتاتوري را در ايران، حتي در ذهن خود به ثمر برساند، چه رسد آن را براي توده ها توضيح دهد! به بيان ديگري كه همين معنا را مي رساند، رفيق جوانرود رابطه ميان زيربنا و روبناي جامعه،كليتيِ كه حقيقت است را به فراموشي مي سپارد!
لذا تحليل او، تحليلي مبتني بر ماترياليسم تاريخي و اسلوب ديالكتيك ماترياليستي نيست.
پيوند ميان مبارزه ي دموكراتيك و سوسياليستي!
اضافه بر آن، بررسي غيرماركسيستي- غيرتوده اي از اين حسن برخوردار است كه نيازي هم ندارد، اصلاً پرسش درباره ي ضرورت پيوند ميان مبارزه ي دموكراتيك و سوسياليستي حزب طبقه كارگر را مطرح سازد، چه رسد به پاسخ دادن به آن! زنده ياد جوانشير، دبير كميته مركزي حزب توده ايران در جزوه ي باليني همه ي توده اي ها، اين پيوند را توصيف مي كند، ضرورت پايبندي به آن را به عنوان محك سياست انقلابي حزب توده ايران به اثبات مي رساند و نشان مي دهد كه خط فاصل ميان خط مشي انقلابي حزب توده ايران و همه ديگر مبارزان چپ و در ظاهر “چپ”، پايبندي عملي- نظري به اين پيوند است!
او اين پيوند را «برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران» مي نامد!
رفيق جوانرود كه نامستعاري شبيه رفيق جوانشير بر خود نهاده است، در اين زمينه سكوت مي كند! استدلال “آكادميك” در سطح مي غلطد! رابطه ي ديالكتيكي ميان “آزادي هاي دموكراتيك” و “حقوق دموكراتيك” در جامعه اصلاً طرح نمي شود. درحالي كه تنها توده اي ها هستند كه مي توانند و بايد آن را در جامعه طرح كرده، درباره ي آن روشنگري نموده و از اين طريق سطح آگاهي طبقه كارگر و ديگر لايه هاي اجتماعي را بالا برده و صيقل دهند!
«مخالفت جريان اصلاح طلبي با استبداد ولايي»، بدون هيچ شرط و اما مورد پشتيباني حزب توده ايران است و توده اي ها از اين موضع آن ها بسيار خوشحال و خشنود هستند. اما حزب طبقه كارگر ايران و همه هواداران حزب مي دانند كه بدون تغيير شرايط زيربناي جامعه، حذف ديكتاتوري روندي پيگير از كار در نمي آيد. تجربه انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ما و “بهار عربي” در تائيد اين برداشتِ واقع بينانه است! لذا مبارزه ي روشنگرانه و تبليغي براي ضرورت تغيير زيربناي سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي و طرح جايگزين ملي- دموكراتيك براي آن، مبارزه اي براي تقويت روند حذف ديكتاتوري ولايي است! هيچ نيروي ديگري قادر به چنين روشنگري در جامعه نيست، جز حزب طبقه كارگر و توده اي ها!
جوانرود مي خواهد اين وظيفه را از وظيفه هاي حزب توده ايران حذف كند. وظيفه ي ايجاد پيوند ميان مبارزه ي دمكراتيك و سوسياليستي حزب توده ايران را نادرست و حتي مضر بنمايد! وظيفه اي كه رفيق جوانشير درستي و ضرورت آن را با ظرافت علم ماترياليسم تاريخي و با اسلوب ماترياليسم ديالكتيكي نشان داده است!
البته، البته رفيق جوانرود با تعريف حزب توده ايران از «عدالت اجتماعي» موافقت كامل دارد كه در «بندهاي درخشان» مصوبه هاي ششمين كنگره ي حزب توده ايران به تصويب رسيده است: «… استقرار آزادي، استقلال، صلح و عدالت اجتماعي … [يعني] حركت به سمت عملي كردن عدالت اجتماعي: يعني گسستن زنجيرهاي فقر، عقب مادگي و بي عدالتي»! او با اين «بندهاي درخشان» مانند بسياري، از جمله “راه توده”ي دروغين در زبان موافق است! كي موافق نيست! اما مانند “راه توده” معتقد است كه اين موافقت را فعلاً بايد در كشوي ميز گذاشت و مطرح نكرد، تا «اصلاح طلبان از اين جبهه خارج نباشند»!
«دو هدفي كه وظايف كاملا جداگانه اي را دنبال مي كنند»؟!
ناگفته نماند كه هيئت «تحريريه صفحه مهر» در پيش گفتار كوتاه خود از “راست” به انتقاد به موضع رفيق جوانرود مي پردازد. اين جريان كه خود را “توده اي” مي نمايد، آن طور كه مي نويسد، دربست موافق «راي به حسن روحاني» در انتخاب اخير بوده است و خواستار «بررسي وسيع تر… موضع نيروهاي چپ نسبت به مساله انتخابات در جمهوري اسلامي ايران [!]» است. به نظر آن ها بايستي در اين بحث جاي نيروهاي چپ در ابدي ساختن بقاي «جمهوري اسلامي ايران» روشن و تعيين شود! آن ها اصلاً بحث درباره ي گذار از نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي را ضروري نمي دانند و برنمي تابند!
رفيق جوانرود ظاهراً در برخورد با نظرات «هيئت تحريريه ي صفحه ي مهر» انتشار مقاله خود را ضروري دانسته است. لذا مي توان تفاهمي نسبي با كوشش او در نبرد درون سازماني اش داشت، اما شيوه ي طرح و اسلوب بررسي او قابل دفاع نيست. زيرا تهي از انديشه ي ماركسيستي- توده اي است!
علم جامعه شناسي بورژواي تنها تقسيم مي كند!
ببينيم رفيق جوانرود كه نام مستعار انتخابي اش قاعدتاً به رودي برمي گردد كه در بلنداي كوه جريان دارد و لذا “تند و تيز” است، درباره ي رابطه ديالكتيكي ميان مبارزه ي دموكراتيك- اتحادي و مبارزه ي سياسي- سوسياليستي در جامعه چه مي گويد؟!
او به طور ساده اين دو مبارزه را در برابر هم قرار مي دهد كه گويا مرحله هاي جدا از هم و يكي پس از ديگري را تشكيل مي دهد! او در بررسي “آكادميك” خود اين موضع را با پرسش زير آغاز مي كند: «چه ضرورتي داشت كه در برنامه [حزب توده ايران] دو هدف كلان … به طور همزمان اعلان [م] شود؟ دو هدفي كه وظايف كاملاً جداگانه اي را دنبال مي كنند.»
مي دانيم كه علم، براي شناخت پديده، آن را به جزهاي آن تقسيم كرده و جزها را تك به تك مورد توجه قرار مي دهد! لنين مي گويد براي درك “حركت و تغيير”، بايد حركت را نگه داشت. خط را بايد به جزهاي آن، به نقطه ها تقسيم كرد. هنگامي كه درخت جديدي مورد بررسي قرار مي گيرد، تا جايگاه بيولوژيكي آن در طبيعت تعيين شود، علم گياه شناسي برگ، شاخه، پوست، تنه، و … را تك تك مورد توجه و بررسي قرار مي دهد. با رشد دانش ژنتيكي چنين بررسي توسعه يافته و دقيق تر شده است.
هنگامي كه اين مرحله تحقيقاتي عملي شد، آن وقت علم “جدي”، اجزا را در ارتباط قرار مي دهد و رابطه ميان آن ها، نحوي بده و بستان و يا سوخت و ساز آن ها را ميان خود و با محيط پيرامون بررسي مي كند و نهايتاً به نتيجه گيري درباره ي “كليت” درخت مي پردازد و آن را در ردّه، گونه و … خاصي قرار مي دهد. (٢)
علم بورژوازي به اين اسلوب تجزيه و تحليل در علوم دقيقه پايبند است، اما مي دانيم كه كه همان طور كه “جن از بسم الله” فرار مي كند، دانشمندان جامعه شناس بورژوازي نيز از ايجاد رابطه ميان «دو هدف كلان» اجتماعي سر باز مي زنند و با وحشت فرياد مي زنند كه «چه ضرورتي براي اعلان همزمان» آن ها وجود دارد!؟ آن ها كه علم ديالكتيكي ماترياليستي را براي ارزيابي شرايط اجتماعي و درك وظايف روز جنبش كارگري و ميهن دوست بودار و چندش آور ارزيابي مي كنند، با سكوت از كنار آن مي گذرند.
آن ها با اين پرسش كه آيا مگر اين طور نيست كه «طرد رژيم ولايت فقيه كه كاملاً مرحله مبرمي است … وظيفه درهم شكستن استبداد و ديكتاتوري و دموكراتيزه كردن عرصه سياسي كشور [را] … عهده دار» است؟ كه «در اشكال مختلف متصوره ممكن است» تحقق يابد، آن را از “كليت” نبرد طبقاتي در ايران و جهان جدا مي كنند؟! نمايندگان علم جامعه شناسي بورژوازي در چنين مواقعي درباره ي «اشكال مختلف متصوره» مانند انقلاب بهمن، “بهار عربي” و امثال آن سكوت مي كنند؟! آن ها نمونه ي يوگسلاوي پاره پاره شده وجنگ داخلي در سوريه را كه انواعي از اين «اشكال مختلف متصوره ي ممكن» است، مسكوت مي گذارند! انگار وقايع سال گذشته در برزيل و وقايع توطئه گرانه در جريان در ونزوئلا جز اين «اشكال» نيست؟
براي آن ها، «درهم شكستن استبداد و ديكتاتوري و دموكراتيزه كردن عرصه سياسي كشور» در ايران – هيئت تحريريه صفحه “مهر” آن را «جمهوري اسلامي ايران» مي نامد -، كوچك ترين رابطه اي با پايان بخشيدن به سياست نواستعماري “خصوصي سازي و آزاد سازي اقتصادي” ديكته شده توسط امپرياليسم و منافع مجريان اين برنامه در ايران ندارد، چنين رابطه اي براي آن ها غيرقابل تصور است! از اين رو نيز «طرح همزمان … [جبهه ضد ديكتاتوري و] انقلاب ملي- دموكراتيك» را مضر مي دانند! زيرا انقلاب ملي- دموكراتيك گويا وظيفه اي به كلي متفاوت به عهده دارد. وظيفه اي غيرواقع بينانه و غيرتاريخي، كه عبارت است از «زدودن فقر و عقب ماندگي براي اكثريت مردم ايران»! از اين رو رفيق جوانرود گنجاندن اين دو وظيفه را در يك مصوبه كنگره ي ششم حزب توده ايران نادرست ارزيابي مي كند! زيرا گويا طرح همزمان «دو هدف استراتژيك بسيار كلان … به نفع استبداد رژيم ولايت فقيه تمام» مي شود!
خطر «به نفع استبداد رژيم ولايت فقيه تمام شدن» از اين رو وجود دارد، زيرا گويا “انقلاب ملي- دموكراتيك” تنها توسط «نيروهاي ترقي خواه و عدالت خواهِ طرفدار زحمتكشان دنبال» مي شود! با يك چرخش قلم، نقش بزرگ و تاريخي «طيف گسترده اي از سرمايه داري كوچك و متوسط و خرده بورژوازي و لايه هاي بينابيني» در انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم ميهن ما نفي مي شود! ظاهرا هيچ ككي هم كسي را نمي گزد كه در دو سطر پيش تر، حذف اين لايه هاي به عنوان تهمت عليه سياست انقلابي حزب توده ايران مطرح شده است!
قطعاً «هيئت تحريريه صفحه “مهر”» انتقادي در اين زمينه به رفيق جوانرود ندارد! اين طور نيست؟!
وحدت ديالكتيكي منافع طبقه ي كارگر و لايه هاي ميهن دوست در انقلاب ملي- دموكراتيك
هنگامي كه رفيق جوانرود مي نويسد: «تحقق انقلاب ملي- دموكراتيك در يد قدرت جبهه جنبش كارگري و كمونيستي است»، “حقيقت” را از پشت شيشه ي پنجره اي توصيف مي كند كه بر آن باران مي بارد. او “حقيقت” را تحريف مي كند! او “حقيقت” را در ظرافت واقعي آن نشان نمي دهد!
او رابطه ميان مساله “هژموني انديشه ي ملي- دموكراتيكِ” فرازمندي جامعه را كه «در يد قدرت جنبش كارگري» است، با “منافع تاريخي كل جامعه” در شرايط سلطه نظام امپرياليستي نواستعماري در جهان درك نكرده، نفي مي كند!
اين درست است كه تنها انديشه مسلح به علم ماترياليسم تاريخي قادر است ضرورت برقراري هژموني انديشه ي ملي- دموكراتيك را به عنوان “مضمون نبرد رهايي بخش” عليه سلطه ي امپرياليسم در دوران كنونيِ تناسب قوا در جهان تا ظريف ترين سويه هاي آن درك كند و توضيح دهد و اين «در يد» حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران است.
در عين حال اين نكته نيز درست است كه حزب توده ايران تنها زماني قادر به انجام وظيفه ي خطير و تاريخي خود خواهد بود كه از توانايي ارايه آن «برنامه حداقل كارگري» برخوردار باشد كه وحدت منافع طبقه كارگر و لايه هاي ميهن دوست بورژوازي ملي و خرده بورژوازي را در روند فرازمندي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي ايران تامين مي كند!
احزاب كارگري و كمونيستي از تجارب گذشته در ارتباط با دو نكته ذكر شده بسيار آموخته اند. روند فرازمندي كنوني در جمهوري خلق چين و يا كوباي سوسياليستي و …، آموزش پيگير از اين تجارب است!
پبشنهاد حزب توده ايران در پس از پيروزي انقلاب بهمن ٥٧ درباره ي برپايي “جبهه متحد خلق” نشان هشياري و توانمندي حزب توده ايران و دانشمندان و رهبران ماركسيست- لنينيست آن براي به ثمر رساندن انديشه ي ماركسيستي- توده اي ذكر شده و به سرانجام رساندن انقلاب بزرگ بهمن مردم ميهن ما است! تكيه ي حزب توده ها به اين گنجينه سرشار نظري- عملكردي حزب طبقه كارگر ايران سرمايه ي معنوي بزرگي است كه بايد آن را دقيقاً شناخت، تا توانست آن را رشد داد و به شرايط كنوني منطبق نمود!
رابطه ي ديالكتيكي ميان منافع طبقه كارگر و منافع كل لايه هاي ميهن دوست در جامعه بايد توسط توده اي ها همان قدر عميقاً درك شود كه توسط نيروهاي بورژوازي و خرده بورژوازي ملي و ميهن دوست بايد درك شود. اين واقعيت درك شود كه بدون ايجاد “جبهه متحد خلق”، آن طور كه حزب توده ايران پس از پيروزي انقلاب بهمن مطرح كرد، حفظ استقلال و حاكميت ملي ايران و هم رشد موزون اقتصادي- اجتماعي مستقل كشور تحقق نخواهد يافت. چنين فرازمندي و شكوفايي تنها هنگامي ممكن خواهد شد كه در آن، رشد نسبي “عدالت اجتماعي” و حفظ “آزادي هاي فردي و اجتماعي قانوني- دموكراتيك” به وحدت رسيده و گام به گام پيش مي رود.
رفيق عزيز ابي در ابرازنظر به مقاله ي اخير رفيق عزيز سيامك با عنوان “ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است” به درستي به توان طيف اصلاح طلبان در تحقق بخشيدن به هدف هاي ملي- دموكراتيك انقلاب (بهمن) اشاره مي كند. او با اين اشاره يِ هشيارانه در واقع مضمون رابطه ميان حزب توده ايران- جنبش توده اي را با اصلاح طلبان نيز بيان مي كند: در مبارزه ي روشنگرانه و تبليغي، بايد از مترقي ترين مواضع نزد اين لايه هاي دفاع و مواضع “راست” را مورد انتقاد قرار داد! اين عمده ترين شيوه ي برپايي “جبه متحد خلق” است!
انقلاب ملي- دموكراتيك تنها جايگزين دموكراتيك- مردمي و ملي- ضد امپرياليستي!
وحدت منافع طبقه كارگر و بورژوازي ميهن دوست و به ويژه لايه هاي خرده بورژوازي شهري و روستا در مرحله ملي دمكراتيك فرازمندي جامعه ترديد ناپذير است. در اين زمينه در توده اي ها نوشتارهاي بسياري مطرح شده است. هيچ انتقاد مشخصي به نظرات طرح شده ديده نشده است! علاقمندان مي توانند به كتاب مقاله هاي اقتصادي در توده اي ها نيز مراجعه كنند كه به صورت پ د اف انتشار يافته است.
وحدت منافع پيش گفته از واقعيت كليت شرايط جهاني نتيجه مي شود كه تحت شرايط آن، راه رشد ملي در چارچوب يك نظام سرمايه داري در جهان كنوني وجود ندارد! مضمون نبرد رهايي بخش دوران كنوني، از پيوند جدايي ناپذير ميان “آزادي” و “عدالت اجتماعي” تشكيل مي شود كه در مصوبات ششمين كنگره حزب توده ايران به تصويب رسيده است.
نادرستي تز وجود “اردوگاه قدرتمند سوسياليستي” براي ايجاد شدن امكان راه رشد ملي- دموكراتيك همان قدر قطعي است، كه تز تحقق بخشيدن به فرازمندي ملي- دموكراتيك تنها توسط «كمونيست ها» ممكن است، تحريف واقعيت و نادرست است!
راه رشد ملي- دموكراتيك در هر كشوري بايد بر پايه شرايط مشخص تاريخي آن كشور تعريف و تنظيم شود. هنگام كوشش براي تنظيم چنين برنامه ي اقتصاد ملي، بايد با نرمش كامل عمل كرد، در عين حال با قاطعيت در حفظ جهت گيري آن پاي فشرد.
بايد در برابر طرح “مالكيت بي بندوبار خصوصي” بر ابزار عمده ي توليد اجتماعي، ضرورت دفاع از “مالكيت عمومي- دموكراتيك” بر بخش هاي عمده ي اقتصاد كشور، به ويژه در عرصه نيازهاي اوليه مردم، توضيح داده شود. بايد نقش بخش عمومي- دموكراتيك انقلاب را در حفظ منافع بورژوازي و خرده بورژوازي ملي و ميهن دوست در برابر تجاوزات امپرياليسم و سرمايه مالي آن براي آن ها تفهيم نمود. و … وظيفه هايي كه حزب توده ايران تنها حزبي است كه به انجام آن موظف و تواناست!
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/3821
……………………………………
١- نگاه شود به مقاله پنجمين مقاله ي منتشر شده در توده اي ها در شهريور سال ١٣٨٧ با عنوان “جبهه ضد ديكتاتوري، شعاري امروزين؟” …
٢- نگاه شود به بخش پنجم در كتاب “تاريخ و ديالكتيك”، اثر لئو كفلر در توده اي ها.
با درود فراوان به رفقای با دانش وگرامی اصلاح طلبان از طیف های مختلف هستند از کارگریدی تا سرمایه دار از اینرو برای مواجه انها نیاز به توضیح بیشتری داریم لطفن راهنمایی فرمایید پاینده و استوارباشید….بدرود
بادرود وسلام به همه توده ای های غیور وعرض خسته نباشی به رفقای دانشمندمان فرهاد عزیز وسیامک گرامی
ضمن تایید نظرات رفیق فرهاد می خواستم اضافه کنم که بین اصلاح طلبان وتوده شکل گرفته در انتخابات تفاوت از زمین تا آسمان است. طبیعی است در نبود وضعف جنبش طبقه کارگر ویک بورژوازی ملی مستقل جناح نولیبرال وطنی سکان داری اصلاح طلبی جنبش مردمی را از آن خود نماید. توده شکل گرفته انتخاباتی که از دیکتاتوری مذهبی ؛ نبود آزادی های اجتماعی ؛ اختلاف فاحش طبقاطی ؛ فساد اداری ؛ رانت وتبعیض به ستوه آمده بود حداقل خواست خود را بر ؛ ازمیدان به در کردن اصول گرایان قرار داد ؛البته باهرقیمتی (تعدادی از کارگران را دیدم که با شناخت از لایحه ضد کارگری دولت روحانی به او رای دادند) و بدین شکل بود که اعتدالیون و اصلاح طلبان حکومتی با اقبال مواجه شدند.
من این را قدرت و اراده توده ها ارزیابی میکنم نه زور وتوانایی بردران کامیاب که بر کرسی ریاست تکیه داده اند. اگر دقت کنید ما در دور اول انتخابات احمدی نژاد که کاملن برای مردم نا شناخته بود هم ؛ شاهد شکل گیری توده انتخاباتی علیه جناح های رقیب بودیم . منتها این سری با این تفاوت که که گروهای اجتماعی وکانال های تلگرام نقش؛ حزبی منسجم را عهده دار شدند. در برخورد با اصلاح طلبان وتوده ها به نظر من اولن باید جریان های اصلاح طلب را از هم تفکیک کرده ؛برنامه های سیاسی واقتصادی آنها را نقد ؛ ودر معرض عموم قرار داد؛ با جریان های ملی ودارای گرایشات دمکراتیک اتحاد و انتقاد و جناح نولیبرال و انحصار طلب را افشا وترد نمود. دومن ؛ با تشکیل صف مستقل طبقه کار به روشنگری توده ها همت گمارد.
برقرار باد پرچم پر افتخار حزب توده ایران.